آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

 

انقلاب اسلامی ایران، دیر یا زود در مسیر تداوم حیات تکاملی خود، به سمت آفرینش صورت ادبی متناسب با خود که تبلور یافته روح آن و جانشینی برای الگوی بورژوایی رمان باشد حرکت خواهد کرد؛ حرکتی که اساس و اصول حاکم بر رمان را به هم خواهد ریخت.

انقلاب اسلامی همان‌گونه‌که قالب‌های مدرن و نگاه‌های اومانیستی حاکم بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ را زیر سؤال برد، مَنِ سوبژکتیو دکارتی مسلط بر رمان و ادبیات داستانی را نیز به نقد ‌کشید. امّا صورت ادبی انقلاب، شامل چه مشخصات و خصایصی است و فراز و فرود آن چه خواهد بود؟

در مقاله پیش‌رو نویسنده کوشیده است مکتب ادبیات انقلاب اسلامی را با برشمردن ویژگی‌هایش، بازگو نماید.

 

رمان یا داستان (نوول) صورتِ ادبی دوران مدرن است و به‌طور خاص و به معنای دقیق و فنّی کلمه در قرون هفدهم و هیجدهم میلادی پدید آمده است. رمان مثل ژورنالیسم یا رسانه‌هایی چون سینما، رادیو و تلویزیون از دستاوردهای تفکر و تمدن مدرن غربی است که همراه بسط سیطرة مدرنیته و فراگیر شدن دامنة نفوذ آن در میان اقوام و ملل مختلف عالم، بسط یافته، نفوذ کرده و رواج یافته است.

تأکید بر مبدأ و منشأ غربی و مدرنیستی رمان به هیچ روی به معنای انکارِ لزوم بهره‌گیری از آن و تبدیل آن به «ماده»ای برای «حمل صورت تفکر دینی» نیست. درواقع با ظهور و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رمان نیز همچون مطبوعات و رسانه‌های دیداری و شنیداری مختلف در معرض آن قرار گرفت که با توجه به اقتضائات و محدودیت‌های وجودی‌اش، به گونه‌ای و تاحدودی از سرشت سوبژکتیویستی و نفسانیت‌زده خارج گردید و به صورت «ماده»ای برای تفکر انقلاب اسلامی و تصرف این تفکر در آن مطرح گردند. این نسبتی است که درواقع انسان برآمده از انقلاب اسلامی با صور و اَشکال مختلف و متفاوت مظاهر، شئون، وجوه و دستاوردهای تکنیکی تمدن مدرن برقرار نموده است و می‌نماید. بر همین اساس بوده است که تاحدودی و در زمینه‌های مختلف، پدید آمدن مانیفست‌های نظری یا تحقق پدیده‌هایی چون «مطبوعات انقلاب اسلامی»، «سینمای اخلاقی ــ انسانی» و نیز «ادبیات واقع‌گرایِ آرمان‌خواهِ انقلاب اسلامی» در عمل را شاهد بوده‌ایم و هستیم.

 

انقلاب اسلامی و الگوی ادبی متناسب با آن

انقلاب اسلامی ایران، در جایگاه انقلابی گشایش‌گر و سازنده در عرصه تاریخی ــ فرهنگی، خواه‌ناخواه و دیر یا زود در مسیر تداوم حیات تکاملی خود، به سمت آفرینش صورت ادبی (شاید بتوان تعبیر «ژانر ادبی» یا «مدل ادبی» را نیز معادل آن دانست) متناسب با انقلاب و خلق ساختار ادبی‌ای که تبلوریافته روح و تمامیت ویژگی‌های آن باشد، به صورت جانشینی برای الگوی بورژوایی رمان، حرکت خواهد کرد. از هم‌اکنون نمی‌توان گفت که این صورت ادبی جانشین، دقیقاً چیست و چه مشخصاتی دارد و تفاوت‌ها و تشابهات آن با الگوی مرسوم «رمان»، در کجا و چگونه است، اما با توجه به آنچه تاکنون در سمت و سو و سیر کلی حرکت، پیدایش، بسط و فعلیت‌یابی شئون مختلف انقلاب اسلامی روی داده است، می‌توان گفت در مقطع کنونی و در آغاز عصر طلیعه‌داری و گشایش‌گری انقلاب اسلامی و تا زمانی که هنوز گذار تام و تمام از فرماسیون بحران‌زدة غرب‌زدگی شبه‌مدرن و تمدن منحط غرب مدرن به تمدن دینی فردایی تاریخ بشر انجام نشده و آهنگ آن به گونة محسوس پرشتاب نگردیده است گونه‌ای ادبیات دوران گذار، که می‌توان آن را «ادبیات متعهد انقلاب اسلامی» یا در بیانی دیگر «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب شیعی مربوط به دوران گذار» نامید، در حال پیدایی و تکوین است.

«ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی» درواقع صورتِ ادبی خاص دوران گذار است؛ گذار تاریخی از قلمرو ورشکستة غرب‌زدگی شبه‌مدرن به آفاق چشم‌انداز اسلامی در ایران و هم‌زمان و به موازات آن گذار تاریخی از قلمرو فرتوت و منحط تمدن بحران‌زدة پسامدرن به سمت تمدن معنوی و دینی فردایی تاریخ بشر در مقیاس جهانی. در چهارچوب این ادبیات دوران گذار ــ که گفتیم می‌توان آن را «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب شیعی» نامید ــ صورتِ ادبی جدیدی جانشین مفهوم پس از رنسانسی «رمان» نمی‌گردد، اما صورتِ تفکر انقلاب اسلامی و آرمان‌های متعال آن در مفهوم کنونی «رمان»، که ماده‌ای ادبی ــ فرهنگی است تصرف می‌کند و از جهاتی و تاحدودی کم و کیف آن از صورتِ مرسوم رمان (که در قرن بیستم و با سیطرة پسامدرنیسم بر غرب گرفتار بحران انحطاط نیز گردیده است) متمایز می‌گردد. ادبیات واقع‌گرا و آرمان‌خواهِ دوران گذار، در بطن خود، مایه‌ها و ویژگی‌های بالقوه و بالفعل بعضی از وجوه و ویژگی‌های ادبیاتِ دینی تمدن فردایی بشر را دارد، هرچند از جهاتی، با آن ادبیات موعود تمدن دینی فردایی بشر و صورتِ ادبی‌ای که ان‌شاءالله پدید می‌آورد تفاوت دارد.

در مقطع کنونی بسط انقلاب اسلامی، با توجه به اینکه در دوران گذار تاریخی به سر می‌بریم و این دوران گذار تازه آغاز گردیده و هنوز کامل نشده است، می‌توان سیر شکل‌گیری «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی» را نیز پدیده‌ای در حال تکوین و پیدایی دانست که بعضی از ویژگی‌های کلی آن، از هم‌اکنون و به‌طور کم‌وبیش در بعضی از آثار داستانیِ پدیدآمده در سه دهة پس از پیروزی انقلاب، ظاهر گردیده است.

بعضی از ویژگی‌های «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی» را، که تجسم ادبیاتِ دوران گذار در ایرانِ امروز است و به لطف الهی می‌تواند و باید بسترساز ظهور تمدنِ اسلامی فردای تاریخ بشر و ادبیات معطوف به آن باشد، می‌توان این‌گونه فهرست کرد: 1ــ این ادبیات واقع‌گراست. البته واقع‌گرایی آن با مفهوم مرسومِ «رئالیسم ادبی» تا حدودی و از بعضی جهات متفاوت است؛ 2ــ متعهد و ملتزم به افق تعالیم اسلام و آرمان‌های انقلاب اسلامی است و بر به تصویر کشیدن درون‌مایه‌های انقلابی و دینی تأکید ویژه دارد؛ 3ــ واقع‌گرایی این ادبیات در جهت آرمان‌گرایی اسلامی است؛ به عبارت دیگر ترکیبی از واقع‌گرایی و آرمان‌گرایی مبنایِ رویکرد این ادبیات است. نکتة نظری این رویکرد در اینجاست که واقعیت اصیل وجود آدمی، یعنی فطرت او، با واقعیت متعالی عالم کاملاً همانندی دارد و هر نوع آرمان‌گرایی متعالی اسلامی لاجرم واقع‌گرایانه و بر واقعیت اصیل نیز منطبق است؛ درواقع برخلاف اندیشه‌های اومانیستی، در تفکر اسلامی تقابل مبنایی مابین واقعیت اصیل و آرمان وجود ندارد. به علاوة اینکه در سطح نازل واقعیت و آن جایی که جوهر تزاحم‌آلود عالم مادّی، سطوحی از واقعیت عینی را از آرمان‌های اعتقادی جدا و متمایز نشان می‌دهد، در تفکر اسلامی و ادبیات شیعی، به دلیل وحدت ماهوی آرمان‌های دینی با باطن عالم و واقعیت اصیل، خواه ناخواه هر رویکرد آرمان‌طلبانه به گونه‌ای با واقعیت‌ها مرتبط است و در آنها ریشه دارد و واقعیت‌گرایی از این منظر نیز تقابلی با آرمان‌گرایی متعالی پیدا نمی‌کند. هرچند گاه ممکن است از واقعیت موجود تا تحقق آرمان موعود فاصله‌ای باشد، به‌هرحال آرمان اسلامی تقابل‌ ذاتی و تباینی با واقعیت نظام عالم ندارد و تحقق واقعیت‌گرایی آرمان‌گرایِ اسلامی کاملاً ممکن است؛ 4ــ ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب شیعی زشتی‌ها و ناهنجاری‌ها را به‌طور جزئی بیان و توصیف نمی‌کند و اگر در مواردی ناگزیر از بیان انحرافی اخلاقی یا مُنکَر زشتی گردید، سیر کلی اثر ادبی به گونه‌ای هدایت و تنظیم می‌گردد که نهایتاً دارای وجه آموزشی، اصلاحی و ارشادی باشد. این رویکرد ادبی از این منظر با رئالیسم نوع بالزاک و فلوبر یا آثار موسوم به ناتورالیسم امیل زولا و گی دوموپاسان تفاوت مبنایی دارد؛ 5ــ این رویکرد ادبی پایبندی و تعهد روشن به رعایت حدود اخلاق و عفّت کلام دارد و رسالت اصلی هر اثر ادبی را تعالی اخلاق، ارتقا‌بخشی معنوی و تذکرآفرینی نسبت به حضور خداوند، در عین سرگرم‌سازی، می‌داند؛ 6ــ در این رویکرد ادبی، تأکید خاصی وجود دارد که در همة آثار، به‌ویژه داستان‌هایی که دارای کاراکترهای منفی و ضداخلاقی هستند، شخصیت‌های داستانی نیک، عدالت‌طلب، شریف و معنوی نیز حضور داشته باشند و به آنها توجه شود؛ 7ــ واقع‌گرایی در این رویکرد ادبی سبب تصویرگری یک‌سویه و غیرنقادانة فقر و زشتی‌ها نمی‌گردد و همیشه به تصویر کشیدن مظالم، معایب، فقر و بی‌عدالتی با دمیدن روح مبارزاتی، اعتلابخش، آرمان‌گرا و اصلاح‌گر همراه است؛ 8ــ این رویکرد ادبی می‌کوشد تصویرگر دقیق زمان و مکان مشخص و عینی و توصیف‌گر جزئی، روشن و دقیق شخصیت‌های داستانی باشد و از این منظر با بعضی از گرایش‌های ادب رئالیستی همانند است و از حکایات یا رمانس‌ها، که اغلب به عامل زمان و مکان محسوس و مشخص یا پرداخت شخصیت‌های داستانی بی‌توجه بوده‌اند، متمایز می‌گردد؛ 9ــ در چهارچوب ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب شیعی، «من» قهرمان اثر داستانی بیش از آنکه با سایق‌های غریزی یا سودطلبانه و قدرت‌خواهانه برانگیخته شود، از کشش‌ها و سایق‌های آرمان‌گرایانه، عدالت‌طلبانه و معنوی و محرک‌های اعتقادی مدد می‌گیرد. در این رویکرد ادبی تلاش می‌شود یک «من آرمان‌خواه تعالی‌طلب»، که زندگی را چونان مسیری از سلوک و تطور کمال‌گرایانه تعریف می‌کند، هسته مرکزی اثر گردد. این «من آرمان‌خواه تعالی‌طلب»، در تداوم بسط و تفصیل خود، قاعدتاً باید جانشین سوژة دکارتی و «منِ» فردی رمانِ پس از رنسانس گردد و اقتضائات و فرمول‌های شخصیت‌پردازی خاص خود را پدید آورد؛ 10ــ در چهارچوب این ادبیات، سیر کلی اثر و فضای داستان مشوّق و مروّج حس مبارزه‌جویی، مسئولیت‌پذیری و معنویت‌خواهی است؛ 11ــ در مقولة «علت و معلول» در داستان، به نظام علیّت غیرمادی مبنی بر عوامل غیبی و اموری چون دعا، نیایش، عنایت الهی و کرامات توجه خاص می‌گردد؛ 12ــ «من» قهرمان و هستة مرکزی اثر ادبی، در این مکتب، «من رمانتیک» یا «من سوررئالیست» نیست و اگرچه از جهاتی با «من رئالیستی» شباهت‌هایی دارد، اگر شخصیت‌های داستانی‌ای چون «پدر اوژنی گرانده»، «بابا گوریو»، «مارتین ایدن»، «آنا کارنینا»، «بِت»، «مادام بوواری»، «الیور توریست»، «رودین»، «راسکول نیکوف»، «ژان کریستوف» و... پروردة قلم نویسندگانی چون بالزاک، جک لندن، لئو تولستوی، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، ایوان تورگنیف، فئودور داستایوسکی، رومن رولان ... را نمونه‌هایی از شخصیت‌پردازی رئالیستی در نظر گیریم، «منِ آرمان‌خواه تعالی‌طلبِ» ادبیات واقع‌گرا و آرمان‌خواه شیعی با «من رئالیستی» نیز تفاوت‌های مبنایی دارد؛ 13ــ وجه غالب در آثار ادبی این مکتب این است که در کل، امیدآفرین، روح‌بخش و شورانگیز است و نه مأیوس‌کننده و مخدّر و انفعال‌آور، 14ــ دغدغه‌های قهرمانان اصلی داستان، در این مکتب، اغلب معنوی، عدالت‌طلبانه و اخلاقی است؛ 15ــ در اغلب موارد، مضامین و درون‌مایه‌های داستان‌ها یا تصویرگری حوادث و سیر وقایع در آثار مربوط به این مکتب ادبی، مشحون از شعائر و شعور شیعی و مناسک و جلوه‌های اعتقادی آن است، به‌گونه‌ای‌که وجه آرمان‌گرایی شیعی آن در بسیاری اوقات در کلیّت اثر ملموس می‌گردد؛ البته باید کوشید این امر به گونه‌ای باشد که سبب تداعی شعارپردازی‌های تصنعی و ملال‌آور نگردد؛ 16ــ بی‌تردید «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌خواه انقلاب اسلامی»، در فضاسازی‌های داستانی خود، از حوادث ارزشمند تاریخی مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و نیز وقایع شکوهمندی چون قیام پانزده خرداد، قیام تنباکو و بازسازی داستانی شخصیت‌های بزرگ روحانی و مردمی (نظیر آیت‌الله کاشانی، آیت‌الله شهید فضل‌الله نوری، مرحوم میرزای شیرازی و...) و به‌ویژه ارائة تصاویر داستانی از زندگی پیشوایان معصوم(س) بهره بسیار می‌برد. در این زمینه به‌طور مثال می‌توان از رمان ماندگار «آنک آن یتیم نظر کرده»، اثر رضا رهگذر، نام برد که پرداخت واقع‌گرایانه درباره امری تاریخی را با وجه آرمان‌گرایانه و معنوی درآمیخته است، ضمن آنکه نثر شیوا و فاخر اثر چونان بستری مهیّا و آماده برای انتقال فضا و حال‌وهوایِ معنوی آن به مخاطب به‌کار رفته است؛ 17ــ روحِ حماسی و متعهدانة آثار ادبیِ نمایندة این مکتب، که یکی از کارکردهای اصلی این نوع ادبیات است، وظیفة انتقال حس و حال و شور و شعور عدالت‌طلبانه و مبارزه‌جویانة دینی و مسئولانه نسبت به مخاطب را بر عهده دارند و در امتداد و بسط همین سوگیری، زمینه به وجود آمدن هویت آرمان‌گرایِ مبارزه‌جویِ معنویت‌گرا، عدالت‌خواه و دین‌مدار در مخاطب فراهم می‌سازد؛ 18ــ صبغة معنوی و فطرت‌گرایِ این مکتبِ ادبی سبب می‌شود فرصتِ طرح دغدغه‌های معنوی و وجودیِ عمیق در اثر برای نویسنده فراهم آید و اثر ادبیِ محصول این مکتب، خواه‌ناخواه، در متن و بطن خود، دارای عمق و صبغه‌ای فلسفی و حکیمانه گردد؛ هرچند نویسنده، برای انتقالِ این عمق فلسفی و حکیمانه به مخاطب، از مغلق‌گویی پرهیز می‌کند و به رعایت سلامت و سلاست در عبارت‌پردازی‌ها و پرداخت‌های ادبی و انشایی متعهد است؛ 19ــ یکی از ویژگی‌های مهم این مکتب ادبی تأکید بر اهمیت حفظ و تعمیق محتوا و هویت معنویِ اثر و بهره‌گیری از قالب‌‌های ساختاری فعلیت‌یافته در هر اثر برای القای پیام اصیل و ماندگارِ نویسندة متعهد به مخاطب است؛ ازاین‌رو در چهارچوب این مکتبِ ادبی، هر نوع اصالت دادن به ساختارگرایی و ساختارشکنی‌هایِ بیمارگونة نویسندگان پسامدرن و برتری دادن به بازی‌های فرمالیستی و پیچیده کردنِ بی‌دلیل و بیهودة پیرنگ داستان و تکنیک‌زدگی‌های ظاهرگرایانه مطرود و منفی بوده است و داستان‌نویس متعهد مسلمان از گرایش به آن اِبا دارد؛ 20ــ روح صاف و سالمِ نویسندة متعهد و آرمان روشن دینی و اخلاقی‌ او صبغه‌ای شفّاف و درعین‌حال تأثیرگذار به اثر می‌بخشد و در امتدادِ توجه به ویژگی‌های پیش‌گفته سبب می‌شود صفای باطن، سرور، بهجت روحی و روحانی و ارتقای حس‌های بلندمعنوی در مخاطب پدیدار شود و این امر، خود بر گیرایی، کِشش و جاذبة اثر می‌افزاید.

 

پی‌نوشت‌ها


 

* این مقاله بخشی است از جلد دوم اثر در دست تحقیق «پیش‌درآمدی بر رویکردها و مکتب‌های ادبی» که در گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در حال اجرا است.

** پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 

تبلیغات