فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱٬۲۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی اجرای برنامه درسی تلفیقی هنر بر عملکرد دانش آموزان پایه ششم است. در این پژوهش روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش استفاده شد. جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه ششم شهرستان نظرآباد در سال 97_ 96 بود. 60 نفر (30 گروه آزمایش و 30 گروه کنترل) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه آزمایش، به صورت تلفیقی با هنر و گروه کنترل، بدون تلفیق طی 12 جلسه درس را گذراندند. داده ها با استفاده از آزمون عملکردی محقق ساخته جمع آوری و عملکرد یادگیری، مشتمل بر حیطه های شناختی و عاطفی، گردآوری شد. روایی صوری و محتوایی ، از طریق 9 صاحب نظر تأیید شد. پایایی از آلفای کرونباخ انجام شد و عدد 73/0 به دست آمد که نشان دهنده دامنه اعتبار خوبی است. تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک راهه (ANCOVA) انجام شد. به طور کلی عملکرد تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون تفاوت معنادار داشت؛ یعنی اجرای این برنامه درسی توانست سبب افزایش نمره عملکرد گروه آزمایش در حیطه شناختی و حیطه عاطفی (سطح دریافت) شود. اما در سطح ارزش گذاری حیطه عاطفی عملکرد مثبتی به دست نیامد.
مدارس ابتدائی سوئد
منبع:
بهار تیر ۱۳۰۰ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
بررسی اثربخشی آموزش بازنمایی های تصویری بر توانایی حل مسائل کلامی ریاضی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه، بررسی اثربخشی آموزش بازنمایی های تصویری بر توانایی حل مسائل کلامی ریاضی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بوده است. این پژوهش از نوع تحلیل محتوا و طرح های نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل است. پس از مطالعه و طراحی آموزشی، 40 نفر از دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در یک آموزشگاه در سال تحصیلی 97-1396 در شهر یاسوج به صورت داوطلب آزاد در این پژوهش شرکت کردند. مشارکت کنندگان با انتساب تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شده و گروه آزمایشی برای 9 جلسه (هر هفته یک جلسه) با استفاده از روش آموزش بازنمایی محور تحت آموزش قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها در تحلیل محتوا از تکنیک آنتروپی شانون و در بخش نیمه آزمایشی از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج تحلیل محتوا نشان داده است، بیش ترین توجه برای توزیع و حضور مسائل کلامی به ترتیب به مسائل بازنمایی عریان، بازنمایی ضروری، بازنمایی کمک کننده و در نهایت به مسائل بازنمایی بی فایده شده است. همچنین نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که تفاوت معناداری در میانگین تمام مؤلفه های توانایی حل مسائل کلامی (05/0 P<) بین گروه کنترل و آزمایش وجود دارد؛ لذا آموزش بازنمایی های تصویری موجب افزایش توانایی حل مسائل کلامی ریاضی در دانش آموزان شده است. به علاوه نتایج نشان می دهد که استفاده از بازنمایی های تصویری در حل مسائل کلامی در طول زمان ثبات دارد؛ و نهایتاً نتایج مقایسه زوجی بازنمایی های متفاوت نشان می دهد اثرات بازنمایی های متفاوت یکسان نمی باشند.
مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی: نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره یازدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
126 - 153
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل نظریه برای مطالعه فرایند تربیت جنسی نوجوانان ایرانی است. پارادایم حاکم بر مطالعه حاضر کیفی و با استفاده از روش تحقیق گراندد تئوری انجام شده است. مشارکت کنندگان بخش کیفی، متخصصان حوزه تربیت جنسی، برنامه ریزی درسی، روان شناسی تربیتی، معلمان و والدین دارای تخصص علمی یا تجربه عملی بودند که با رویکرد نمونه گیری هدفمند و روش نمونه گیری نظری 20 نفر به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختارمند بود که با این تعداد نمونه اشباع تئوریک در داده ها حاصل شد. تجزیه وتحلیل داده ها در قالب مدل پارادایم اشتراوس و کوربین انجام گرفت. پس از تحلیل داده ها محقق به 169 گزاره مفهومی اولیه در قالب 59 کد باز، 18 کد محوری در قالب 6 کد انتخابی بر اساس مدل داده بنیاد دست یافت. نتایج تحلیل داده ها در قالب مدل الگوواره ای بیانگر آن است که عوامل علی (شناخت دقیق نوجوانان، شناخت ضرورت های تربیت جنسی و هدایت و جهت دهی به رفتار مناسب جنسی)، پدیده اصلی (طرح ریزی تربیت جنسی کارآمد)، شرایط مداخله گر (تعصبات مذهبی و اعتقادی نادرست، دیدگاه های اجتماعی- فرهنگی، سیاست های آموزشی – سازمانی)، عوامل زمینه ای (نبود سیاست های روشن و جسورانه، ناکارآمدی والدین، منابع اطلاعاتی نامعتبر)، راهبردها (غلبه بر موانع فرهنگی، رعایت ملاحظات فرهنگی – اجتماعی، ظرفیت سازی در نظام آموزشی و والدین، همکاری بین بخشی، راهکارهای آموزش، اصول آموزش) و پیامدها (فردی و اجتماعی) الگوی فرایند تربیت جنسی نوجوانان را منعکس می نماید. بر مبنای مدل ارائه شده، ضرورت و نیاز آموزش و ساختارهای فرهنگی اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی بر مؤلفه محوری (تربیت جنسی کارآمد در نوجوانان) تأثیرگذار است.
عملکرد آموزگاران در تهیه و به کارگیری ابزار جمع آوری و ساماندهی اطلاعات در ارزشیابی توصیفی - کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۶
71 - 96
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی عملکرد آموزگاران در تهیه و به کارگیری ابزار جمع آوری و ساماندهی اطلاعات در ارزشیابی توصیفی -کیفی است. نوع تحقیق، کاربردی و روش تحقیق کیفی است. جامعه آماری پژوهش، آموزگاران زن مجری ارزشیابی توصیفی پایه های اول، دوم و سوم دبستان های شهرستان فراشبند و حجم نمونه، شامل 12 نفر از آموزگاران مذکور است که بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. از روش مثلث سازی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ابزار پژوهش، مصاحبه (نیمه ساختاریافته) و بررسی اسناد (پوشه ی کار، چک لیست یا فهرست وارسی، واقعه نگاری و آزمون عملکردی) است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی صورت گرفت. نتایج نشان داد آموزگاران از ابزارهای مورد بررسی برداشت نادرستی دارند و به اهداف آن پی نبرده اند. آن ها ابزار مورد بررسی را به درستی تهیه نمی کنند و به کار نمی برند. آموزگاران با کژتابی ذهنی ابزار زدگی و مشکلات تعدد ابزارها روبه رو هستند. از جمله راه حل های پیشنهادی، برگزاری دوره های آموزشی به صورت کارگاهی برای آموزگاران، نظارت بر کار آموزگاران و تعامل آنان با همدیگر است.
بسوی انبساط مفهومی از برنامه درسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"برنامه درسی اسلامی" یکی از مفاهیم و عرصه های نوظهور در حوزه مطالعات برنامه درسی است که دستور کار خود را به اسلامی کردن برنامه درسی بر اساس جهان بینی توحیدی اختصاص داده است. البته تاکنون مفهوم نظری روشن و قابل دفاعی از ماهیت برنامه درسی اسلامی و حدودوثغور آن عرضه نشده است. هدف این نوشتار، ارائه ایده و طرح نظری اولیه در باب برنامه درسی اسلامی و قلمرو آن است. برای نیل به این منظور، در این پژوهش محتوای آثار مطرح شده موجود در زمینه برنامه درسی اسلامی در سه مرحله توصیف، تحلیل و نقد شده است. در مرحله اول، بعد از شناسایی تک تک آثار منتشرشده در این زمینه، منظور نویسنده از برنامه درسی اسلامی و این که نویسنده به دنبال اسلامی کردن چه بُعدیا ابعادی از ابعاد معرفتی برنامه درسی بوده است، بررسی شده است. در مرحله دوم، نوع تلاش مولف –نظریه پردازی یا کاربست نظریه های متعارف غربی- در این آثار تحلیل شده است و در مرحله سوم، این آثار از حیث محتوا و کیفیت مفهوم پردازی نقد شده اند. نتایج بررسی وضعیت موجود، حاکی از وجود دو جریان اصلی نسبت به برنامه درسی اسلامی است: گرانبار کردن محتوای برنامه های درسی از ارزش های اسلامی مبتنی بر مبانی نظری دانش طراحی و تدوین برنامه درسی متعارف و موجود غربی، و برنامه درسی اسلامی به مثابه یک نظریه کلان فلسفی- ارزشی. با عنایت به ناکارآمدی، محدودنگری و غفلت از ابعاد مختلف معرفتی حوزه برنامه درسی اسلامی، پژوهش حاضر سعی دارد در قالب جریان سوم و به عنوان بدیل دو جریان قبلی، توجه صاحب نظران را به تولید دانش برنامه درسی اسلامی از طریق توسعه مباحث نظری در همه ابعاد معرفتی جلب کند. بی تردید مشارکت در گسترش دانش برنامه درسی اسلامی مستلزم روی آوردن به نظریه پردازی، به مثابه تنها شاهراه خلق دانش نو است.
تبیین مفهوم کارآمدی فرهنگی معلمان در مواجهه با بسترهای دارای تنوع فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین کارآمدی فرهنگی معلمان انجام شده است. برای نیل به این هدف از روش مرور نظام مند پژوهش استفاده شد. این مرور نظام مند از نوع کیفی می باشد که روشی برای یکپارچه سازی یا مقایسه کردن یافته های پژوهش کیفی است. دانش انباشته ی ناشی از این روند به تفسیری تازه و تبیینی اثربخش از مفهوم کارآمدی فرهنگی معلمان منجر شده است. در این پژوهش 5 رویکرد بررسی شد و رویکرد منتخب با توجه به مفهوم کارآمدی فرهنگی تشریح شد. نمونه پژوهش بیش از 40 مقاله معتبر و 6 کتاب از نویسندگان شاخص حوزه فرهنگ و تربیت بود که با استفاده از کلیدواژه های «رویکردهای فرهنگی به تربیت»، «فرهنگ و تربیت»، «صلاحیت فرهنگی»، «کارآمدی فرهنگی»، «تبحر فرهنگی»، «پداگوژی برخوردار از ربط فرهنگی»، بطور نظام مند مرور شده اند. یافته ها نشان داد بیش ترین تأکید بر اثربخشی نقش معلم در مواجهه با تنوع فرهنگی، در «پداگوژی برخوردار از ربط فرهنگی» مشاهده می شود. این پداگوژی به طور خاص بر بازتعریف نقش معلم تأکید می کند. دو بعد دانشی و عملکردی در شکل گیری کارآمدی فرهنگی معلم نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند. بعد دانش، شامل 1) شناخت از دانش آموزان (آگاهی از پیشینه دانش آموزان، شناخت از خواسته ها و علایق برخواسته از فرهنگ آنان) و 2) دانش پداگوژیکی است. بعد عملکردی بر 1) خودتأملی 2) ساختن رابطه ی معنادار با دانش آموزان و 3) پیشرفت دانش آموزان متمرکز است. مجموعه ی این قابلیت ها در مفهوم «کارآمدی فرهنگی» معلم قابل مفهوم پردازی است که منجر به پشرفت واقعی برای دانش آموزان متنوع در سه حیطه ی پیشرفت تحصیلی، شایستگی فرهنگی و آگاهی سیاسی– اجتماعی خواهد شد.
ماهیت و دلالت یادگیری مبتنی بر پروژه در گستره برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال یازدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۲
95 - 134
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله، تبیین ماهیت و دلالت یادگیری مبتنی بر پروژه در گستره برنامه درسی می باشد. در این نوشتار، یادگیری مبتنی بر پروژه از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار گرفت. به طوری که ابتدا، مفهوم پروژه و یادگیری مبتنی بر پروژه توصیف و در ادامه ارتباط منطقی پروژه و برنامه درسی بررسی شد. سپس رویکردهای مختلف آموزشی ارائه گردید که به وسیله آن، وجه ماهیت و دلالت یادگیری مبتنی بر پروژه مورد تأکی د قرار گرفت. برای دستیابی به تبیین فوق از روش سنتز پژوهی استفاده شد که در آن پژوهش های مرتبط با یادگیری مبتنی بر پروژه با روشی نظام مند انتخاب، واکاوی محتوایی و دسته بندی شدند. در مرحله بعد 71 پژوهش که معیارهای مورد نظر را داشتند انتخاب شدند، سپس ترکیبی از یافته های آنان طبق اصول تلفیق، بازاندیشی و بازآرایی داده ها، ارائه شده است. یافته های این پژوهش با مشخص نمودن ماهیت و دلالت این نوع یادگیری نشان می دهد که با توجه به پیشینه نظری و تجربی موجود، این ایده به عنوان یک برنامه درسی می تواند قابل طرح باشد
چرخش روش شناختی ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان: مبتنی بر رویکرد عصب پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله تبیین دشواری های رویکردهای ارزشیابی موجود و پیشنهاد رویکرد بدیلی برای رفع این دشواری هاست. بنابراین نخست رویکردهای موجود ارزشیابی مورد نقد و بررسی قرارگرفته اند، آنگاه با ابتنا به رویکرد عصب پدیدار شناسی و با الهام از تحلیل لایه ای علی، نظریه انتگرال ویلبر و منطق فازی، ارزشیابی انتگرال پیشنهاد شده است. مهمترین ویژگی های این رویکرد در ارزشیابی عبارتند از، نگرش هولوگرافیک به حیات پیچیده آدمی، در نظرگرفتن روابط علی، هیورستیک و متعامد ذهن، مغز، بدن و محیط در ارزشیابی و توجه هم زمان به لایه سطحی تجربه اجتماعی و داده های کمی و آن وجه از تجربیات یادگیرنده که پدیداری، اول شخص و مفهومی است.
شناسایی و تبیین برنامه درسی پنهان در رشته معماری (مطالعه موردی: دانشکده معماری دانشگاه ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه درسی پنهان، مجموعه ای از یادگیری های نهادینه شده در فرهنگ مؤسسات آموزشی است، که فراگیران، در قالب مجموعه ای از هنجارها و ارزش ها تجربه می کنند. در این میان، دانشجویان رشته معماری، به دلیل برخورداری از ماهیت ویژه دروس عملی و تعامل تنگاتنگ اساتید و دانشجویان با هم، دارای اثرپذیری بیشتری در زمینه برنامه درسی پنهان هستند. از این رو این پژوهش، با هدف مطالعه و بررسی برنامه درسی پنهان رشته معماری شکل گرفت. بدین منظور با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، تجربه زیسته بیست و یک نفر از دانشجویان کارشناسی مهندسی معماری در دانشگاه ایلام، با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی و ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته ارزیابی شد. واحد ثبت پژوهش، مضمون بوده و پایایی پژوهش برمبنای توافق بین کدگزاران 83/0 به دست آمد. بر اساس یافته های به دست آمده، بیست و دو مؤلفه برنامه درسی پنهان، شناسایی شد و با استفاده از تحلیل شبکه مضامین، نظریه «سودای سود» شکل گرفت که مبین واقعیات موجود در تعامل افراد با یکدیگر در بافت دانشکده معماری است. نتایج این پژوهش، به شناسایی عوامل شکل دهنده برنامه درسی پنهان رشته معماری تحت عناوین«دانش»، «بینش»، «کنش» و «پایش» منجر شد.
ارتقای سواد مالی و تصمیم گیری مالی از طریق برنامه درسی ریاضی مدرسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مباحث مالی در کتاب های درسی ریاضیِ دهه های 40، 50 شمسی در ایران، نشان می دهد آموزش سواد مالی و ایجاد توانایی های تصمیم گیری مالی، بخشی از برنامه درسی ریاضی بوده است. در گذشته، تدریس مباحث مالی که در زمان خود «نو» بودند، از طریق کتاب های درسی آموزش داده می شد و ابزار آن، نماد «مال» یعنی «پول» و «سکه» بود. با این وجود، هدف و رویکرد این بخش از برنامه در کتاب های درسی ریاضی دهه 90 تغییر کرده و نوع پرداختن به این مباحث، استفاده از نماد «مال» به عنوان ابزاری برای آموزش اعداد و سایر مباحث ریاضی مرتبط به آن است. از این گذشته در سال 2015، مطالعه «پیزا» در مورد ارزیابی سواد مالی و توانایی های تصمیم گیری مالی با حمایت «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» انجام شد و بر اساس نتایج آن، این سازمان چند توصیه راهنما برای ارتقای سواد مالی ارائه داد. علاوه بر این، مؤسسه های دیگری نیز از جمله جامپ استارت، استانداردهای «سواد مالی» را تدوین نمودند. بنابراین با توجه به پیشینه غنی آموزش مفاهیم مالی از طریق برنامه درسی ریاضی در گذشته، توصیه می شود که آموزش و ارتقای سواد مالی و توانایی تصمیم گیری مالی، با درس گرفتن از گذشته و الگوهای جدید جهانی، به شکلی منسجم و هدفمند، با برنامه درسی ریاضی تلفیق شود.
اقدامات جاری در تربیت اخلاقی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان(ارائه یک الگو با رویکرد نظریه داده بنیاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی وضع موجود برنامه درسی تربیت اخلاقی دانشجو معلمان است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش داده بنیاد انجام گرفت. جامعه ی آماری شامل کلیه کارگزاران دخیل در برنامه درسی تربیت اخلاقی دانشجو معلمان هستند که از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور انتخاب شدند. داده ها از طریق مصاحبه ی نیمه ساختار یافته با ده نفر از دانشجو معلمان، سه نفر از دانش آموختگان این دانشگاه، هشت نفر از اساتید دروس تربیت اخلاقی دانشگاه، چهار نفر از معلمان راهنما و سه نفر از معاونین و مسئولان امور فرهنگی دانشگاه فرهنگیان شهر بیرجند جمع آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. برای تأمین روایی و پایایی از معیارهای لینکن و کوبا استفاده شد.
تحلیل محتوای کتاب های ریاضی چهارم و پنجم ابتدایی بر مبنای الگوی آموزش خلاقیت پلسک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال نهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۴
93 - 116
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای کتاب های ریاضی پایه های چهارم و پنجم ابتدایی در سال تحصیلی 1390-1389، بر مبنای الگوی خلاقیت پلسک انجام شده است. به منظور جمع آوری داده ها، پژوهشگران فرمی برای تحلیل محتوای این دو کتاب مبتنی بر الگوی پلسک تهیه کردند. برای این کار، ابتدا واحدهای غیر فعّال کتاب حذف شدند؛ سپس واحدهای فعّالی که فقط به افزایش مهارت و کاربرد پرداخته بودند، کنار گذاشته شدند. در نهایت واحدهای فعّالی که به خلاقیت مربوط بودند، بر مبنای شاخص های پلسک، کد گذاری شدند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی بررسی شد و نتایج نشان داد که کتاب های درسی ریاضی چهارم و پنجم، با اصول سه گانه پلسک یعنی توجه، گریز و تحرک، منطبق نیستند و نمی توانند در ایجاد و پرورش خلاقیت در یادگیرندگان موفق باشند. تمامی26 مبحث مطرح شده، بیشتر به اصل اول پرداخته اند، توجه به اصل دوم بسیار ناچیز و پرداختن به اصل سوم، صفر است.
جنسیت در تجربه زیسته زنان دانشجوی دکترای رشته علوم تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنسیت، درک و تفسیر متفاوتی از تجربه تربیتی را القاء می کند و درنتیجه، این تفاسیر متفاوت از تعاملات، و ظرفیت های بالقوه می توانند نگاهی تازه به آموزش عالی را فراهم سازند. مقاله حاضر با بهره گیری از پژوهش روایتی و با رویکرد نظری پساساختارگرایی به جنسیت در پی توصیف تجربه زیسته زنان دانشجو دکترا رشته علوم تربیتی و چگونگی درک و تفسیر آنان از جنسیت در طی مسیر تحصیل در آموزش عالی است. مشارکت کنندگان در پژوهش، شش تن از دانشجویان زن دکترا مشغول به تحصیل در رشته علوم تربیتی در یکی از دانشگاه های دولتی شهر تهران هستند که روایت هایشان از طریق دو مصاحبه گرداوری شد. مصاحبه نخست به صورت روایتی درباره سفر تربیتی آن ها در آموزش عالی به صورت حضوری و مصاحبه دوم به صورت نیمه ساختاریافته باتمرکز بر موقعیت های خاص بازگو شده در مصاحبه نخست، از طریق پیام رسان های اینترنتی انجام شد.
شناسایی صلاحیت های حرفه ای مربیان پیش دبستانی در فرایند برنامه ریزی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف شناسایی صلاحیت های حرفه ای مربیان پیش دبستانی در فرایند برنامه ریزی درسی از دیدگاه متخصصان، به روش آمیخته اکتشافی ناهمزمان، انجام شده است. مشارکت کنندگان در بخش کیفی 12 نفر از اساتید دانشگاه ها و کارشناسان بودند که به روش هدفمند و زنجیره ای انتخاب شدند. جامعه آماری،180 نفر مربیان پیش دبستانی اهواز در سال 1397 بودند که با روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود. در بخش کیفی 4 مؤلفه اصلی و 48 مؤلفه فرعی شناسایی شدند که بر اساس روش کدگذاری اشتراوس و کوربین کدگذاری و مقوله بندی شد. طبق نتایج، مربیان در تمام مراحل برنامه ریزی درسی از صلاحیت های حرفه ای چندانی برخوردار نیستند و تفاوت آنها با میانگین مطلوب معنادار است. همبستگی همه متغیرها، مثبت معنا دار است. کمترین همبستگی بین دو متغیر گزینش و سازماندهی محتوا با ارزشیابی و بیشترین همبستگی بین دو متغیر نیازسنجی و الگوهای یاددهی-یادگیری مشاهده شد.
ارزیابی برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران بر اساس ملاک های برگرفته از دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشش بر آن بوده است تا تحلیل و ارزیابی نقادانه برنامه درسی ملی تدوین شده جمهوری اسلامی ایران با توجه به ملاک های برگرفته از دانش نظری حوزه مطالعات برنامه درسی با تأکید بر مباحث دیدگاه های برنامه درسی و برنامه درسی ملی، به منظور شناخت تفاوت ها، انحراف ها و کاستی های سند برنامه درسی ملی تدوین شده انجام پذیرد و توصیه هایی جهت بازنگری آن حاصل اید. پژوهش از نظر ماهوی در گروه «پژوهش ارزشیابی» قرار می گیرد و از نظر نوعِ پژوهش، «کاربردی» محسوب می گردد. بررسی و ارزیابی انجام شده با توجه به ملاک های مورد نظر پژوهش در قالب شش مؤلفه تشکیل دهنده 1- هدف ها و دیگر عناصر اصلی برنامه درسی، 2- برداشت ها و مفهوم سازی ها از برنامه درسی ملی، 3- الزاماتِ قبلی، زمینه سازی ها، شرایط پذیرش، 4- ویژگی های ساختاری و اجرایی، 5- توجه به برنامه ریزی درسی مبتنی بر مدرسه و روند های نوآورانه و 6- توجه به حوزه دیدگاه های برنامه درسی صورت گرفته است و به دو سؤال ویژه در نظر گرفته شده پژوهش پاسخ داده شده است.
واکاوی برنامه های درسی تجربه شده نظام آموزش عالی مهارت محور؛ از منظر دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی برنامه های درسی تجربه شده نظام آموزش عالی مهارت محور از منظر دانشجویان بود؛ بنابراین، از رویکرد کمی و روش توصیفی - پیمایشی بهره گرفته شد. جامعه آماری، دانشجویان دانشگاه های جامع علمی – کاربردی کشور بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی و فرمول کوکران، تعداد 660 دانشجو به عنوان نمونه انتخاب شد. داده ها توسط پرسشنامه محقق ساخته برنامه درسی مهارت محور در آموزش عالی گردآوری و از طریق ، آزمون های فریدمن، ( t ) تک گروهی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. روایی محتوایی، توسط متخصصین برنامه درسی و روایی سازه ای با استفاده از نرم افزار ( PLS ) بررسی و تائید شد. ضریب پایایی نیز با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه و (86/0) به دست آمد. یافته ها نشان داد، وضعیت برنامه درسی تجربه شده در ابعاد «تطبیق برنامه درسی با اهداف دانشگاه»، «تطبیق برنامه درسی با اهداف نظام مهارت محور» و «جنبه های اجرایی برنامه درسی جدید» نسبتاً مطلوب بوده است. بر این اساس، نظام آموزش عالی مهارت محور کشور، نیازمند توجه بیشتر و تغییرات اساسی در برنامه های درسی و شیوه های آموزش است؛ بنابراین پیشنهاد می شود، برنامه های درسی دانشگاه جامع علمی – کاربردی که باهدف یادگیری مهارت های مختلف و کاربست آن در زندگی شغلی و اجتماعی طراحی شده است؛ در محیط های آموزشی شبیه سازی شده و عملی تدریس شود تا اهداف موردنظر نظام مهارت محور محقق شود.
بررسی عوامل مؤثر بر اجرای مطلوب کارورزی در الگوی آموزش همراه با تولید در هنرستان های کاردانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر اجرای مطلوب کارورزی کاردانش، در الگوی آموزش همراه با تولید است. پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر نوع داده ها کمی و کیفی و از نظر روش به صورت تلفیقی (سنتزپژوهی) بوده است. داده های مورد نیاز این پژوهش از طریق مطالعه اسنادی و اجرای پرسشنامه گردآوری و با تحلیل و تلفیق آن ها به تعیین عوامل مؤثر بر اجرای مطلوب کارورزی پرداخته شده است. جامعه آماری بخش کیفی، پژوهش های داخلی و بین المللی موجود در زمینه کارورزی است که محقق به آن ها دسترسی داشته و جامعه آماری بخش کمی، کل هنرآموزان رشته خیاطی شاخه کاردانش کشور بوده که از مجموع1720 هنرآموز خیاطی، مطابق با فرمول کوکران 314نفر به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که توجه مناسب به «زمان و مدت ساعات»، «مکان» و «کیفیت آموزش های کارورزی» از عوامل مؤثر بر اجرای مطلوب کارورزی است.
نقش تجربه هنر دوفرهنگی در آموزش میان فرهنگی(نمونه موردی: کودکان 9 ساله برزیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک و ارتقا صلاحیت میان فرهنگی از طریق تجربه هنری در بین فرهنگ ایران و برزیل بوده است. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بوده و شرکت کنندگان شامل دانش آموزان 9 ساله برزیلی می باشند. در این پژوهش تلاش شده است تجربه آموزشی در چهار مرحله علاقمند سازی، مقایسه دو فرهنگ، تجربه خلق هنر دوفرهنگی و بخش دیرپایی تجربه مورد بررسی قرار گیرد. برای پایایی و اعتبار یافته ها از روش مثلث سازی داده ها از نوع روش شناختی استفاده شده است. یافته ها نشانگر افزایش ادراک فرهنگی از طریق تجربه هنری بوده است. همچنین تجربه هنری دوفرهنگی در خروج شرکت کنندگان از انکار و کاهش محسوس قطبیت گرایی موثر بوده و سبب تقلیل تمایز و پذیرش میان فرهنگی شده است. تجربه هنری سبب دیرپایی تجربه ادراک میان فرهنگی در کودکان می گردد.