فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۳۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین جایگاه همدلی همسران به عنوان متغیر واسطه ای در ارتباط بین فعالیتهای فراغتی با شادی و ثبات ازدواج بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود؛ بدین منظور270 نفر از متأهلان شهرستان کرمانشاه مشروط به گذشت چهار سال از زندگی مشترک آنها به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. مقیاس راهبردهای حفظ رابطه (RMSM)، شادکامی زناشویی (MHM)، نیمرخ فراغت خانواده (FLAP) و ثبات ازدواج ابزار استفاده شده در این پژوهش بودند. برای تحلیل داده ها از تحلیل مسیر استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که الگوهای تعادلی و هسته ای فراغت با همدلی همسران و همدلی با ثبات ازدواج و رضایتمندی زناشویی رابطه دارد. هم چنین همدلی همسران نقش واسطه ای در ارتباط الگوهای فراغت خانواده با رضایتمندی و ثبات زناشویی ایفا می کند. می توان چنین استنباط کرد که فعالیتهای فراغتی توسط اعضای خانواده طبق ساختار خاص خود، محرک اصلی برانگیزنده حس همدلی طرفین و تبیین کننده کیفیت روابط همسران و نهایتاً ثبات و تداوم ازدواج است.
بررسی تطبیقی ارزش های مصرفی زنان شاغل و خانه دار شهر یزد و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر سعی بر آن بود که ارزش مصرفی زنان شاغل و خانه دار بررسی و تبیین شود. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر نظریه بوردیو و روش پیمایش پرسشنامه ای بوده است. متغیر وابسته این پژوهش، ارزش های مصرفی در ابعاد ارزش مصرفی نمایشی، آرزوی خود تحققی و تمجید از سبک زندگی غربی و متغیرهای مستقل اصلی پژوهش روابط اجتماعی، نحوه گذران اوقات فراغت، میزان استفاده از رسانه ها، خودباوری و دینداری بود. نتایج نشان می دهد که در مجموع زنان شاغل و خانه دار در متغیرهای مستقل و وابسته تفاوت معنا داری دارند و روابط متغیرهای مستقل و وابسته با کاربرد آزمون های آماری تأیید شد.
مقایسه عزت نفس، خود کارآمدی جسمانی و آمادگی جسمانی دانشجویان دختر با اضطراب اجتماعی اندام بالا و پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه عزّت نفس، خود کارآمدی جسمانی و آمادگی جسمانی دانشجویان دختر با اضطراب اجتماعی اندام بالا و پایین بود. در این پژوهش روش علّی مقایسه ای به کار برده شد. بدین منظور از میان 116 دانشجوی دختر دارای واحد درسی تربیت بدنی عمومی(1) در دانشگاه اراک در نیم سال تحصیلی 1390، تعداد 82 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از سه مقیاس روان شناختی خودکار آمدی جسمانی (ریکمن و همکاران، 1982)، اضطراب اجتماعی اندام (هارت و همکاران، 1989)، عزّت نفس روزنبرگ (1965) و مجموع آزمون آمادگی جسمانی ایفرد (AAHPERD) جمع آوری شد. داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و آزمون t مستقل م تجزیه و تحلیل شد و بر طبق نتایج، میانگین نمره آزمودنی های گروه بااضطراب اجتماعی اندام پایین در زیر مقیاس های توانایی بدنی و خودنمایی بدنی، نمرهکل خودکارآمدی بدنی، عزّت نفس و آزمون بارفیکس در مقایسه با گروه با اضطراب اجتماعی اندام بالا به طور معنا داری بهتر بود (p≤ .05). همچنین بین میانگین نمره این دو گروه در زیرمقیاس های آمادگی جسمانیِ دراز و نشست، دو 4*9متر، دو540 متر و انعطاف پذیری تفاوت معنا داری وجود نداشت (p≤ .05).
رابطه بین تجربه خشونت در دوران کودکی و خشونت علیه زنان در شهر کوهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان (مطالعات زنان سابق) دوره دوازدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نقش تجربه خشونت در دوران کودکی باخشونت علیه زنان بود. روش پژوهش از نوع پیمایشی و جامعه آماری تمام زنان متأهل شهر کوهدشت به تعداد 22819نفر بودند که از میان آن ها با توجه به فرمول کوکران تعداد194نفر با روش نمونه گیری خوشه ای دومرحله ای به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته داده ها جمع آوری شد. سپس داده ها با نرم افزارSPSS21 تجزیه و تحلیل شد. یافته های این پژوهش نشان داد از بین ابعاد خشونت، میزان خشونت روانی با میانگین 28/29 بیش ترین و خشونت جنسی با میانگین22/13 کم ترین میزان خشونت را به خود اختصاص دادند و تجربه خشونت در دوران کودکی مرد با میانگین 45/31، همبستگی مثبت و رابطه معناداری با خشونت علیه زنان دارد. همچنین متغیرهای وضعیت اشتغال و درآمد رابطه معناداری با خشونت خانگی علیه زنان نداشتند. در نتیجه اینکه هرچه فرد در دوران کودکی شاهد خشونت والدین نسبت به همدیگر یا نسبت به خود باشد او نیز در آینده دست به خشونت نسبت به همسر و فرزندان خود می زند. لذا توصیه می شود ، از طریق آموزش های قبل از ازدواج و رسانه های جمعی به والدین آموزش داده شود تا از رفتار خشونت آمیز در حضور کودکان اجتناب کنند.
بررسی رابطه سطوح خود متمایز یافتگی و سبک های مقابله با فشار روانی در زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سطوح خود متمایز یافتگی و گرایش به انواع سبک های مقابله با فشار روانی در زنان مطلقه انجام شد. پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود و جامعه آماری، کلیه زنان مطلقه شهر تهران بود. تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه خود متمایزسازی (DSI - R) (اسکورن و فراید لندر، 1999) و مقیاس استاندارد سنجش روش های مقابله با فشار روانی بود. داده ها از طریق آمار توصیفی (شاخص های مرکزی و پراکندگی «میانگین و انحراف استاندارد») و آمار استنباطی (آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره به روش گام به گام) تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین سطوح خودتمایزیافتگی و سبک های مقابله با فشار روانی رابطه معنی داری وجود دارد. بر اساس داده های به دست آمده از بین سطوح خودمتمایزیافتگی، جایگاه من و خودمتمایزیافتگی (نمره کل) در سطح (01/0 < P) به صورت مثبت با سبک مقابله متمرکز بر حل مسئله رابطه معنی داری دارد. یافته های این پژوهش نقش مهم سطوح خودمتمایزیافتگی در زنان مطلقه و رابطه آن با سبک های مقابله با فشار روانی را نشان داد و مشخص کرد که زنان با سطح خودمتمایزیافتگی بالا به سبک متمرکز بر حل مسئله و زنان با سطح پایین، به سبک متمرکز بر هیجان و اجتنابی گرایش دارند.
بررسی تعارض نقش های خانوادگی و اجتماعی بانوان و ارائه ی الگوی مناسب برای زندگی خانوادگی زنان شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر، روند اشتغال زنان سیر صعودی به خود گرفته است. این در حالی است که زنان از وظایف و مسئولیت های سنتی خانه داری و همسرداری و تربیت فرزند و... معاف نشده و علاوه بر کار بیرون بار این مسئولیت ها را نیز همچنان بر دوش می کشند. ایفای همزمان نقش های خانوادگی و شغلی باعث تعارض نقش می شود که آثار و پیامدهای سویی به دنبال دارد. لازم است برای کاهش این تعارضات و مشکلات تبعی آن چاره جویی شود. این چاره اندیشی باید با فرهنگ جامعه همخوان و هماهنگ باشد. بنابراین تعیین چارچوب های منطقی و عالمانه که با موازین دینی و عرفی مطابقت داشته و بتواند مبنای عمل جامعه ی اسلامی ما قرار گیرد حائز اهمیت است. این جستار ضمن واکاوی ابعاد مختلف پدید هی اشتغال زنان و طرح راهکارهای مناسب برگرفته از نتایج تحقیقات و مطالعات انجام شده و استفاده از متون و نصوص معتبر دینی نظریه ی روشن و ثابتی را به عنوان الگوی مناسب برای زندگی خانوادگی و شغلی زنان بر مبنای فکر دینی ارائه می دهد.
تاثیرآموزش خود دلگرم سازی بر ارتقاء مهارت های جرات ورزی و خودکار آمدی عمومی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش خوددلگرم سازی بر ارتقاء مهارت های جرات ورزی و خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار تحت حمایت موسسه خیریه صدیقین اجرا شده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و در قالب پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. نمونه آماری شامل 28 نفر از زنان سرپرست خانوار می باشد که به روش نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب شدند. و این تعداد به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند. گروه آموزش در معرض آموزش خوددلگرم سازی، در 10 جلسه120 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. دو گروه، قبل و بعد از مداخله آموزشی به وسیله پرسشنامه جرات ورزی و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی مورد ارزشیابی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد و این تفاوت به سود گروه آموزش دیده می باشد. به این صورت که آموزش خوددلگرم سازی به طور معنی داری موجب افزایش میزان مهارت جرات ورزانه و میزان خودکارآمدی عمومی زنان سرپرست خانوار در گروه آزمایش شده است. آموزش خوددلگرم سازی به عنوان یک مهارت، می تواند باعث ارتقاء رفتار جرات ورزانه و ارتقاء خودکارآمدی عمومی گردد و بنابراین جهت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار این آموزش در کنار سایر حمایت های اقتصادی و اجتماعی، توصیه می گردد .
نقش مادران در آموزش سلامت به دختران: تبدیل دانش سلامت به رفتار مرتبط با سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با تحلیل ثانویه داده های طرح پژوهشی «مفاهیم سلامتی و بیماری و رفتارهای مرتبط با سلامتی نزد دختران دانشجو» نقش مادران را در آموزش سلامت به دختران بررسی کرده ایم. تحلیل گفتمان انتقادی یافته های این طرح پژوهشی نشان می دهد که دختران درباب سلامت آگاه تر از مادرانشان هستند، اما رفتارهای مرتبط با سلامت آنها مشابه مادرانشان است؛ آنها تحت تأثیر فرهنگ غالب به سلامتی خود اهمیت نمی دهند. این موضوع را می توان با نظریه یادگیری اجتماعی بندورا به این شیوه تحلیل کرد که دختران ازطریق مشاهده رفتار سلامتی در مادران می آموزند که بیماری و درد را تا زمانی که در روند زندگی روزمره آنان اخلال ایجاد نکرده است تحمل کنند، هرچند این شیوه با دانش و باور سلامتی در آنان مغایرت دارد. بنابراین، مادران در آموزش سلامت به دختران نقش محسوسی در تبدیل دانش به رفتار مرتبط با سلامتی دارند.
مطالعة جامعه شناختی انگیزه زنان از گرایش به جراحی های زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی جامعه شناسانة انگیزة زنان از گرایش به جراحی های زیبایی و سنخ شناسی انواع آن، ذهنیت کنشگران دربارة بدن و شیوه های معنادارکردن چنین موقعیتی به دست افراد، به منظور دخل و تصرف در بدن است. جامعة بررسی شده، زنانی اند که در سال های 1390 تا 1392 در تهران تجربة جراحی های زیبایی داشته اند و همچنین، زنانی را شامل می شود که قصد انجام عمل زیبایی داشته اند. روش تحقیق این پژوهش، روش کیفی و ابزار استفاده شده جهت گردآوری داده ها، مصاحبة نیمه ساخت یافته است. روش نمونه گیری، نظری هدفمند و از نوع گلوله برفی است. تعداد نمونة بررسی شده، 30 نفر از زنان 20-34 ساله اند که با مراجعه به کلینیک های جراحی های زیبایی، میان دوستان و آشنایان و فضای دانشگاهی، از آنان مصاحبه شده است. بر اساس نتایج این پژوهش، انگیزة زنان از انجام عمل های زیبایی، به دو دستة کلی انگیزه های شخصی (انگیزه های معطوف به خود) و انگیزه های فراشخصی (انگیزه های معطوف به فراخود) طبقه بندی می شود. انگیزه های شخصی در سطح تحلیلی خرد طبقه بندی می شود، انگیزه های فراشخصی بر حسب موقعیت و شرایطی که افراد در آن قرار می گیرند، به دو سطح تحلیلی میانی و کلان طبقه بندی می شود. در سطح میانی، خانواده و شرایط خانوادگی و در سطح کلان، شرایط اجتماعی به منزلة منشاء ایجاد انگیزه برای انجام جراحی زیبایی مؤثر واقع شده اند که بر حسب موقعیت متفاوت اند. بر اساس مدل تحلیلی مذکور، به تحلیل ذهنیت افراد از خود و شیوة تأثیرگذاری عوامل سطوح فرافردی کنشگران درخصوص جراحی زیبایی پرداخته شده است.
اثربخشی زوج درمانی شناختی - رفتاری بر اختلال استرس پس از ضربه و افسردگی جانبازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی زوج درمانی شناختی- رفتاری بر اختلال استرس پس از ضربه و افسردگی جانبازان همدان بود. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. تعداد 24 نفر از جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (زوج درمانی شناختی- رفتاری )(12 نفر) و گروه کنترل(لیست انتظار)(12 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 5/1 ساعته، در جلسات زوج درمانی شناختی- رفتاری شرکت کردند. از فهرست اختلال استرس پس از ضربه ویرایش نظامی ( PCL-M) و پرسشنامه افسردگی بک(BDI) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که میان دو گروه مداخله و کنترل از لحاظ شدت اختلال استرس پس از ضربه و افسردگی، پس از خاتمه جلسات درمانی تفاوت معناداری وجود دارد. زوج درمانی شناختی- رفتاری به طور معناداری شدت اختلال استرس پس از ضربه همچنین میزان افسردگی را در گروه آزمایش کاهش داد و زوج درمانی شناختی- رفتاری در کاهش شدت نشانه های اختلال استرس پس از ضربه و افسردگی همراه آن مؤثر بوده است.
مرور نظام مند سه دهه مقالات پژوهشی و راهبردهای مدیریت سلامت جمعیت «علل سزارین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش بی رویه ی سزارین و رویکرد روزافزون مادران به انجام سزارین های انتخابی، علی رغم عوارض معطوف به سلامت مادر و جنین و کاهش نرخ زایمان طبیعی در سال های اخیر، سزارین را به یک معضل کشوری بدل نموده و به عنوان نوعی رفتار تکمیلی در برنامه ی تنظیم خانواده، موجب کاهش نرخ باروری کل و اغلب مانع تولد نوزادان سوم و بیشتر و نیز موجب کاهش تعدد فرزندآوری شده است. این مطالعه، با اذعان به تأثیر سزارین در ابعاد مختلف به ویژه ساختار جمعیتی کشور، با بهره گیری از «روش مرورمند مقالات پژوهشی» در سه دهه ی اخیر،درصدد بررسی علل سزارین و چالش های پیش روی زایمان طبیعی به منظور ارائه ی راهبردهای مدیریت سلامت جمعیت است. بدین جهت بر اساس روش سیستماتیک تعداد 78 مقاله ی علمی- پژوهشی پس از غربالگر ی، انتخاب و بررسی شده است. نتایج مطالعه نشان می دهد پرتکرارترین علل مطرح در مقالات جهت انجام سزارین عبارتند از: سزارین قبلی، ترس از درد زایمان طبیعی، نگرش منفی به زایمان طبیعی و نگرش مثبت به سزارین و دلایل پزشکی. این علل در محورهای اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی، شناختی، روان شناختی، پزشکی، حقوقی- قانونی و درمانی- بهداشتی تفکیک می شود. نتایج این مطالعه ی سیستماتیک، بر ضرورت واکاوی علمی مسئله ی سزارین در تحقیقات بین رشته ای و نیز ورود حوزه ی علوم انسانی جهت تبیین علل فرهنگی- اجتماعی آن و نیز تنوع بخشی به روش های تحقیقاتی و بهره مندی از مطالعات کیفی برای بازشناسی علل فزونی سزارین تأکید می کند.
تأثیر تبعیض جنسیتی ادراک شده بر سلامت روان زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر ضمن بررسی میزان بروز و ماهیت تبعیض جنسیّتی، رابطه تبعیض جنسیّتی ادراک شده توسط زنان و میزان افسردگی، اضطراب و استرس در آن ها را بررسی کرد. نمونه ای متشکل از 103 زن به تصادف انتخاب شده و پرسشنامه های SSE (رویدادهای تبعیض آمیز جنسیّتی) و مقیاس21-DASS را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی تحلیل شد. ضرایب همبستگی نشان داد که بین نمرات تبعیض جنسیّتی ادراک شده، همچنین نمرات تمام زیرمقیاس های پرسشنامه رویدادهای تبعیض آمیز جنسیّتی و افسردگی، اضطراب و استرس همبستگی معنادار مثبت وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که تبعیض جنسیّتی به خصوص تجربه های تبعیض آمیز مربوط به طول زندگی، نقش مهمی در پیش بینی افسردگی، اضطراب و استرس زنان شرکت کننده دارد. یافته های پژوهش حاضر همسو با نتایج سایر پژوهش ها نشان داد که تبعیض جنسیّتی به عنوان یک منبع استرس و اضطرابِ مختص زنان به صورت شایع در جامعه وجود دارد. با توجه به تأثیر نامطلوب تجربه های تبعیض آمیز جنسیّتی بر سلامت روان زنان، لازم است ضمن آگاه کردن زنان از میزان شیوع این رویدادها در زندگیشان، آموزش هایی در سطح گسترده و درازمدت برای کاهش تصوراتقالبی آسیب رسان ارائه شود. همچنین پیشنهاد می شود در حیطه بهداشت روانی اقداماتی در جهت به کار گیری روش های مقابله ای کارآمد توسط زنان و در نتیجه کاهش یافتن این تجربه ها اجرا شود.
حمایت اجتماعی و سلامت عمومی معلمان زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلالات روانی یکی از نگران یهای عمده جهان امروز است که سبب کاهش بهره وری سیستم آموزش و پرورش می شود . مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین حمایت اجتماعی با سلامت عمومی معلمان زن شاغل در مدارس شهر قدس انجام ش د. این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است . حجم نمونه 131 نفر و نمونه گیری به روش خوش های بوده اس ت. جهت گردآوری طلاعات از پرسشنام ههای استاندارد سلامت عمومی گلدبرگ و و ضریب همبستگی ANOVA حمایت اجتماعی فلیپیس استفاده ش د. داده های جم عآوری شده با آزمو نهای آماری پیرسون مورد تحلیل قرار گرفت . بدین ترتیب ، ارتباط حمایت اجتماعی با حیطه های علایم جسمانی ، اضطراب ، عملکرد اجتماعی ، افسردگی و سلامت عمومی کل با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون بررسی ش د. نتایج نشان داد که بین حمایت اجتماعی با میانگین نمره اضطراب ، اختلاف آماری معنی دار و معکوس وجود دار د. همچنین ،در بین خرده مقیاس های مختلف سلامت عمومی اعم از علایم جسمانی ، اضطراب ، عملکرد اجتماعی ، افسردگی تنها بین حیطه اضطراب با حمایت اجتماعی ارتباط آماری معنی دار وجود دار د، به گونه ای که با افزایش سطح حمایت اجتماعی در کشده ، میزان اضطراب در بین معلمان کاهش می یابد . بنابراین ، به نظر می رسد با بکارگیری رویکردهای آموزشی و مداخله ای مناسب ، جلب مشارکت مسئولان و سازما نهای ذی ربط بتوان وضعیت سلامت روان معلمان کشور را بهبود بخشید .
بررسی طرحواره های ناسازگار نوجوانان بزهکار و عادی با سبک دلبستگی والدینشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک دلبستگی در نوجوانان بزهکار و عادی و مقایسه آن با سبک دلبستگی والدین آنها است. روش پژوهش از نوع پس رویدادی و علّی - مقایسه ای است. نمونه متشکل از 100 نوجوان بزهکار(75 پسر و 25 دختر) و 100نوجوان عادی(65 پسر و 35 دختر) و والدین آنهاست. روش نمونه گیری برای نوجوانان بزهکار از نوع در دسترس و برای گروه عادی از نوع خوشه ای تصادفی است. ابزار مورد استفاده، پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه یانگ(SQ-SF) و پرسشنامه سبک دلبستگی کولینز و رید(RASS) است. نتایج تحلیل فرضیه ها با استفاده از روش تحلیل واریانس دو عاملی نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار و سبک دلبستگی والدین در نوجوانان بزهکار با نوجوانان عادی تفاوت معنادار وجود دارد(p<0/001). نتایج مطالعه حاضر همسویی با تحقیقات پیشین رابطه بین طرحواره های ناسازگار و سبک دلبستگی ناایمن در والدین را تایید می کند و نشان می دهد که والدین نوجوانان بزهکار طرحواره ناسازگار، سبک دلبستگی ناایمن بالاتری دارند. از این نتایج می توان برای توانمندسازی خانواده ها و جلوگیری از رفتارهای پرخطر در نوجوانان استفاده نمود
بررسی رابطه میان سبک های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی رابطه سبک های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. نمونه پژوهش شامل150 زن سرپرست خانوار منطقه 16 شهر تهران بود که به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های مقابله با موقعیت های استرس زا، مقیاس حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شد. یافته ها بیانگر رابطه معنادار میان سبک های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی بود. در میان مؤلّفه های سبک های مقابله، مؤلّفه مسأله مداری و مؤلّفه اجتنابی با کیفیت زندگی همبستگی مثبت و مؤلّفه هیجان مداری با کیفیت زندگی همبستگی منفی داشت. هم چنین میان مؤلّفه های حمایت اجتماعی (به جز حمایت دوستان) با کیفیت زندگی رابطه معنادار مشاهده شد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که متغیرهای سبک مقابله هیجان مدار، حمایت خانواده و سبک مقابله اجتنابی قادر به پیش بینی واریانس کیفیت زندگی بودند. نتایج نشان داد که توانایی مقابله با رویدادهای استرس زا بویژه از طریق مقابله اجتنابی و برخورداری از حمایت خانواده می تواند کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. هم چنین هیجان مداری تأثیر منفی بر کیفیت زندگی دارد.
تعیین طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان مبتلا به روابط اعتیادگونه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه در زنان مبتلا به روابط اعتیادگونه عاشقانه و جنسی وافراد عادی است. روش پژوهش از نوع علی- مقایسه ای بود و جامعه آماری شامل تمامی مراجعین زنی بود که به مراکز درمانی و روان شناختی در شهرهای شیراز و کرمان از فروردین ماه 88 تا بهمن ماه 89 مراجعه کرده بودند و پس از انجام مصاحبه بالینی به عنوان موارد مبتلا به روابط اعتیادگونه تشخیص داده شده بودند. از میان این افراد 30 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و هدفمند انتخاب گردید و از آنجا که اکثر بیماران از قشر دانشجو بودند، بمنظور مقایسه با آن ها، 30 نفر نیز به عنوان افراد عادی از جامعه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم و تحقیقات فارس به صورت تصادفی انتخاب گردید. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های طرحواره های ناسازگار یانگ- فرم کوتاه YSQ-SFو پرسشنامه روابط اعتیادگونه استفاده شد. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل میانگین، انحراف معیار و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج پژوهش، تفاوت معناداری(05/0p<) را بین گروه زنان مبتلا به روابط اعتیادگونه و گروه زنان فاقد روابط اعتیاد گونه در طرحواره های ناسازگار اولیه نشان داد. به بیان دیگر، زنان مبتلا به روابط اعتیادگونه در مقایسه با زنان فاقد روابط اعتیادگونه به میزان بالاتری دارای باورهای هسته ای ناسالم و بنیان های شناختی ناسازگار می باشند که در پی آن بر راهکارهای ناکارآمدی که برای کنار آمدن با دیگران استفاده می کنند، تاثیر می گذارد و یکی از این راهکارها، دچار شدن به اعتیاد و وابستگی شدید و بیمارگون در روابط خود با دیگران می باشد.
بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر باروری زنان حاشیه نشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه شناسایی عوامل اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی مؤثر بر باروری در شهرک سعدی شیراز می باشد. جامعه آماری این پژوهش زنان یک بار ازدواج کرده 49-15 ساله ساکن شهرک سعدی است که با استفاده از جدول مورگان 316 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند. روش پژوهش استفاده شده پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss و از روش های آماری ضریب همبستگی، آزمون F، T و رگرسیون گام به گام استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که باروری با سن ازدواج، طول مدت ازدواج، سابقه زندگی در حاشیه، و تعداد مطلوب فرزندان همبستگی معنی داری دارد. هم چنین، متغیرهای ترجیح جنسی، نگرش در مورد استفاده از وسایل پیشگیری، تحصیلات، رضایت از زندگی زناشویی و خاستگاه اجتماعی نیز اثر معنی داری روی باروری داشته است، اما تأمین اجتماعی، احترام اجتماعی، فاصله گذاری بین موالید و شغل اثرشان بر باروری معنی دار نبوده است. افزون بر این، یافته های تحلیل رگرسیونی نشان داد که از بین 8 متغیر فاصله ای وارد شده در معادله، 2 متغیر تقدیرگرایی و طول مدت ازدواج روی هم رفته به عنوان مهم ترین عوامل، 62 درصد تغییرات باروری را تبیین می کنند. به طور کلی نتایج نشان می دهند که باروری در مناطق حاشیه با متن شهر همگرا شده است.
مطالعه جامعه شناختی سبک های زندگی بهنجار و نابهنجار دختران: مطالعه موردی دختران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله شناسایی وضعیت سبک زندگی دختران ورزشکار با توجه به ویژگی بهنجار یا نابهنجار بودن است. روش این پژوهش بر اساس نوع داده های جمع آوری و تحلیل شده، پژوهشی کمی است و از روش پیمایش در این مطالعه بهره گرفته شده است. جامعه آماری شامل تمامی دختران ورزشکار حاضر در دهمین المپیاد ورزشی دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی کشور در شهرکرد می باشد که از میان آن ها، 355 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss 18 و با بهره گیری از آزمون کای اسکوئر انجام گرفت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که 6/51 درصد از دختران ورزشکار در مولفه گرایش به پوشش خاص، 5/7 درصد در مدیریت بدن، 3/54 درصد در مصرف رسانه ای، 6/42 درصد در چگونگی گذراندن اوقات فراغت و 6/46 درصد در مولفه مصرف موسیقی، وضعیت نابهنجاری دارند. در مجموع 8/40 درصد از دختران ورزشکار سبک زندگی نابهنجاری دارند. هم چنین، نتایج نشان دادند که بین متغیرهای رشته ورزشی و نوع مشارکت ورزشی با سبک زندگی دختران ورزشکار رابطه ای معنادار وجود نداشت، اما رابطه معناداری بین میزان سابقه ورزشی و سبک زندگی مشاهده گردید؛ بدین معنا که هرچه سابقه ورزشی دختران ورزشکار بیشتر شود، بر میزان سبک زندگی نابهنجار آن ها نیز افزوده می شود.
مقایسه نقش های جنسیتی و خود متمایز سازی در دانشجویان متاهل زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه میزان تمایز یافتگی زنان در الگوهای متفاوت جنسیتی از جمله آندروژنی، مردانه و زنانه انجام، و اهمیت الگویابی جنسیتی در دستیابی به سطوح بالای تمایزیافتگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش به شیوه علی مقایسه ای بوده و در آن برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری MANOVA و آزمون تعقیبی شفه استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان متاهل دانشگاه های دولتی شهر تهران بوده است که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 200 نفر از آنها به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نقش جنسیتی بم (BSRI) و پرسشنامه خود متمایزسازی اسکورون می باشد. براساس یافته های این پژوهش، میزان تمایز یافتگی و ابعاد گوناگون آن در بین الگوهای جنسیتی زنانه، مردانه و آندروژن (فراجنسیتی) متفاوت است. بدین معنا که میزان تمایزیافتگی زنان دارای الگوی جنسیتی آندروژن نسبت به سایر گروه های جنسیتی بیش تر است و میزان آن در الگوی جنسیتی زنانه کمتر از سایر گروه های جنسیتی به چشم می خورد
اثربخشی معنادرمانی گروهی بر سلامت روان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرطان سینه شایع ترین نوع سرطان در زنان و دومین علت مرگ ناشی از سرطان در میان آنان است که آثار منفی بسیاری بر ابعاد مختلف زندگی فرد و خانواده به جا می گذارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی گروهی بر سلامت روان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شده است. بدین منظور از بین کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه هر تهران، نمونه ای به حجم 30 نفر انتخاب و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش طی هشت جلسه دو ساعته تحت آموزش قرار گرفت. برای ارزیابی وضعیت سلامت روان و کیفیت زندگی آنها از پرسشنامه های سلامت عمومی (GHQ) و کیفیت زندگی (IRQOL) و افسردگی، اضطراب و تنیدگی (DASS) در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده های حاصل از دو گروه کنترل و آزمایش با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد برنامه مداخله معنادرمانی گروهی اثربخش بوده به طوری که در تمام حوزه های اندازه گیری شده تفاوت معناداری ایجاد کرده است. در مجموع نتایج نشان می دهد برنامه مداخله معنادرمانی گروهی به منظور بهبود سلامت روان و ارتقای کیفیت زندگی برای بیماران مبتلا به سرطان سینه اثربخش است.