تاکید شدید بر مرزبندی جغرافیایی در دوره جدید (مدرن) سبب گردید سیاست به دو بخش داخلی و خارجی با لحاظ حدود مطلق و نسبی حاکمیت تقسیم شود. سیاست خارجی و تغییر و تحولاتش ویژگیهای خاصی دارد که متاثر از تفاوت محیطی آن با سیاست داخلی است. برجستگی «ثابتها» در اصول گرایی، این پرسش را مطرح می سازد که در عرصه پرتغییر و تحولی نظیر سیاست خارجی، اصول گرایی به چه معناست و چه نقشی دارد؟ در این مقاله پویاسازی سیاست خارجی از طریق اصول گرایی تبیین گردیده است.
نویسنده در این مقاله درصدد برآمده است تا «هویت ملی» را از نظر امام خمینی بازشناسد، لزوم و ضرورت آن را یادآوری کند، به آسیب شناسی آن بپردازدو سرانجام راه حل مطرح شده را ارائه نماید.
وی معتقد است که حضرت امام از میان عواملی که برای تعیین هویت ملی معرفی شده اند (نژاد، خون، رنگ، مرز جغرافیایی، سیاست، فرهنگ) بر عامل فرهنگی تأکید دارد و هویت اصیل و واقعی را بر فطرت انسانی واحد مبتنی می داند. فطرتی که با تربیت اسلامی شکفته می شود و انسانی مستقل را به جامعه عرضه می کند.
نویسنده با بررسی عوامل تاریخی به نحوه افول هویت ملی ایرانیان، از نظر امام، اشاره می کند و دو عامل را در آن دخیل می داند:
1) شیوع و رواج مدرنیسم در دو سده اخیر که باعث از خود بیگانگی، غربزدگی، خودکم بینی، گمشدگی و هیچ انگاری در جوامع اسلامی و ایران شد.
2) رویکرد متحجران، رفاه طلبان و مرفهان بی درد به اسلام و جامعه اسلامی.
جایگاه علمای دین در ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران معاصر، موجب گردید که آنان در مواجهه با جلوه های متنوع و متکثر غرب در ایران، محوریت یابند. مقاله حاضر علل یاد شده را تشریح کرده است.با نگاه به تاریخ معاصر به وضوح درمییابیم که از سیصد سال قبل، که تفکر غرب جدید وارد ایران شد، در همه وقایع و حوادث مهم اجتماعی، که قاطبه مردم ایران در آن ها شرکت داشتند، نقش علمای شیعه، محوری بوده است. از آنجا که بیشتر و بلکه همه تحولات مهم اجتماعی ایران، از سه سده پیش تا کنون، به طور مستقیم یا غیرمستقیم در خصوص مسائل مربوط به غرب میباشد، پس میتوان گفت که در تاریخ معاصر ما، توجه علما به غرب و درگیری با آن، به نسبت سایر قشرهای جامعه، شدیدتر و گستردهتر بوده است. عوامل موثر در این زمینه عبارت اند از:
وقتی که دشمنان انقلاب اسلامی ما خود می گفتند که «با بحران برنامه ریزی مواجه شدند» و کسینجر می گفت که امام خمینی(ره) «گویی از جای دیگری الهام می گرفت» نشان آشکاری بر متفاوت بودن جنس انقلاب و ناملموس بودن ابعاد عمیق روحی و فرهنگی آن بود. اما به راستی چرا نظریه های علوم سیاسی و اجتماعی از درک ماهیت انقلاب اسلامی ناتوان بوده و هستند؟ آیا جز این است که شناخت و درک انقلاب اسلامی نیازمند معارف و دیدگاه های دیگری، خارج از چهارچوب های مادی و ارزیابی های دنیوی است.در مقاله زیر از ضعف و ناتوانی اندیشه ها و اندیشه پردازان غربی در تحلیل ماهیت انقلاب اسلامی پرده گشایی شده است
خلاءهای عمیق فکری، فرهنگی و سیاسی قرن حاضر و ضرورت پاسخگویی به آنها اقتضای آن را دارد که حقیقت هستی را بر اساس رهیافت عقلانی به انسان معاصر نشان دهند تا او بتواند در سایه سار آن نیازهای روحی و روانی خود را تأمین کند. همچنین بتواند دولتی را تشکیل دهد که انسان را مظهر عالیترین جلوه خداوندی،که دارای روح کرامت و بزرگواری است، بداند. در چنین حکومتی، روح معنویت و عدالت و صلح و مساوات در کالبد همه جامعه دمیده می شود، آحاد اجتماعی در آن نقش اساسی و سازنده ای برعهده دارند و رأی آنان در سرنوشت خویش تأثیرگذار است. در چنین دولتی که منبعث از مردم است کارگزاران دولت بر اساس مهر و محبت عمل می کنند و خود را نماینده مردمی می دانند که آنان را برگزیده اند تا منویات و مقاصد آنها را به انجام برساند. در عصر ما، امام خمینی(س) چنین هویتی را احیا کرد و نظریه های برگرفته از روح دین را به جهان تشنه چنین فرهنگی ارائه داد. در نوشتار حاضر کوشش شده است تا به مقدار مجال، تأثیر امام خمینی(س) بر احیای چنین هویت فرهنگی سیاسی بر مبنای عزت و حکمت و مصلحت مسلمانان تبیین گردد.
دیگر فرصتی نیست و اگر کمی بیش از این تعلل شود، شاید حتی فکر جبران را هم باید از سر به در کنیم. موضوع بر سر تاریخنگاری است و چون ایرانی و مدعی تمدنی چندهزارساله هستیم، مسلما روشمند شدن علمی تاریخنگاری بیش از هر ملت و کشور دیگر باید برای ما حائز اهمیت باشد؛ چراکه ایران، به عنوان چهارراه تاریخی تمدنها و فلات متصل کننده شرق و غرب، بخش عمده موجودیت و تداوم خود را همواره مرهون برخورداری از یک هویت تاریخی پایدار بوده است. اما اکنون درحالی شاهد به هم ریختگی، نامقصودی، اهمال و تحریف در تاریخ خود هستیم که شاید بیش ازهرزمان دیگر مورد هجمه همه جانبه دشمنان قرار گرفته ایم و مهمترآنکه دشمنان ما این بار هویت تاریخی ما را آگاهانه و حسابگرانه هدف قرار داده اند و به نظر می رسد نخستین گام برای مبارزه، درک درست تاریخ و هویت تاریخی خودمان است.برهمین اساس موضوع گفت وگوی این شماره مجله به نقد تاریخنگاری معاصر اختصاص داده شده و برای این منظور به سراغ عباس سلیمی نمین، یکی از صاحب نظران این حوزه مطالعاتی رفتیم تا برخی مسائل این موضوع را مورد بحث و بازکاوی قرار دهیم. عباس سلیمی نمین، متولد 1333، فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتر از انگلیس، مدیرمسئول نشریات و روزنامه های مختلف از ابتدای انقلاب و اکنون چهارسال است که دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران را مدیریت می کند.