فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مطالعة عوامل مؤثر فرهنگی اجتماعی و روان شناختی در خودکشی و شناسایی آنها به صورت بوم شناختی و همچنین مقایسة این عوامل در بین زنان اقدام کننده به خودکشی در دو کشور ایران و تاجیکستان است، که با استفاده از رویکرد روش شناسی کیفی انجام شده است. نمونه گیری از افراد به صورت اشباعی، شصت نفر (از هر کشور سی نفر) ، از طریق مصاحبه های عمیق (با پایایی مناسب) انجام شده و تا اشباع داده ها ادامه یافته است. نتایج این مطالعه که مبتنی بر داده های کدگذاری شدة حاصل از مصاحبة عمیق انجام شده بود نشان داد که عوامل مهم دخیل در خودکشی در هر دو کشور ایران و تاجیکستان، که ریشه در فقر و فقر سنتی دارد، به ترتیب اهمیت عبارت اند از: 1. خشونت خانوادگی 2. القای فرهنگی (از کودکی با ذهنیت گفتار تهدید به خودکشی در مشاجرات والدین آشنا می شوند) 3. روابط سرد خانوادگی 4. ازدواج اجباری 5. مسئولیت بیش ازاندازه 6. فقدان حریم خصوصی 7. چندهمسری 8. تعصبات نامعقول 9. فقدان ارتباط مناسب بین نسل ها. تفاوت موجود بین دو کشور این است که در مورد چندهمسری، مردان تاجیک علی رغم قانون تک همسری، چندزنی را به صورت غیرقانونی انتخاب می کنند که پشتوانة قانونی ندارد. همچنین در مورد تعصبات نامعقول، از دفن زن مسلمان منتحر در گورستان مسلمانان، امتناع می ورزند.
بررسی اثر بخشی رویکرد پذیرش و تعهد (ACT) بر بخشش و سازگاری زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف تبیین اثر بخشی رویکرد پذیرش و تعهد بر بخشش و سازگاری زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت همسر انجام پذیرفت. طرح تحقیق در این پژوهش، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. از پرسشنامه بخشش ری و پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپاینرجهت گردآوری داده ها استفاده گردید.جامعه آماری پژوهش زنان خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر شیراز در سه ماهه سوم سال 92 بودند. نمونه گیری در این تحقیق به روش هدفمند بوده است و نمونه های بالینی از بین مراجعین به 5 مرکز مشاوره شیراز که به دلیل خیانت، مراجعه کرده و داوطلب شرکت در پژوهش بودند30 نفر به طور تصادفی انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند. برنامه درمانی بر مبنای رویکرد پذیرش و تعهد در طی10 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه به صورت مشاوره گروهی انجام شد. و پس آزمون 6 ماه بعد نیز بر روی آزمودنی ها اجرا گردید. نتایج نشان دهنده تاثیر رویکرد پذیرش و تعهد بر بخشش بامیزان تاثیر 72/0 بود. بین میانگین نمرات پس آزمون سازگاری زناشویی زنان گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری با میزان تاثیر 77/0 وجود داشت. تحلیل کوواریانس تاثیر اثر را در بعد رضایت زناشویی 58/9، در بعد همبستگی دو نفری 65/24، در بعد توافق دو نفری 60/87 و در در بعد ابراز محبت 62/9 در سطح (005/0>P) معنادارنشان داد. هم چنین نتایج پژوهش نشان داد که اثرات درمانی این رویکرد در پیگیری نیز همچنان حفظ شده بود.
خشونت علیه زنان در آثار محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش خشونت بر میزان طلاق در میان زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طلاق مهم ترین پدیده حیات انسانی است که دارای ابعادی به تعداد تمامی جوانب و اضلاع جامعه انسانی است نخست این که پدیده ای روانی است. دوم پدیده ای اقتصادی است و سوم عاملی تأثیرگذار بر تمامی جوانب جمعیتی به لحاظ کمیت و کیفیت می باشد. در این بررسی از نظریه های گوناگونی مانند، نظریه طلاق و قشر بندی اجتماعی، یادگیری اجتماعی، حساسیت، خویش یافتگی، کارکردگرایی و ... بهره گرفته شده است. هدف اصلی پژوهش، نقش خشونت بر میزان طلاق در میان زنان ازدواج کرده20- 25 سال شهر قم می باشد. در این پژوهش از روش پیمایشی و از ابزار پرسشنامه بهره گرفته شده است. جامعه آماری این بررسی کلیه زنانی که مورد خشونت همسران خود طلاق گرفته و یا با تشکیل پرونده در دادگاه خانواده شهر قم که قصد جدایی و متارکه دارند. از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شده و حجم نمونه 444 نفر می باشد. برای سنجش از دو نوع اعتبار محتوا و اعتبار سازه و برای محاسبة پایایی از آزمون آلفای کرونباخ استفاده و نتایج پژوهش نیز با استفاده از نرم افزار آماری SPSS در دو سطح توصیفی و تحلیلی استخراج شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که : 1) خشونت خانگی در ابعاد گوناگون آن، یکی از مهم ترین فاکتورهای افزایش طلاق در سطح جامعه و از جمله شهر قم می باشد گو این که دارای ابعادی دو سویه هم چون کاهش اعتماد به نفس زنان، رواج ترس و نگرانی دایمی بین آن ها و رویارویی با مشکلات، افزایش میزان انحرافات در شهر و آمار کودکان طلاق و ... می باشد. 2) بین تربیت جوان و طلاق، بین مشورت با والدین در هنگام ازدواج اقدام به جدایی رابطه معناداری وجود دارد. 3) در حالی که بین قبح اجتماعی و طبقه اجتماعی و اقدام به جدایی رابطه ای وجود ندارد .
نقش عوامل روانی و اجتماعی در پیش بینی نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی در زنان متأهل و ارائه یک مدل بر اساس عوامل مرتبط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش عوامل روانی و اجتماعی در پیش بینی نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی در زنان متأهل شهر کرمانشاه انجام شد. برای اجرای این پژوهش توصیفی به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان زنان متأهل شهر کرمانشاه نمونه ای به حجم 600 نفر انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های نشانگان اختلال های روانی(scl-90)، اعتماد اجتماعی، فرهنگ شهروندی، ارزش ها و باورها و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی استفاده شد، برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون و تحلیل مسیر معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین ویژگی های حساسیت میان فردی، افسردگی، پرخاشگری، فوبی و روان پریشی با نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی توسط خود فرد رابطه مثبت وجود دارد، اما در ارتباط با نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی توسط همسر فقط دو ویژگی اضطراب و روان پریشی با آن رابطه دارند، اما بین سایر ویژگی های روان شناختی با نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی توسط همسر رابطه ای وجود ندارد. همچنین بین مشارکت جویی، مسئولیت پذیری، قانون گرایی و فرهنگ شهروندی با نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی رابطه وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که توان افسردگی و اضطراب در پیش بینی نگرش به روابط خارج از چهارچوب زناشویی توسط خود فرد بیش تر است
بررسی و مقایسه سلامت روان و سازگاری و تنظیم هیجان شناختی زنان مطلقه با زنان متأهل شهرستان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با توجه به رشد روزافزون طلاق و پیامدهای آن در جامعه، بررسی آن در ابعاد مختلف حائز اهمیت است. روش تحقیق ما توصیفی، از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل و مطلقه بین گروه سنی 20 تا 35 ساله بود. برای تامین اعتبار بیرونی تحقیق، حجم زیرگروه ها 50 نفر زن مطلقه و 50 نفر زن متأهل در نظر گرفته شد و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه استاندارد: سلامت عمومی گلدبرگ، مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی و پرسشنامه سازگاری بل استفاده گردید. برای آزمون فرضیات تحقیق از روش t مستقل استفاده گردید. یافته های تحقیق نشان داد که زنان مطلقه در سه بعد سلامت روان، تنظیم هیجان شناختی و سازگاری با زنان متأهل تفاوت معنی دار دارند. نتایج مبنی بر پایین بودن سطوح سلامت روان، تنظیم هیجان شناختی و سازگاری در بین زنان مطلقه، توصیه می گردد با آموزش زنان در آستانه طلاق، سلامت روان، تنظیم هیجان شناختی و سازگاری آنها را ارتقاء داده تا با کاهش طلاق، این گونه زنان کمتر دچار آسیب های فردی و اجتماعی گردند.
پیش بینی طلاق بر اساس صفات شخصیتی، اختلالات روانی و ویژگیهای جمعیت شناختیژگیهای جمعیت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش مشخص کردن صفات شخصیتی، اختلالات روانی و ویژگیهای جمعیت شناختی پیش بینی کننده طلاق در زوجین شهر تهران بود. طرح این پژوهش از نوع علّی مقایسه ای و روش نمونه گیری خوشه ای بود. به این منظور از بین مجتمع های قضایی خانواده شهر تهران، سه مجتمع به صورت تصادفی انتخاب و از بین زوجین در معرض طلاق مراجعه کننده 60 نفر (30 زوج) انتخاب شدند. برای گروه نمونه زوجین عادی نیز از بین مناطق شهرداری تهران سه منطقه به صورت تصادفی انتخاب، و از طریق سرای محله های آن 30 زوج انتخاب شدند. سپس پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت (فرم کوتاه)، سیاهه نشانه های اختلالات روانی (SCL-90) و جمعیت شناختی در نمونه های مورد نظر اجرا شد. یافته ها نشان داد که از بین ابعاد آزمون پنج عاملی در روان رنجوری، تجربه گرایی و وظیفه شناسی و از بین ابعاد آزمون SCL-90 بجز روان پریشی در دیگر مقیاسها، بین دو گروه تفاوت معنادار وجود داشت (05/0 > P). نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک دو ارزشی نشان داد که متغیرهای افسردگی، افکار پارانوییدی، تعداد فرزندان، میزان درامد و روان رنجوری، قویترین پیش بینی را برای احتمال در معرض طلاق قرار گرفتن زوجین فراهم می کند به این شکل که افزایش افسردگی، افکار پارانوییدی و روان رنجوری احتمال طلاق را افزایش می دهد و افزایش تعداد فرزندان و میزان درامد احتمال طلاق را کاهش می دهد. این یافته ها اهمیت ویژگیهای شخصیتی، اختلالات روانی و عوامل جمعیت شناختی را در پدیده طلاق نشان می دهد.
بررسی تأثیر خانواده و دوستان در خشونت دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی تأثیر عوامل مختلف خانوادگی و گروه همسالان بر خشونت دانش آموزان پرداخته است که در آن از تئوری های مختلف روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی استفاده شده است. پژوهش به صورت پیمایشی و به کمک ابزار پرسشنامه، روی 625 نفر از دانش آموزان دبیرستان های پسرانه شهر تهران و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و سیستماتیک اجرا شده است. نتایج یافته های تحقیق نشان داده است که متغیرهای بدرفتاری والدین با فرزندان، تضاد والدین با یکدیگر، عدم نظارت والدین بر رفتار فرزندان، عدم دلبستگی والدین به فرزندان، پایین بودن پایگاه اقتصادی- اجتماعی والدین و داشتن دوستان بزهکار با خشونت دانش آموزان رابطه مستقیم و معناداری داشته اند. تحلیل رگرسیون چند متغیره نیز نشان داده است که متغیرهای میزان بدرفتاری والدین با فرزندان، داشتن همسالان بزهکار، عدم نظارت والدین بر فرزندان و پایین بودن پایگاه اقتصادی- اجتماعی والدین بر خشونت دانش آموزان تأثیر مثبتی داشته اند که قوی ترین پیش بینی کننده، متغیر داشتن دوستان بزهکار با ضریب بتای 475/0 و ضعیف ترین آنها پایین بودن پایگاه اقتصادی- اجتماعی والدین با ضریب بتای 093/0 بوده است. همچنین، نتایج تحلیل مسیر نشان داده است که متغیرهای میزان بدرفتاری والدین با فرزندان، داشتن همسالان بزهکار و عدم نظارت والدین بر فرزندان به صورت مستقیم، تأثیر مثبت و معنی داری بر افزایش خشونت جوانان دانش آموز داشته است. متغیرهای پایگاه اقتصادی- اجتماعی والدین و عدم دلبستگی به والدین نیز به صورت غیر مستقیم از طریق متغیرهای میانی بر خشونت جوانان مؤثر بوده است.
بررسی عوارض و تبعات اعتیاد همسر از طریق مقایسه زنان عادی و زنان دارای همسر معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی عوارض و تبعات زندگی با همسران معتاد در زنان بود. در این پژوهش مقطعی (علی – مقایسه ای) 200 زن دارای همسر معتاد و 200 زن دارای همسر سالم مطالعه شدند. زنان همسر دارای معتاد در میان سه گروه از زنان دارای همسرِ (زنانی که همسر معتاد آن ها به مراکز درمانی مراجعه می کردند و زنانی که همسر معتاد آن ها در زندان بود، به روش تصادفی و زنان دارای همسر معتاد خیابانی به روش گلوله برفی با پرسش از دو گروه مذکور ) انتخاب شدند. زنان دارای همسر سالم نیز به صورت تصادفی از ساکنان همان مناطقی برگزیده شدند که گروه زنان دارای همسر معتاد انتخاب شده بودند و با درنظر گرفتن همتا بودن آن ها از نظر منطقه محل سکونت، سطح تحصیلات و سن، پرسشنامه در میان آن ها اجرا شد تا حجم نمونه تکمیل شود. نمونه گیری از چک لیست حاوی ویژگی های دموگرافیک و صفات بارز در زنان، پرسشنامه اضطراب و افسردگی (HADS) و پرسشنامه عزّت نفس روزنبرگ در کلیه شرکت کنندگان ثبت شد. نتایج نشان داد که زنان دارای همسر معتاد و گروه شاهد از لحاظ متراژ منزل مسکونی ، بعد خانوار ، متراژ منزل مسکونی پدری فرد ، سطح درآمد خانواده و وضعیت مالکیت منزل مسکونی تفاوت معنادار دارند. زنان دارای همسر معتاد نمرات بالاتری در مقیاس های مربوط به اضطراب، افسردگی و اختلال کلی روانی و نمرات پایین تری در مقیاس مربوط به عزّت نفس نسبت به زنان دارای همسر سالم کسب کردند. همچنین آن ها مشکلات و مسائل رفتاری بیش تری ازجمله مصرف مواد، ارتباط جنسی با فردی غیر از همسر، درگیری عاطفی با مردی غیر از همسر، تجربه خشونت فیزیکی از سوی همسر، افکار خودکشی و اقدام به خودکشی نسبت به گروه شاهد را گزارش کردند. زنان دارای همسر معتاد نسبت به زنان دارای همسر سالم با مشکلات و مسائل رفتاری بیش تری مواجه هستند، پیشنهاد می شود سیاستگذاران در خصوص تدوین برنامه هایی با رویکرد پیشگیری ویژه زنان دارای همسر معتاد اهتمام ورزند.
واکاوی شرایط زمینه ساز قصد و رفتار تک فرزندی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باروری زیر سطح جانشینی (حدود 2/1 فرزند) از سال 1385 تاکنون در ایران نگرانی هایی را ایجاد کرده است. باروری زیر سطح جانشینی معرف افزایش رفتار تک فرزندی است. بر این اساس سؤال تحقیق حاضر، این است که تفسیر و برداشت زنان و مردان شهر تهران از دلایل و انگیزه های تک فرزندی چیست و چه شرایط و عواملی زمینه ساز این تصمیم هستند. برای پاسخ به این سؤال ها، تعداد 14 مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با نمونه گیری هدفمند با زنان و مردان سنین مختلف در شرف ازدواج، همسردار بدون فرزند، همسردار با یک فرزند زیر 5 سال و افراد در پایان سنین باروری و دارای تک فرزند، ساکن شهر تهران انجام شد. مبنای نظری سؤال ها، نظریه های رفتار برنامه ریزی شده، گذار دوم جمعیتی و تئوری شناختی اجتماعی بود. مصاحبه های عمیق با روش استقرایی کدگذاری باز شده (تحلیل محتوایی متعارف) و کدهای باز بر اساس معانی مشترک ظاهری و مقایسه ی مداوم در قالب زیر طبقه ها و طبقه های فرعی و اصلی دسته بندی شدند. نتایج نشان داد که تصمیم تک فرزندی در واقع یک نوع راه کار یا استراتژی برای ایجاد نوعی تعادل بین شرایط فردی، زناشویی، خانوادگی و محیطی افراد است. این تصمیم حاصل تعامل بین برآیند نگرش ها، احساسات و مهارت های فردی به نفع تک فرزندی، فضای غیرحمایتی تعامل زناشویی برای فرزندآوری، فضای غیرحمایتی خانواده ی گسترده برای فرزن دآوری و فضای غیرحمایتی جامعه برای فرزند آوری است. بنابراین، در راستای تشویق باروری در نظر گرفتن پیچیدگی این تصمیم و رفتار ضروری است. مداخلات می توانند شامل ارتقای امنیت شغلی زنان، ارتقای کیفیت مراکز نگهداری کودکان، فرهنگ سازی هنجار فرزندآوری، افزایش احساس امنیت اجتماعی و اقتصادی خانوارها و تحکیم روابط در خانواده باشد.
مقایسه اثربخشی زوج درمانی رفتاری-شناختی و هیجان محور بر افسردگی زوج مرد نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراتحلیل عوامل موثر بر خشونت علیه زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از انتظارهای رو به تحول در مناسبات شخصی در عصر مدرن، خشونت علیه زنان در محیط خانواده و بدل شدن آن به مساله ای اساسی و فرافرهنگی است که از دهه1970 مطالعات بسیاری را برانگیخته است. از اینرو، انجام تحقیقات ترکیبی بسیار مهم است تا عصاره تحقیقات موجود را به روشی منظم فراهم آورد. هدف از پژوهش حاضر، بکارگیری فراتحلیل به منظور تحلیل و ترکیب نتایج مطالعات پیرامون جامعه پذیری جنسیتی و تجربه خشونت در دوران کودکی با خشونت علیه زنان است. با توجه به معیارهای فراتحلیل، 11 مقاله برای جامعه پذیری جنسیتی و 8 مقاله برای تجربه خشونت در دوران کودکی از میان 45 مقاله منتشر شده در پایگاه های اطلاعاتی در سال های 1395-1385 انتخاب و توسط نرم افزار فراتحلیل بررسی شدند. بررسی های اولیه حکایت از ناهمگنی اندازه اثر و عدم سو گیری انتشار مطالعات دارد. همچنین، اندازه اثر جامعه پذیری جنسیتی و تجربه خشونت در دوران کودکی با خشونت علیه زنان به ترتیب 439/0 و 517/0 است که برحسب نظام تفسیری کوهن در حد متوسط و بالا ارزیابی می شود. با در نظر گرفتن جنسیت به عنوان متغیر تعدیل کننده، ضریب در متغیر اول برای مردان (513/0) بالاتر از زنان (422/0) و در متغیر دوم برای زنان (521/0) بالاتر از مردان (490/0) ارزیابی شدند.
نقش ابعاد سبک زندگی زوجی در پیش بینی سازگاری زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله متغیرهای مهم در مطالعات خانواده، سازگاری زناشویی است. هدف از این پژوهش بررسی رابطه سبک زندگی زوجی اسلامی با سازگاری زناشویی زوجین بود. نمونه تحقیق150 نفر از والدین دانشجویان دانشگاه اصفهان بودند که با روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه سبک زندگی زوجین با رویکرد اسلامی و فرم کوتاه پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر بود. داده ها با روش های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی، رگرسیون، آزمون تی و معادلات ساختاری) و با استفاده از نرم افزارهای AmosوSPSS تحلیل شد. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان داد که سبک زندگی زوجی اسلامی بر سازگاری زناشویی تاثیر معنادار دارد. هم چنین طبق نتایج مدل رگرسیون از بین ابعاد سبک زندگی، بعد ساختاری و بعد رفتاری، سازگاری زناشویی را به طور معناداری پیش بینی کردند. هم چنین بین ابعاد سبک زندگی با رویکرد اسلامی و سازگاری زناشویی همبستگی مثبت و معناداری وجود داشت. بنابراین چنانچه زن و شوهر تلاش کنند سبک زندگی خود را به سوی اسلامی تر شدن سوق دهند سازگاری زوجی آنها ارتقا خواهد یافت.
تاثیر درمان شناختی رفتاری گروهی بر کاهش افسردگی و افزایش خوش نودی زناشویی در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، تاثیر درمان شناختی رفتاری گروهی بر کاهش افسردگی و افزایش خوش نودی زناشویی در زنان همسردار مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش را همه زنان همسرداری تشکیل می دهند که به فراخوان پژوهش گران پاسخ مثبت دادند و فرم کوتاه «پرسش نامه افسردگی بک» و «مقیاس رضایت زناشویی» را پرکردند.برای انجام پژوهش، نخست میزان افسردگی و ناخوش نودی زناشویی آزمودنی ها، بر پایه معیارهای مصاحبه تشخیصی و بالینی (DSM-IV-TR)، مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس بر پایه نقطه برش دو ابزار موردسنجش و مصاحبه بالینی، 20 زن، به گونه تصادفی ساده، انتخاب، و در دو گروه آزمایش (با هفتنشست درمانی) و گواه (بدون درمان) جای داده شدند.نتایج آزمون غیرپارامتریکیوی من – ویتنی نشان داد که درمان شناختی رفتاری گروهی، به گونه یی معنادار، در کاهش افسردگی و افزایش خوش نودی زناشویی (به جز در گام پیش آزمون به گام پی گیری در خوش نودی زناشویی) موثر است.
ره یافت های کمی و کیفی اندازه گیری خشونت علیه زنان در خانواده با تاکید بر روش ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول دهه های گذشته، علاوه بر نقدهای بسیاری که پژوهش گران فمینیستی از مفهوم سازی های سنتی علوم اجتماعی و پژوهش های کمی و چیره گی فراگیر آن، مخصوصا در حوزه خشونت خانوادگی به عمل آورده اند، در سال های اخیر نیز، تلاش هایی در جهت ترکیب و تلفیق روش های کمی و کیفی، به وسیله هر یک از هواداران آن ها صورت گرفته، که این تلاش ها از دهه 1990 به عنوان سومین الگوی روش شناختی و نیز به عنوان پژوهشی مستقل در نوع خود مطرح شده است.
نوشتار پیش رو، دو هدف عمده را پیگیری می کند؛ اول، معرفی دو ره یافت عمده فمینیستی (با روی کردی کیفی) و خشونت خانوادگی (با روی کردی کمی)، برای مطالعه خشونت علیه زنان در خانواده و نیز بررسی نقاط ضعف و قوت روش شناختی آن ها؛ دوم بررسی روش شناختی برخی پژوهش های انجام گرفته در این خصوص و تاکید بر لزوم استفاده از روی کرد ترکیبی در مطالعه خشونت علیه زنان در خانواده، به منظور فهم درست زندگی و تجربه زنان به طور اخص و سایر مطالعات این حوزه به صورت اعم.
منشاء اجتماعی بیماری افسردگی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و بینش شناختی در زنان متقاضی طلاق و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این تحقیق با هدف مقایسه ی طرحواره های ناسازگار اولیه و بینش شناختی در زنان متقاضی طلاق و زنان عادی انجام شد. روش: این پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. نمونه این پژوهش شامل 100 نفر (50 زن متقاضی طلاق مراجعه کننده به واحد مشاوره دادگستری شهرستان سمنان و 50 زن ساکن در سمنان که هیچ گاه دادخواست طلاق ارائه نداده بودند) بوده است که با توجه به ملاک های ورود به این پژوهش بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این دو گروه از لحاظ متغیرهای سن، وضعیت اجتماعی- اقتصادی، محل سکونت و تعداد سال های زندگی مشترک با یکدیگر همتا شدند. در این پژوهش از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ، بینش شناختی بک و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (به منظور تعیین گروه عادی) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد گروه زنان متقاضی طلاق در بیش تر طرحواره ها به استثنای طرحواره های تائید جویی / جلب توجه، استحقاق / بزرگ منشی با گروه زنان عادی تفاوت داشتند و هم چنین در بینش شناختی بین دو گروه در خرده مقیاس اطمینان به خود تفاوت وجود داشت ولی در خرده مقیاس خود اندیشمندی تفاوت معناداری میان دو گروه وجود نداشت. نتیجه گیری: طرحواره های ناسازگار اولیه و بینش شناختی می توانند از جمله عواملی باشند که منجر به بروز اختلافات زناشویی می شوند. بر پایه این الگو می توان به استناد رویکردی پیشگیرانه در زمینه طلاق در این امر مداخله نمود و در محیط های بالینی و مشاوره ای برای کمک به همسران مشکل دار و در آستانه طلاق به کارگرفت.
رابطه تروماهای دوران کودکی و سبک های دلبستگی با رفتار اقدام به خودکشی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان لقمان حکیم در مقایسه با جمعیت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زندگی همه کودکان و نوجوانان، خانواده همواره یک تکیه گاه محسوب می شود و شناخت به موقع و آگاهی از مشکلات خانواده می تواند نقش مهمی در کاهش اختلالات روانی در جامعه داشته باشد. از این رو هدف این پژوهش بررسی تاثیر تروماهای کودکی و سبک های دلبستگی بر اقدام به خودکشی در بزرگسالی است.
جامعة این تحقیق شامل کلیه زنانی است که طی خرداد ماه سال 1391 به دلیل اقدام به خودکشی در بیمارستان لقمان حکیم بستری شده اند. برای اجرای این پژوهش 180 نفر از زنانی که اقدام به خودکشی کرده اند به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. همچنین جهت مقایسه این افراد با جمعیت عمومی، تعداد 180 نفر از بیمارانی که در خرداد ماه سال 1391 در بیمارستان لقمان حکیم به دلیل یک بیماری جسمی که ارتباط غیرمستقیم با خودکشی نیز نداشت، بستری شده بودند نیز در پژوهش شرکت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل تشخیص استفاده شد.
نتایج نشان داد که با کاهش نمرات دلبستگی ایمن و افزایش نمرات دلبستگی اجتنابی و تروماهای دوران کودکی احتمال اقدام به خودکشی افراد نیز افزایش می یابد (001/0=). از بین تروماهای دوران کودکی، سوء استفاده هیجانی و از بین سبک های دلبستگی، ناایمن اجتنابی بیشترین نقش را در اقدام به خودکشی دارد.
نتایج نشان داد سبک های دلبستگی و تروماهای دوران کودکی می توانند منجر به رفتار اقدام به خودکشی افراد در بزرگسالی شوند.
علائم اختلال شخصیت در میان دختران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چندگانگی پایگاه اجتماعی-اقتصادی زنان و بیماریهای روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چه گونه گی برآورد پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان یکی از دشواری های مهم پژوهش در بررسی های جامعه شناسانه درباره ی زنان است. از این رو، هدف اصلی این نوشتار، بررسی متغیرهای در آینده در برآورد پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان، و هم چنین تشریح چه گونه گی تأثیر این متغیرها بر سلامت و بهداشت روانی آنان است. یافته های پژوهش نشان می دهد که پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان وضعیتی چندگانه و دارای چندین بعد است که با توجه به حوزه های چندگانه ی عمومی و خصوصی زنده گی زنان، بر بروز بیماری های روانی آنان تأثیر می گذارد. در نظر این بررسی، طبقه بندی زنان بر پایه ی طبقه ئی که سرپرست مرد خانواده در آن است ناپذیرفتنی نیست، چرا که هنوز بخشی بزرگ از وضعیت اجتماعی - اقتصادی زنان تحت تأثیر ویژه گی های سرپرست مرد خانواده است؛ اما با توجه به لزوم نگرش به تجربه ها و دل بسته گی های زنان، برآورد میزان دست یابی برابر زنان و مردان به منابع همه گانی و فردی، یکی از الگوهای کارآمدی است که با روی کرد بدان، می توان جایگاه زنان را در نظام و لایه بندی اجتماعی تعیین نمود. هم چنین پدیده ی یاد شده سرچشمه ی فشار روانی زنان است و بیماری های روانی افسردگی و اضطراب در آنان پدید می آورد.