طاهر احمدزاده و اعضای کانون نشر حقایق اسلامی از دکتر و استاد میگویند
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بیراه نیست اگر از جمله نخستین مکاتب روشنفکری دینی در ایران معاصر بنامیم. چه آنکه تاثیراتی که این مکتب بر گروهها و نحلههای فکری و مبارزاتی ذیل آموزههای دینی بر جای گذاشته بسیار چشمگیرتر و قابل تاملتر ازآن است که قابل چشمپوشی باشد. در راس این کانون مردی قرار گرفته است که علی شریعتی بعدها از او به عنوان «نخستین آموزگار» خود یاد میکند. استاد محمدتقی شریعتی پدر و استاد علی، دانشآموخته حوزههای سنتی علمیه بود و به دنبال قرائتی نوین از «حقایق اسلامی» که در آن روزگار نوعی بدعت محسوب میشد و البته نیاز جوانان تحصیلکرده اما مذهبی آن زمان بود. علی شریعتی اما در طی مسیر خود تا چه میزان متاثر از این مکتب نوگرای دینی و آموزههای پدر بود؟ به سراغ بازماندگان «کانون» در مشهد باید رفت و شرح این ماجرا را به روایت آنان بازخوانی باید کرد.
طاهر احمدزاده: تفسیری که پدر را حیران کرد
«هیچ مصلحتی به اندازه خود حقیقت، مصلحت نیست»؛ به خانه طاهر احمدزاده که وارد میشویم این جمله از دکتر شریعتی در اتاق وی خودنمایی میکند و البته عکسی از مسعود فرزند او. احمدزاده که سالها در کنار استاد محمدتقی شریعتی در کانون به نشر حقایق اسلامی مشغول بوده است این نکته را متذکر میشود که «استاد مربوط به یک نسل و دکتر مربوط به نسل دیگری است.» اما بدون شک دکتر علی متاثر از آموزههای پدر بوده است. احمدزاده به یاد میآورد که «دکتر پس از بازگشت از پاریس و در جلسهای که استاد به تفسیر قرآن مشغول است، تحلیلی از تفسیر وی ارائه میدهد که موجبات حیرت همگان و از جمله پدر را فراهم میکند. استاد از فرزندش میپرسد تو که تحصیلات قدیمه نداری و تفسیر قرآن را مثل من کار نکردی پس چگونه این استنباط و تحلیل را ارائه میدهی و دکتر در پاسخ کوتاهی میگوید: چون من همان تحصیلات را نداشتم، توانستم آن استنباط را از قرآن کنم.» احمدزاده معتقد است اگر دکتر هیچ اثری از خود باقی نمیگذاشت جز یک اثر «مذهب علیه مذهب» به رسالت خویش عمل کرده بود ودر آن نیز ردپایی از آموزههای پدر را میتوان یافت.
رحیمیان: استاد فرهنگیتر بود و علی، سیاسیتر
اما محمدجواد رحیمیان از دیگر فعالان کانون نشر حقایق اسلامی، ابتدا برایمان از چگونگی تاسیس این نهاد نوگرای دینی میگوید. او از «جامعه تعلیمات اسلامی» حاج عباسعلی اسلامی میگوید که البته پاسخگوی جوانان آن زمان نبود و بنابراین جوانان کنجکاو و پرسشگر گرد استاد محمدتقی شریعتی جمع میشدند. وی آن دوران را اینگونه به یاد میآورد: «استاد شریعتی احساس کرد که برای نجات جوانان از دام تئوریهای کمونیستی باید اقدامی انجام دهد. بنابراین در منزل آقای احمدزاده جلساتی دایر کرد تا در آنجا تودهایها بیایند و حرفهای خود را مطرح کنند و ایشان نیز اعتراضات آنها را جواب دهد.» رحیمیان برایمان میگوید که چگونه پس از تداوم این جلسات، عدهای از تودههایی که اکثرا فرهنگی بودند به استاد گرایش پیدا کرده و بدین ترتیب کانون نشر حقایق اسلامی در سال 1323 پا گرفت و اولین مرامنامه کانون در سال 1326 منتشر شد.
اما رابطه علی شریعتی با کانون و استاد چگونه بود؟ رحیمیان در پاسخ ضمن اشاره به متاثر بودن دکتر از پدر و کانون، به مشی انقلابیتر و سیاسیتر علی شریعتی نسبت به پدر اشاره میکند و معتقد است که محمدتقی شریعتی بیشتر مسائل فرهنگی و اعتقادی را دنبال میکرد و از مبارزات رادیکال و انقلابی پرهیز داشت: «استاد به اصولی بسیار جاافتاده و ریشهدار اعتقاد داشت. تتندرویها را برنمیتافت و سعی داشت که انسان بسازد و با شعار و جار و جنجال موافق نبود و همین باعث شد که عدهای از بچههای کانون منجمله احمدزادهها و پویان از کانون بریده و به جنبش جنگل گرویدند. دکتر شریعتی هم بیشتر همدل و همراه با انقلابیون و مبارزان رادیکال بود و تا حدودی از مبارزه مسلحانه حمایت میکرد هرچند که بعدها تغییر موضع داد.»
ادیبیان: دیدار عرفات با استاد و تاثیر علی
به سراغ «حسین ادیبیان» رفتیم که او نیز در زمره شاگردان استاد محمدتقی و دوستان دکتر علی شریعتی بوده است. ادیبیان البته دکتر را بسیار تحت تاثیر پدر میدانست و در این باره خاطرهای را برایمان نقل کرد: «تاثیر استاد شریعتی بر دکتر زیاد بود؛ حتی در دوران چهارساله تحصیل در فرانسه، پس از چهار سال که به ایران آمد، من برای دیدن به منزل ایشان رفتم و دیدم سه یا چهار تا کیسه بزرگ کتاب کنار اتاق گذاشته بودند. پرسیدم: اینها چیست؟ گفتند: اینها را پدرم برای مطالعه من فرستادهاند.» ادیبیان معتقد است که نمیتوان این تاثیرات را نادیده گرفت چراکه «در این صورت مباحث دکتر در مورد اسلام و ائمه از کجا آمده است؟ زیرا او در دانشگاه سوربن درس خوانده و اگر تاثیر پدر نبود، میبایست تحت تاثیر مکاتب غربی بحثهای دیگری را مطرح کند.»
«ادیبیان» نگرش سیاسی دکتر شریعتی را نیز ریشهدار در افکار پدر میداند و محمدتقی شریعتی را نیز فردی مبارز و سیاسی مینامد: «استاد میفرمودند اگر به جای به سر و سینه زدن سالها این مراسمها (عاشورا، تاسوعا و...) درست اجرا شود، در بیداری جامعه موثر است و در نتیجه، در برابر آن نقشی اساسی که اسلام در جامعه ایفا میکند، رژیم هیچ نقشی نمیتواند داشته باشد. استاد بارها در صحبتها اظهار کردند که یکی از مقامات امنیتی به ایشان گفته بود شما در روز عاشورا و روز تاسوعا در مراسم عزاداری، چنان مسائل یزید را مطرح میکنید که گویی دارید آنها را با نظام شاه تطبیق میدهید.» ادیبیان دیدار یاسر عرفات با استاد محمدتقی شریعتی را به یاد میآورد که در منزل استاد در مشهد صورت پذیرفت و علت آن را علاوه بر طرفداری استاد از نهضتهای آزادیبخش و تفکر جهانی درباره مسائل اسلامی، در این میداند که او پدر فرزندی چون دکتر علی شریعتی است که در منطقه و دنیای اسلام یک چهره شناخته شده بود.
رمضانعلی شاکری: از استاد شریعتی تا سوربن
رمضانعلی شاکری که از دیگر فعالان کانون نشر حقایق اسلامی است. حضور دکتر علی در «کانون» که در آن ایام، نوجوانی کنجکاو و البته منزوی بود را به دوران «آرامش پیش از توفان» تشبیه میکند و بر این نظر است که دکتر به صورت بالقوه تحت تاثیر آموزههای پدر و مکتب کانون قرار گرفت و هنگامی که به فرانسه و دانشگاه سوربن جهت ادامه تحصیل عزیمت کرد، این تاثیر به صورت بالفعل درآمد:«در دانشگاه سوربن با حضور اساتیدی چون لویی ماسینیون، اسلامشناس شهیر فرانسوی، علی شریعتی در معرض پرسشهایی قرار میگیرد و من خود به خاطر دارم نامهنگاریهای مفصل وی با پدر را. او در این نامهها نظرات استاد محمدتقی شریعتی را پیرامون مسائل مربوط به اسلام جویا میشود و به تدریج خود او نیز البته در مطالعات و تفکرات خود اوج میگیرد.» از نظر رمضانعلی شاکری، حسینیه ارشاد مکانی است که درآنجا دکتر علی شریعتی، ماحصل آموزههای دینی پدر و آموزههای علمی سوربن را به بهترین نحو منتشر کند.
کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد مکتبی از خود بر جای نهاد که بدون شک در بارور نمودن جریان موسوم به روشنفکری دینی نقش اساسی ایفا کرد و پدر و فرزندی را به جامعه دینی ایران معرفی کرد که جریانات فکری متعددی از آنها تاثیر پذیرفتند و آثار ماندگاری را از خود به یادگار گذاشتند. «کانون»، «استاد» و «دکتر» البته در اسارت زمان و عمر بودند و فرزند زمانه خویش؛ شریعتی دیروز قطعا متفاوت بود از شریعتی امروز، اگردر قید حیات بود؛ همچنان که حیات او نیز ترجمان و تصویری از تحول بود. شریعتی نوجوان و دانشآموز پدر، شریعتی جوان و دانشآموخته فرنگ، شریعتی میانسال و سرد و گرم چشیده روزگار و تجربه دیده در زندان طاغوت و زندان جامعه.
طاهر احمدزاده: تفسیری که پدر را حیران کرد
«هیچ مصلحتی به اندازه خود حقیقت، مصلحت نیست»؛ به خانه طاهر احمدزاده که وارد میشویم این جمله از دکتر شریعتی در اتاق وی خودنمایی میکند و البته عکسی از مسعود فرزند او. احمدزاده که سالها در کنار استاد محمدتقی شریعتی در کانون به نشر حقایق اسلامی مشغول بوده است این نکته را متذکر میشود که «استاد مربوط به یک نسل و دکتر مربوط به نسل دیگری است.» اما بدون شک دکتر علی متاثر از آموزههای پدر بوده است. احمدزاده به یاد میآورد که «دکتر پس از بازگشت از پاریس و در جلسهای که استاد به تفسیر قرآن مشغول است، تحلیلی از تفسیر وی ارائه میدهد که موجبات حیرت همگان و از جمله پدر را فراهم میکند. استاد از فرزندش میپرسد تو که تحصیلات قدیمه نداری و تفسیر قرآن را مثل من کار نکردی پس چگونه این استنباط و تحلیل را ارائه میدهی و دکتر در پاسخ کوتاهی میگوید: چون من همان تحصیلات را نداشتم، توانستم آن استنباط را از قرآن کنم.» احمدزاده معتقد است اگر دکتر هیچ اثری از خود باقی نمیگذاشت جز یک اثر «مذهب علیه مذهب» به رسالت خویش عمل کرده بود ودر آن نیز ردپایی از آموزههای پدر را میتوان یافت.
رحیمیان: استاد فرهنگیتر بود و علی، سیاسیتر
اما محمدجواد رحیمیان از دیگر فعالان کانون نشر حقایق اسلامی، ابتدا برایمان از چگونگی تاسیس این نهاد نوگرای دینی میگوید. او از «جامعه تعلیمات اسلامی» حاج عباسعلی اسلامی میگوید که البته پاسخگوی جوانان آن زمان نبود و بنابراین جوانان کنجکاو و پرسشگر گرد استاد محمدتقی شریعتی جمع میشدند. وی آن دوران را اینگونه به یاد میآورد: «استاد شریعتی احساس کرد که برای نجات جوانان از دام تئوریهای کمونیستی باید اقدامی انجام دهد. بنابراین در منزل آقای احمدزاده جلساتی دایر کرد تا در آنجا تودهایها بیایند و حرفهای خود را مطرح کنند و ایشان نیز اعتراضات آنها را جواب دهد.» رحیمیان برایمان میگوید که چگونه پس از تداوم این جلسات، عدهای از تودههایی که اکثرا فرهنگی بودند به استاد گرایش پیدا کرده و بدین ترتیب کانون نشر حقایق اسلامی در سال 1323 پا گرفت و اولین مرامنامه کانون در سال 1326 منتشر شد.
اما رابطه علی شریعتی با کانون و استاد چگونه بود؟ رحیمیان در پاسخ ضمن اشاره به متاثر بودن دکتر از پدر و کانون، به مشی انقلابیتر و سیاسیتر علی شریعتی نسبت به پدر اشاره میکند و معتقد است که محمدتقی شریعتی بیشتر مسائل فرهنگی و اعتقادی را دنبال میکرد و از مبارزات رادیکال و انقلابی پرهیز داشت: «استاد به اصولی بسیار جاافتاده و ریشهدار اعتقاد داشت. تتندرویها را برنمیتافت و سعی داشت که انسان بسازد و با شعار و جار و جنجال موافق نبود و همین باعث شد که عدهای از بچههای کانون منجمله احمدزادهها و پویان از کانون بریده و به جنبش جنگل گرویدند. دکتر شریعتی هم بیشتر همدل و همراه با انقلابیون و مبارزان رادیکال بود و تا حدودی از مبارزه مسلحانه حمایت میکرد هرچند که بعدها تغییر موضع داد.»
ادیبیان: دیدار عرفات با استاد و تاثیر علی
به سراغ «حسین ادیبیان» رفتیم که او نیز در زمره شاگردان استاد محمدتقی و دوستان دکتر علی شریعتی بوده است. ادیبیان البته دکتر را بسیار تحت تاثیر پدر میدانست و در این باره خاطرهای را برایمان نقل کرد: «تاثیر استاد شریعتی بر دکتر زیاد بود؛ حتی در دوران چهارساله تحصیل در فرانسه، پس از چهار سال که به ایران آمد، من برای دیدن به منزل ایشان رفتم و دیدم سه یا چهار تا کیسه بزرگ کتاب کنار اتاق گذاشته بودند. پرسیدم: اینها چیست؟ گفتند: اینها را پدرم برای مطالعه من فرستادهاند.» ادیبیان معتقد است که نمیتوان این تاثیرات را نادیده گرفت چراکه «در این صورت مباحث دکتر در مورد اسلام و ائمه از کجا آمده است؟ زیرا او در دانشگاه سوربن درس خوانده و اگر تاثیر پدر نبود، میبایست تحت تاثیر مکاتب غربی بحثهای دیگری را مطرح کند.»
«ادیبیان» نگرش سیاسی دکتر شریعتی را نیز ریشهدار در افکار پدر میداند و محمدتقی شریعتی را نیز فردی مبارز و سیاسی مینامد: «استاد میفرمودند اگر به جای به سر و سینه زدن سالها این مراسمها (عاشورا، تاسوعا و...) درست اجرا شود، در بیداری جامعه موثر است و در نتیجه، در برابر آن نقشی اساسی که اسلام در جامعه ایفا میکند، رژیم هیچ نقشی نمیتواند داشته باشد. استاد بارها در صحبتها اظهار کردند که یکی از مقامات امنیتی به ایشان گفته بود شما در روز عاشورا و روز تاسوعا در مراسم عزاداری، چنان مسائل یزید را مطرح میکنید که گویی دارید آنها را با نظام شاه تطبیق میدهید.» ادیبیان دیدار یاسر عرفات با استاد محمدتقی شریعتی را به یاد میآورد که در منزل استاد در مشهد صورت پذیرفت و علت آن را علاوه بر طرفداری استاد از نهضتهای آزادیبخش و تفکر جهانی درباره مسائل اسلامی، در این میداند که او پدر فرزندی چون دکتر علی شریعتی است که در منطقه و دنیای اسلام یک چهره شناخته شده بود.
رمضانعلی شاکری: از استاد شریعتی تا سوربن
رمضانعلی شاکری که از دیگر فعالان کانون نشر حقایق اسلامی است. حضور دکتر علی در «کانون» که در آن ایام، نوجوانی کنجکاو و البته منزوی بود را به دوران «آرامش پیش از توفان» تشبیه میکند و بر این نظر است که دکتر به صورت بالقوه تحت تاثیر آموزههای پدر و مکتب کانون قرار گرفت و هنگامی که به فرانسه و دانشگاه سوربن جهت ادامه تحصیل عزیمت کرد، این تاثیر به صورت بالفعل درآمد:«در دانشگاه سوربن با حضور اساتیدی چون لویی ماسینیون، اسلامشناس شهیر فرانسوی، علی شریعتی در معرض پرسشهایی قرار میگیرد و من خود به خاطر دارم نامهنگاریهای مفصل وی با پدر را. او در این نامهها نظرات استاد محمدتقی شریعتی را پیرامون مسائل مربوط به اسلام جویا میشود و به تدریج خود او نیز البته در مطالعات و تفکرات خود اوج میگیرد.» از نظر رمضانعلی شاکری، حسینیه ارشاد مکانی است که درآنجا دکتر علی شریعتی، ماحصل آموزههای دینی پدر و آموزههای علمی سوربن را به بهترین نحو منتشر کند.
کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد مکتبی از خود بر جای نهاد که بدون شک در بارور نمودن جریان موسوم به روشنفکری دینی نقش اساسی ایفا کرد و پدر و فرزندی را به جامعه دینی ایران معرفی کرد که جریانات فکری متعددی از آنها تاثیر پذیرفتند و آثار ماندگاری را از خود به یادگار گذاشتند. «کانون»، «استاد» و «دکتر» البته در اسارت زمان و عمر بودند و فرزند زمانه خویش؛ شریعتی دیروز قطعا متفاوت بود از شریعتی امروز، اگردر قید حیات بود؛ همچنان که حیات او نیز ترجمان و تصویری از تحول بود. شریعتی نوجوان و دانشآموز پدر، شریعتی جوان و دانشآموخته فرنگ، شریعتی میانسال و سرد و گرم چشیده روزگار و تجربه دیده در زندان طاغوت و زندان جامعه.