فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: تحقیق به بررسی ساختار اجتماعی و فرهنگی جرائم مواد مخدر در مناطق شهرداری اهواز با استفاده از سیستم اطلاعات مکانی می پردازد. روش: جامعه آماری شامل مجرمین مواد مخدر در سال 1392 در کانون اصلاح و تربیت اهواز می باشد و از آزمون های آماری و نموداری از جمله آزمون های مرکز متوسط، آزمون بیضی انحراف معیار، روش درون یابی (آزمون تراکم کرنل) استفاده شد. یافته ها: مهمترین مراکز بزهکاری مواد مخدر در مناطق هم مرز با محدوده اسکان غیر رسمی مثل مناطق کوت عبدالله، لشکرآباد و خشایار (مناطق 5 و 6 شهری اهواز) هستند. همچنین بین میزان بی سوادی و تراکم جمعیت، جرم خیز بودن مناطق رابطه مستقیم وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: تحلیل مکانی بزه یا کیفرشناسی جغرافیایی می تواند ابزار سیاستگذاری انتظامی و امنیتی در مبارزه با مواد مخدر باشد.
بررسی ج رایم سازمان یافته با تأکید بر قاچاق مواد مخدر و راهکارهای پیشگیرانه آن
حوزه های تخصصی:
امروزه در پناه جهانی شدن حقوق، بزهکاری و ارتکاب برخی از جرایم نیز ماهیت جهانی به خود گرفته است. جرایم سازمان یافته نیز که از این گونه جرایم است، به معضلی تبدیل شده که در قرن حاضر، جامعه بین المللی با آن مواجه شده است. تردیدی نیست که مبارزه مؤثر و منسجم با جرایم سازمان یافته تنها بر پایه شناخت درست و کافی از ماهیت، ابعاد، دامنه فعالیت ها، جهت گیری ها و شیوه های مورد استفاده در جرایم سازمان یافته امکان پذیر است. بنابراین پدیده مواد مخدر و قاچاق آن به عنوان یکی از مهم ترین چالش های فراروی جمهوری اسلامی ایران است که هدف از این پژوهش نیز شناسایی مصادیق و ارکان تشکیل دهنده جرایم سازمان یافته، نهادهای بین المللی کنترل کننده مواد مخدر و نیز گزارشی از وضعیت مواد مخدر با هدف ارائه راهکارهای علمی و عملی جهت پیشگیری و کاهش نرخ این گونه جرایم است. یافته های تحقیق به شیوه کتابخانه ای- اسنادی به دست آمده و تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز به صورت توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. در نهایت می توان نتیجه گرفت که شناخت و تحلیل جرایم سازمان یافته و تدوین راهبردهای مناسب برای مقابله با آنها جز در سایه پژوهش های علمی میسر نیست و در این زمینه در کشور ایران نیز که با جنبه هایی از جرایم سازمان یافته به ویژه قاچاق مواد مخدر دست به گریبان است و بهای بسیار زیادی را هم برای آن پرداخته و می پردازد، انجام این گونه تحقیقات امری بسیار حیاتی است.
بررسی تحول تعریف نارسایی هوشی و تفاوت آن در نسخه چهارم و پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: تا سال 2002 دست کم ده بار در تعریف عقب ماندگی ذهنی تجدیدنظر شده است. انجمن نارسایی هوشی و تحولی آمریکا در سال 2007، واژه نارسایی هوشی را جایگزین عقب ماندگی ذهنی کرد. درحالی که در چهارمین ویرایش تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی از واژه عقب ماندگی ذهنی استفاده شده است. به همین سبب در مقاله های فارسی و انگلیسی هر 2 واژه به کاررفته اند. در حال حاضر، واژه نارسایی هوشی مورد تایید همگان از جمله انجمن روان پزشکی آمریکا (پنجمین ویرایش تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی) و سازمان بهداشت جهانی (ویرایش یازدهم طبقه بندی آماری بین المللی بیماری ها و مشکلات بهداشتی وابسته) قرار گرفته است.
نتیجه گیری: انتظار می رود که در مجله ها و فصلنامه های علمی و ارزشمند داخلی و خارجی از واژه منسوخ شده عقب ماندگی ذهنی استفاده نشود. پیشنهاد می شود متخصصان ایرانی گامی فراتر برداشته و نگرش مثبت تری به پدیده نارسایی هوشی داشته باشند تا واژه کودکان با نارسایی هوشی جایگزین کودکان عقب مانده ذهنی شود
اثربخشی درمان راه حل مدار کوتاه مدت بر کاهش افسردگی زنان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: : از آن جایی که زنان نقش های چندگانه ای از قبیل فرزندپروری، خانه داری و نیز برخی از زنان، شغل بیرون از منزل و سرپرستی خانواده را بر عهده دارند، حالات روانی آنان تأثیر بسزایی در کارکرد خانواده و ایفای نقش های آنان به ویژه فرزندپروری دارد. میزان بالاتر افسردگی در میان زنان، یک نیاز اضطراری برای سبب شناسی، پیشگیری و راهبردهای درمانی وابسته به جنسیت را نشان می دهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان راه حل مدار کوتاه مدت بر کاهش افسردگی زنان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی بوده است.
مواد و روش ها: با استفاده از روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه از جامعه آماری زنان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی کاشان یک نمونه به صورت تصادفی ساده (نامحدود) به تعداد 30 نفر بر اساس داشتن نمرات افسردگی متوسط به بالا در مقیاس افسردگی بک انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه تقسیم یافتند. برای انجام مداخله درمانی در طی 8 جلسه هفتگی، درمان راه حل مدار کوتاه مدت در گروه آزمایش اجرا شد و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس و با استفاده از نرم افزار SPSS 19 تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل نتایج نشان داد که درمان راه حل مدار کوتاه مدت به طور معنی دار در کاهش افسردگی زنان (001/0 P<) مؤثر بوده است.
نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه می توان گفت که درمان راه حل مدار کوتاه مدت می تواند با تمرکز بر نشانگان افسردگی در زنان منجر به کاهش افسردگی و بهبود زندگی گردد. بنابراین در کلینیک ها و محیط های درمانی از این روش می توان برای کمک به زنان برای درمان افسردگی آنان استفاده کرد.
مدل ساختاری مصرف مواد در دانشجویان: نقش معنویت، الگو گیری اجتماعی و نگرش به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری بین فعالیت مذهبی، تقلای مذهبی، نگرش به مواد، الگوگیری اجتماعی، بهزیستی معنوی و مصرف سیگار و قلیان در دانشجویان بود.روش: به این منظور 504 دانشجوی دختر و پسر از دانشگاه های خوارزمی، پردیس کشاورزی و آزاد کرج به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های بهزیستی معنوی، فعالیت مذهبی، تقلای مذهبی، الگوگیری اجتماعی، عقاید منفی درباره مواد و بخش دخانیات پرسشنامه رفتارهای پرخطر را پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر فعالیت مذهبی بر مصرف سیگار و قلیان با عقاید منفی درباره مواد، الگوگیری اجتماعی، بهزیستی معنوی و انگیزه های مصرف میانجی گری می شود. همچنین اثر تقلای مذهبی بر مصرف سیگار و قلیان با بهزیستی معنوی میانجی گری می شود. نتیجه گیری: به نظر می رسد مذهب از طریق برقراری نظم اخلاقی، قواعد درونی و بیرونی و روش های مقابله ای سالم مانع پیوستن فرد به گروه های ناسالم دوستان و همسالان می شود لذا کمتر به سمت مصرف قلیان و سیگار کشیده می شود. بنابراین توجه به این عوامل در برنامه های پیشگیرانه برای مصرف مواد به ویژه سیگار و قلیان به عنوان دروازه ورود به مصرف مواد دیگر می تواند مفید باشد.
رابطه ی شیوه های فرزندپروری، دینداری و هوش هیجانی با آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان دبیرستانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه هدف این پژوهش بررسی رابطه ی بین شیوه های فرزندپروری سهل گیر، مستبد و قاطع، هوش هیجانی و دینداری با آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان دبیرستان های شهر اهواز بود.
روش کار: نمونه ی این پژوهش همبستگی شامل 262 نفر از دانش آموزان دبیرستان های شهر اهواز می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسش نامه ی
شیوه های فرزندپروری بامریند، مقیاس دینداری آرین، هوش هیجانی شاته و مقیاس آمادگی به اعتیاد زرگر می باشد. داده ها با آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون، تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری سهل گیر، مستبد و قاطع، هوش هیجانی و دینداری با آمادگی فعال به اعتیاد و بین روش مستبد، دینداری و هوش هیجانی با آمادگی منفعل برای اعتیاد، ، رابطه ی معنی دار وجود دارد (001/0=P). هم چنین بین روش سهل گیر و قاطع با آمادگی منفعل برای اعتیاد، ارتباطی مشاهده نشد. تجزیه و تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که از بین متغیرهای پژوهش به ترتیب دینداری، روش سهل گیر، هوش هیجانی، روش مستبد و روش قاطع، پیش بینی کننده های معنی داری برای آمادگی فعال برای اعتیاد می باشند و حدود 39 درصد از واریانس آن را تبیین می کند. به علاوه، روش مستبد و دینداری، پیش بینی کننده ها ی معنی داری برای آمادگی منفعل برای اعتیاد می باشند و حدود 11 درصد از واریانس آن را تبیین می کند.
نتیجه گیری: به نظر می رسد کهشیوه ی فرزندپروری قاطع، دینداری و هوش هیجانی در کاهش آمادگی به اعتیاد در دانش آموزان، موثر است.
رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت با ویژگی های اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت اسکیزوتایپی در یک نمونه ی غیر بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عاملها و قلمروهای مدل پنج عامل بزرگ شخصیت درافراد دارای صفت مرزی و صفت اسکیزوتایپال بود.\nتعداد 190 نفر از دانشجویان دانشگاه خوارزمی به روش تصادفی خوشهای انتخاب و سه پرسشنامهی پنج عامل شخصیت، پرسشنامه\nاختلال شخصیت مرزی و نسخهی کوتاه پرسشنامهی اختلال شخصیت اسکیزوتایپال را تکمیل کردند. شرکتکنندگان بر اساس\nنقطه برش پرسشنامهها به 4 گروه دارای صفت مرزی بالا، صفت مرزی پایین، صفت اسکیزوتایپال بالا و صفت اسکیزوتایپال پایین تقسیمبندی شدند. همچنین بعد از مشخص شدن نتایج طبقه بندی تابع تشخیص برای دو گروه مرزی و اسکیزوتایپال، افرادی که در تابع، مرزی واقعی و اسکیزوتایپال واقعی تشخیص داده شدند ، به 2 گروه مرزی متعارف و اسکیزوتایپال متعارف تقسیم بند ی شدند. داده ها با استفاده از روش آنالیز تشخیصی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که هم عاملها و هم قلمروهای مدل پنج عامل در صفت مرزی از غیر مرزی، صفت اسکیزوتایپال از غیر اسکیزوتایپال و صفت\nمرزی از اسکیزوتایپال نقش تشخیصدهنده داشتند. در سطح عاملها، گشودگی به تجربه و برونگرایی و در سطح قلمروها جمعگرایی، نظم و ترتیب، آرامش و سازماندهی به ترتیب بهترین عوامل متمایزکنندهی دو گروه مرزی متعارف و اسکیزوتایپال متعارف بودند.
رابطه بین نگرش نسبت به سوء مصرف مواد با باورهای غیرمنطقی و اهمال کاری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی، و اهمالکاری تحصیلی با نگرش به سوء مصرف مواد در دانش آموزان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع همبستگی بود که بر روی نمونه ای مشتمل بر 254 نفر از دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهرکرمانشاه انجام شد. روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی بوده و پرسشنامه های باورهای غیرمنطقی جونز (1968)، اهمالکاری تحصیلی سولومن و راثبلوم (1984) و نگرش به مصرف مواد رحمتی (1380) بر روی نمونه انتخابی اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی و اهمال کاری تحصیلی با نگرش به مواد رابطه مثبت وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد باورهای غیرمنطقی و اهمالکاری تحصیلی در مجموع 9/38 درصد از واریانس نگرش به مواد را پیش بینی می کنند. بحث و نتیجه گیری: می توان گفت اهمال کاری تحصیلی وباورهای غیرمنطقی از جمله عوامل زمینه ساز اعتیاد می باشند که باید در درمان وپیشگیری از اعتیاد ملحوظ نظر باشند.
گرایش به سوءمصرف مواد مخدر: بررسی مولفه های پیش بین سبک های فرزندپروری، استرس و تیپ شخصیتی D(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی گرایش به مصرف مواد بر اساس پیش بینی کننده های شیوه های فرزندپروری، استرس و تیپ شخصیتی D انجام شده است. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش تعداد 200 نفر ( 100 مرد و100 زن) از دانشجویان دانشگاه آزاد واحد کرج به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شیوه های فرزندپروری ادراک شده، پرسشنامه استرس ادراک شده، پرسشنامه تیپ شخصیتی D و مقیاس گرایش به مصرف مواد می باشد. یافته ها: سبک فرزندپروری طرد با گرایش به مصرف مواد رابطه مثبت و سبک گرمی عاطفی رابطه منفی نشان داد. همچنین استرس و تیپ شخصیتی D با گرایش به مصرف مواد رابطه مثبت نشان دادند. نتیجه گیری: رابطه بین والدین و فرزندان، استرس و تیپ شخصیتی D می توانند عوامل پیش بینی کننده گرایش افراد به سوء مصرف مواد تلقی شوند.
تاثیر مصرف مواد بر مدت بستری، نقص هوشیاری و سطوح استقلال حرکتی و شناختی بیماران آسیب مغزی تروماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه تاثیر مصرف مواد بر مدت بستری، نقص هوشیاری و سطوح استقلال حرکتی و شناختی بیماران آسیب مغزی تروماتیک صورت پذیرفت. روش : در مجموع، 185 بیمار آسیب مغزی تروماتیک با میانگین سنی42/17 ± 46/37 سال در دو گروه واجد (35n=) و فاقد مصرف مواد (150n=) در بخش اورژانس و جراحی اعصاب و مراقبت ویژه بیمارستان پورسینای رشت به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و با استفاده از سیاهه اطلاعات جمعیت شناختی و بیمارستانی و مقیاس استقلال کارکردی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد بین دو گروه بیماران آسیب مغزی تروماتیک واجد و فاقد مصرف مواد از نظر مدت بستری در بخش جراحی اعصاب، مدت کلی بستری در بیمارستان و میزان استقلال شناختی تفاوت وجود دارد (05/0P<). با این وجود بین این دو گروه از نظر متغیرهای مدت زمان بستری در بخش مراقبت های ویژه و استقلال حرکتی تفاوت مشاهده نشد (05/0P>). همچنین نتایج نشان داد گروه بیماران آسیب مغزی تروماتیک واجد مصرف مواد نسبت به گروه مقابل نقص هوشیاری بیشتری را تجربه می کنند (01/0 P<). نتیجه گیری: این مطالعه تاثیر مصرف مواد را در افزایش مدت بستری، تشدید نقص هوشیاری و تخریب استقلال شناختی بیماران آسیب مغزی تروماتیک نشان داد. تلویحات بالینی پژوهش حاضر مورد بحث قرار گرفته است.
نقش واسطه ای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلال های افسردگی مهاد و اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی رابطه منبع کنترل، نشخوار و نگرانی با افسردگی و اضطراب در افراد مبتلا به اختلالهای افسردگی مهاد و اضطرابی بود. در این پژوهش، علاوه بر سنجش رابطه متغیرها، نقش واسطه ای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نیز بررسی شد.
روش: یکصد و دوازده بیمار مبتلا به اختلال های افسردگی مهاد و اضطرابی (۵۸ افسرده، ۵۴ مضطرب) با تکمیل پرسشنامه منبع کنترل، مقیاس پاسخ های نشخواری، پرسشنامه نگرانی، مقیاس افسردگی بک و مقیاس اضطراب بک در این پژوهش شرکت کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد که بین منبع کنترل، نشخوار و نگرانی با افسردگی و اضطراب رابطه معنادار وجود دارد. نتایج هم چنین نشان داد که متغیرهای نشخوار و نگرانی در رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب نقش واسطه ای دارند. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که رابطه بین منبع کنترل با افسردگی و اضطراب یک رابطه ساده نیست و متغیرهای دیگر، مثل نشخوار و نگرانی، می توانند در این رابطه نقش واسطه داشته باشند.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی با هنر درمانی گروهی بر کاهش اضطراب هستی شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مقایسه وبررسی میزان تاثیرگذاری دو روش گروه درمانی وجودی و هنردرمانی بر اضطراب هستی شناسانه.
روش: تعداد ۳۶ زن هنرمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل به صورت جایگزینی تصادفی قرار گرفتند. گروه های آزمایشی دو مداخله متفاوت را طی ۱۰ جلسه هفتگی دریافت نمودند. هر سه گروه با آزمون اضطراب گود و گود قبل و بعد از مداخلات مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از کوواریانس تک متغییره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج بدست آمده نشان داد که در هردو گروه درمان هستی شناسانه و هنردرمانی نسبت به گروه کنترل اضطراب هستی گرایانه بطور معناداری کاهش یافته است(۹۵/۰). ولی اثربخشی دو گروه مداخله از نظر آماری تفاوت معنادار نداشته است. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که گروه درمانی هستی شناسانه و هنردرمانی به یک میزان در درمان اضطراب وجودی مؤثرند.
اثربخشی آموزش درک روابط فضایی بر عملکرد ریاضی دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش درک روابط فضایی بر عملکرد ریاضی دانش آموزان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضیانجام شد. روش پژوهش، آزمایشی، از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پایه سوم ابتدایی با ناتوانی یادگیری ریاضی شهر اصفهان در سال تحصیلی91-1390 بود. به منظور انجام این پژوهش، 30 دانش آموز به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شد. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس هوش کودکان وکسلر4، آزمون تشخیص حساب نارسایی،و آزمون عملکرد تحصیلی ریاضی بود. از میان دانش آموزان پسری که بر اساس این ابزارها دارای ناتوانی یادگیری ریاضی تشخیص داده شدند، 30 نفر به طور تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. داده های به دست آمده با تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که که بین گروه ها تفاوت معناداری وجود دارد (0001/0>P). بدین ترتیب متغیر مستقل تفاوت معناداری در گروه آزمایش ایجاد کرده، و توانسته به بهبود عملکرد تحصیلی ریاضی کودکان پسر با ناتوانی یادگیری ریاضی در دوره دبستان در مرحله پس آزمون بینجامد. بنابراین پیشنهاد می شود که از آموزش درک روابط فضایی در آموختن ریاضی به دانش آموزان استفاده شود.
تأثیر آموزش یکپارچگی حسی بر مهارت های عصب روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکپارچگی حسی، بهبود توانایی کودکان برای پردازش و سازماندهی اطلاعات حسی است. زمانی که مغز بتواند اطلاعات حسی را سازماندهی نماید، نتیجه آن، بهبود عملکرد مهارت های زندگی، رشد عاطفی و رشد عمومی می باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر آموزش یکپارچگی حسی بر مهارت های عصب روان شناختی دانش آموزان دارای اختلال نقص توجه- بیش فعالی (Attention deficit hyperactivity disorder یا ADHD) بود.
مواد و روش ها: مطالعه آزمایشی حاضر به روش پیش آزمون- پس آزمون و با گروه شاهد انجام گرفت و در آن، ٢٠ نفر از دانش آموزان ابتدایی مبتلا به ADHD شهر اصفهان مورد مطالعه قرار گرفتند. این افراد پس از انتخاب تصادفی، بر اساس معیارهای ورود به پژوهش و در طی روش نمونه گیری چندمرحله ای، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و شاهد تقسیم شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسش نامه Conners (فرم والد و معلم) و پرسش نامه عصب روان شناختی کودک و نوجوان Conners بود. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس در نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: بین عملکرد دو گروه آزمایش و شاهد در مهارت های عصب روان شناختی در مرحله پس آزمون تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0 > P).
نتیجه گیری: آموزش یکپارچگی حسی بر مهارت های عصب روان شناختی کودکان تأثیر دارد و می توان از این روش آموزشی در توان بخشی و آموزش کودکان دارای ADHD بهره برد. علاوه بر این، می توان از این روش در مراکز آمادگی و پیش دبستانی استفاده نمود تا از بروز اختلال ADHD در دوران تحصیلی جلوگیری به عمل آید.
پیش بینی تمایل به مصرف مواد در دانشجویان بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی تمایل به مصرف مواد بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده مصرف مواد در دانشجویان بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی واحد رودهن که تعداد 310 نفر از آن ها (165 پسر و 145 دختر) به شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب، و به پرسش نامه عوامل خطرساز و محافظت کننده پاسخ دادند. داده ها با روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم افزار SPSS.18 تحلیل شدند.
یافته ها: از بین عوامل محافظت کننده خودپنداره و جرأت مندی با تمایل به مصرف رابطه منفی معنی دار داشتند (001/0>p) و از بین عوامل خطرساز هیجان خواهی، نگرش نسبت به مواد، تعارضات خانوادگی، دسترسی پذیری و بی نظمی محیطی رابطه مثبت با تمایل به مصرف مواد رابطه مثبت داشتند. نتایج تحلیل رگرسون نشان داد که خودپنداره و نگرش نسبت به مصرف مواد قادر هستند سهم معنی داری از واریانس تمایل به مصرف مواد را تبیین کنند. هم چنین بین تمایل به مصرف مواد در دختران و پسران تفاوت معنی داری وجود دارد.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر بر نقش عوامل درون فردی، بین فردی و اجتماعی محیطی در این زمینه تأکید کرد. از نتایج این پژوهش می توان جهت تهیه پکیج های آموزشی در زمینه پیشگیری از سوء مصرف مواد استفاده نمود.
میزان شیوع اختلال فوبیای اجتماعی در دانش آموزان مقطع متوسطه ی شهرستان ابهر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فوبیای اجتماعی یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی سنین نوجوانی است. این اختلال دارای اثرات منفی بر سلامت کلی و عمکرد این گروه از افراد جامعه می باشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان شیوع فوبیای اجتماعی در دانش آموزان مقطع متوسطه ی شهرستان ابهر انجام شد.
روش کار: در این مطالعه ی توصیفی- مقطعی، تعداد 5526 دانش آموز مقطع متوسطه ی شهرستان ابهر در طول سال تحصیلی 1390-1389 از هر دو جنس با نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مشارکت کننده ها با استفاده از پرسش نامه ی لایبویتز و مشخصات جمعیت شناختی با رعایت اصل گمنامی مورد بررسی قرار گرفتند. تحلیل های آماری و توصیف داده ها با استفاده از جداول توزیع فراوانی مطلق و نسبی و به منظور تعیین و مقایسه ی نسبت شیوع اختلال فوبیای اجتماعی بر اساس متغیرهای زمینه ای از مجذور خی و نرم افزار SPSS نسخه ی 17 استفاده شد.
یافته ها: شیوع کلی فوبیای اجتماعی در جمعیت مورد بررسی 2/17 درصد بود. جنسیت مونث (000/0=P)، سن (001/0=P)، تجرد (001/0=P)، کم جمعیت بودن خانواده (003/0=P)، تحصیلات والدین در حد ابتدایی و متوسط (001/0=P)، خانه دار بودن مادر (012/0=P)، شغل آزاد پدر (000/0=P)، شهرنشینی (000/0=P) و درآمد متوسط خانواده (000/0=P) با میزان شیوع بالاتر اختلال ارتباط دارند.
نتیجه گیری: اختلال فوبیای اجتماعی در میان دانش آموزان مقطع متوسطه ی شهرستان ابهر از شیوع بالایی برخوردار است. یافته های مطالعه می تواند به تصمیم گیرندگان سلامت و بهداشت در اجرای نوعی راهبرد جامع در جمعیت مورد مطالعه در راستای مداخلات عرصه ی ارتقای سلامت روان و جلوگیری از ابتلا به اختلال فوبیای اجتماعی، کمک نماید.
پیش بینی تغییرپذیری افراد معتاد به تریاک از طریق طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی در تغییرپذیری افراد معتاد به تریاک بوده است. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی می باشد. برای انجام تحقیق 162 نفر از مردان مصرف کننده تریاک براساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های طرحواره ناسازگار اولیه یانگ، دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید و تغییرپذیری رودآیلند استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 1/38 % از واریانس تغییرپذیری توسط متغیرهای دلبستگی ایمن، دلبستگی اجتنابی و طرحواره های ناسازگار اولیه تبیین می شود. هم چنین، بین طرحواره های ناسازگار اولیه و دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه مثبت وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی ناایمن در بروز رفتارهای ناسازگار، با اصلاح افکار ناکارآمد و روابط سیستمی می توان انتظار داشت که تغییرپذیری معتادین به تریاک افزایش یابد.