أصبحت العلاقة بین الدولة العباسیة والإمبراطوریة البیزنطیة خلال أیام الرشید عدائیة أکثر من ذی قبل. من ناحیة أخری کان التفاهم الذی توطّد بین العباسیین والفرنجة من أهم الاسباب التی حالت بین البیزنطیین وبین مواصلة العدوان بخوفهم من تعاون الطرفین علیهم والذی لم یختف بوفاة الرشید؛ بل ظلت أواصره معقودة حتی أوائل عصر المأمون. خلف شارلمان الکبیر، أباه ببین القصیر علی عرش فرنسا، وعلاقته مع القسطنطینیة غیر حسنة علی ما کانت علیه فی عهد والده. وأراد البابا أن یستفید من قوة شارلمان. ولذا رغب البابا فی تتویج شارلمان فدهنه بالزیت المقدس وألبسه تاج الإمبراطوریة فی أواخر القرن الثامن. وکان شارلمان مضطراً للحفاظ علی علاقات دبلوماسیة مع بغداد، إذ کان لهما عدوّ مشترک وهو الدولة الأمویة فی الأندلس. فشارلمان لم یتقرب إلی الرشید ولم یجب هذا طلبه ویبادله الصداقة و المودة إلّا إذا إقتضت مصالحهما السیاسیة. هذه الأمور وعوامل أخری ساعدت علی استئناف الصلات بین الخلیفة هارون الرشید وشارلمان الکبیر.
از آنجا که نهج البلاغه، متنی ادبی در حد اعلای بلاغت است، و از سویی واژه، بن مای? ادبیات به شمار است، ناگزیر، شارح می بایست، پیش از هر اقدامی، به تفسیر الفاظ غریب و بیان مفردات آن همت ورزد. ابن ابی الحدید نیز به عنوان بزرگترین و مشهورترین شارح این کتاب ارزشمند و ماندگار، به تفسیر واژگان و بیان الفاظ غریب آن توجه ویژه ای مبذول داشته، و اساس شرح خود را بر آن نهاده است. از این رو، در این مقاله، به بررسی روش لغوی شرح ابن ابی الحدید، از میان دو شیو? تقلید و اجتهاد پرداخته شده است. منابع لغوی که شارح، در شرح مفردات بر آن تکیه کرده است، گرچه در آغاز به شیو? تقلید مربوط است، ولی تقلید و نقل صرف را در بر نمی گیرد؛ زیرا در شرح، بیشترین نمود با اجتهاد است. وی مفردات را چونان یک مجتهد منتقد تفسیر کرده است، آراء و نظرات لغوی دیگران را در بوت? نقد گذارده، برخی را بر برخی ترجیح می دهد، و در اجتهادش به قرآن و حدیث و صرف و نحو و بلاغت و سیاق و فروق اللغه و دیگر موارد از این دست، استناد می ورزد. همچنین، اثرپذیری وی از مکتب کلامی اش، در شرح واژگان نیز به وضوح دیده می شود.
سرزمین عراق از دوران هخامنشیان تا ساسانیان بخش مهمی از قلمرو شاهنشاهی های ایرانی بود و زیر نفوذ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایرانیان قرار داشت. یورش اعراب مسلمان، سقوط ساسانیان و گسترش تدریجی دین اسلام در قرن ششم میلادی، قلمرو شاهنشاهی سرنگون شده ی ساسانی را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. نویسنده در این مقاله با استفاده از روش تاریخی به بررسی پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گشودن عراق توسط اعراب مسلمان و تأثیر آن بر جمعیت ایرانیان مقیم عراق می پردازد.