مروری بر زندگی سیاسی سید حسن آیت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پنج هفته پس از رخداد تروریستی هفتم تیر که منجر به شهادت جمعی از رجال و مقامات بلندپایه نظام اسلامی شد، در یکی از کوچههای نارمک تهران، فردی که در مجادلات سیاسی دو، سه سال اول انقلاب، بسیار فعال بود، در یک عملیات تروریستی دیگر، به وسیله نزدیک به 50 گلوله منافقین به شهادت رسید و دنیا را به دوستان و دشمنانش واگذاشت. در نیمه اول دهه 60، اینگونه ترورها و خونریزیها که عموما توسط اعضا یا هواداران سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین صورت میگرفت، گسترده و دامنهدار و تقریبا عادی شده بود اما در این میان شهادت سیدحسن آیت بازتاب دیگری داشت، چرا که مخالفان وی نه تنها در میان گروههای مسلح تروریست که در میان چهرههای سیاسی متمایل به جبهه ملی و بنیصدر نیز بسیار بودند تا جایی که بعضیها ترور وی را به این چهرههای سیاسی نسبت میدادند.
در واقع جدلهای سیاسی رسانهای و حتی محفلی او و مخالفانش در حدی بود که دستیابی به حذف فیزیکی یکدیگر دور از انتظار نبود. درباره سیدحسن آیت و رفتارهای سیاسی او در جریان انقلاب اسلامی و شاید پیش از آن، ضد و نقیضهای فراوانی گفته و شنیده شده است و از آنجا که فردی بود با سابقه ممتد فعالیت سیاسی و به ویژه در سالهای آغازین حیات جمهوری اسلامی گامی بدون افشاگری و رخنمایی از اشخاص و گروههای فعال سیاسی برنمیداشت، مخالفان او نیز بیپروا مقابله به مثل میکردند و میگفتند و مینوشتند. همینها بودند که تاریخ فعالیتهای آیت را از شفافیت انداختند و امروزه اگر جوانی خواست به عمق شخصیت این شهید انقلاب اسلامی راه پیدا کند، باید راه درازی برود وگرنه تصویری مخدوش از او به دست می آورد. نام سیدحسن آیت که بعضا به او دکتر آیت هم میگفتند، از وقتی آوازه برداشت که کنار نام موسسین حزب جمهوری اسلامی، یعنی حضرات آقایان بهشتی، باهنر، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی، نشست و موجودیت آن حزب اعلام گشت. وی با این عنوان وارد فاز جدید تلاش سیاسی - اجتماعی شد و به مرور در مسیر تکاپوی حمایت از ارکان جمهوری اسلامی قرار گرفت، اما دیری نپایید که شخصیت وی به یک شاکله برجسته فعال در مقابله با مسئولان اجرایی و فرهنگی که بهزعم او لباس خدمت برای خیانت پوشیدهاند، تبدیل شد. بدیهی به نظر میرسد که او را دوستانی از نوع اعضا و هواداران حزب جمهوری اسلامی و گروههای اقماری این حزب، مساعدت و حمایت نمایند و مخالفان و دشمنانی از نوع اعضا و هواداران جبهه ملی، نهضت آزادی، دفتر ارتباط مردمی ریاستجمهوری (متعلق به بنیصدر) و روزنامهها و جراید وابسته به این احزاب و گروهها که شهره به لیبرال بودند بکوبند و هتک کنند.
اکبر هاشمی رفسنجانی از جمله کسانی بود که او را میستود و حتی پس از شهادتش نوشت که: «شهید آیت حق بزرگی بر انقلاب اسلامی دارد. پیش از پیروزی انقلاب و بهخصوص سال آخر مبارزات در جمع دانشگاهیان و نظامیان همراه انقلاب، نفوذ و حضوری چشمگیر داشت و یکی از شخصیتهایی بود که افکار و اهداف انقلاب را – که در محیط روحانیت مبارز میگرفت – به درون عالم بسته ارتش منتقل میکرد... پس از پیروزی انقلاب، با عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در مرکز نیروهای خط امام قرار گرفت و از این رهگذر در تداوم انقلاب و جلوگیری از انحراف انقلاب به راست یا چپ نقش قابلتوجهی ایفا میکرد... در مجلس خبرگان از اعضای بسیار فعال و هدایتگر بود و در اسلامی شدن قانون اساسی و به خصوص در اصول مربوط به ولایت فقیه در کنار آیتاللهالعظمی آقای منتظری و شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و سایر شخصیتهای پیشتاز خط امام، صاحب نقشی شایان توجه بود... با شناخت وسیع و عمیقی که از جریانهای سیاسی - اجتماعی معاصر داشت، توانست چهره استتارشده بسیاری از افراد و گروهها و جریانهای خطرناک را که پس از پیروزی انقلاب، منافقانه دم از اسلام و رهبری امام میزدند بنمایاند و با افشاگریهای به موقع خود نسل جوان و نیروهای خط امام را از خطر عظیم انحراف انقلاب آگاه سازد.» (مقدمه کتاب درسهایی از تاریخ سیاسی ایران، تهیه شده در روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، 1363) از طرفی مخالفان او، وی را به ضدیت با دولت ملی دکتر مصدق و همراهی دکتر مظفر بقایی، لیدر حزب زحمتکشان ایران، متهم میکردند و مدعی بودند که آیت در دوران تحصیل دانشگاهی، در حمایت از رژیم پهلوی فعال بوده و حتی در دبیرستانهای تهران کتاب «انقلاب سفید» محمدرضا پهلوی را تدریس میکرده است.
این اتهامات را یکی از نمایندگان اصفهان در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نام احمد سلامتیان که از یاران رده اول بنیصدر به حساب میآمد، در جریان بررسی اعتبارنامه شهید آیت در جلسه علنی مجلس، متوجه وی کرد. سلامتیان به طور مشروح گذشته سیاسی و حتی اجتماعی و اخلاقی آیت را تیره و تار نشان داد و توانست درگیریهای رسانهای سیدحسن آیت و بنیصدر را به اصطلاح تلافی کند. در این مثلا افشاگریها، کسان دیگری همچون آیتالله صادق خلخالی و حجتالاسلام محمدجواد حجتی کرمانی، سلامتیان را تشویق و حمایت میکردند اما در مقابل، علاوه بر اینکه خود سیدحسن آیت، با سند و مدرک همه این اتهامات را بیاساس خواند و نقش ساواک را در پروندهسازیهای متعدد علیه او نشان داد و با روخوانی پروندهاش در ساواک ثابت کرد که از نوجوانی تا پیروزی انقلاب، چه میزان علیه رژیم پهلوی از دبیرستان گرفته تا دانشگاههای متعدد، از نجفآباد و اراک و فریدن و اصفهان گرفته تا دامغان و تهران و قم و لاهیجان و همیشه و همه جا به مبارزه مشغول بوده و تلاش کرده است. در آن دوئل سیاسی که به هنگام بررسی اعتبار نمایندگی آیت در مجلس شورای اسلامی جریان یافت، چهرههای مهمی از مجلس به دفاع از وی پرداختند و در نهایت هم با رای نسبتا بالایی اعتبارنامهاش تصویب شد.
نمیدانم آیا برای همه کسانی که اعتبارنامهشان بررسی میشود، اسامی موافقین، مخالفین و ممتنعین را اعلام میکنند یا نه؟ اما در کتب منتشره پیرامون زندگی و شخصیت سیدحسن آیت، اسامی همه نمایندگان دوره اول و نوع برخورد آنان با اعتبارنامه وی را ذکر کردهاند. در میان کسانی که به اعتبارنامه آیت رای مثبت دادهاند علاوه بر چهرههای امروزین اصولگرا، نام این افراد نیز به چشم میخورد: اسدالله بیات، مرتضی الویری، مجید انصاری، محسن رهامی، سیدمحمد موسوی خوئینیها و... و در میان مخالفین او، علاوه بر تعداد قابلتوجهی از نهضت آزادیها، جبهه ملیها و هواداران بنیصدر، افرادی چون محسن مجتهد شبستری و فضلالله مهدیزاده محلاتی (شهید محلاتی) نیز دیده میشود و باز در میان اسامی کسانی که به اعتبارنامه او رای ممتنع دادند و در واقع در میانه آن هنگامه سیاسی، بیطرف بودند نام آقایان سیدمحمد خاتمی، اسدالله کیان ارثی، عطاءالله مهاجرانی، فخرالدین حجازی و لطیف صفری به چشم میخورد. نکته درخور توجهی که مخالفان آیت روی آن مانور میدادند و امروز نیز همچنان از آن صحبت میشود، عضویت او در حزب زحمتکشان ایران و همراهیاش با دکتر مظفر بقایی است.
آنچه از قول خود آیت در کتب منتشر آمده، وی از 15 سالگی که وارد سیاست شد و مسائل کلان ایران را بررسی و دنبال میکرد، طرفدار سرسخت آیتالله کاشانی شده بود و تقریبا به هر مناسبتی از آن مرحوم حمایت و علیه مخالفان آیتالله کاشانی موضعگیری میکرد. پس از درگذشت آیتالله کاشانی، به هواداری حزب زحمتکشان ایران به رهبری دکتر بقایی که حامی پروپاقرص آیتالله کاشانی بود دست زد و به صورت فعال در راه این حزب و رهبر آن گام برمیداشت و در مراسم آنها حضور همهجانبه داشت. در سال 1342، در کنگره حزب زحمتکشان که در چهارمحال و بختیاری تشکیل شده شرکت کرد و برای اصلاح اساسنامه آن پیشنهاداتی داد که این پیشنهادات پذیرفته نشد و همین امر باعث شد که نتواند خود را با آن تطبیق دهد، لذا از آن فاصله گرفت و به نهضت امام خمینی که ماههای آغازین خود را سپری میکرد پیوست.
پیوستن به مبارزات جدید که رژیم پهلوی را تهدید میکرد، آیت را به موضعگیریهای جدید حتی علیه دکتر بقایی واداشت و این امر تا زمان شهادتش که نیمه مردادماه 60 اتفاق افتاد ادامه داشت. اولین زندان آیت هم مصادف بود با همان سال ورود به جریان نهضت امام خمینی که به دلیل پخش اعلامیههای مربوط به آن در مجامع گوناگون پیش آمد. نکته دیگر اینکه شهید آیت، از حامیان سرسخت انقلاب فرهنگی در دانشگاهها در بدو تشکیل نظام اسلامی بود. وی اعتقاد داشت که «دانشگاهها به این صورت فعلی باید تعطیل شود» و لذا عاملان تعطیلی دانشگاه به بهانه انقلاب فرهنگی را مورد حمایت جدی قرار میداد. با این وصف میتوان سیدحسن آیت را که در دانشگاه علم و صنعت هم تدریس میکرد، از مشوقین و پیشروان تعطیلی درازمدت دانشگاهها دانست. اگرچه آیت، بر حسب قول آنهایی که او را میشناسند موفق به اخذ مدرک دکترا نشد اما در سه رشته تحصیل کرده بود: ادبیات فارسی، جامعهشناسی و حقوق. این دورههای دانشگاهی که در امتداد هم گذرانده، باعث شد وی سالیان سال در زمره دانشجویان دانشگاه باقی بماند. در دوره فوقلیسانس جامعهشناسی با ابوالحسن بنیصدر همکلاس بود. بعضیها معتقدند آیت نفر اول دوره بود اما نفوذ لیبرالها در دانشگاه عامل اعزام بنیصدر به خارج کشور با بورس تحصیلی شد.
در کارنامه این سید نجفآبادی که نوه دختری مرحوم آیتالله سیدعلی نجفآبادی از علمای طراز اول استان اصفهان و استاد برجسته مجتهده پرآوازه، بانوی اصفهانی بود، فعالیت روزنامهنگاری هم دیده میشود و برای این منظور یک دوره کامل روزنامهنگاری را در موسسه اطلاعات گذرانده بود. بالاخره سیدحسن آیت، این سیاستمدار 43 ساله، زندگی پرفراز و نشیبی داشت. از یک خانواده بسیار ساده و محروم شروع کرد و تا نمایندگی مجلس شورای اسلامی و نامزدی ریاستجمهوری پیش رفت. این عمر نهچندان بلند را با گرفتاریهای زیاد گذراند و با باقی گذاشتن نام خود در دفتر تاریخ انقلاب اسلامی، گرفتاریها را برای دیگران واگذاشت و پر کشید.
در واقع جدلهای سیاسی رسانهای و حتی محفلی او و مخالفانش در حدی بود که دستیابی به حذف فیزیکی یکدیگر دور از انتظار نبود. درباره سیدحسن آیت و رفتارهای سیاسی او در جریان انقلاب اسلامی و شاید پیش از آن، ضد و نقیضهای فراوانی گفته و شنیده شده است و از آنجا که فردی بود با سابقه ممتد فعالیت سیاسی و به ویژه در سالهای آغازین حیات جمهوری اسلامی گامی بدون افشاگری و رخنمایی از اشخاص و گروههای فعال سیاسی برنمیداشت، مخالفان او نیز بیپروا مقابله به مثل میکردند و میگفتند و مینوشتند. همینها بودند که تاریخ فعالیتهای آیت را از شفافیت انداختند و امروزه اگر جوانی خواست به عمق شخصیت این شهید انقلاب اسلامی راه پیدا کند، باید راه درازی برود وگرنه تصویری مخدوش از او به دست می آورد. نام سیدحسن آیت که بعضا به او دکتر آیت هم میگفتند، از وقتی آوازه برداشت که کنار نام موسسین حزب جمهوری اسلامی، یعنی حضرات آقایان بهشتی، باهنر، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی، نشست و موجودیت آن حزب اعلام گشت. وی با این عنوان وارد فاز جدید تلاش سیاسی - اجتماعی شد و به مرور در مسیر تکاپوی حمایت از ارکان جمهوری اسلامی قرار گرفت، اما دیری نپایید که شخصیت وی به یک شاکله برجسته فعال در مقابله با مسئولان اجرایی و فرهنگی که بهزعم او لباس خدمت برای خیانت پوشیدهاند، تبدیل شد. بدیهی به نظر میرسد که او را دوستانی از نوع اعضا و هواداران حزب جمهوری اسلامی و گروههای اقماری این حزب، مساعدت و حمایت نمایند و مخالفان و دشمنانی از نوع اعضا و هواداران جبهه ملی، نهضت آزادی، دفتر ارتباط مردمی ریاستجمهوری (متعلق به بنیصدر) و روزنامهها و جراید وابسته به این احزاب و گروهها که شهره به لیبرال بودند بکوبند و هتک کنند.
اکبر هاشمی رفسنجانی از جمله کسانی بود که او را میستود و حتی پس از شهادتش نوشت که: «شهید آیت حق بزرگی بر انقلاب اسلامی دارد. پیش از پیروزی انقلاب و بهخصوص سال آخر مبارزات در جمع دانشگاهیان و نظامیان همراه انقلاب، نفوذ و حضوری چشمگیر داشت و یکی از شخصیتهایی بود که افکار و اهداف انقلاب را – که در محیط روحانیت مبارز میگرفت – به درون عالم بسته ارتش منتقل میکرد... پس از پیروزی انقلاب، با عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در مرکز نیروهای خط امام قرار گرفت و از این رهگذر در تداوم انقلاب و جلوگیری از انحراف انقلاب به راست یا چپ نقش قابلتوجهی ایفا میکرد... در مجلس خبرگان از اعضای بسیار فعال و هدایتگر بود و در اسلامی شدن قانون اساسی و به خصوص در اصول مربوط به ولایت فقیه در کنار آیتاللهالعظمی آقای منتظری و شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و سایر شخصیتهای پیشتاز خط امام، صاحب نقشی شایان توجه بود... با شناخت وسیع و عمیقی که از جریانهای سیاسی - اجتماعی معاصر داشت، توانست چهره استتارشده بسیاری از افراد و گروهها و جریانهای خطرناک را که پس از پیروزی انقلاب، منافقانه دم از اسلام و رهبری امام میزدند بنمایاند و با افشاگریهای به موقع خود نسل جوان و نیروهای خط امام را از خطر عظیم انحراف انقلاب آگاه سازد.» (مقدمه کتاب درسهایی از تاریخ سیاسی ایران، تهیه شده در روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، 1363) از طرفی مخالفان او، وی را به ضدیت با دولت ملی دکتر مصدق و همراهی دکتر مظفر بقایی، لیدر حزب زحمتکشان ایران، متهم میکردند و مدعی بودند که آیت در دوران تحصیل دانشگاهی، در حمایت از رژیم پهلوی فعال بوده و حتی در دبیرستانهای تهران کتاب «انقلاب سفید» محمدرضا پهلوی را تدریس میکرده است.
این اتهامات را یکی از نمایندگان اصفهان در دوره اول مجلس شورای اسلامی به نام احمد سلامتیان که از یاران رده اول بنیصدر به حساب میآمد، در جریان بررسی اعتبارنامه شهید آیت در جلسه علنی مجلس، متوجه وی کرد. سلامتیان به طور مشروح گذشته سیاسی و حتی اجتماعی و اخلاقی آیت را تیره و تار نشان داد و توانست درگیریهای رسانهای سیدحسن آیت و بنیصدر را به اصطلاح تلافی کند. در این مثلا افشاگریها، کسان دیگری همچون آیتالله صادق خلخالی و حجتالاسلام محمدجواد حجتی کرمانی، سلامتیان را تشویق و حمایت میکردند اما در مقابل، علاوه بر اینکه خود سیدحسن آیت، با سند و مدرک همه این اتهامات را بیاساس خواند و نقش ساواک را در پروندهسازیهای متعدد علیه او نشان داد و با روخوانی پروندهاش در ساواک ثابت کرد که از نوجوانی تا پیروزی انقلاب، چه میزان علیه رژیم پهلوی از دبیرستان گرفته تا دانشگاههای متعدد، از نجفآباد و اراک و فریدن و اصفهان گرفته تا دامغان و تهران و قم و لاهیجان و همیشه و همه جا به مبارزه مشغول بوده و تلاش کرده است. در آن دوئل سیاسی که به هنگام بررسی اعتبار نمایندگی آیت در مجلس شورای اسلامی جریان یافت، چهرههای مهمی از مجلس به دفاع از وی پرداختند و در نهایت هم با رای نسبتا بالایی اعتبارنامهاش تصویب شد.
نمیدانم آیا برای همه کسانی که اعتبارنامهشان بررسی میشود، اسامی موافقین، مخالفین و ممتنعین را اعلام میکنند یا نه؟ اما در کتب منتشره پیرامون زندگی و شخصیت سیدحسن آیت، اسامی همه نمایندگان دوره اول و نوع برخورد آنان با اعتبارنامه وی را ذکر کردهاند. در میان کسانی که به اعتبارنامه آیت رای مثبت دادهاند علاوه بر چهرههای امروزین اصولگرا، نام این افراد نیز به چشم میخورد: اسدالله بیات، مرتضی الویری، مجید انصاری، محسن رهامی، سیدمحمد موسوی خوئینیها و... و در میان مخالفین او، علاوه بر تعداد قابلتوجهی از نهضت آزادیها، جبهه ملیها و هواداران بنیصدر، افرادی چون محسن مجتهد شبستری و فضلالله مهدیزاده محلاتی (شهید محلاتی) نیز دیده میشود و باز در میان اسامی کسانی که به اعتبارنامه او رای ممتنع دادند و در واقع در میانه آن هنگامه سیاسی، بیطرف بودند نام آقایان سیدمحمد خاتمی، اسدالله کیان ارثی، عطاءالله مهاجرانی، فخرالدین حجازی و لطیف صفری به چشم میخورد. نکته درخور توجهی که مخالفان آیت روی آن مانور میدادند و امروز نیز همچنان از آن صحبت میشود، عضویت او در حزب زحمتکشان ایران و همراهیاش با دکتر مظفر بقایی است.
آنچه از قول خود آیت در کتب منتشر آمده، وی از 15 سالگی که وارد سیاست شد و مسائل کلان ایران را بررسی و دنبال میکرد، طرفدار سرسخت آیتالله کاشانی شده بود و تقریبا به هر مناسبتی از آن مرحوم حمایت و علیه مخالفان آیتالله کاشانی موضعگیری میکرد. پس از درگذشت آیتالله کاشانی، به هواداری حزب زحمتکشان ایران به رهبری دکتر بقایی که حامی پروپاقرص آیتالله کاشانی بود دست زد و به صورت فعال در راه این حزب و رهبر آن گام برمیداشت و در مراسم آنها حضور همهجانبه داشت. در سال 1342، در کنگره حزب زحمتکشان که در چهارمحال و بختیاری تشکیل شده شرکت کرد و برای اصلاح اساسنامه آن پیشنهاداتی داد که این پیشنهادات پذیرفته نشد و همین امر باعث شد که نتواند خود را با آن تطبیق دهد، لذا از آن فاصله گرفت و به نهضت امام خمینی که ماههای آغازین خود را سپری میکرد پیوست.
پیوستن به مبارزات جدید که رژیم پهلوی را تهدید میکرد، آیت را به موضعگیریهای جدید حتی علیه دکتر بقایی واداشت و این امر تا زمان شهادتش که نیمه مردادماه 60 اتفاق افتاد ادامه داشت. اولین زندان آیت هم مصادف بود با همان سال ورود به جریان نهضت امام خمینی که به دلیل پخش اعلامیههای مربوط به آن در مجامع گوناگون پیش آمد. نکته دیگر اینکه شهید آیت، از حامیان سرسخت انقلاب فرهنگی در دانشگاهها در بدو تشکیل نظام اسلامی بود. وی اعتقاد داشت که «دانشگاهها به این صورت فعلی باید تعطیل شود» و لذا عاملان تعطیلی دانشگاه به بهانه انقلاب فرهنگی را مورد حمایت جدی قرار میداد. با این وصف میتوان سیدحسن آیت را که در دانشگاه علم و صنعت هم تدریس میکرد، از مشوقین و پیشروان تعطیلی درازمدت دانشگاهها دانست. اگرچه آیت، بر حسب قول آنهایی که او را میشناسند موفق به اخذ مدرک دکترا نشد اما در سه رشته تحصیل کرده بود: ادبیات فارسی، جامعهشناسی و حقوق. این دورههای دانشگاهی که در امتداد هم گذرانده، باعث شد وی سالیان سال در زمره دانشجویان دانشگاه باقی بماند. در دوره فوقلیسانس جامعهشناسی با ابوالحسن بنیصدر همکلاس بود. بعضیها معتقدند آیت نفر اول دوره بود اما نفوذ لیبرالها در دانشگاه عامل اعزام بنیصدر به خارج کشور با بورس تحصیلی شد.
در کارنامه این سید نجفآبادی که نوه دختری مرحوم آیتالله سیدعلی نجفآبادی از علمای طراز اول استان اصفهان و استاد برجسته مجتهده پرآوازه، بانوی اصفهانی بود، فعالیت روزنامهنگاری هم دیده میشود و برای این منظور یک دوره کامل روزنامهنگاری را در موسسه اطلاعات گذرانده بود. بالاخره سیدحسن آیت، این سیاستمدار 43 ساله، زندگی پرفراز و نشیبی داشت. از یک خانواده بسیار ساده و محروم شروع کرد و تا نمایندگی مجلس شورای اسلامی و نامزدی ریاستجمهوری پیش رفت. این عمر نهچندان بلند را با گرفتاریهای زیاد گذراند و با باقی گذاشتن نام خود در دفتر تاریخ انقلاب اسلامی، گرفتاریها را برای دیگران واگذاشت و پر کشید.