نظارت همگانى در سیره و سخن امیرمؤمنان علیهالسلام(1)
منبع:
فرهنگ کوثر 1379 شماره 45
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی حکومت وسیاست در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی فقه سیاسی مفاهیم فقه سیاسی نظارت عمومی
آرشیو
چکیده
متن
1 ـ جامعه دینى پویا از مردمانى شاداب تشکیل یافته است که در برابر رفتارهاى ضد دینى از خود حساسیت نشان مى دهند و در مقابل هرآفتى که نظام فکرى و رفتارىشان را تهدید کند, رفتارى درخود بروز مى دهند. چنین مردمى بى گمان در برابر نشر ارزش ها احساس آرامش و رضایت و در هنگامه ى جلوه ى ضد ارزش ها احساس تلاطم و تلخى مى کنند. چنین کارکرد مردمى است که سلامت مجتمع دینى را جاودانه وموجب مباهات در برابر دیگر جوامع مى سازد.
2 ـ در مدینه ى محمد(ص) کارکرد نظارتى ((مردم هوشیار)) از دیگر مولفه هاى نظارتى بیگانه نمى باشد. بلکه تحت عنوان (امر به معروف و نهى از منکر) رفتارها, منسجم شده و با دیگر عناصر نظارتى رابطه اى منطقى یافته است. از این رو بروز این کارکرد در جامعه دینى نه تنها عامل تخریب انتظامات موجود نیست بلکه بهترین و کاراترین مولفه نظم بخشى دینى است.
3 ـ در مقاله اى که پیش روى شماست, با این فریضه مترقى که جامعه دینى را در مسیر اصلاح همیشگى و پویایى جاودانى قرار مى دهد, با امیرمومنان على(ع) آشنا مى شویم, براى رعایت اختصار, تنها به ذکر گوشه ها و مطلع ها بسنده مى کنیم و در بخش اول به چند مبحث (بررسى واژه هاى مربوط, جایگاه و ارزش, دعوت به نور, مراتب امر و نهى) مى پردازیم.
Oبررسى واژه ها
((آنچه را عقل و شرع نیکو مى داند, معروف مى نامند که در دایره احکام تکلیفى همان واجبات و مستحبات است. آنچه را عقل و شرع ناپسند مى داند, منکر مى نامند که در دایره احکام تکلیفى همان حرام و مکروه است.))(1)
پیرامون واژه ((امر)) و ((نهى)) باید گفت: امر به معروف به معناى سوق دادن به کارخوب با ((چهره, زبان, عمل)) و نهى از منکر, به معناى منع از کار بد با ((چهره, زبان و عمل)) است. و البته ازموضع برتر و قدرت, خواستار چیزى بودن را امر و خواستار منع آن را نهى مى گویند. با در نظرگرفتن این دو مشخصه (سوق دادن و قدرت) باید گفت: قدرت همواره مظاهر فیزیکى ندارد و گاه باشیوه هایى ناپیدا به سامان دادن امور (سوق به معروف و بازدارى از منکر) بروز مى نماید, لذا شایسته نخواهد بود, تنها آن بخش از نیکى ها و بدىها را که وجود دارند, در نظر بگیریم, بلکه باید (ایجاد خوبى, زمینه سازى, گسترش, تکمیل و...) آن را نیز باید در نظر داشت همین طور در نهى از منکر. با این توضیح, آموزش عمومى, پاکسازى اخلاقى, موعظه و پند, تربیت کودکان و جوانان, تإلیف و نشر, بیدارسازى و هوشیار سازى, همه جزو شاخه هاى مقدماتى امر به معروف خواهند بود. و به همین ترتیب ((منع از تإسیس مراکز فساد با تخریب آن, پاسخ صحیح به مکتب ها وافکار باطل, رد کتاب ها و مقالات گمراه کننده و مبارزه با ظلم و فساد و فقر, آماده سازى جامعه براى مبارزه با استثمار و...)) همه از مقدمات و شاخه هاى نهى از منکر خواهند بود. پیرامون واجب و نوع آن نیز باید گفت: واجب به معناى الزام آور بودن است که مکلف در صورت خوددارى از انجام آن بازخواست و در صورت انجام, مستحق پاداش خواهد شد. گروه کثیرى ازفقها به کفایى بودن آن قائل شده اند.(2)
البته امام خمینى(ره) در فرازى از رساله خویش معتقد است: ((اگر در امر به معروف و نهى از منکر نیاز به اقدام گروهى باشد, و عده اى اقدام کرده ولى مقصود حاصل نگردد, در این صورت از دیگران ساقط نمى شود.)) با توجه به این مطلب مى توان عینى بودن یا کفایى بودن را از هم جدا کرد. به این ترتیب که اگر گستره منکر و معروف را هرکار خوب (زمینه کار خوب, تهیه مقدمات, توسعه, تکمیل و در نهایت انجام کار خوب) و بد (رفع زمینه کار بد, تهیه مقدمات منع, توسعه, تکمیل و در نهایت ترک کار بد) بدانیم چنین هدف بزرگى در همه ابعاد آن خصوصا در عصر ما بدون اقدام فردفرد مسلمانان امکان تحقق نخواهد یافت. لذا این گونه امور در حد وسع و توان هرکسى بر او واجب عینى خواهد بود. اما اگر تنها به تعدادى از خوب هاى متروک یا در معرض ترک توجه کردیم (و همین طور در بخش منکر) در این صورت گستره معروف و منکر را محدود کرده ایم و انجام آن کفایى خواهد بود.(3)
O ضرورت امر به معروف و نهى از منکر
ملامهدى نراقى, رحمه الله علیه, در کتاب جامع السعادات مى نویسد: ((بزرگترین مراسم دین, امر به معروف و نهى از منکر است. این دو از امور مهمى هستند که انبیإ الهى به خاطر اجراى آن مبعوث شدند و پس از آن ها اوصیإ راهشان را ادامه دادند. امر به معروف و نهى از منکر یک قطب است که آسیاب ملت ها و دین براساس آن مى چرخد.)) ویژگى اصلاحگرى که در امربه معروف و نهى از منکر نهفته, عامل اصلى چنین کارکردى است. چنان که بدون آن, غبارهاى غفلت, انحراف, تحریف و جهل به مرور سیماى دین را مکدر ساخته و سرانجام چهره اى خلاف واقع از آن نزد مردم ترسیم خواهد کرد. سیمایى که نه تنها عامل جذب مردم به دین نخواهد شد, بلکه موجب ایجاد نفرت و گریز آنان نیز خواهد شد. براین اساس است که امام على(ع) برپایى واجبات را بدان وابسته مى داند و مى فرماید: ((انها اذا ادیت واقیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صحبها و ذلک ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر دعإ الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفه الظالم و قسمه الفىء و الغنائم و اخذ الصدقات من موافقها و وضعها فى حقها.))(4)
هرگاه امر به معروف و نهى از منکر انجام شود, همه واجب هاى الهى از ساده و دشوار به پاداشته مى شوند و این بدان سبب است که امر به معروف و نهى از منکر, مردم را به اسلام فرا مى خواند. مظالم را و حقوق مردم را به آن ها برمى گرداند. با ستمگر به مخالفت برمى خیزد. فىء وغنائم را تقسیم مى کند و صدقات را از محل آن گرفته و در جاى خود به مصرف مى رساند.
برهمین اساس امام فرزندش محمدبن حنفیه را به اقامه امر به معروف و نهى از منکر فرا مى خواند. امام(ع) او را این چنین وصیت مى کند:
((و آمر بالمعروف تکن من اهله فان استتمام الامور عندالله تبارک و تعالى الامر بالمعروف و النهى عن المنکر.))(5)
امر به معروف کن تا از اهل آن باشى, زیرا تکمیل کارها نزد خداوند تبارک و تعالى به امر به معروف و نهى از منکر است.
البته دلیل چنین سخنى نیز آشکاراست; زیرا در صورتى که امر به معروف و نهى از منکر نباشد, تضمینى براى تداوم سلامت امور وجود ندارد و هر لحظه احتمال ارتجاع از دین و معروف و رویکرد به منکر وجود دارد و تنها ضامن, همین امر و نهى است که در صورت هرنوع مفسده اى کارها را در روال صحیح خود خواهند انداخت. موضوعى که امام نیز بدان اشاره مى کند و مى فرماید: ((فرض الله الامر بالمعروف مصلحه للقوام و النهى عن المنکر ردعا للسفهإ))(6)
خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت و صلاح توده مردم و نهى از منکر را براى بازداشتن سفها وبى خبران واجب کرد.
حقیقت این است که وجود افرادى که همواره درصدد تخریب دین هستند, قابل انکار نیست, کافران, منافقان و... همه در پى نابودى دین الهى هستند تا به اهداف دنیایى خود دست یابند. اما امر و نهى مومنان باعث عقب نشینى و حتى ذلت آنان خواهد شد. و از طرفى به دلیل پشتیبانى از دین و دفاع از احکام آن, نوعى حمایت دفاعى از دینداران نیز خواهد بود. امام(ع) مى فرماید: ((من امر بالمعروف شد ظهور المومنین و من نهى عن المنکر ارغم انوف المنافقین و... من شنیئى الفاسقین و غضب لله غضب الله له و ارضاه یوم القیامه))(7)
کسى که امر به معروف کند, مومنین را نیروبخشیده و کسى که نهى از منکر کند, بینى منافقان را به خاک مالیده... و آن که با فاسقان مخالفت کند و براى خدا خشم گیرد, خدا به نفع او خشمگین مى شود و در روز قیامت او را خوشحال مى کند.
در این روایت توجه به تفاوت کارکرد امر به معروف و نهى از منکر نیز لازم است. بدین صورت که نقش امر به معروف معمولا ایجابى است مانند مصلحت توده ها و... اما نقش وکار کرد نهى از منکر معمولا سلبى است مانند بازداشتن سفیهان و... از این روى براى حفظ دین, عمل به هردو مورد نیاز خواهد بود و هریک به تنهایى کفایت از دیگرى نخواهد کرد.
در این بخش جایگاه امر به معروف و نهى از منکر در عقاید و احکام دینى را به صورت فهرست وار مرور مى کنیم:
O جایگاه امر به معروف و نهى از منکر
شاخه اى از جهاد
از دیدگاه على(ع) امر به معروف و نهى از منکر شاخه اى از جهاداست. امام على(ع) در مقابل پرسشى پیرامون ایمان, مى فرماید: ایمان چهار ستون دارد; صبر, یقین, عدل و جهاد... جهاد هم چهار قسمت دارد; امر به معروف, نهى از منکر, راستگویى در همه شرایط حساس و مخالفت با فاسقان.(8)
غایت دین
غایه الدین الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامه الحدود.(9)
هدف اصلى دین, امر به معروف و نهى از منکر و به پاداشتن حدود است.
مبناى برادرى و جامعه دینى
تبتنى الاخوه فى الله على التناصح فى الله والتباذل فى الله و التعاون على طاعه الله و التناهى عن معاصى الله و التناصر فى الله و اخلاص المحبه.(10)
برادرى در راه خدا برچند چیز بناشده است; نصیحت کردن به همدیگر در راه خدا, بخشش به هم در راه خدا, کمک به یکدیگر بر اطاعت خدا, باز داشتن یکدیگر از نافرمانى خدا, یارى همدیگر در راه خدا و خالص بودن در دوستى.
O پاداش امر به معروف و نهى از منکر
گاه برانگیختن شخص براى انجام امرى واجب چنان ارزشمند مى شود که پاداش همسان با اصل عمل به وى عطا مى شود و این انگیزش, انجام نمى شود مگر به وسیله امر به معروف و یا نهى از منکر. زیرا در صورتى که امرى نمى شد, اساسا کارى هم صورت نمى گرفت و یا اگر نهى نمى شد, حرامى ترک نمى شد. لذا امام على(ع) به نقل از پیامبراکرم(ص) مى فرمود: ((من شفع شفاعه حسنه اوامر بمعروف... فان الدال على الخیر کفاعله.))(11)
آن که براى کار خوب پادرمیانى کند, یا امر به معروف کند... پس (بداند) که راهنمایى کننده به خیر مانند انجام دهنده آن است.
و مى فرمود: ((من امر بمعروف او نهى عن منکر او دل على خیر او اشار به, فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک))(12)
آن که امر به معروف یا نهى از منکرى کند یا به خیرى راهنماى یا اشاره کند, پس (در اجر آن) شریک است. و آن که به بدى امر یا دلالت یا اشاره کند, او نیز در گناه آن شریک است.
آرى, ائمه معصومین(علیهم السلام) از کتاب امیرمومنان(ع) نیز حکایتى پیرامون نتیجه اخروى چنین اقدامى نقل کرده اند: ((در کتاب على(ع) یافتیم که قصه اصحاب سبت (شنبه) را ذکر کرده بود که گروهى از آنان به کار منکر اقدام کردند و عده اى این کارشان را تقبیح کردند.)) سیدانى مى گوید: در نسخه اى حدیثى غیر از این دید. و انگاه آن حدیث را این گونه نقل مى کند:
((کانوا ثلث فرق فرقه باشرت المنکر و فرقه انکرت علیهم و فرقه داهنت اهل المعاصى. فلم تنکر و لم تباشر المعصیه فنجى الله الذین کانوا انکروا و... ))(13)
سه گروه بودند: عده اى کار منکر انجام مى دادند. گروهى عمل آنان را تقبیح کردند و گروهى مسامحه کردند و کارشان را تقبیح نکردند; البته مباشرت هم نکردند. خداوند تقبیح کننده ها را نجات داد...
O دعوت به سوى نور
بسترسازى براى امر و نهى
عمل منکر یا ترک معروف, در پى مقدمات ذهنى مختلف از فرد مورد نظر سر مى زند. لذا, امر و نهى بدون درنظر گرفتن این مقدمات, در واقع به مانند انداختن تیر در تاریکى خواهد بود. آمر و ناهى باید این مقدمات را بیابد و براى آن پاسخ مناسب فراهم کند و به این ترتیب ابتدا آن مقدمات و پایه هاى منکر یا ترک معروف را نزد آن شخص سست کرده و سپس اقدام به امر و نهى کند, نمونه اى از سیره امام را مى خوانیم:
حضرت وقتى مى خواست مردم کوفه را به سوى جنگ و جهاد با دشمن دعوت کند, ابتدا مشروعیت و مقبولیت حکومت خود را به آنان شرح داد تا شبهه هاى ذهنى از این جهت برطرف گردد. او این نامه را برایشان نگاشت:
((از بنده خدا, على امیرمومنان به اهل کوفه... من ازواقعه عثمان چنان به شما خبر دهم که شنیدنش مانند دیدنش باشد. مردم به او طعنه زدند و من مردى از مهاجرین بودم که اکثر خواهان بازگشت او به راه راست بودم و کمتر او را سرزنش مى کردم ولى طلحه وزبیر باتندى با او برخورد مى کردند و با شدت و خشونت با او مواجه مى شدند و عایشه هم درباره ى وى رفتارى خشمگینانه داشت. پس مردم گرد آمدند و او را کشتند و بدون اکراه و اجبار بلکه با اختیار با من بیعت کردند. بدانید که مدینه نا آرام است و آن را به اضطراب افکنده اند; چون دیگ مى جوشد. و فتنه برپا شده است, هرچه زودتر به سوى فرمانده خویش بشتابید و به نبرد با دشمن خویش اقدام کنید. ان شاء الله))(14)
دعوت به معروف و شیوه ها
امام خود مردم را به معروف دعوت مى کرد و از منکر باز مى داشت و این موضوع به عنوان ویژگى جدایى ناپذیر از شخصیت وى در بین روحیاتش شناخته شده بود.
حسن بن ابى الحسن بصرى مى گوید:
وقتى امام على(ع) وارد بصره شد, به دنبالش روان شدم, حضرت نگاهى به من کرد و پرسید: آیا کارى دارى؟ گفتم: سخنى به من یاد بده که خداوند مرا به آن سود ببخشد.
فرمود: هرکس سه ویژگى داشته باشد, دنیا و آخرتش سالم است; کسى که امر به معروف کند و خود نیز بدان عمل کند; کسى که نهى از منکر کند, خود هم از منکر دور باشد و آن که مراقب حدود الهى باشد.
آنگاه امام وارد بازار شد و فرمود: اى بندگان دنیا, شما که در روز به سوگند خوردن مشغول هستید و شب مى خوابید و در بین این دو از آخرت غافل هستید, پس کى به جمع زاد وتوشه مى پردازید...؟
مردى گفت: اى امیرمومنان! ما براى گذران زندگى چاره اى جز این نداریم.
فرمود: کار و تلاش براى امرار معاش از راه حلال, انسان را از عمل براى آخرت باز نمى دارد. آن کس که سرکشى کند و زندگى دنیا را برگزیند, جایگاهش دوزخ است(15)
و به کارگزارانش مى فرمود: ((قلم هاى خود را نازک و تیز کنید و بین سطرها را نزدیک به هم بگیرید و زیادى کلمات را حذف نمایید و منظورها را در نظر بگیرید و شما را از پرحرفى و پرنویسى برحذر مى دارم, چون اموال بیت المال نمى تواند چنین خسارت هایى را تحمل کند.(16)
اما آنچه مهم است شیوه هایى است که امام به عنوان آمر و ناهى و مبلغ دین از آن ها سود مى برد.
1 ـ امر و نهى مناسب باموقعیت
استفاده ازلحظات حساس, که احتمال تإثیر سخن را افزایش مى دهد, یکى از شیوه هایى است که امام از آن سود مى برد. از جمله آن ها وصیت ها و سخنان حضرت در لحظه شهادت است. حضرت در وصیتش به امام حسن(ع) فرمود:
((وإمر بالمعروف تکن من اهله و انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک و جاهد فى الله حق جهاده...))(17)
امر به معروف کن تا خود اهل آن شوى و با دست و زبان, در نهى از منکر بکوش و با تلاش سخت از هرکسى که بدان دست یازد, فاصله بگیر و در راه خدا به گونه اى جهاد کن که بایسته است...
2 ـ یادآورى قیامت و تشبیه عذاب آن بر دردهاى دنیوى انسان
امام از این شیوه نیز استفاده مى کرد. از جمله مى فرمود: بدانید پوست نازک شما تحمل آتش دوزخ را ندارد; بنابراین به خودتان رحم کنید. زیرا تجربه کرده اید که در دنیا در برابر مشکلات پایدار نبودید و مى دانید که اگر خارى به بدنتان برسد, چگونه ناله مى کنید و اگر بلغزید و زمین بخورید و خون جارى شود, بى صبرى نمایید و از سنگ ها و ریگ هاى داغ جلو آفتاب ناله تان به عرش مى رسد, پس چگونه در برابر آتش دوزخ که از قهر خدا سرچشمه مى گیرد, تحمل مى نمایید؟ !(18)
3 ـ پیمان گرفتن
امام(ع) به فرزندش امام حسن(ع) وصیت کرد:((... رسول خدا(ص) با من عهد کرد و فرمود: اى على! امر به معروف کن و از منکر با دست و اگر نتوانستى, با زبان و گرنه, با قلب خود نهى کن و اگر نشد, خودت را ملامت نکن.))(19) امام(ع) خود نیز از اهل یمن پیمان گرفت.(20)
پى نوشتها:
1 ـ رساله حضرت امام خمینى(ره).
2 ـ امام خمینى(ره).
3 ـ آیت الله نورى همدانى, امر به معروف و نهى از منکر. ص 106.
4 ـ تحف العقول, ص ;241 وسایل الشیعه, ج 11, ص 403 و بحارالانوار, ج 100, ص 79.
5 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 419.
6 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, کلمات قصار, ش 251.
7 ـ نهج البلاغه, مصطفى زمانى, سخن 31, ص 857.
8 ـ ((والجهاد منها على اربع شعب على الامر بالمعروف و النهى عن المنکر, و الصدق فى المواطن وشنآن الفاسقین فمن امر بالمعروف...)) (جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 403.)
9 ـ غررالحکم, شماره 6373.
10 ـ همان, شماره 4532.
11 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 384.
12 ـ بحارالانوار, ج 97, ص 76.
13 ـ کافى, ج 2, ص 361 و جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 401.
14 ـ بحارالانوار, ج 32, ص 84, به نقل از نهج البلاغه.
15 ـ امالى شیخ مفید, ص 39.
16 ـ ادقوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا من فضولکم و اقصدوا المعانى و ایاکم والاکثار فان اموال المسلمین لاتحتمل الاضرار. (خصال صدوق, ص 219.)
17 ـ نهج البلاغه, نامه 31.
18 ـ همان, فیض الاسلام, خطبه 182, ص 603.
19 ـ دعائم الاسلام, ج 2, ص 351.
20 ـ نهج البلاغه, نامه 174, ص 1077.
2 ـ در مدینه ى محمد(ص) کارکرد نظارتى ((مردم هوشیار)) از دیگر مولفه هاى نظارتى بیگانه نمى باشد. بلکه تحت عنوان (امر به معروف و نهى از منکر) رفتارها, منسجم شده و با دیگر عناصر نظارتى رابطه اى منطقى یافته است. از این رو بروز این کارکرد در جامعه دینى نه تنها عامل تخریب انتظامات موجود نیست بلکه بهترین و کاراترین مولفه نظم بخشى دینى است.
3 ـ در مقاله اى که پیش روى شماست, با این فریضه مترقى که جامعه دینى را در مسیر اصلاح همیشگى و پویایى جاودانى قرار مى دهد, با امیرمومنان على(ع) آشنا مى شویم, براى رعایت اختصار, تنها به ذکر گوشه ها و مطلع ها بسنده مى کنیم و در بخش اول به چند مبحث (بررسى واژه هاى مربوط, جایگاه و ارزش, دعوت به نور, مراتب امر و نهى) مى پردازیم.
Oبررسى واژه ها
((آنچه را عقل و شرع نیکو مى داند, معروف مى نامند که در دایره احکام تکلیفى همان واجبات و مستحبات است. آنچه را عقل و شرع ناپسند مى داند, منکر مى نامند که در دایره احکام تکلیفى همان حرام و مکروه است.))(1)
پیرامون واژه ((امر)) و ((نهى)) باید گفت: امر به معروف به معناى سوق دادن به کارخوب با ((چهره, زبان, عمل)) و نهى از منکر, به معناى منع از کار بد با ((چهره, زبان و عمل)) است. و البته ازموضع برتر و قدرت, خواستار چیزى بودن را امر و خواستار منع آن را نهى مى گویند. با در نظرگرفتن این دو مشخصه (سوق دادن و قدرت) باید گفت: قدرت همواره مظاهر فیزیکى ندارد و گاه باشیوه هایى ناپیدا به سامان دادن امور (سوق به معروف و بازدارى از منکر) بروز مى نماید, لذا شایسته نخواهد بود, تنها آن بخش از نیکى ها و بدىها را که وجود دارند, در نظر بگیریم, بلکه باید (ایجاد خوبى, زمینه سازى, گسترش, تکمیل و...) آن را نیز باید در نظر داشت همین طور در نهى از منکر. با این توضیح, آموزش عمومى, پاکسازى اخلاقى, موعظه و پند, تربیت کودکان و جوانان, تإلیف و نشر, بیدارسازى و هوشیار سازى, همه جزو شاخه هاى مقدماتى امر به معروف خواهند بود. و به همین ترتیب ((منع از تإسیس مراکز فساد با تخریب آن, پاسخ صحیح به مکتب ها وافکار باطل, رد کتاب ها و مقالات گمراه کننده و مبارزه با ظلم و فساد و فقر, آماده سازى جامعه براى مبارزه با استثمار و...)) همه از مقدمات و شاخه هاى نهى از منکر خواهند بود. پیرامون واجب و نوع آن نیز باید گفت: واجب به معناى الزام آور بودن است که مکلف در صورت خوددارى از انجام آن بازخواست و در صورت انجام, مستحق پاداش خواهد شد. گروه کثیرى ازفقها به کفایى بودن آن قائل شده اند.(2)
البته امام خمینى(ره) در فرازى از رساله خویش معتقد است: ((اگر در امر به معروف و نهى از منکر نیاز به اقدام گروهى باشد, و عده اى اقدام کرده ولى مقصود حاصل نگردد, در این صورت از دیگران ساقط نمى شود.)) با توجه به این مطلب مى توان عینى بودن یا کفایى بودن را از هم جدا کرد. به این ترتیب که اگر گستره منکر و معروف را هرکار خوب (زمینه کار خوب, تهیه مقدمات, توسعه, تکمیل و در نهایت انجام کار خوب) و بد (رفع زمینه کار بد, تهیه مقدمات منع, توسعه, تکمیل و در نهایت ترک کار بد) بدانیم چنین هدف بزرگى در همه ابعاد آن خصوصا در عصر ما بدون اقدام فردفرد مسلمانان امکان تحقق نخواهد یافت. لذا این گونه امور در حد وسع و توان هرکسى بر او واجب عینى خواهد بود. اما اگر تنها به تعدادى از خوب هاى متروک یا در معرض ترک توجه کردیم (و همین طور در بخش منکر) در این صورت گستره معروف و منکر را محدود کرده ایم و انجام آن کفایى خواهد بود.(3)
O ضرورت امر به معروف و نهى از منکر
ملامهدى نراقى, رحمه الله علیه, در کتاب جامع السعادات مى نویسد: ((بزرگترین مراسم دین, امر به معروف و نهى از منکر است. این دو از امور مهمى هستند که انبیإ الهى به خاطر اجراى آن مبعوث شدند و پس از آن ها اوصیإ راهشان را ادامه دادند. امر به معروف و نهى از منکر یک قطب است که آسیاب ملت ها و دین براساس آن مى چرخد.)) ویژگى اصلاحگرى که در امربه معروف و نهى از منکر نهفته, عامل اصلى چنین کارکردى است. چنان که بدون آن, غبارهاى غفلت, انحراف, تحریف و جهل به مرور سیماى دین را مکدر ساخته و سرانجام چهره اى خلاف واقع از آن نزد مردم ترسیم خواهد کرد. سیمایى که نه تنها عامل جذب مردم به دین نخواهد شد, بلکه موجب ایجاد نفرت و گریز آنان نیز خواهد شد. براین اساس است که امام على(ع) برپایى واجبات را بدان وابسته مى داند و مى فرماید: ((انها اذا ادیت واقیمت استقامت الفرائض کلها هینها و صحبها و ذلک ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر دعإ الى الاسلام مع رد المظالم و مخالفه الظالم و قسمه الفىء و الغنائم و اخذ الصدقات من موافقها و وضعها فى حقها.))(4)
هرگاه امر به معروف و نهى از منکر انجام شود, همه واجب هاى الهى از ساده و دشوار به پاداشته مى شوند و این بدان سبب است که امر به معروف و نهى از منکر, مردم را به اسلام فرا مى خواند. مظالم را و حقوق مردم را به آن ها برمى گرداند. با ستمگر به مخالفت برمى خیزد. فىء وغنائم را تقسیم مى کند و صدقات را از محل آن گرفته و در جاى خود به مصرف مى رساند.
برهمین اساس امام فرزندش محمدبن حنفیه را به اقامه امر به معروف و نهى از منکر فرا مى خواند. امام(ع) او را این چنین وصیت مى کند:
((و آمر بالمعروف تکن من اهله فان استتمام الامور عندالله تبارک و تعالى الامر بالمعروف و النهى عن المنکر.))(5)
امر به معروف کن تا از اهل آن باشى, زیرا تکمیل کارها نزد خداوند تبارک و تعالى به امر به معروف و نهى از منکر است.
البته دلیل چنین سخنى نیز آشکاراست; زیرا در صورتى که امر به معروف و نهى از منکر نباشد, تضمینى براى تداوم سلامت امور وجود ندارد و هر لحظه احتمال ارتجاع از دین و معروف و رویکرد به منکر وجود دارد و تنها ضامن, همین امر و نهى است که در صورت هرنوع مفسده اى کارها را در روال صحیح خود خواهند انداخت. موضوعى که امام نیز بدان اشاره مى کند و مى فرماید: ((فرض الله الامر بالمعروف مصلحه للقوام و النهى عن المنکر ردعا للسفهإ))(6)
خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت و صلاح توده مردم و نهى از منکر را براى بازداشتن سفها وبى خبران واجب کرد.
حقیقت این است که وجود افرادى که همواره درصدد تخریب دین هستند, قابل انکار نیست, کافران, منافقان و... همه در پى نابودى دین الهى هستند تا به اهداف دنیایى خود دست یابند. اما امر و نهى مومنان باعث عقب نشینى و حتى ذلت آنان خواهد شد. و از طرفى به دلیل پشتیبانى از دین و دفاع از احکام آن, نوعى حمایت دفاعى از دینداران نیز خواهد بود. امام(ع) مى فرماید: ((من امر بالمعروف شد ظهور المومنین و من نهى عن المنکر ارغم انوف المنافقین و... من شنیئى الفاسقین و غضب لله غضب الله له و ارضاه یوم القیامه))(7)
کسى که امر به معروف کند, مومنین را نیروبخشیده و کسى که نهى از منکر کند, بینى منافقان را به خاک مالیده... و آن که با فاسقان مخالفت کند و براى خدا خشم گیرد, خدا به نفع او خشمگین مى شود و در روز قیامت او را خوشحال مى کند.
در این روایت توجه به تفاوت کارکرد امر به معروف و نهى از منکر نیز لازم است. بدین صورت که نقش امر به معروف معمولا ایجابى است مانند مصلحت توده ها و... اما نقش وکار کرد نهى از منکر معمولا سلبى است مانند بازداشتن سفیهان و... از این روى براى حفظ دین, عمل به هردو مورد نیاز خواهد بود و هریک به تنهایى کفایت از دیگرى نخواهد کرد.
در این بخش جایگاه امر به معروف و نهى از منکر در عقاید و احکام دینى را به صورت فهرست وار مرور مى کنیم:
O جایگاه امر به معروف و نهى از منکر
شاخه اى از جهاد
از دیدگاه على(ع) امر به معروف و نهى از منکر شاخه اى از جهاداست. امام على(ع) در مقابل پرسشى پیرامون ایمان, مى فرماید: ایمان چهار ستون دارد; صبر, یقین, عدل و جهاد... جهاد هم چهار قسمت دارد; امر به معروف, نهى از منکر, راستگویى در همه شرایط حساس و مخالفت با فاسقان.(8)
غایت دین
غایه الدین الامر بالمعروف و النهى عن المنکر و اقامه الحدود.(9)
هدف اصلى دین, امر به معروف و نهى از منکر و به پاداشتن حدود است.
مبناى برادرى و جامعه دینى
تبتنى الاخوه فى الله على التناصح فى الله والتباذل فى الله و التعاون على طاعه الله و التناهى عن معاصى الله و التناصر فى الله و اخلاص المحبه.(10)
برادرى در راه خدا برچند چیز بناشده است; نصیحت کردن به همدیگر در راه خدا, بخشش به هم در راه خدا, کمک به یکدیگر بر اطاعت خدا, باز داشتن یکدیگر از نافرمانى خدا, یارى همدیگر در راه خدا و خالص بودن در دوستى.
O پاداش امر به معروف و نهى از منکر
گاه برانگیختن شخص براى انجام امرى واجب چنان ارزشمند مى شود که پاداش همسان با اصل عمل به وى عطا مى شود و این انگیزش, انجام نمى شود مگر به وسیله امر به معروف و یا نهى از منکر. زیرا در صورتى که امرى نمى شد, اساسا کارى هم صورت نمى گرفت و یا اگر نهى نمى شد, حرامى ترک نمى شد. لذا امام على(ع) به نقل از پیامبراکرم(ص) مى فرمود: ((من شفع شفاعه حسنه اوامر بمعروف... فان الدال على الخیر کفاعله.))(11)
آن که براى کار خوب پادرمیانى کند, یا امر به معروف کند... پس (بداند) که راهنمایى کننده به خیر مانند انجام دهنده آن است.
و مى فرمود: ((من امر بمعروف او نهى عن منکر او دل على خیر او اشار به, فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک))(12)
آن که امر به معروف یا نهى از منکرى کند یا به خیرى راهنماى یا اشاره کند, پس (در اجر آن) شریک است. و آن که به بدى امر یا دلالت یا اشاره کند, او نیز در گناه آن شریک است.
آرى, ائمه معصومین(علیهم السلام) از کتاب امیرمومنان(ع) نیز حکایتى پیرامون نتیجه اخروى چنین اقدامى نقل کرده اند: ((در کتاب على(ع) یافتیم که قصه اصحاب سبت (شنبه) را ذکر کرده بود که گروهى از آنان به کار منکر اقدام کردند و عده اى این کارشان را تقبیح کردند.)) سیدانى مى گوید: در نسخه اى حدیثى غیر از این دید. و انگاه آن حدیث را این گونه نقل مى کند:
((کانوا ثلث فرق فرقه باشرت المنکر و فرقه انکرت علیهم و فرقه داهنت اهل المعاصى. فلم تنکر و لم تباشر المعصیه فنجى الله الذین کانوا انکروا و... ))(13)
سه گروه بودند: عده اى کار منکر انجام مى دادند. گروهى عمل آنان را تقبیح کردند و گروهى مسامحه کردند و کارشان را تقبیح نکردند; البته مباشرت هم نکردند. خداوند تقبیح کننده ها را نجات داد...
O دعوت به سوى نور
بسترسازى براى امر و نهى
عمل منکر یا ترک معروف, در پى مقدمات ذهنى مختلف از فرد مورد نظر سر مى زند. لذا, امر و نهى بدون درنظر گرفتن این مقدمات, در واقع به مانند انداختن تیر در تاریکى خواهد بود. آمر و ناهى باید این مقدمات را بیابد و براى آن پاسخ مناسب فراهم کند و به این ترتیب ابتدا آن مقدمات و پایه هاى منکر یا ترک معروف را نزد آن شخص سست کرده و سپس اقدام به امر و نهى کند, نمونه اى از سیره امام را مى خوانیم:
حضرت وقتى مى خواست مردم کوفه را به سوى جنگ و جهاد با دشمن دعوت کند, ابتدا مشروعیت و مقبولیت حکومت خود را به آنان شرح داد تا شبهه هاى ذهنى از این جهت برطرف گردد. او این نامه را برایشان نگاشت:
((از بنده خدا, على امیرمومنان به اهل کوفه... من ازواقعه عثمان چنان به شما خبر دهم که شنیدنش مانند دیدنش باشد. مردم به او طعنه زدند و من مردى از مهاجرین بودم که اکثر خواهان بازگشت او به راه راست بودم و کمتر او را سرزنش مى کردم ولى طلحه وزبیر باتندى با او برخورد مى کردند و با شدت و خشونت با او مواجه مى شدند و عایشه هم درباره ى وى رفتارى خشمگینانه داشت. پس مردم گرد آمدند و او را کشتند و بدون اکراه و اجبار بلکه با اختیار با من بیعت کردند. بدانید که مدینه نا آرام است و آن را به اضطراب افکنده اند; چون دیگ مى جوشد. و فتنه برپا شده است, هرچه زودتر به سوى فرمانده خویش بشتابید و به نبرد با دشمن خویش اقدام کنید. ان شاء الله))(14)
دعوت به معروف و شیوه ها
امام خود مردم را به معروف دعوت مى کرد و از منکر باز مى داشت و این موضوع به عنوان ویژگى جدایى ناپذیر از شخصیت وى در بین روحیاتش شناخته شده بود.
حسن بن ابى الحسن بصرى مى گوید:
وقتى امام على(ع) وارد بصره شد, به دنبالش روان شدم, حضرت نگاهى به من کرد و پرسید: آیا کارى دارى؟ گفتم: سخنى به من یاد بده که خداوند مرا به آن سود ببخشد.
فرمود: هرکس سه ویژگى داشته باشد, دنیا و آخرتش سالم است; کسى که امر به معروف کند و خود نیز بدان عمل کند; کسى که نهى از منکر کند, خود هم از منکر دور باشد و آن که مراقب حدود الهى باشد.
آنگاه امام وارد بازار شد و فرمود: اى بندگان دنیا, شما که در روز به سوگند خوردن مشغول هستید و شب مى خوابید و در بین این دو از آخرت غافل هستید, پس کى به جمع زاد وتوشه مى پردازید...؟
مردى گفت: اى امیرمومنان! ما براى گذران زندگى چاره اى جز این نداریم.
فرمود: کار و تلاش براى امرار معاش از راه حلال, انسان را از عمل براى آخرت باز نمى دارد. آن کس که سرکشى کند و زندگى دنیا را برگزیند, جایگاهش دوزخ است(15)
و به کارگزارانش مى فرمود: ((قلم هاى خود را نازک و تیز کنید و بین سطرها را نزدیک به هم بگیرید و زیادى کلمات را حذف نمایید و منظورها را در نظر بگیرید و شما را از پرحرفى و پرنویسى برحذر مى دارم, چون اموال بیت المال نمى تواند چنین خسارت هایى را تحمل کند.(16)
اما آنچه مهم است شیوه هایى است که امام به عنوان آمر و ناهى و مبلغ دین از آن ها سود مى برد.
1 ـ امر و نهى مناسب باموقعیت
استفاده ازلحظات حساس, که احتمال تإثیر سخن را افزایش مى دهد, یکى از شیوه هایى است که امام از آن سود مى برد. از جمله آن ها وصیت ها و سخنان حضرت در لحظه شهادت است. حضرت در وصیتش به امام حسن(ع) فرمود:
((وإمر بالمعروف تکن من اهله و انکر المنکر بیدک و لسانک و باین من فعله بجهدک و جاهد فى الله حق جهاده...))(17)
امر به معروف کن تا خود اهل آن شوى و با دست و زبان, در نهى از منکر بکوش و با تلاش سخت از هرکسى که بدان دست یازد, فاصله بگیر و در راه خدا به گونه اى جهاد کن که بایسته است...
2 ـ یادآورى قیامت و تشبیه عذاب آن بر دردهاى دنیوى انسان
امام از این شیوه نیز استفاده مى کرد. از جمله مى فرمود: بدانید پوست نازک شما تحمل آتش دوزخ را ندارد; بنابراین به خودتان رحم کنید. زیرا تجربه کرده اید که در دنیا در برابر مشکلات پایدار نبودید و مى دانید که اگر خارى به بدنتان برسد, چگونه ناله مى کنید و اگر بلغزید و زمین بخورید و خون جارى شود, بى صبرى نمایید و از سنگ ها و ریگ هاى داغ جلو آفتاب ناله تان به عرش مى رسد, پس چگونه در برابر آتش دوزخ که از قهر خدا سرچشمه مى گیرد, تحمل مى نمایید؟ !(18)
3 ـ پیمان گرفتن
امام(ع) به فرزندش امام حسن(ع) وصیت کرد:((... رسول خدا(ص) با من عهد کرد و فرمود: اى على! امر به معروف کن و از منکر با دست و اگر نتوانستى, با زبان و گرنه, با قلب خود نهى کن و اگر نشد, خودت را ملامت نکن.))(19) امام(ع) خود نیز از اهل یمن پیمان گرفت.(20)
پى نوشتها:
1 ـ رساله حضرت امام خمینى(ره).
2 ـ امام خمینى(ره).
3 ـ آیت الله نورى همدانى, امر به معروف و نهى از منکر. ص 106.
4 ـ تحف العقول, ص ;241 وسایل الشیعه, ج 11, ص 403 و بحارالانوار, ج 100, ص 79.
5 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 419.
6 ـ نهج البلاغه, صبحى صالح, کلمات قصار, ش 251.
7 ـ نهج البلاغه, مصطفى زمانى, سخن 31, ص 857.
8 ـ ((والجهاد منها على اربع شعب على الامر بالمعروف و النهى عن المنکر, و الصدق فى المواطن وشنآن الفاسقین فمن امر بالمعروف...)) (جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 403.)
9 ـ غررالحکم, شماره 6373.
10 ـ همان, شماره 4532.
11 ـ جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 384.
12 ـ بحارالانوار, ج 97, ص 76.
13 ـ کافى, ج 2, ص 361 و جامع احادیث الشیعه, ج 14, ص 401.
14 ـ بحارالانوار, ج 32, ص 84, به نقل از نهج البلاغه.
15 ـ امالى شیخ مفید, ص 39.
16 ـ ادقوا اقلامکم و قاربوا بین سطورکم و احذفوا من فضولکم و اقصدوا المعانى و ایاکم والاکثار فان اموال المسلمین لاتحتمل الاضرار. (خصال صدوق, ص 219.)
17 ـ نهج البلاغه, نامه 31.
18 ـ همان, فیض الاسلام, خطبه 182, ص 603.
19 ـ دعائم الاسلام, ج 2, ص 351.
20 ـ نهج البلاغه, نامه 174, ص 1077.