فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲۷۲ مورد.
آسیب شناسی کنکور و بررسی امکان حذف آن در نظام پذیرش دانشجو
حوزه های تخصصی:
کنکور در جامعه ما به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده که بر نظام آموزش عمومی و متوسطه و همچنین شرایط روانی و اقتصادی خانواده ها به شدت تاثیر می گذارد و به یک تهدید جدی برای نوآوری و خلاقیت و سلامت روانی نسل جوان تبدیل شده است. پژوهش درباره نظام پذیرش دانشجو و اندیشه برای برون رفت از این مشکل از اولویتهای نظام آموزش عالی کشور است. این تحقیق که مروری بر مطالعات نظری و میدانی شماری از پژوهشگران درباره کنکور است، ابتدا به آسیب شناسی کنکور در ابعاد مختلف خانوادگی، روانی، علمی و شغلی پرداخته، سپس نظام تصمیم گیری در پذیرش دانشجو را بررسی می کند. همچنین درباره فرضیه های مختلف برای حذف کنکور بحث نموده است. این فرضیه ها عبارت است از: کاستن تعداد متقاضیان کنکور، تغییر کارکرد بخش هایی از ظرفیت آموزش عالی از کارشناسی به کاردانی و توسعه ظرفیت آموزش عالی. در بخش پایانی مقاله نیز پیشنهادهایی برای حذف تدریجی کنکور ارائه شده است.
پیش بینی ارزیابی معلم از عملکرد دانش آموز با استفاده از آزمون توانایی های شناختی میکر در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی ارزیابی معلم از عملکرد دانش آموز در دروس تاریخ، اجتماعی، دیکته و انشاء با استفاده از آزمون توانایی های شناختی میکر بود.
روش: 60 نفر از دانش آموزان دختر و پسر کلاس های چهارم و پنجم ابتدایی به صورت تصادفی انتخاب شدند. آزمون توانایی های شناختی میکر روی کلیه نمونه ها انجام شد و به علاوه عملکرد دانش آموزان در دروس مربوطه در یک مقیاس لیکرتی از یک تا پنج به وسیله معلم ارزیابی شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری رگرسیون چندمتغیری استفاده شد. متغیرهای پیش بین در پژوهش حاضر، زیرمقیاس های 26 گانه آزمون میکر و متغیر ملاک ارزیابی معلم بود.
یافته ها: تحلیل رگرسیون نشان داد که بهترین متغیرهای پیش بین ارزیابی معلم از دانش آموز در درس های تاریخ و اجتماعی به ترتیب زیرمقیا س های CMU (شناخت واحدهای معنایی) (001/0p<)، CSS (شناخت نظام های نمادی) (01/0p<) و NSS (تولید همگرای نظام های نمادی) (05/0p<) و بهترین متغیرهای پیش بین ارزیابی معلم از دانش آموز در دیکته و انشاء به ترتیب زیرمقیاس های NST (تولید همگرای تبدیلات نمادی) (001/0p<)، NSS (01/0p<)، CMU (05/0p<)، CSS (05/0p<) و DFU (تولید واگرای واحدهای تصویری) (05/0p<) بود.
نتیجه گیری: با استفاده از زیرمقیاس های آزمون میکر می توان توانمندی های دانش آموزان را شناسایی نمود و چنانچه در این زمینه ها نواقصی وجود داشته باشد با مداخله به موقع و آموزش نسبت به رفع آنها اقدام کرد.
تعیین مؤلفه های نظارت حمایتی و ارائه مدل ادراکی مناسب برای آن در نظام آموزش و پرورش کشور
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین مدلی برای نظارت حمایتی صورت گرفته است. روش این پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری آن را کلیه اعضای هیات علمی رشته های علوم تربیتی، معلمان راهنما، ارزشیابان، کارشناسان و مسؤولان آموزشی مناطق و نواحی آموزش و پرورش کل کشور تشکیل می دهد. برای انتخاب گروه نمونه 500 نفری، ابتدا از روش نمونه گیری خوشه ای و در دل خوشه ها از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی استفاده شده است. با توجه به مبانی نظری و مطالعات جهانی، مؤلفه های نظارت حمایتی استخراج و زیر طبقات هر مؤلفه نیز به طور جداگانه مشخص شدند و پس از اطمینان از روایی و پایایی ابزارهای سنجش (93/0) اطلاعات لازم جمع آوری گردید. برای پاسخگویی به سؤالات به ترتیب از آزمون هایT تک نمونه ای، تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج نشان داد که هر پنج مؤلفه چارچوب ادراکی، فلسفه و اهدف، مبانی نظری، مراحل اجرا، نظام بازخورد و ارزشیابی مدل استخراج شده تایید شدند به طوری که مؤلفه های چارچوب ادراکی پس از بررسی کارشناسان، استادان و ناظران به ترتیب ارزشهای ویژه به نام های؛ ارزشیابی پایان سال، مشاهده، توسعه حرفه ای، تعیین اهداف، طرح درس و تعهد حرفه ای نامگذاری شده و مدلی ارائه گردید.
بررسی عملکرد کودکان ایرانی در تکالیف استاندارد و محاوره ای باور کاذب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، موضوع بحث انگیز چرایی دشواری کودکان 3 ساله در انجام تکالیف باور کاذب را، که جهت سنجش توانایی "نظریه ذهن" به کار می روند، مورد تحقیق قرار می دهد. سوال کلیدی اینست که آیا محدودیت خردسالان در آگاهی محاوره ای، می تواند دشواری آنان را در انجام تکالیف باور کاذب توضیح دهد. بدین منظور، سه آزمایش گزارش می شوند که در آن تعداد 182 کودک سه و چهار ساله ایرانی مشارکت داشتند. آزمودنی ها به مجموعه ای از تکالیف استاندارد و "محاوره ای حمایت شده" باور کاذب، پاسخ دادند. در مجموع، نتایج حاضر، همخوان با تحقیقات غربی، بیان می دارد که در چهار سالگی، کودکان قادر به حل صحیح تکالیف استاندارد باور کاذب می گردند. این نتایج، از این عقیده حمایت می کند که نظریه ذهن، صرف نظر از اختلافات زبانی و فرهنگی، در حدود زمانی یکسانی تحول می یابد. نتایج همچنین نشان می دهند که تکالیف باور کاذبی که از لحاظ محاوره ای مورد حمایت قرار گیرند، کودکان سه ساله را در محاسبه پاسخ صحیح یاری می رسانند. این یافته، دیدگاه پژوهشگرانی را مورد تایید قرار می دهد که معتقدند دشواری سه ساله ها در تکالیف باور کاذب، بیشتر از اینکه نقصی مفهومی در توانایی نظریه ذهن آنان باشد، ناشی از محدودیت های عملکردی آنان می باشد. بر اساس چنین رویکردی، ضرورت دارد تا در تبیین توانایی و عملکرد کودکان در تکالیف باور کاذب، آگاهی محاوره ای آنان، مورد توجه واقع شود.
بررسی تفاوت دیدگاه معلمان و مدیران نسبت به نظام موجود ارزشیابی عملکرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا بین دیدگاه معلمان و مدیران مدارس نسبت به نظام موجود ارزشیابی عملکرد معلمان تفاوت وجود دارد. جامعه آماری کلیه مدیران و معلمان مدارس راهنمایی منطقه تبادکان (1749 نفر) بودند که تعداد 100 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و آزمون لون استفاده شد. نتایج نشان داد بین دیدگاه معلمان و مدیران تفاوت معنیداری وجود دارد و مدیران نسبت به اهداف، روشها، محتوا، معیارها و استانداردها، شایستگی ارزشیابان و استفاده از نتایج ارزشیابی دیدگاه مثبت تری دارند.
ارزشیابی توصیفی با نظام سنتی بر اساس جو کلاس ، ویژگیهای عاطفی و میزان خلاقیت دانش آموزان دوره ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی این پژوهش مقایسه طرح ارزشیابی توصیفی و نظام ارزشیابی سنتی با توجه به متغیرهایی مانند جو کلاس درس، خصوصیات عاطفی و رفتارهای خلاقانه دانش آموزان دوره ابتدایی بود. این پژوهش یک تحقیق کاربردی، غیرآزمایشی بوده و طرح آن از نوع دو گروهی بدون کنترل است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پایه سوم ابتدایی بودند که در مدارس استان چهارمحال و بختیاری تحت پوشش طرح ارزشیابی توصیفی و نظام سنتی قرار داشتند و نمونه آن 480 نفر از آزمودنیهای همین جامعه می شدند که بر اساس جدول کرجسی مورگان (1970) به طور تصادفی مشخص شده بودند (240 نفر از کلاسهای ارائه دهنده طرح ارزشیابی توصیفی و 240 نفر مربوط به کلاسهای نظام سنتی). در این مطالعه آزمودنیها به سه ابزار، آزمون شاخص زندگی کلاس درس (CLM، جانسون و جانسون، 1983)، پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه (SLQ، آینلی و بورک، 1992)، آزمون تصویری تفکر خلاق (تورنس فرم B)، پاسخ دادند و نتایج با نرم افزار SPSS تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین آزمودنیهای متعلق به طرح ارزشیابی توصیفی و نظام سنتی از لحاظ متغیرهای مربوط به جو کلاس (یادگیری مشارکتی، فردگرایانه، رقابتی، انصاف در نمره دهی، احساس بیگانگی نسبت به مدرسه، همبستگی کلاسی و حمایت اجتماعی) تفاوت معناداری وجود دارد. غیر از اینکه این تفاوت درباره متغیرهای متعلق به ویژگیهای عاطفی دانش آموزان (رضایت کلی، عاطفه منفی، رابطه با معلم، همبستگی اجتماعی، فرصت، موفقیت و ماجرا) نیز معنادار بود.
امکان سنجی تحقق سازمان دانایی محور در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
ارزشیابی برنامه درسی مبتنی بر رویکرد ساخت وسازگرایی راهبردی نوین در ارزشیابی برنامه درسی دردوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ارزشیابی برنامه درسی بعنوان یک قلمرو مطالعاتی اصلی و مهم در زیر مجموعه حوزه برنامه درسی مطرح می باشد.علیرغم ایجاد رسمی قلمرو برنامه درسی در دهه 1920 اما ظهور ارزیابی برنامه درسی مربوط به چند دهه بعد می شود. اگر چه قبل از این زمان بصورت اولیه ارزشیابی ازبرنامه ها صورت می گرفت اما از نیمه قرن بیستم به بعد بود که این حوزه مطالعاتی بصورت خاص مورد توجه قرار گرفت.اکنون پس از گذشت چند دهه از ظهور این قلمرو مطالعاتی این حوزه دستخوش تغییراتی شده است.از سوی دیگر دوره ابتدایی با عنایت به ویژگی هایی که دارد رویکرد ارزشیابی برنامه درسی خاص خود را می طلبد.در این مقاله ضمن اشاره به مفهوم و تاریخچه ارزشیابی برنامه درسی سعی می گردد تغییر پارادایمی که در این قلمرو رخ داده است و ضرورت بکارگیری رویکرد سازنده گرا در ارزشیابی برنامه درسی دوره ابتدایی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
ارزشیابی کیفیت تدریس در آموزش عالی: بررسی برخی دیدگاه ها، یحیی معروفی
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی سه ماموریت اصلی آموزش، پژوهش و ارائه خدمات را برعهده دارند. با عنایت به نقش مهم این نهاد ها در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه، اطمینان ازکیفیت آنها به جهت جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های انسانی و مادی و نیز داشتن توانایی رقابت در دنیای آینده، که کیفیت مهمترین مولفه برای ادامه حیات یک سازمان است ، ضرورتی انکار ناپذیر است. بنابراین توجه مناسب به هر یک از این کارکردها و ماموریتها از اهمیت خاصی برخوردار بوده و تاثیر مهمی در اثر بخشی دانشگاهها دارد.
اگرچه غالبا اعلام می شود، تحقیق و تدریس در دانشگاهها از اهمیت یکسانی برخوردارند،اما در فرایند انتخاب، استخدام و ارتقاء اعضای هیات علمی دانشگاه ها ،عملا بر نقش پژوهش بیش از آموزش تاکید می شود و این امر منجر به این باور شده است که شاخصهای عملکرد آموزش عالی بیش از حد، بر بروندادهای پژوهشی متمرکز شده و کارکرد آموزش در دانشگاه ها بطور گسترده ای مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. عوامل مختلفی در بی توجهی به کارکرد آموزش در هنگام ارزشیابی عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه ها و تاکید بیش از حد بر پژوهش موثرند،که از مهمترین آنها می توان به اعتماد بیش از حد به پرسشنامه های ارزیابی دانشجو به عنوان مهمترین منبع جمع آوری اطلاعات برای ارزیابی کیفیت تدریس، علیرغم وجود شواهد مختلف در پایین بودن روایی و اعتبار آنها ،اشاره کرد.
بررسی علل و عوامل بی توجهی به کیفیت کارکرد آموزش در مقایسه با کارکرد پژوهش در دانشگاه ها، ارتباط آن با شیوه رایج ارزشیابی از کیفیت تدریس ، انتقادات بعمل آمده از شیوه رایج ارزشیابی مبتنی بر دیدگاههای دانشجویان از کیفت تدریس و عوامل مختلفی که موجب کاستی و ناکارآمدی این شیوه شده و بطور غیر مستقیم زمینه بی توجهی به کیفیت تدریس را فراهم ساخته است، هدفهای اصلی این مقاله را تشکیل می دهند .روش پژوهش حاضر،کتابخانه ای است و جامعه مورد بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینه ارزشیابی تدریس می باشد. توجه به ابعاد و جنبه های مختلف تدریس در ارزشیابی کیفیت آن، استفاده از منابع و ابزارهای مناسب دیگری برای جمع آوری اطلاعات در کنار پرسشنامه ارزیابی دانشجو، از جمله راهکارهای است که در الگوی پیشنهادی ،به منظور افزایش اعتبار ارزیابیهای کیفیت تدریس مدرسین دانشگاه ها و توجه بیشتر به اهمیت کارکرد آموزش، مد نظر قرار گرفته است.
" بررسی رابطه ابعاد ذهنیت فلسفی مدیران و نگرش معاونین شان نسبت به عملکرد آنها "
حوزه های تخصصی:
"هدف از این پژوهش، بررسی رابطه بین ابعاد ذهنیت فلسفی (جامعیت، تعمق و انعطاف پذیری) و بهبود انجام وظایف مدیریتی (برنامه ریزی و ارزشیابی، سازماندهی، ارتباطات و روحیه) با توجه به ویژگی های جمعیت شناختی افراد (سن، جنس، سابقه خدمت و سطح تحصیلات) بوده است.
جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران و معاونین شاغل در 56 دبیرستان دخترانه و پسرانه شهرستان کاشان بوده است که از بین آنها، تعداد 30 مدیر و 30 معاون (60 نفر) به عنوان نمونه آماری پژوهش به روش تصادفی ساده انتخاب گردید.
روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. ابزار اندازه گیری شامل دو پرسشنامه پاسخ بسته مربوط به ابعاد ذهنیت فلسفی مدیران و نگرش معاونین نسبت به انجام وظایف مدیران بوده است. تجزیه و تحلیل آماری با روشهای همبستگی، آزمون t و تحلیل واریانس انجام گرفته است.
نتایج حاکی است که میزان ذهنیت فلسفی مدیران با هیچ یک از کارکردهای آنان رابطه ندارد. همچنین بین عملکرد مدیران و سطح ذهنیت فلسفی (پائین و بالا) تفاوت معناداری مشاهده نگردید."