فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر آموزش جرأتورزی بر مهارتهای اجتماعی، اضطراب اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان دختر پایه اول مقطع متوسطه شهر بهمئی صورت گرفت.
روش: جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه اول متوسطه مشغول به تحصیل در سال 87-1386 و نمونه آن متشکل از 60 دانشآموز است که به روش نمونهگیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شده و در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزار مورد استفاده شامل مقیاس اضطراب اجتماعی واتسون و فرند و مقیاس درجهبندی مهارتهای اجتماعی اسلر و میلر است. طرح پژوهش، از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه است و دادههای بهدست آمده با روش تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین این دو گروه، حداقل یکی از متغیرهای وابسته مهارتهای اجتماعی، اضطراب اجتماعی و عملکرد تحصیلی، تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل واریانس یکطرفه در مانوا نیز نشان داد که بین دو گروه از لحاظ هر سه متغیر وابسته تفاوت معنیداری وجود دارد.
نتیجهگیری: آموزش جرأتورزی بر روی اضطراب اجتماعی، مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل تأثیر دارد و بین دو گروه از لحظ این متغیرها تفاوت معنیداری مشاهده میشود. به بیان دیگر، آموزش جرأتورزی باعث کاهش اضطراب اجتماعی و افزیش مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان گروه آزمایشی شده است. "
تبیین میزان اثربخشی رویکرد طرحواره درمانی گروهی بر اختلالات شخصیت دسته B مردان وابسته به مواد
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، تبیین اثربخشی طرحواره درمانی گروهی در تعدیل نمرات اختلالات شخصیت افراد وابسته به مواد می باشد. این تحقیق بر روی افراد تحت درمان نگهدارنده با متادون در مراکز دولتی شهرستان شیراز انجام گرفت. گروه نمونه شامل 30 نفر از افراد تحت درمان بوده که به روش تصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل مصاحبه بالینی بر اساس DSM، پرسشنامه کوتاه طرحواره های ناسازگار یانگ، پرسشنامه چند محوری میلون II، پرسشنامه پیشرفت درمانMAP بوده و روش های آماری استفاده شده در این تحقیق، روشهای توصیفی و غیر پارامتریک مان ویتنی U می باشد. در پایان دوره درمان، اختلاف نمرات قبل و بعد از درمان در محورهای اختلالات شخصیت دسته B، پیشرفت درمان نگهدارنده با متادونMMT)) و طرحواره های ناسازگار اولیه درگروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری را نشان داد. در نتیجه طرحواره درمانی گروهی می تواند بعنوان یک رویکرد درمانی مناسب در بهبود علائم اختلال شخصیت، تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه و پیشرفت درمان افراد وابسته به مواد در نظر گرفته شود.
بررسی تأثیر ورزش در آب بر کیفیت زندگی بیماران پانیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بیماری پانیک (PD یا Panic disorder) یکی از اختلالات اضطرابی است که با علایم شناختی و جسمی همراه است و می تواند باعث عوارض قلبی و عروقی، تنفسی، عصبی و روده ای، تعریق، لرز، تب و عوارض روان شناختی گردد. با توجه به این که ورزش در آب در کاهش علایم اضطراب مؤثر بوده است، هدف تحقیق حاضر، تعیین تأثیر ورزش در آب بر کیفیت زندگی در بیماران پانیک بود.
مواد و روش ها: جهت انجام این تحقیق، 38 نفر زن مبتلا به بیماری پانیک با میانگین سن (33/9 ± 21/35) سال و وزن (26/12 ± 78/69) کیلوگرم پس از طی غربالگری پزشکی به صورت هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی (19 = n) و شاهد (19 = n) قرار گرفتند. کیفیت زندگی با استفاده از پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی 26 سؤالی (WHOQOL-BREF-26 یا World health organization quality of life questionnaire with 26 questions) در شرایط پایه و پایان 12 هفته اندازه گیری شد. گروه آزمایش در یک برنامه 12 هفته ای ورزش در آب (هر هفته 3 جلسه یک ساعته با شدت 50 تا 85 درصد ضربان قلب ذخیره بیشینه) شرکت کردند، گروه شاهد به زندگی معمول خود ادامه دادند. پس از 12 هفته کلیه متغیرها دوباره اندازه گیری شد. به منظور مقایسه درون گروهی از آزمون t همبسته و مقایسه بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد (05/0 ≤ P).
یافته ها: میانگین دو گروه نشان داد که پس از 12 هفته ورزش در آب، کیفیت زندگی کل (001/0 ≤ P)، کیفیت زندگی عمومی (001/0 ≤ P)، سلامت عمومی (001/0 ≤ P) سلامت روانی (001/0 ≤ P)، روابط اجتماعی (001/0 ≤ P)، سلامت محیط زندگی (003/0 ≤ P)، سلامت جسمانی (001/0 ≤ P) در بیماران پانیک افزایش معنی داری یافت.
نتیجه گیری: بنابراین می توان از ورزش در آب به عنوان یک روش درمانی مکمل برای بهبود بیماران پانیک استفاده کرد.
پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی: تحول، نقد، چشم انداز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (Diagnostic And Statistical Manual of Mental Disorders)، زبان استانداردی را فراهم می کند که پزشکان، محققان و متصدیان بهداشت عمومی از آن برای برقراری ارتباط در مورد اختلالات روانی استفاده نمایند. این راهنما اولین بار در سال 1968 اصلاح گردید و آخرین ویرایش آن (نسخه پنجم) (DSM-5) در سال 2013 ارایه شد. از مهم ترین تغییرات صورت گرفته در DSM-5 می توان به تغییر در رسم الخط، بازنگری تعریف اختلال روانی، نظم بازنگری شده رده بندی ها، ملاحظات مربوط به دوره زندگی و مسایل رشد و نموی، گروه بندی اختلالات با تمرکز بیشتر بر علوم اعصاب و تأکید کمتر بر بروز علایم، افتراق بین تشخیص اصلی و دلیل مراجعه، مشخص ساختن قطعیت یا موقتی بودن تشخیص، طبقات جدید سایر اختلالات معین (Other specified disorder) و سایر اختلالات نامعین (Unspecified disorder) و جایگزین نامعین (Not otherwise specified یا NOS)، حرکت به سوی ارزیابی ابعادی، افول نظام تشخیص محوری، تأکید بر مسایل فرهنگی و جنسیتی و بازنگری معیارهای تشخیصی اشاره نمود. هدف از انجام مطالعه حاضر، نگاهی یکپارچه، نقادانه و کاربردی به تغییر و تحولات انجام شده بود. بیشترین میزان انتقادات، در رابطه با طبی نگری افراطی مسایل بهنجار در نسخه جدید DSM می باشد. مناقشات اصلی به نحوه تعریف بعضی از اختلالات، مسأله تورم تشخیصی و تأثیر نابجای شرکت های دارویی مربوط می گردد. در بخش پایانی تحقیق به چشم انداز آینده طبقه بندی اختلالات روانی اشاره گردید. به نظر می رسد که در آینده پروژه، معیارهای ابعادی تحقیق (Research domain criteria)، نقش زیادی در طبقه بندی اختلالات روانی ایفا خواهد کرد.
اثر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کیفیت زندگی افراد افسرده (غیربالینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افزایش کیفیت زندگی در افراد افسرده غیربیمار است.
روش: در این پژوهش، از روش نیمه آزمایشی آزمون- بازآزمون برای دو گروه آزمایشی و شاهد استفاده شد. بدین منظور از میان تقریباً یک هزار نفر دانشجوی ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 150 نفر به طور تصادفی و از بین این افراد به حکم قرعه 30 دانشجویی که نمراتشان در آزمون افسردگی بک 15 و بالاتر بود، انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایشی طی هشت جلسه هفتگی 5/1 تا 2 ساعته تحت آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت. گروه شاهد هیچ گونه آموزش درمانی دریافت نکرد. آزمودنی های دو گروه پرسشنامه های کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت و پرسشنامه افسردگی بک را در دو نوبت (پیش از درمان و پس از درمان) تکمیل کردند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون همبستگی پیرسون، و برای بررسی اثر درمان از آزمون t مستقل استفاده شد.
نتایج: یافته ها نشان می دهند که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی را افزایش و افسردگی را کاهش می دهد.
جمع بندی: به نظر می رسد تمرین های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با افزایش آگاهی افراد از لحظه حال از طریق فنونی مثل توجه به تنفس و بدن، و توجه دادن آگاهی به اینجا و اکنون، بر نظام شناختی و پردازش اطلاعات اثر می گذارد. لذا با توجه به مؤثر واقع شدن این نوع آموزش و با در نظر گرفتن سودمندی های این روش در زمینه درمان افسردگی و افزایش کیفیت زندگی، استفاده گسترده از آن توصیه می شود.
تحلیل محتوای کتاب های تفکر و سبک زندگی دوره اول متوسطه برحسب میزان توجه به مؤلفه های پیشگیری از اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۰
25-42
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از مهم ترین برنامه ها و راهبرد های پیشگیری از اعتیاد، آموزش تفکر و مهارت های زندگی در مدرسه است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب های تفکر و سبک زندگی برحسب میزان توجه به مؤلفه های پیشگیری از اعتیاد براساس اهداف سند جامع پیشگیری از اعتیاد بود. روش: روش مورد استفاده در تحلیل محتوا تکنیک آنتروپی شانون بوده و واحد تحلیل متن، پرسش ها و تصایر را شامل می شد. جامعه آماری، کتاب های تفکر و سبک زندگی دوره اول متوسطه و نمونه آماری کتاب تفکر و سبک زندگی (مشترک) برای دختران و پسران پایه هفتم و هشتم بود. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد در محتوای کتاب تفکر و سبک زندگی پایه هفتم به مؤلفه آموزش مواد توجه چندانی نشده و در محتوای کتاب هشتم به آموزش مواد بیشترین توجه و کم ترین توجه به مؤلفه ابراز وجود و جرأت مندی شده است. نتیجه گیری: قرار گرفتن مباحث پیشگیری از اعتیاد و مهارت های زندگی از جمله مهارت های ابراز وجود و جرأت مندی و ادغام آموزش مواد در کتب درسی می تواند از جهات مختلف دارای اهمیت باشد.
مهارت های زندگی و پیشگیری از اعتیاد
حوزه های تخصصی:
افرادی که از لحاظ اجتماعی دچار آسیب هستند از جمله معتادان به موادمخدر، عموماً دارای مهارت های سطح پایینی برای مقابله با مسائل زندگی و چالش های موجود اجتماعی هستند. این افراد به دلیل عدم دانش و مهارت لازم و همچنین کثرت مسائل و دشواری های زندگی، نتوانسته اند در موقعیت های مختلف و دشوار زندگی تصمیمات مناسب و مؤثر اتخاذ و یا راهکار سازشی مطلوبی را انتخاب کنند. به همین دلیل به عنوان یکی از عوامل اساسی پیشگیری از اعتیاد و آسیب های اجتماعی، آگاه سازی و آموزش مهارت های زندگی کمک می کند که در جهت پیشگیری و سلامت اولیه و بازتوانی بیماران گامی مهم برداشته شود. در این مقاله انواع مهارت های زندگی و نقش مؤثر آن ها در پیشگیری از آسیب های اجتماعی به خصوص اعتیاد و همچنین پژوهش های انجام شده مرور شد. در مجموع می توان گفت که آموزش مهارت های زندگی در دوره های مختلف زندگی می تواند راهکار مناسبی برای پیشگیری از اعتیاد باشد. لازم است موضوع آموزش مهارت های زندگی به صورت کاربردی در سنین مختلف بیش از پیش مورد توجه مسئولین قرار گیرد و از این طریق گامی مهم در پیشگیری از اعتیاد برداشته شود.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbct) در کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این گزارش تحقیقی است که اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) را در کاهش و پیشگیری از افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد افسردگی و اضطراب بررسی کرده است.
روش: در این کارآزمایی عرصه ای، 65 دانشجوی دختر ساکن خوابگاه دانشگاه اصفهان، به صورت تصادفی، انتخاب شدند و در دو گروه گواه و آزمایشی قرار گرفتند. گروه آزمایشی در طی هشت جلسه دو ساعته، به صورت گروهی، به شیوه MBCT آموزش دیدند. آزمودنی ها پرسشنامه افسردگی و اضطراب بک، مقیاس نگرش ناکارآمد و پرسشنامه افکار خودآیند را قبل از شروع آموزش و در مقاطع مورد نظر، جلسات چهارم و هشتم و 60 روز پس از پایان آموزش تکمیل کردند. گروه گواه بدون هیچ آموزشی فقط پرسشنامه های فوق را پر کرد.
یافته ها: کاربرد تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه های تکراری نشان داد که روش MBCT در کاهش افسردگی، اضطراب، نگرش ناکارآمد و افکار خود آیند موثر است. همچنین این روش می تواند در پیشگیری از افسردگی و اضطراب نقش داشته باشد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد ذهن آگاهی به وسیله «آموزش کنترل توجه» موثر واقع شود و از عود و بازگشت افسردگی و اضطراب پیشگیری کند. در این مقاله، رهنمودهای کاربردی نتایج تحقیق حاضر، مورد بحث قرار خواهد گرفت.
شیوع علایم وسواس فکری - عملی درنوجوانان و میزان هم ابتلایی آن با سایر علایم روان پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یکی از اختلالات شایع روان پزشکی است که گاه از کودکی و نوجوانی شروع می شود. مطالعات همه گیرشناسی، میزان شیوع علایم وسواس (وسواس غیربالینی) را در جمعیت نوجوانان بالا گزارش کرده اند. هدف این مطالعه تعیین شیوع علایم وسواس در نوجوانان و میزان هم ابتلایی آن با سایر علایم روان پزشکی بود.
روش: مطالعه حاضر از نوع مقطعی- توصیفی بود. در این مطالعه 909 دانش آموز نوجوان (دختر و پسر) دبیرستانی و پیش دانشگاهی به طور تصادفی از شهرستان های میبد و اردکان انتخاب شدند و به وسیله پرسشنامه های وسواس فکری-عملی مادزلی (MOCI)، چک لیست علایم 90 سؤالی (SCL-90-R) و پرسشنامه جمعیت شناختی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در مرحله اول کل نمونه، پرسشنامه های MOCI و SCL-90-R را تکمیل نمودند و در مرحله دوم، نمرات SCL-90-R افرادی که نمره آزمون مادزلی آنها بیشتر از 15 بود، بررسی شد. یافته ها: شیوع علایم وسواس در جمعیت نوجوانان مورد مطالعه 2/11 درصد بود. بالاترین میزان هم ابتلایی علایم وسواس، با اختلال «افسردگی» و «اضطراب» به دست آمد و در عین حال پیش بینی کننده های مفید برای OCD، مقادیر «پرخاشگری»، «هراس» و «شکایات جسمانی» بودند. در بررسی عوامل خطر مرتبط با وسواس، میان رتبه تولد، تحصیلات والدین، درآمد خانواده، سن و جنس با علایم وسواس ارتباط معنی داری به دست نیامد.
نتیجه گیری: یافته های اخیر در زمینه شیوع گسترده علایم وسواس فکری-عملی در جمعیت غیربالینی، می تواند علایم وسواس را به عنوان یک پدیده طبیعی در نوجوانان تلقی نماید و در عرصه مباحث نظری این اختلال دستاورد جدیدی به ارمغان آورد.
تأثیر بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی- رفتاری بر ترس اجتماعی کودکان 5 تا 11 سال(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ترس اجتماعی کودکان، یکی از اختلالات شایع اضطرابی می باشد، که برای درمان آن مداخله های روان شناختی مختلفی وجود دارد. هدف اصلی این پژوهش تعیین تأثیر بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی رفتاری بر ترس اجتماعی کودکان 5 تا 11 سال بوده است.
مواد و روش ها: در این مطالعه شبه تجربی از کودکان مراجعه کننده به کلینیکهای روان پزشکی اطفال شهر اصفهان، 30 نفر از کودکان به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس به روش واگذاری تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد جای گرفتند. گروه آزمایش تحت بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی- رفتاری در 6 جلسه هفتگی قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تشخیص این کودکان از پرسش نامه علایم مرضی کودکان (4- CSI)، فرم والدین استفاده شد. علاوه بر این آزمودنی ها، تشخیص روان پزشک اطفال در مورد اختلال مذکور را نیز دریافت کردند. پرسش نامه علایم مرضی کودکان (4- CSI) در زیر مقیاس ترس اجتماعی، فرم والدین، در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری برای هر دو گروه آزمودنی ها اجرا گردید. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که بازی درمانی در مرحله پس آزمون ترس اجتماعی را کاهش می دهد (01/0 < P) و در مرحله پی گیری نیز ترس اجتماعی را در گروه آزمایش کاهش داد (01/0 < P).
نتیجه گیری: در این پژوهش ترس اجتماعی گروه آزمایش به طور معنی داری کمتر از گروه شاهد بود و این موضوع مشابه مطالعات انجام شده در ایران و خارج از کشور می باشد. بازی درمانی گروهی به شیوه شناختی- رفتای شیوه مناسبی برای درمان ترس اجتماعی کودکان است.
زیگموند فروید و «قاضی شربر یک مورد معروف»
حوزه های تخصصی:
بررسی فراوانی شکایات ادراری در مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری و رابطه آن با میزان وسواس، اضطراب و افسردگی آن ها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواسی- جبری (Obsessive-compulsive disorder یا OCD) در سیستم طبقه بندیDiagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-5th Edition(DSM-5) که در سال 2013 منتشر شد، فصل جداگانه ای را به خود اختصاص داد که با عقاید، تصاویر، نشخوارها، افکار ناخواسته و اضطرابی به صورت مزاحم و مکرر و یا رفتارهای ذهنی و عملی تکرار شونده تعریف می شود. در بررسی های بالینی بیماران مبتلا به OCD،مواردی از شکایات بیماران از علایم ادراری وجود دارد و این فرضیه را مطرح می کند که اختلال وسواسی- جبری با علایم ارولوژی مانند تکرر ادرار و... در ارتباط می باشد.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر در سال 1393 بر روی 100 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه وسواس وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جهت تعیین شدت ابتلای بیمار به وسواس، از پرسش نامه نمره دهی افکار و رفتارهای وسواسی Yale-Brown (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale یا Y-BOCS) و جهت بررسی میزان اضطراب و افسردگی ازمقیاس نمره دهی بیمارستانی اضطراب و افسردگی (Hospital anxiety and depression scale یا HADS) استفاده شد. برای بررسی نمره علایم ادراری نیز پرسش نامه بررسی علایم مجاری ادراری تحتانی (Lower urinary tract symptoms questionnaire یا LUTSQ) و چک لیستی شامل 25 علامت مربوط به علایم ادراری مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون های t، 2c و آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و همبستگی Pearson در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: میانگین نمره علایم ادراری در بیماران مورد مطالعه، 8/6 ± 1/11 با دامنه 27-0 بود. بین نمره علایم ادراری و نمره اختلال وسواسی- جبری همبستگی مستقیم و معنی داری وجود داشت (022/0 = P). همچنین، بین نمره اضطراب و افسردگی و علایم ادراری نیز همبستگی مستقیمی مشاهده شد (001/0 >P). از طرف دیگر، همبستگی مستقیمی بین نمره اختلال وسواسی- جبری و نمره اضطراب و افسردگی بود (049/0 = P).
نتیجه گیری: اختلال وسواس در بیش از نیمی از مشارکت کنندگان با علایم ادراری همراه بود و در 74 درصد بیماران علایم همبود اختلال اضطراب و افسردگی نیز وجود داشت. بنابراین، در مصاحبه و درمان این بیماران باید به این همبودی ها توجه نمود و در مداخلات درمانی به درمان آن ها نیز اهتمام ورزید تا از سرگردانی بیماران به خصوص در زمینه شکایات ادراری جلوگیری شود.
مقایسه سلامت روان و شیوه های فرزند پروری در بین افراد معتاد و غیر معتاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
چکیده مقاله:
چکیده: مقدمه: امروزه مسئله اعتیاد علاوه بر مشکلات فردی، اجتماعی یک مشکل خانوادگی هم می باشد. معضل اعتیاد بر روی بهداشت روانی فرد معتاد و خانواده وی نیز اثر بدی می گذارد. بر این اساس مقاله حاضر می کوشد تا وضعیت کیفیت فرزند پروری و سلامت روانی افراد معتاد را با افراد غیر معتاد مورد مقایسه قرار می دهد. روش: روش تحقیق حاضر علی مقایسه ای (پس رویدادی) و مقطعی می باشد. به عبارت دیگر درپژوهش حاضر دو گروه افراد معتاد و غیر معتاد از نظر وضعیت فرزند پروری در گذشته و وضعیت سلامت روانی در حال حاضر مورد مقایسه قرار گرفته اند. تعداد 25 نفر معتاد و 25نفر از افراد عادی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات عبارت بود از: چک لیست نشانههای روانی SCL90 و از پرسشنامه محیط خانوادگی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مقیاسهای سایکوتیک، ترس مرضی، پر خاشگری، اضطراب، افسردگی، حساسیت بین فردی میزان علائم اختلال در افراد معتاد بیش از افراد غیر معتاد بوده ولی در مقیاسهای شکایت جسمانی، وسواس عملی ـ فکری و افکار پارانویا تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت (05/0P<) از سویی دیگر در شیوه فرزند پروری، کنترل- آزادی بین دو گروه تفاوت معنی داری نبود در حالیکه شیوه فرزند پروری گرمی ـ سردی در بین دو گروه تفاوت معنی داری را نشان داد (0001/0P<). نتیجه گیری: هر یک از شیوه های فرزند پروری تأثیرات متفاوتی بر سلامت روانی فرزندان دارد. لازم است والدین از تأثیر هر یک از این الگوهای فرزند پروری بر وضعیت روانی و رفتاری فرزندانشان آگاهی داشته باشند تا بتوانید از آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد فرزند پیش گیری نمایند.
"
رابطه نارسایی هیجانی با اضطراب، افسردگی، درماندگی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش رابطه بین نارسایی هیجانی با اضطراب، افسردگی، درماندگی و بهزیستی روانشناختی در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه نوع رابطه نارسایی هیجانی و مولفه های آن شامل دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی با بهزیستی روانشناختی، درماندگی روانشناختی، اضطراب و افسردگی بود. سیصد و شش دانشجو (136 پسر و 170 دختر) از رشته های مختلف دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد نسخه فارسی ""مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو- FTAS-20""، ""مقیاس سلامت روانی MHI-"" و ""مقیاس اضطراب بک BAI-"" و مقیاس افسردگی بک BDI-"" را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره، ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین نارسایی هیجانی و مولفه های آن با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی معنادار و با درماندگی روانشناختی، اضطراب و افسردگی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. بر اساس یافته های این پژوهش، نارسایی هیجانی و زیرمقیاس دشواری در شناسایی احساسات می توانند تغییرات مربوط به بهزیستی روانشناختی، درماندگی روانشناختی، اضطراب و افسردگی را پیش بینی کنند. زیر مقیاس تفکر عینی فقط توانست تغییرات مربوط به اضطراب را به صورت معنادار پیش بینی نماید. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که نارسایی هیجانی با شاخص های آسیب پذیری روانشناختی و بهزیستی روانشناختی همبستگی دارد. نتایج و پیامدهای پژوهش در این مقاله تشریح و تبیین خواهند شد.
رابطه کارکردهای اجرایی عصبی- شناختی با اختلال های رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکردهای اجرایی عصبی- شناختی ساختارهای مهمی هستند که در هدایت و کنترل رفتار نقشی اساسی ایفا می کنند. کارکردهای اجرایی دارای مؤلفه های گوناگونی همچون خودگردانی، حافظه کاری، ادراک زمان و زبان درونی هستند. کارکردهای اجرایی در طول فرآیند رشد و با افزایش سن کودک تحول می یابند و به تدریج به کودک کمک می کنند تا تکالیف پیچیده تر و سخت تری را انجام بدهد. ارزیابی دقیق کارکردهای اجرایی به شناخت بهتر رشد کودک و اختلال های رشدی کمک شایان توجهی می کند. کارکردهای اجرایی را می توان به دو روش رسمی و غیررسمی ارزیابی کرد که در این میان بر ارزیابی در موقعیت های غیرساختارمند تأکید می شود. آسیب در کارکردهای اجرایی می تواند پیامدهای قابل ملاحظه ای در عملکرد اجتماعی، تحصیلی و هیجانی کودک داشته باشد. در این مقاله، یافته های پژوهشی در مورد آسیب در کارکردهای اجرایی در چند مورد از اختلال های رشدی شامل اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، اختلال های طیف اتیسم، آسیب مغزی ضربه ای یا اکتسابی، اختلال هماهنگی رشدی، اختلال های یادگیری، اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای، مورد بررسی قرار گرفته و سپس چشم اندازهای درمان بر اساس اختلال در کارکردهای اجرایی توضیح داده شده است.
تاثیر مداخله درمانی به روش ABA بر درمان کودکان دچار اختلال اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر روش ABA بر روی کودکان با اختلال اتیسم می باشد که در سالهای 1382 و 1383 به مدت شش ماه به مرکز اتیسم اصفهان صورت گرفته و شامل دو گروه 20 نفره (هر گروه 10 دختر و 10 پسر) با عنوان آزمایشی و کنترل با میانگین سنی 8، 6 (آزمایشی) و 4، 5 (کنترل) بوده که از میان حدود 100 کودک شناخته شده با این اختلال انتخاب گردیده اند. روش مورد استفاده در تحقیق فوق مدون شده روش ایوار لوواس است که با عنوان «مداخله درمانی به روش ABA» شناخته می شود. اساس این روش تحلیل ضعف ها و مشکلات رفتاری و ادراکی کودکان با اختلال اتیسم و سپس برنامه ریزی آموزش انفرادی برای هر کودک و آموزش نفر به نفر به آن ها توسط مربیان آموزش دیده با استفاده از شرطی سازی کنشی (اسکینری) است. برای جمع آوری داده ها از تست گارز استفاده شده که شامل سه زیر گروه رفتارهای کلیشه ای، ارتباط و تعامل است و هر کدام از این سه زیر گروه دارای 14 سوال و حداکثر 42 نمره است که شدت علایم اتیسم را نشان می دهد. ضمنا برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون T و تحلیل واریانس استفاده گردیده است. تحقیق فوق که به صورت نیمه تجربی اجرا شده، سنجش توانایی روش ABA در بهبود کودکان با اختلال اتیسم بوده و نتایج حاصله نیز نشان داد که گروه آزمایشی، همان طور که تحقیقات و گزارش پروفسور لوواس در 1983 نیز نشان داده، توانسته اند با کاهش متوسط 30 نمره در علایم حاد اتیسم و کسب رفتارهای متناسب با همسالان عادی خود، پیشرفت قابل توجهی را با سطح معناداری P<0.000 کسب نمایند.
ماهیت و طبقه بندی اختلالات خواندن (نقدی بر پیشنهادات (DSM- 5) برای این اختلال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله دانش و آگاهی های موجود در مورد اختلالات خواندن در کودکان را مرور کرده و آن را با پیشنهادات موجود در طبقه بندی آنها در "" DSM- 5"" ارتباط می دهد. عموما دو شکل مختلف از اختلالات خواندن در کودکان که ناشی از مشکلات زبانی هستند، وجود دارد. نارساخوانی (همانطور که در (DSM- 5) تعریف شده است) یا مشکل رمزگشایی که مربوط به کودکانی است که در تسلط بر ایجاد رابطه بین الگوی هجی کردن حروف و تلفظ کلمات دارای مشکل هستند. به طور مشخص این کودکان با صدای بلند و آهسته و در عین حال غلط می خوانند و مشکلات بیشتری نیز در هجی کردن را تجربه می کنند. نارساخوانی ظاهرا از ضعف در مهارت های واج شناختی (صداهای گفتاری) بوجود می آید و با تدریس آوایی نظام مند در ترکیب با آموزش آگاهی واج شناختی قابل بهبود است. شکل اصلی دیگر از مشکلات خواندن، اختلال درک خواندن است. این کودکان با صدای بلند و در عین حال درست و روان می خوانند اما مشکلاتی در فهم آنچه خوانده اند، دارند. به نظر می رسد اختلال درک خواندن ناشی از ضعف در گستره مهارت های زبان شفاهی شامل دانش واژه شناسی ضعیف، مهارت های دستوری ضعیف و مشکلاتی در ادراک زبان شفاهی باشد. در این مقاله پیشنهاد می شود که حذف آسیب درک خواندن از (DSM- 5) یک مشکل جدی است که باید پیگیری و اصلاح شود. هر دو نوع نارساخوانی و اختلال درک خواندن اساسا هم بعد هستند و ارتباط زیادی با دیگر اختلالات زبانی دارند. در این مقاله بحث می شود که شناخت ارتباط بین اختلالات خواندن و زبانی الزام مهمی برای ارزیابی و درمان است و اشاره می شود که درجه بالای هم بودی بین اختلالات خواندن و دیگر اختلالات به ظاهر مجزا (مانند اختلال نقص توجه ، بیش فعالی و اختلالات حرکتی ) چالش های مهمی برای درک این اختلالات بوجود می آورد.