۱.
هدف پژوهش حاضر اثربخشی برنامه رابطه درمانی تحولی بر پایه هنر موسیقی بر ارتقاء تعامل مادران کودکان اختلال طیف اتیسم بود. جامعه آماری پژوهش حاضر مشتمل بر تمامی کودکان اختلال طیف اتیسم در سطح 1 (نیازمند حمایت) در مقطع پیش دبستانی است که به مرکز خیریه اتیسم شهر تهران مراجعه نموده اند. تعداد 16 کودک پسر دارای اختلال طیف اتیسم به همراه مادرانشان به صورت در دسترس انتخاب شد و به صورت جایگزینی تصادفی در دو گروه 8 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به منظور تشخیص اختلال اتیسم و همچنین اثربخشی برنامه مداخله ای از سه پرسشنامه فهرست ارزشیابی درمان اتیسم (ATEC)، مقیاس ارزیابی تشخیصی گارز (GARS-2) و پرسشنامه تعامل مادر-کودک (MCRE) استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل واریانس تک متغیری (اثر بین آزمودنی) نشان داد که بین دو گروه در بیش حمایت گری (32/0= ، 001/0p=، 26/13=28،1F) و پذیرش (25/0= ، 01/0p=، 38/9=28،1F) تفاوت معناداری وجود دارد. درواقع میانگین گروه مداخله در خرده مقیاس های بیش حمایت گری و پذیرش به ترتیب کمتر و بیشتر است، بدین معنی که گروه مداخله کمتر بیش حمایت گر و بیشتر پذیرنده بوده است. می توان نتیجه گرفت که مداخله فلورتایم مبتنی بر موسیقی درمانی تعامل بین مادر و کودک را به طور معناداری افزایش می دهد.
۲.
پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان اثربخشی بازی درمانی شناختی- رفتاری و قصه درمانی بر جرات ورزی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر صورت گرفت. این پژوهش، مطالعه ای نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر در سال تحصیلی 1399-1400 بود که در مدارس ابتدایی استثنایی شهر تبریز مشغول تحصیل بودند. نمونه ی آماری شامل 45 دانش آموز پسر مقطع ابتدایی بود که 15 نفر گروه آزمایش بازی درمانی، 15 نفر گروه آزمایش قصه درمانی و 15 نفر گروه کنترل با جایگزینی تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل انتخاب شد. جهت جمع آوری داده ها، مقیاس جرات ورزی گمبریل وریچی (1975) مورد استفاده قرار گرفت. یکی از گروه های آزمایش برنامه آموزشی بازی درمانی (8 جلسه 45 دقیقه ای بازی درمانی شناختی-رفتاری)، گروه دوم برنامه آموزشی قصه درمانی (8 جلسه 45 دقیقه ای قصه درمانی) و گروه کنترل مداخله دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین بازی درمانی شناختی-رفتاری و قصه درمانی با گروه کنترل در جرات ورزی تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p<). قصه درمانی نسبت به بازی درمانی در افزایش مهارت جرات ورزی اثربخش تر بود با ضریب تأثیر 69%. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که قصه درمانی و بازی درمانی شناختی- رفتاری می توانند به عنوان مداخلات تکمیلی در جهت آموزش جرات ورزی و بهبود مشکلات روان شناختی و رفتاری دانش آموزان کم توان ذهنی به کار گرفته شوند.
۳.
هدف از این پژوهش بررسی مقایسه اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی بر بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان ۷ تا 11 ساله با تشخیص اختلال توجه بیش فعالی (بیش فعالی غالب) در سال تحصیلی 1400-1401 شهر تهران بود. حجم نمونه شامل 45 دانش آموز بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند (15 نفر گروه آزمایشی اول، 15 نفر گروه آزمایشی دوم و 15 نفر گروه کنترل). برای گروه آزمایشی اول، برنامه آموزش فرزندپروری مثبت و برای گروه آزمایشی دوم، برنامه آموزش تحمل پریشانی اجرا شد درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. ابزار پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) بود. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی اثر داشته اند، اثرات آن ها در مرحله پیگیری نیز ماندگار است و تفاوت بین میانگین های گروه های آزمایش با کنترل معنی دار است (001/0P<). شواهد به دست آمده نشان می دهد که برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی در افزایش بهزیستی روان شناختی مادران مؤثر هستند و تفاوت بین گروه های فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی معنی دار نیست (05/0<P). درمجموع می توان نتیجه گرفت برنامه فرزندپروری مثبت و مهارت های تحمل پریشانی می تواند منجر به بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزندان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی گردد.
۴.
همبودی بین ADHD و اختلالات مصرف مواد (SUDs) حوزه ای است که در سال های اخیر موردتوجه بالین گران، پژوهش گران و بهداشت عمومی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اساسی ترین مباحث مرتبط با شیوع شناسی، غربال گری و مداخلات درمانی برای ADHD همبود با اختلالات مصرف مواد است. با استفاده از روش پژوهش مروری داده های مرتبط با استفاده از کلیدواژه های اختلال بیش فعالی همراه با نقص در توجه، اختلالات مصرف مواد و همبودی در موتورهای جستجوگر Google Scholar و PubMed و همچنین در پایگاه های داده ای NOORMAGS، SID و irandoc مورد جستجو قرار گرفتند. داده ها نشان دادند ADHD یک عامل خطر برای ابتلای به SUDs است و شیوع ADHD در بین نوجوانان و بزرگ سالان مبتلا به SUDs به ویژه در مراکز بستری معنادار است. سنجش جامع ADHD + SUD توسط یک بالین گر آموزش دیده در حوزه های اعتیاد، تشخیص های افتراقی ADHD و جمعیت های خاص، انجام یک مصاحبه تشخیصی استاندارد برای تاریخچه بالینی کامل نشانگان ADHD قبل از شروع مصرف مواد و در طول دوره های پرهیز و همچنین تاریخچه کلی سلامت روانی و جسمی و عملکرد روانی اجتماعی، از دستورالعمل پیشنهادی برای ارزیابی ADHD + SUD هستند. درحالی که درمان دارویی، عمدتاً داروهای محرک روانی، خط اول و مؤثرترین درمان برای ADHD هستند مداخلات روانی-اجتماعی مختلفی را می توان در ترکیب با دارو اجرا کرد ازجمله درمان شناختی رفتاری، آموزش روانی، آموزش فراشناختی، آموزش ذهن آگاهی، مربیگری و اصلاح رفتار و همچنین مصاحبه انگیزشی. درمجموع شواهد نشان می دهند درمان ADHD در اوایل دوران کودکی می تواند خطر مصرف مواد بعدی در سنین بالاتر کاهش دهد.
۵.
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش شفقت به خود و درمان هیجان مدار در کاهش آسیب پذیری روانی- بدنی مادران دارای کودک ناتوان یادگیری انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و یک پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری مادران کودکان ناتوان یادگیری مراجعه کننده به مرکز مشاوره پیوند در سال تحصیلی 1399-1400 در شهرستان ملارد بودند. 45 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در یک گروه آزمایش 15 نفره تحت برنامه آموزش شفقت خود، یک گروه آزمایش 15 نفره تحت درمان هیجان مدار و یک گروه 15 نفره کنترل جایگزین شدند. چک لیست علائم SCL-25 دراگوتیس و همکاران (1974) روی سه گروه و برنامه های آموزش شفقت خود گیلبرت (2014) برای یک گروه آزمایش و درمان هیجان مدار گولدمن و گرینبرگ (2015) برای گروه آزمایش دیگر اجرا و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که آموزش شفقت خود و درمان هیجان مدار آسیب پذیری روانی- بدنی را کاهش می دهند (01/0P<). درمان هیجان مدار تاثیر بیشتری دارد و این تاثیرات در مرحله پیگیری پایدار بودند. از آن جایی که آموزش شفقت خود و درمان هیجان مدار احتمالا منجر به تغییر، تجربه و پذیرش هیجان ها می شوند، آسیب پذیری مادران را کاهش می دهند. بنابراین می توان از این روش های کارآمد برای بهبود سلامت مادران کودکان ناتوان یادگیری استفاده کرد.
۶.
تولد فرزند معلول می تواند اثرات منفی شدیدی بر مادران داشته باشد؛ چراکه می بایست خواسته های بیشتری را برآورده کنند. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش مثبت نگری بر امید و رضایت از زندگی مادران دارای فرزند معلول اجرا شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس-آزمون و پیگیری و گروه گواه بود. نمونه پژوهش به حجم 30 نفر از بین مادران دارای فرزند معلول تحت پوشش سازمان بهزیستی شاهین شهر در سال 1397 به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به تصادف، در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. شرکت کنندگان مقیاس امیدواری (اشنایدر و همکاران، 1991) و پرسشنامه رضایت از زندگی (داینر و همکاران، 1985) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 60 دقیقه ای و هفتگی؛ تحت آموزش مثبت نگری قرار گرفت و گروه گواه، آموزشی دریافت نکرد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS، انجام گرفت. نتایج نشان داد که در متغیر امید، عامل زمان (05/0>p، 907/16=F)، عامل گروه (05/0>p، 864/19=F) و تعامل زمان و گروه (05/0>p، 996/17=F) و در متغیر رضایت از زندگی، عامل زمان (05/0>p، 757/8=F)، عامل گروه (05/0>p، 806/8=F) و تعامل زمان و گروه (05/0>p، 543/9=F) معنادار هستند که این یافته ها نشان دهنده این است که بین دو گروه و در سه مرحله پژوهش در عامل امید و رضایت از زندگی تفاوت معناداری وجود دارد. لذا می توان از آموزش مثبت نگری در مراکز روانشناختی به عنوان درمانی مؤثر به منظور بهبود امید و رضایت از زندگی مادران دارای فرزند معلول استفاده کرد.
۷.
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه دوعاملی نارسایی کارکردهای اجرایی در نوجوانان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع پژوهش های روان سنجی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر 12 تا 18 ساله استان آذربایجان شرقی در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل می دادند که از این جامعه تعداد 1000 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و والدین آن ها پرسشنامه دوعاملی نارسایی کارکردهای اجرایی نوجوانان (TEXI) و مقیاس درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی- ویراست دوم را تکمیل کردند که درنهایت پرسشنامه 602 والد تحلیل شد. جهت بررسی پایایی، روش همسانی درونی، آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی بین سؤالات با نمره کل به کار گرفته شد و همچنین برای سنجش روایی از تحلیل عاملی تأییدی به روش مؤلفه های اصلی و روایی ملاکی استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که پرسشنامه دوعاملی نارسایی کارکردهای اجرایی از پایایی و روایی مطلوبی برخوردار است. همچنین روایی ملاکی پرسشنامه نیز تائید شد (05/0p). بنابراین، می توان نتیجه گیری کرد که پرسشنامه حاضر ابزار مناسبی برای ارزیابی نارسایی کارکردهای اجرایی در نوجوانان می باشد.
۸.
پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته توانمندسازی روان شناختی والدین و ارزیابی اثربخشی آن بر عواطف مثبت و منفی نوجوانان با تعامل والد- فرزندی ناکارآمد انجام گرفت. روش پژوهش حاضر در بخش کیفی، تحلیل مضمون به روش قیاسی و در قسمت کمّی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری را نوجوانان با تعامل والد- فرزندی ناکارآمد شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 و والدین آنان تشکیل دادند. جهت اجرای پژوهش حاضر تعداد 40 نوجوانان با تعامل والد- فرزندی ناکارآمد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه قرار گرفتند (هر گروه 20 نفر). والدین نوجوانان حاضر در گروه آزمایش بسته توانمندسازی روان شناختی (10 جلسه) را طی دو و نیم ماه دریافت کردند. پس از شروع مداخله 4 نفر در گروه آزمایش و 3 نفر در گروه گواه از ادامه حضور در پژوهش انصراف دادند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه رابطه والد- فرزندی (فاین، مورلند و شوبل، 1983) و پرسشنامه عواطف مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلگن، 1988) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته توسط نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بسته توانمندسازی روان شناختی از نظر متخصصان دارای روایی محتوایی کافی است. همچنین این بسته بر عواطف مثبت (0001>P؛ 65/0=Eta؛ 56/67=F) و منفی (0001>P؛ 61/0=Eta؛ 37/51=F) نوجوانان با تعامل والد- فرزندی ناکارآمد تاثیر داشته است. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، بسته توانمندسازی روان شناختی با بهره گیری از انعطاف پذیری روانی، آموزش سبک فرزندپروری بهنجار و مشارکت هیجانی با فرزند به عنوانی روشی کارآمد در جهت افزایش عواطف مثبت و کاهش عواطف منفی نوجوانان با تعامل والد- فرزندی ناکارآمد مورد استفاده قرار داد.
۹.
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش دو روش سیستم ارتباطی مبادله تصویر و آموزش ماتریس بر مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی کودکان با اختلال طیف اوتیسم بود. روش این پژوهش روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون همراه با گروه گواه در نظر گرفته شد. جامعه آماری شامل تمامی کودکان مراجعه کننده به مراکز اوتیسم شهر قم در سال 1400 که با توجه به ملاک های راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی_ویرایش پنجم[1] نشانه های اختلال را داشتند و طبق نظر مراکز و متخصصان تشخیص اختلال اوتیسم گرفتند. ۴۵ نفر (9 دختر و 36 پسر) نمونه به صورت در دسترس از مراکز اوتیسم استان قم انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه های آزمایش به مدت ۳ ماه و در هر هفته ۴ جلسه ی ۱۵ تا ۲۰ دقیقه ای تحت آموزش قرارگرفتند. یک گروه، آموزش شش مرحله ای سیستم ارتباطی مبادله تصویر و یک گروه، آموزش ماتریس را به شکل انفرادی دریافت کردند و گروه گواه آموزشی دریافت نکردند. در این پژوهش برای جمع آوری داده ها از آزمون های زبان بیانی و دریافتی و گفتاری رشد نیوشا و نیمرخ مهارت های اجتماعی اوتیسم استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزار 26 spss و از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده گردید. یافته ها نشان دادند که میان دو گروه آموزش ماتریس و آموزش پکس تفاوت معناداری مشاهده شد (p<0/05). بر اساس نتایج هردو مداخله اثربخش بوده اما می توان گفت که سیستم ارتباطی مبادله تصویر بر مهارت های زبانی و مهارت های اجتماعی کودکان با اختلال طیف اوتیسم تأثیرگذارتر است. Diagnostic and Statistical Manual of Psychiatric Disorders_5 (DSM5)