فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مقدمه: علایم وسواس شستشو، احتمال نقص در بازداری رفتاری را مطرح می سازند. پارادایم توقف علامت در بررسی بازداری رفتاری به کار می رود و از آن جا که تکلیف توقف علامت، نیازمند بازداری یک پاسخ حرکتی به راه افتاده است، هدف این پژوهش، بررسی بازداری رفتاری در افراد مبتلا به وسواس شستشو در چهارچوب این پارادایم بوده است.
روش کار: نمونه های این مطالعه ی توصیفی پس-رویدادی از میان مبتلایان مراجعه کننده به مطب روان پزشکان در سطح شهر مشهد انتخاب شدند که شامل 30 نمونه ی بالینی مبتلا به اختلال وسواس شستشو و 30 نمونه ی غیر مبتلا به وسواس بودند. پرسش نامه های افسردگی بک ویرایش II، پرسش نامه ی بازنگری شده ی اختلال وسواسی اجباری و آزمون توقف علامت در کلینیک روان شناسی دانشکده ی علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد بر روی نمونه ها اجرا گردیدند. داده ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزارSPSS نسخه ی بیست، تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل یافته ها نشان دهنده ی معنی دار شدن عامل گروه است (05/0>P و 37/4=F). بررسی آزمون های تعقیبی مربوط به تاثیرات بین آزمودنی ها نشان داد که تفاوت میانگین ها در متغیر زمان واکنش علامت توقف معنی دار بوده است (05/0>P، 90/8=F). در این میان، تفاوت مربوط به میانگین های مربوط به متغیر تاخیر زمان واکنش معنی دار نشده است (18/0=P، 83/1=F).
نتیجه گیری: معنی دار شدن تفاوت مربوط به متغیر زمان واکنش علامت، نشان دهنده ی نقص بازداری حرکتی است که در افراد دچار وسواس شستشو با علایم اصلی این اختلال، هماهنگی دارد.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی (مبتنی بر آموزش مهارت ها) بر کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین بود. پژوهش حاضر طرحی نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری آن، کلیه زنان وابسته به متامفتامین بود که در مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر بیرجند در سال 1393 تحت درمان نگهدارنده با متادون قرار داشتند. با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 34 نفر انتخاب و به صورت مساوی و کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس تنها گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت رفتار درمانی دیالکتیکی به صورت گروهی قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تکانشگری بارت و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانی (DERS) استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری، بر روی هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 05/0P< تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی بطور معناداری در کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین موثر می باشد (001/0P<).
اثربخشی بهزیستی درمانی بر سلامت روان، آسیب روان و شادکامی در مردان وابسته به مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بهزیستی درمانی بر سلامت روان، آسیب روان و شادکامی روانشناختی مردان وابسته به مواد (مت آمفتامین) انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه پژوهش شامل 6 مرد دارای سوابق تحصیلی، سنی، طبقه اجتماعی، سنوات و مقدار مصرف مشابه وابسته به مت آمفتامین بودند که به طور تصادفی سه نفر به گروه آزمایش و سه نفر به گروه گواه اختصاص یافت و درمان به صورت انفرادی بر روی هر کدام از افراد گروه آزمایش انجام شد. هر کدام از افراد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه هفتگی (هر جلسه 50 دقیقه) تحت درمان انفرادی بهزیستی درمانی قرار گرفتند. پرسش نامه های سلامت روانی که یس، آسیب روانی لامبرت و شادکامی آکسفورد مورد اجرا درآمد. یافته ها: نتایج نشان داد بهزیستی درمانی بر بهبود شاخص های سلامت روان، آسیب روانی و شادکامی تأثیر داشته است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش می تواند در چشم انداز ارزیابی، طرح ریزی مداخلات درمانی و سیر پژوهش های آتی در مصرف کنندگان مت آمفتامین سودمند باشد.
اثربخشی امیددرمانی گروهی بر افسردگی، احساس تنهایی، و خودکارآمدی دانش آ موزان دختر
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از مبانی نظری امیددرمانی به ندرت برای بهبود علائم روان شناختی دختران نوجوان استفاده شده است و اطلاعات اندکی در مورد تاثیر امیددرمانی گروهی وجود دارد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی امید درمانی گروهی برافسردگی، احساس تنهایی، و خودکارآمدی دانش آموزان دختر بود.
روش: پژوهش حاضر آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه 10 و 11مدارس ناحیه 1 شهر رشت در سال تحصیلی 93-94 بود. برای نمونه گیری 200 دانش آموز دختر به طور خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و در مرحله پیش آزمون به پرسشنامه افسردگی بک (1971)، مقیاس احساس تنهایی آشر (1983) و مقیاس خودکارآمدی شرر و آدامز (1985) پاسخ دادند. پس از نمره گذاری و غربالگری 30 نفر که ضعیف ترین نمرات را داشتند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد و برای گروه آزمایش، هشت جلسه 90 دقیقه ای آموزش امیددرمانی گروهی اجرا شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس یک متغیری پس از کنترل مقادیر پیش آزمون نشان داد نمرات خلق افسرده و احساس تنهایی در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور معنی داری پایین تر است (05/0P<)، اما بین نمرات پس آزمون این دو گروه، تفاوتی از نظر خودکارآمدی وجود نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: آموزش امیددرمانی گروهی تأثیر قابل ملاحظه ای در کاهش افسردگی، و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر دبیرستانی دارد. براین اساس به مشاوران آموزشی پیشنهاد می شود از روش امیددرمانی گروهی برای دانش آموزانی مبتلابه اختلال های خلقی و احساس تنهایی استفاده نمایند.
مقایسه عملکرد حافظه دیداری در افراد وابسته به هروئین و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ی عملکرد حافظه ی دیداری در افراد وابسته به هروئین با افراد بهنجار انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر علی-مقایس ه ای بود که روی دو گروه افراد وابسته به هروئین و بهنجار انجام شد. جامعه ی آماری این پژوهش، افراد وابسته به هروئین شهرستان گناباد بودند که در بازه ی زمانی فروردین تا شهریور ماه سال 1392 به مراکز ترک اعتیاد شهرگناباد مراجعه می نمودند. در نهایت 30 نفر وابسته به هروئین به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه مقایسه شامل 30 نفر از افراد عادی بودند که از میان همراهان بیمار انتخاب شدند و از لحاظ سن، جنس و تحصیلات با گروه افراد وابسته به هروئین همتاسازی شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که افراد وابسته به هروئین مشکلات بیشتری در حافظه ی دیداری داشتند و نمرات پایین تری در هر سه مرحله ی اجرای آزمون نسبت به گروه بهنجار کسب کردند. بحث و نتیجه گیری: مصرف مزمن هروئین، نقایص و آسیب های شناختی از جمله در عملکرد حافظه دیداری برای فرد به همراه دارد. می توان در برنامه های توان بخشی که برای بهبود شرایط معتادان و درمان آن ها در نظر گرفته می شود به این نوع از نقایص و تدوین برنامه هایی برای کاهش آن توجه شود.
اثر بخشی مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر اضطراب امتحان پسران داوطلب کنکور سراسری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اضطراب امتحان پدیده ای شایع در میان دانش آموزان و دانشجویان و از جمله مشکلات رایج نظام آموزشی است که تاثیرات مخربی بر عملکرد و همچنین سلامت جسمی و روانی افراد دارد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر اضطراب امتحان دانش آموزان پسر داوطلب کنکور سراسری در شهر تهران است. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل است. جامعه آماری، دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی منطقه 3 آموزشی شهر تهران و روش نمونه گیری به شیوه خوشه ای تصادفی بود؛ به این صورت که دو دبیرستان از این منطقه به تصادف انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی، یکی از آن ها به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل تعیین شدند. از هر یک از دبیرستان ها 13 نفر انتخاب شده و درگروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه درمان، 8 جلسه تحت مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری قرار گرفتند. گردآوری داده ها به کمک پرسشنامه اضطراب امتحان انجام شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد میانگین نمرات اضطراب امتحان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون کاهش معناداری پیدا کرد (001/0P= ) و این کاهش در مرحله پیگیری نیز مشاهده شد (001/0P= ) نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر اضطراب امتحان داوطلبان کنکور سراسری است. این تاثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است.
برسی کارکرد خانواده در بیماران مبتلا به سردرد مزمن و غیر مزمن و افراد فاقد سردرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه مقایسه کارکرد خانواده در بیماران مبتلا به سردرد با افراد سالم بود. شرکت کنندگان این پژوهش 124 بیمار (89 زن و 35 مرد) که مبتلا به سردرد مزمن و سردرد تکرار شونده بودند، که از این تعداد 69 نفر مبتلا به سردرد مزمن و 55 نفر مبتلا به سردرد تکرار شونده بودند. در گروه کنترل نیز 53 نفر از افرادی که سابقه جدی سردرد نداشتند، شرکت کردند. شرکت کنندگان این پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه جمعیت شناختی و مقیاس سنجش خانواده (FAD) توسط این افراد تکمیل شد و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) برای بررسی معنا داربودن تفاوت میانگین های سه گروه اجرا شد. نتایج نشان داد که کارکرد خانواده بین گروه کنترل و بیمار تفاوت معنی داری نشان می دهد ( 01/0> p) همچنین بین سه گروه افراد مبتلا به سردرد مزمن و غیر مزمن و گروه کنترل تفاوت معناداری در زیر مقیاس های FAD وجود داشت. نتایج آزمون تعقیبی جیمز هاول نشان داد که افراد مبتلا به سردرد مزمن نسبت به گروه کنترل (فاقد سردرد) کارکرد ضعیف تری در تمام زیر مقیاس های کارکرد خانواده داشتند. بنابراین نتیجه می گیریم خانواده های بیماران مبتلا به سردرد بخصوص سردرد مزمن دچار بدکارکردی هستند و نقش خانواده در ایجاد، تثبیت و بدتر شدن سردرد عود کننده باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. بررسی نقش عوامل خانوادگی ما را به یافته های جالبی خواهد رساند و در فهم بیشتر ما از این اختلال پیچیده مفید واقع می شود.
بررسی اثر بخشی درمان مبتنی بر مواجهه از طریق واقعیت مجازی در کاهش هراس از رانندگی: بررسی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شیوه درمانی واقعیت مجازی بر کاهش هراس از رانندگی در فرد مبتلا به هراس از رانندگی انجام شد. روش پژوهش آزمایشی و نمونه مورد مطالعه از بین مراجعانی که در مهرماه 1394 به مرکز مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی مراجعه نمودند، انتخاب گردید. پس از مصاحبه تشخیصی بر اساس چک لیست علائم مربوط در پنجمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، تشخیص اختلال هراس خاص (هراس از رانندگی) برای وی تأیید گردید و تحت 10 جلسه درمان مبتنی بر واقعیت مجازی قرار گرفت. پرسشنامه شناخت رانندگی ""بلانچارد و هیکلینگ، تیلور و لوس""، قبل و بعد از مداخله، توسط آزمودنی تکمیل شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل نگاره ای و تعیین درصد بهبودی، تحلیل شدند. تحلیل داده ها حاکی از تغییر معنی دار بالینی و آماری در نمرات به دست آمده از مقیاس شناخت رانندگی و تأثیر شیوه درمانی واقعیت مجازی بر کاهش هراس از رانندگی در مورد مراجع بود. همچنین یافته های مربوط به پیگیری دو ماهه نیز حاکی از حفظ و استمرار 63% نتایج بود. درمان واقعیت مجازی علاوه بر اینکه می تواند درمان اثربخشی برای کاهش هراس از رانندگی باشد، می تواند بعنوان یک شیوه درمانی جدید در ایران توسعه یابد.
مقایسه بیماران سوءمصرف کننده مواد با افراد سالم در عوامل خطرساز فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه دو گروه از بیماران سوءمصرف کننده مواد با افراد سالم در عوامل خطرساز فردی و شناسایی مهم ترین عامل متمایزکننده دو گروه در عوامل خطرساز فردی انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر پس رویدادی بود، بدین تریب که 120 نفر از بیماران سوءمصرف کننده مواد و 120 نفر از افراد سالم که در ویژگی های جمعیت شناختی با گروه بیمار همتا بودند، مقیاس های اضطراب، استرس و افسردگی، تکانشگری، پرخاشگری، نگرش به مواد و وضعیت مصرف مواد را تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج نشان داد بیماران سوءمصرف کننده مواد در متغیرهای خطرساز فردی در مقاسیه با گروه سالم نمره بیشتری کسب کرده اند. تکانشگری، پرخاشگری، افسردگی و نگرش مثبت به مواد به ترتیب بهترین عوامل تشحیص داده شده برای تمایز دو گروه بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد، نقص درونی در سوءمصرف کنندگان، آن ها را مستعد سوءمصرف مواد می کند. هیجان های منفی، نگرش مثبت به مواد و ناتوانی در کنترل تکانه ها به مصرف انواع مواد منجر می شود.
اثربخشی درمان فراشناختی بر اندیشه خودکشی بیماران افسرده تحت درمان دارویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمان فراشناختی درمان نو ظهوری است که یکی از مولفه های موثر در آسیب شناسی روانی را کاهش نشخوار فکری قلمداد می کند. در پژوهش حاضر سعی شده است تا اثربخشی این نوع درمان بر اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی مورد بررسی قرار گیرد.این پژوهش در چارچوب طرح شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. از بین بیماران مبتلا به افسردگی مراجعه کننده به دو کلینیک روانپزشکی شهر تبریز 30 نفر که ملاک اندیشه خودکشی را دارا بودند بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل جای گزین شدند. ابزار جمع آوری داده هامقیاس اندیشه پردازی خودکشی بک بود.از تی زوجی برای مقایسه میانگین های دو گروه استفاده شد. سطح معناداری در این مطالعه 0.05 بود.پیش ازمون و پس آزمون در گروه کنترل18.8±3.8و18.4±2.5بود و پیش آزمون و پس آزمون در گروه ازمایش به ترتیب 18.5±4.4 و 14.7±2.2بود. نتایج حاکی از آن بود که درمان فراشناختی در بهبود اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی تاثیر معناداری دارد (p=0.0001).نتایجاینپژوهشنشانمی دهد، درمان فراشناختی با تمرکز بر نشخوار فکری می تواند در کاهش اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی موثر باشد.
نقش درمان ترکیبی موسیقی به همراه بازی در تحول اجتماعی، جسمی و رفتاری کودکان با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال طیف اتیسم نوعی اختلال عصبی–تحولی است که به طورمعمول در سال های اولیه زندگی ظاهرشده و در طول زندگی ادامه می یابد. از ویژگی های اصلی آن مشکلات مداوم در برقراری تعاملات اجتماعی، ارتباطات کلامی و غیرکلامی ناهنجار و الگو های کلیشه ای رفتار و علاقه مندی هاست. یکی از روی آوردهای درمانی که در حال حاضر راجع به آن بحث می شود موسیقی درمانی و بازی درمانی است. موسیقی همراه با بازی یکی از مهارت های لازم برای برقراری ارتباط در کودکان با اختلال طیف اتیسم است که از زبان برای برقراری ارتباط استفاده نمی کنند، در نتیجه، تجربیات موسیقی و بازی و روابط میان آنها باعث رشد ارتباطات که یکی از مشکلات اصلی این کودکان است، می شود. در طی یکپارچه سازی موسیقی و بازی، بیماران از طریق ارتباط درمانی با متخصصی که در این دوره آموزش دیده به سوی هدف های از پیش تعیین شده درمانی خود حرکت می کنند. این هدف ها می تواند شامل ارتقای حرکتی، تحول اجتماعی و بین فردی،کاهش رفتارهای کلیشه ای و دستیابی به خودآگاهی باشد ولی به آنها محدود نمی شود.
نتیجه گیری: در این مقاله ضمن بیان اهمیت آموزش موسیقی و بازی، به تفصیل تاثیر آموزش مهارت های موسیقی و بازی در کودکان طیف اتیسم به صورت ترکیبی موردبحث قرار گرفته و در پایان نتیجه گیری های لازم صورت گرفته است.
ویژگی های شخصیتی و نظام های بازداری و فعال ساز رفتاری در دانش آموزان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری و نارسایی توجه - فزون کنشی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات روان شناختی کودکان با عواملی مانند مزاج و صفات شخصیتی که جنبه زیستی دارند مرتبط اند. هدف پژوهش حاضر مقایسه ویژگی های شخصیتی با نظام های بازداری و فعال ساز رفتاری دانش آموزان با اختلال رفتار هنجاری، نارسایی توجه- فزون کنشی و بهنجار است. روش: طرح پژوهش حاضر پس رویدادی بود و نمونه ها درگروه بالینی به صورت دردسترس از طریق مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره گرگان در سال 95-1394 انتخاب شدند و انتخاب گروه بهنجار، با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای در مدارس آموزش عمومی صورت گرفت. پس از همتا سازی در هر گروه 30 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه شخصیتی آیزنک (1975) و نظام های بازداری و فعال ساز رفتاری کارور و وایت (1989) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندراهه و آزمون تعقیبی شفه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دادگروه با اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی، از نظر بازداری رفتاری و در زیر مقیاس فعال ساز رفتاری سایق و پاسخ دهی به رفتار در سطح پایین تر، اما در ابعاد جستجوی سرگرمی، روان آزردگی، و روان گسستگی در مقایسه با گروه بهنجار در سطح بالاتری قرار داشتند (p<0.05). همچنین گروه با اختلال رفتار هنجاری از نظر متغیرهای فعال ساز رفتاری، پاسخ دهی به رفتار، جستجوی سرگرمی، و روان گسستگی در سطح بالاتر، اما در ابعاد بازداری رفتاری و زیرمقیاس سایق در مقایسه با گروه بهنجار در سطح پایین تری قرار داشتند (p<0.05). نتیجه گیری: ویژگی های شخصیتی و نظام های رفتاری با مشکلات رفتاری، برانگیختگی، و خطرجویی دانش آموزان مرتبط است؛ بنابراین توجه به این حیطه های کنش وری می تواند راه کارهای مفیدی به متخصصان و والدین ارایه نماید.
مدل علی اثر شخصیت بی ثباتی هیجانی بر گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان با نقش میانجی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل اثر شخصیت بی ثباتی هیجانی بر گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان با نقش میانجی نگرش به مصرف مواد مخدر در نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری در این پژوهش، دانش آموزان شهرستان قدس استان تهران در سال تحصیلی 94 بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، تعداد 644 نفر از آن ها انتخاب شدند و پرسش نامه های پنج عاملی بزرگ شخصیت نوجوانان، گرایش به رفتارهای پرخطر و نگرش به مصرف مواد مخدر را پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد مدل مفهومی پژوهش دارای شاخص های برازش مناسبی با داده ها می باشد (56/2 =df/, χ2 049/0=RMSE ,98/0=CFI ,96/0=GFI). در این مدل تمامی مسیرهای مستقیم، غیرمستقیم و کلی برای پیش بینی گرایش به رفتارهای پرخطر معنی دار به دست آمد؛ همچنین نگرش به مصرف مواد مخدر در رابطه با بی ثباتی شخصیتی و گرایش به مصرف مواد مخدر نقش میانجی داشت. نتیجه گیری: در پژوهش حاضر نشان داده شد چگونه عوامل درون فردی در یک مدل بر گرایش به انواع رفتارهای پرخطر در نوجوانان تأثیر می گذارد.
مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف :تداخل عوامل روانی و جسمانی در مورد فعالیت های دستگاه گوارش، همیشه در عمق اندیشه انسان جای داشته است. این پژوهش با هدف مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد انجام شد. مواد و روش ها:پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود که به روش توصیفی انجام گردید. شرکت کنندگان پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شدند و در سه گروه بیماران گوارشی (100 نفر)، همراهان سالم (60 نفر) و گروه شاهد (100 نفر) قرار گرفتند. سپس، آزمون SCL-90-R (Symptom Checklist-90-Revised) برای آنان اجرا گردید. داده ها پس از جمع آوری، در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین سه گروه مورد مطالعه، از نظر روان پریشی (04/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (02/0 = P) تفاوت معنی داری وجود داشت. بین دو گروه بیمار و شاهد نیز از نظر ضریب کلی علایم (Global Symptom Index یا GSI) (02/0 = P)، روان پریشی (01/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (01/0 = P) تفاوت معنی داری مشاهده شد. همچنین، تفاوت بین دو گروه همراه و شاهد از نظر وسواس- اجبار (02/0 = P) و اضطراب (04/0=P) معنی دار بود. نتیجه گیری:به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر قبل از هر چیز به رابطه بین علایم روان رنجور با بیماری های گوارشی می پردازد. نتایج به دست آمده می تواند بستری را برای بررسی عمیق تر اختلالات گوارش فراهم نماید. این امر گام مهمی در جهت تبیین و شناخت بیماری های گوارش خواهد بود و از طرف دیگر، تلویحات مهمی در زمینه های درمانی خواهد داشت. همچنین، پیشنهاد می گردد در آینده مطالعات مشابهی با وسعت و عمق بیشتری انجام گیرد.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با درمان نگهدارنده بر کاهش رفتارهای مخاطره آمیز و خشم های انفجاری در سوءمصرف کنندگان مواد افیونی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با درمان نگهدارنده بر کاهش رفتارهای مخاطره آمیز و خشم های انفجاری در سوءمصرف کنندگان مواد افیونی انجام گرفت. روش کار: در این کارآزمایی بالینی 57 بیمار با تشخیص سوءمصرف مواد به طور تصادفی درگروه های آزمون (درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه درمان های رایج مانند متادون درمانی) و گروه شاهد (گروه کمپ) قرارگرفتند. گروه آزمون به مدت 8 هفته مورد درمان قرار گرفتند. آزمودنی ها با استفاده از مصاحبه ساختاریافته و پرسش نامه ی تکانشگری بارت بررسی شدند و نتایج با استفاده از روش های آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر (مختلط) و با نرم افزار SPSS نسخه ی 19 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: اگر چه هر دو مداخله ی گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان های رایج منجر به کاهش رفتارهای مخاطره آمیز و رفتارهای تکانشگری در سوءمصرف کنندگان مواد افیونی می شود اما گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در این زمینه اثربخش تر بوده و به طور معنی داری منجر به افزایش سلامت روان بعد از ترک مواد گردیده است. به علاوه نتایج یافته ها نشان داد که تاثیر درمان در دوره پی گیری نیز قابل مشاهده بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی نسبت به درمان نگهدارنده متادون و گروه شاهد در کاهش رفتارهای مخاطره آمیز در سوء مصرف کنندگان مواد افیونی موثر بوده است.
اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل تدوینی شناختی-فراشناختی-رفتاری بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش برای تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل شناختی-فراشناختی-رفتاری بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی صورت گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به مراکز خصوصی و عمومی سطح شهر کرمانشاه در سال 1394 بود، که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر از کسانی که از طریق مصاحبه ی ساختاریافته (SCID-I) و پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (2000) واجد شرایط شرکت در مطالعه بودند، انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (لیست انتظار) به صورت تصادفی جایگزین شدند. دوازده جلسه درمان شناختی-فراشناختی-رفتاری با توجه به مدل تدوین شده و بر اساس دیدگاه های نظری مربوطه، به صورت هفته ای دوبار برای گروه آزمایش اجرا گردید. در حالی که گروه کنترل در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. در پایان مداخله هر دو گروه مجدداً با آزمون اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (2000) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره (ANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر مدل شناختی-فراشناختی-رفتاری بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی در گروه آزمایش مؤثر بوده است (001/0P<). بنابراین، با توجه به اثربخش بودن مدل مورد نظر بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی به نظر می رسد، درمانگران و مشاوران می توانند از این مدل تدوینی برای کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی در بین مبتلایان استفاده کنند.
رابطه علّی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از شایع ترین اختلال های رفتار مخرب است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه رابطه علی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. 100 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم تا ششم دبستان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای شهر اهواز به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران (2006)، پرسشنامه کودک آزاری و ضربه برنستاین (1995)، مقیاس تاکتیک تعارض اشتراس (1979)، پرسشنامه رابطه والد- فرزند فاین و همکاران (1983)، مقیاس مدیریت هیجانی کودک زمان و همکاران (2001)، پرسشنامه همدلی بارون-کوهن (2003)، مقیاس رفتار کودک لاد و پروفلیت (1996) و مصاحبه بالینی ساختاریافته بود. یافته ها: نتایج مدل نشان داد که خشونت عاطفی دارای اثر مستقیم معنی دار بر رفتار پرخاشگرانه و مدیریت خشم بود اما خشونت فیزیکی تنها دارای اثر مستقیم بر رفتار پرخاشگرانه بود. همچنین همدلی و رابطه والد- فرزند به عنوان واسطه بین خشونت فیزیکی و خشونت عاطفی با مدیریت خشم و رفتار پرخاشگرانه قرار گرفتند. نتیجه گیری: این نتایج اهمیت نوع رفتارهای والدین و شناخت هر چه بیشتر علائم و چگونگی رویارویی درست با کودک مبتلا به نافرمانی مقابله ای را در بهبود نشانه های اختلال برجسته کرده است.
تأثیر موسیقی درمانی غیرفعال بر نشانه ها، نارسایی ارتباطی و تعامل اجتماعی کودکان مبتلا به طیف اوتیسم
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه تأثیر موسیقی درمانی غیرفعال بر کاهش علائم اختلال اوتیسم، نارسایی ارتباطی و تعامل اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم در سال 1393 در شهر تبریز بود که تعداد 50 کودک با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) جای دهی شده اند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس رتبه بندی اوتیسم گیلیام استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از تحلیل کواریانس انجام شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که موسیقی درمانی باعث افزایش مهارت های ارتباطی و زبانی و کاهش علائم اوتیسم شده است (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر موسیقی درمانی غیرفعال می تواند به عنوان یکی از شیوه های توانبخشی کودکان مبتلا به اوتیسم استفاده شود. تلویحات نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.