فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی توجه انتخابی نسبت به محرک های مربوط به غذا و
شکل بدن در افراد دارای علایم اختلالات خوردن که برای درمان مراجعه نکرده بودند انج ام
شد.
روش: در یک بررسی مقطعی، 53 دختر دارای علایم اختلالات خوردن (شامل 15 نفر
علایم بی اشتهایی عصبی و 38 نفر علایم پراشتهایی عصبی ) و 46 دختر بهنجار با دامنه سنی
14 تا 18 سال انتخاب و از نظر سن و سطح تحصیلات خود و والدینشان همتا شدند . تمام
آزمودنی ها به تک لیف کشف نقطه (تکلیف رایانه ای بررسی توجه انتخابی ) پاسخ دادند . کلمات
هدف در این آزمون دو گروه کلمات غذا و شکل بدن بود که بر اساس طول کلمه و فراوانی با
کلمات خنثی همتا شدند . زمان عکس العمل آزمودنی ها اندازه گیری و ثبت شد .
برای تحلیل داده ها از طرح چندعاملی ب ا سنجش مکرر و تحلیل واریانس استفاده شد .
یافته ها: افراد مبتلا به اختلالات خوردن که در پرسشنامه نگرش های خوردن نمرات بالا گرفته بودند نسبت به افرادی که نمرات پایین داشتند در تکلیف کشف نقطه، در قالب اجتناب از محرک های منفی شکل بدن توجه انتخابی نشان دادند، در حالی که نسبت به محرک های غذا این سوگیری مشاهده نشد .
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش در پرتو نتایج سایر تحقیقات مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.
شدت استرس ادراک شده و راهبرد های مقابله با استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت عوامل تعیین کننده شیوه های مقابله افراد با موقعیت های استرس زا به منظور تقویت توانایی های آن ها در مدیریت و کنترل استرس، یکی از موضوعات اساسی در مطالعات رفتاری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش شدت استرس ادراک شده در شیوه های مقابله افراد در موقعیت های استرس زا انجام شد. داده های مطالعه حاضر، از 373 نفر از دانشجویان دانشگاه یزد که با روش نمونه-گیری تصادفی، از هفت گروه آموزشی انتخاب شده بودند، در خرداد ماه 1385 گردآوری شد. شرکت کنندگان در پژوهش، به پرسش های مقیاس اصلاح شده راهبرد های مقابله (CSS-R؛ مسعودنیا، 1384) و مقیاس شدت استرس ادراک-شده (PSS؛ نیوکام، هوبا و بنتلر، 1981) پاسخ دادند. تفاوت معناداری بین افراد با سطوح مختلف استرس ادراک شده، در زمینه شیوه های مقابله به طور کلی و تنها دو مؤلفه مقابله اجتنابی و مقابله فعالانه مشاهده شد. هیچ گونه تفاوتی بین افراد از نظر سایر مؤلفه های شیوه های مقابله مشاهده نشد. تحلیل رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی، نشان داد که متغیر شدت استرس ادراک شده هیچ سهمی در تبیین واریانس متغیر شیوه های مقابله نداشت. مطابق با مدل باور تندرستی و مدل رفتار مقابله لازاروس و فولکمن (1984الف)، انتظار می رفت افراد با سطوح بالای شدت استرس ادراک شده بیشتر از شیوه های مقابله هیجانی و افراد با سطوح پایین شدت استرس ادراک شده بیشتر از شیوه های مقابله مسأله محور استفاده کنند. مطالعه حاضر غیر از دو مؤلفه مقابله اجتنابی و مقابله فعالانه، هیچ-گونه تفاوتی را بین افراد با سطوح متفاوت شدت استرس ادراک شده از نظر شیوه های مقابله نشان نداد.
مقایسه میزان استرس و تصور از بدن خود در بین افراد 20 تا 30 ساله دارای سابقه عمل جراحی زیبایی و افراد عادی در شهر اهواز -(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه ی میزان استرس و تصور از بدن در بین افراد 20 تا 30 ساله ی دارای سابقه عمل جراحی زیبایی در شهر اهواز انجام شده است. روش: این مطالعه بر روی 50 آزمودنی با سابقه عمل جراحی زیبایی (38 زن و 12 مرد) و 50 آزمودنی فاقد سابقه جراحی زیبایی که از نظر سن، جنس، میزان درآمد ماهیانه، میزان تحصیلات و وضعیت تأهل همتاسازی شده اند، انجام گرفت. دامنه سنی داوطلبین 20 تا 30 سال بود و از طریق پرسشنامه رویدادهای زندگی پیکل و همکاران (1983) و پرسشنامه چندبعدی خود- بدن کش و همکاران (1997) مورد ارزیابی قرار گرفتند و داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تی مستقل و روش ضریب همبستگی پیرسون توسط نرم افزار آماری SPSS18 مورد تجزیه و تحلیل آماری، واقع شد. نتایج: نتایج به دست آمده بیانگر عدم وجود تفاوت معنادار بین میزان استرس و تصور از بدن در بین افراد با سابقه جراحی زیبایی و افراد عادی بود. همچنین نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که بین میزان استرس و تصور از بدن خود رابطه ی معناداری وجود دارد. افراد با سابقه جراحی زیبایی از نظر میزان استرس و تصور از بدن خود با افراد فاقد سابقه جراحی زیبایی تفاوت معناداری ندارند ولی با توجه به رابطه منفی بین استرس و تصور از بدن خود می توان نتیجه -گرفت که استرس بالا می تواند در تصور فرد از بدن خود تأثیر منفی گذارد.
کارکردهای شناختی، نوروپسیکولوژیک، و نورولوژیک بیماران وسواسی باو بدون علایم افسردگی در مقایسه با هم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی کارکردهای شناختی و نوروپسیکولوژیک و نرم نشانه های عصبی در بیماران مبتلا به وسواس بود.
روش: در این پژوهش که از نوع مقطعی - تحلیلی بود، 46 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی - اجباری (OCD) (21 بیمار وسواسی توام با علایم افسردگی و 25 بیمار وسواسی بدون علایم افسردگی) و 25 فرد سالم که از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، وضعیت تاهل و دامنه هوشی همتا گردیده بودند، انتخاب شدند. با استفاده از آزمون های بالینی وسواس و افسردگی (BDI-II، MOCI، CAC)، آزمون های نوروپسیکولوژیک (BD، WMS، TOH، WCST) و آزمون های نورولوژیک (EHI، NES) سه نوع ارزیابی به کار گرفته شد.
یافته ها: تفاوت گروه OCD و گروه کنترل سالم در آزمون های بالینی وسواس و نوروپسیکولوژیک معنی دار بود، اما در مورد نرم نشانه های عصبی تفاوت معنی دار آماری میان این دو گروه به دست نیامد. هم چنین در تفکیک بیماران وسواسی به دو گروه افسرده و غیر افسرده، در مورد آزمون های نوروپسیکولوژیک (به جز WMS) و آزمون های نورولوژیک (به جز خرده مقیاس ادغام حسی) تفاوت معنی دار آماری به دست نیامد.
نتیجه گیری: چنین می توان نتیجه گرفت که گروه OCD و گروه کنترل سالم از لحاظ مشخصات نوروپسیکولوژیک با هم تفاوت دارند و احتمالا مدارهای اوربیتوفرونتال در بروز، تداوم و / یا تشدید این علایم در OCD دخالت دارند. اما در تعامل وسواس و افسردگی تعیین ویژگی های فوق بر اساس آزمون های به کار رفته، دشوار و نیازمند روش های جامع تر و دقیق تری است.
تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی بر میزان علایم اختلال وسواس - اجبار در زنان شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی بر میزان علایم اختلال وسواس - اجبار در بیماران سرپایی مراجعه کننده به مراکز خدمات روانشناختی و روانپزشکی شهر اصفهان اجرا گردید. بدین منظور تعداد 18 بیمار مبتلا به اختلال وسواس - اجبار که بر اساس مصاحبه بالینی توسط روانشناس بالینی و روانپزشک معرفی شده بودند و دارو مصرف می کردند، به روش تصادفی ساده از میان جامعه پژوهش انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 9 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. پرسشنامه وسواس - اجبار مادزلی به عنوان پیش آزمون در مورد هر دو گروه اجرا شد. آزمودنی های گروه آزمایش به صورت فردی و به مدت شش جلسه در معرض برنامه درمانی آموزش روش ذهن آگاهی قرار گرفتند. این برنامه شامل توضیح ماهیت اختلال وسواس - اجبار و انواع آن، مراحل چهارگانه ذهن آگاهی و ارایه تکالیف خانگی با استفاده از روش ذهن آگاهی بود که از طریق کتابچه راهنمای محقق ساخته و با هدایت پژوهشگر به هر بیمار آموزش داده شد. در طول درمان علاوه بر جلسات حضوری هفتگی، بیماران از طریق تماس تلفنی با پژوهشگر در ارتباط بوده و به منظور برطرف نمودن مشکلات احتمالی در انجام تکالیف، راهنمایی های لازم را دریافت نمودند. آزمودنی های گروه کنترل فقط دارو دریافت کردند و هیچ نوع درمان روانشناختی بر آنها اعمال نشد. نتایج تحلیل کواریانس دال بر تاثیر آموزش روش ذهن آگاهی در بهبودی معنادار علایم کلی وسواس در مرحله پس آزمون و آزمون پیگیری بود (P<0.001). همچنین نتایج، حاکی از تاثیر این روش در بهبودی معنادار علایم شستشو، وارسی، کندی وسواسی، تردید وسواسی و نشخوار ذهنی در مرحله پس آزمون و آزمون پیگیری بود (P<0.05).
تجربه افسردگی و طردشدگی از سوی همسالان در نوجوانان دارای بیماری مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"بیماری مزمن، نه تنها نوجوانان را در معرض خطر اختلالهایی مانند افسردگی قرار می دهد بلکه ممکن است به طردشدگی آنها از سوی همسالان نیز منجر شود. این پژوهش افسردگی و طردشدگی از سوی همسالان را در نوجـوانان دارای بیماری مزمن با نوجوانان سالم مقایسه کرد. نمونـه ای متشکل از 33 نوجوان بیمار مزمن و 33 نوجوان سالم از دبیرستانهای شهر تهران به روش نمونه برداری چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه طـردشدگی از سوی همسالان (طهماسیان، 1384) و فهرست افسردگی کودک (کوواکس، 1992) پاسخ دادند. نتایج، همبستگی مثبت و معنادار بین افسردگی و طردشدگی از سوی همسالان (41/0=r، 001/0P<) را نشان دادند. میانگین نمره های افسردگی و طردشدگی از سوی همسالان در بیماران مزمن بالاتر از دانش آموزان سالم بود (001/0P<). افسردگی پسران و دختران دارای بیماری مزمن، با یکدیگر تفاوت نداشت. در حالی که پسران بیمار مزمن در مقایسه با دختران، طردشدگی بیشتری از سوی همسالان را گزارش کردند.
"
مقایسه تمیز ادراک بینایی در سه گروه از دانش آموزان عادی ، عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و دارای اختلالات یادگیری شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"هدف: یکی از آزمون های تشخیص نارساخوانی در کودکان، آزمون تمیز ادراک بینایی ریورسال است که به وسیله آن امکان تشخیص اختلال در دانش آموزان دوره ابتدایی به ویژه کسانی که در هفته یا ماه های اول تحصیل هستند امکان پذیر می گردد. هدف این پژوهش، مقایسه سه گروه از دانش آموزان عادی، عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و نارساخوان در تمیز ادراک بینایی به منظور تشخیص نارساخوانی در آنان می باشد.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعات مقطعی– مقایسه ای است که با انجام آزمون ریورسال بر روی سه گروه 50 نفره از دانش آموزان 8 تا 12 ساله عادی، عقب مانده ذهنی آموزش پذیر و نارساخوان که با انتخاب ساده تصادفی از مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست بهزیستی شهر تهران گزینش شدند انجام گردیده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تی، آنالیز واریانس و آزمون غیر پارامتری کروسکال والیس استفاده گردید.
یافته ها: نتایج پژوهش، اختلاف معناداری را بین نمرات آزمون هر سه گروه مورد مطالعه نشان داد (P=0.001). بالاترین نمرات متعلق به گروه دانش آموزان عادی و کمترین نمرات متعلق به دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر است. اختلاف نمره منفی دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر با دانش آموزان عادی بیش از اختلاف نمره آنها با دانش آموزان نارساخوان است.
نتیجه گیری: این تحقیق نشان داد که کودکان نارساخوان در ادراک بینایی خود دچار مشکلاتی می باشند و همچون وجود اختلاف معنادار بین نمرات آزمون سه گروه مورد مطالعه بیانگر وجود مشکلات ادراکی در دید و خواندن و لزوم برنامه ریزی به جهت تشخیص به موقع و شروع سریع تر درمان می باشد."
بررسی همه گیرشناسی ناتوانی یادگیری املاء در دانش آموزان دختر و پسر دوره ابتدائی شهر اهواز و اثر درمان چند حسی در کاهش ناتوانی یادگیری املاء در آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناتوانی یادگیری نوشتن یکی از اختلالات یادگیری بخصوص است که به درک با استفاده از زبان نوشتاری مربوط می شود. برای تشخیص این اختلال باید مهارتهای نوشتن کودک به طور قابل توجهی زیر سن تقویمی، هوش و عملکرد تحصیلی وی باشد. این اصطلاح اصولا افرادی را که به واسطه معلولیتهای دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیتهای محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده اند، شامل نمی شود. این پژوهش با هدف بررسی همه گیرشناسی ناتوانی یادگیری املاء در بین دانش آموزان دوره ابتدائی و بررسی تاثیر روش ترمیمی چند حسی در کاهش این ناتوانی انجام پذیرفته است. در این پژوهش روش آزمایشی میدانی به کار رفته است که در آن از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروههای آزمایشی، گواه و گواه بهنجار استفاده شده است. نمونه مربوط به همه گیرشناسی 160 کلاس (شامل 4000 دانش آموز پسر و دختر) دبستانهای اهواز بود که به صورت نمونه گیری مرحله ای انتخاب شدند. همچنین 180 دانش آموز به طور تصادفی ساده برای آزمون فرضیه ها گزینش شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمونهای تشخیصی اختلال املاء، ماتریسهای پیشرونده ریون، آزمون املاء و بررسی پرونده تحصیلی دانش آموز استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که میزان همه گیرشناسی ناتوانی یادگیری املاء 7 درصد است. میزان همه گیرشناسی ناتوانی یادگیری املاء در دانش آموزان پسر نسبت به دختر (7.6 درصد در مقابل 6.4 درصد) بیشتر است. نتایج حاصل از اجرای آزمایش روش ترمیمی چند حسی نشان داد که استفاده از این روش به صورت معنی داری باعث کاهش اختلال املاء می گردد و پس از یک ماه پیگیری نتایج حاصل از مداخله نسبتاً پایدار بودند.
تازه های حوزه شناخت در اختلال وسواس فکری- عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی مروری یافته های تحقیقاتی جدید در حیطه وسواس بود، تا بتوان با تصویر روشن تری به مطالعه، تحقیق و درمان این اختلال پرداخت. طی سه دهه اخیر، شاهد پیشرفت های عظیمی در زمینه نقش شناختواره ها در شکل گیری، تداوم، و درمان بسیاری از اختلال های روان پزشکی از جمله اختلال وسواس فکری – عملی (OCD) بوده ایم. متغیرهای شناختی OCD بر نحوه تفسیر افراد از محتوا و وقوع افکار مزاحم تأکید می کنند. در حال حاضر بسیاری از سؤالات در زمینه نحوه شکل گیری، کارکرد و عواقب و همین طور درمان تکانش ها، تصاویر و افکار مزاحم و ناخواسته در جامعه بالینی و غیربالینی بی پاسخ مانده است. موضوع «فرآیند سیر تبدیل» یک فکر مزاحم به فکر وسواسی، یکی از موضوعات پراهمیت در ادبیات وسواس است. فرد در چه مسیر فکری قرار می گیرد تا یک فکر مزاحم و ناخواسته به یک فکر وسواسی تبدیل می شود. مدل شناختی معتقد است افراد مبتلا به OCD، افکار، تصاویر و تکانه های خود را بسیار مهم و معنی دار تفسیر می کنند و باورهای ناکارآمد زمینه ساز شکل گیری این افکار، تصاویر و تکانه ها است. به نظر می رسد باورهای ناکارآمد معینی مانند کنترل و اهمیت افکار، احساس مسؤولیت و ارزیابی احساس خطر و تهدید، و کمال طلبی و عدم قطعیت، در شکل گیری این اختلال نقش دارند. بسیاری از تحقیقات انجام شده بیانگر ارتباط این حوزه از شناخت باOCD است. هنوز یافته های تحقیقاتی موجود به یک نتیجه گیری قطعی در زمینه شناسایی حوزه های مختص به شناخت دست نیافته است. تنوع در یافته ها یکی از معضلات در زمینه مذکور است.
شناسایی اختلالات رفتاری در کودکان دارای پدر معتاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: اعتیاد والدین (یا والد) می تواند منجر به پیدایش یا افزایش میزان اختلالات رفتاری در کودکان شود (12). پژوهش حاضر به بررسی میزان اختلالات رفتاری در کودکان دارای پدر معتاد و مقایسه آن با میزان این اختلالات در کودکان دارای پدر غیرمعتاد اختصاص دارد.
مواد و روش تحقیق: اختلالات رفتاری در 250 دانشآموز متشکل از 125 دانش آموز با پدر معتاد و 125 دانش آموز با پدر غیر معتاد با استفاده از پرسشنامه اختلالات رفتاری راتر ویژه معلمان مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که میزان اختلالات رفتاری در کودکان دارای پدرمعتاد بیشتر از کودکان دارای پدر غیرمعتاد بود. میزان اختلالات رفتاری در پسران بیشتر از دختران بود. میزان تحصیلات پدر با میزان اختلالات رفتاری فرزندان رابطه داشت؛ با افزایش تحصیلات پدر میزان اختلالات رفتاری فرزندان کاهش می یافت. میزان غیبت از مدرسه و تعداد دفعات ارجاع به مشاور مدرسه در کودکان دارای پدر معتاد نسبت به کودکان دارای پدر غیر معتاد بیشتر بود. بین اختلالات رفتاری و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی معنادار وجود داشت.
بحث و نتیجه گیری: بین اعتیاد پدر و اختلالات رفتاری در کودکان رابطه وجود دارد.
"
رویکرد شناختی رفتاری و برنامه ریزی عصبی کلامی در کنترل اضطراب امتحان
حوزه های تخصصی:
اثربخشی آموزش جرات¬ورزی و ایمن¬سازی در مقابل تنیدگی بر احساس غربت دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: پژوهـش حاضر به بررسی اثربخـشی روش آمـوزش جراتورزی و ایمنسازی در مقابل تنیدگی بر احساس غربت دانشجویان دختر، با توجه به ویژگی شخصیت و سبک دلبستگی آنان پرداخته است.
روش: 249 دانشجوی دختر سال اول مراکز تربیت معلم، با محدوده سنی 17 تا 35 سال، از طریق پرسشنامههای احساس غربت، سبک دلبستگی و ویژگیهای شخصیت مورد ارزیابی قرار گرفتند. 90 دانشجو بر اساس اکتساب نمره بالاتر از میانگین (1 واحد انحراف معیار بالاتر) و 30 نفر بر اساس اکتساب نمره پایینتر از میانگین (1 واحد انحراف معیار پایینتر) در پرسشنامه ""احساس غربت"" انتخاب شدند. سپس گروه نمونه (کسانی که نمره احساس غربت آنان 1 واحد انحراف معیار بالاتر از میانگین بود)، بهطور تصادفی به 3 گروه دستهبندی شده و در دو گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت شیوههای آموزشی قرار گرفتند. پس از آموزش، احساس غربت 3 گروه مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج آزمون t نشان داد که شیوههای آموزشی بهکاررفته در تغییر احساس غربت دانشجویان موثر بوده است. احساس غربت با ویژگیهای نوروزگرایی بالا و برونگرایی پایین تعیین گردید. میان سبک دلبستگی و احساس غربت تفاوت معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: برنامههای آموزش جراتورزی و ایمنسازی در کاهش احساس غربت و استرس ناشی از حادثه انتقال موثر است. "
درمان مواجهه واقعیت مجازی در اختلال های اضطرابی و PTSD: مروری نظام مند بر ادبیات پژوهش(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در این مطالعه مروری منظم، ضمن معرفی درمان به روش مواجهه واقعیت مجازی (VRET یا Virtual exposure therapy) نتایج اثر آن بر اختلال های اضطرابی و PTSD (Post traumatic stress disorder) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. VRET، نسبت به درمان های مواجهه زنده و مواجهه خیالی برتری هایی دارد، از جمله کنترل پذیری و امنیت بیشتر درمانجو امکان پذیر بوده و به عنوان یک روش درمانی جدید برای بازیابی و بازسازی تجارب هیجانی آسیب زا معرفی شده است.
مواد و روش ها: تحقیق حاضر به روش مرور نظام مند، جستجو در پایگاه های Sciencedirect و Pubmed انجام شد. در پیشینه پژوهش 39 مطالعه مداخله به دست آمد که VRET را برای درمان اختلال های اضطرابی و PTSD مختلف به کار برده بودند.
یافته ها: VRET در درمان اختلال های اضطرابی از جمله هراس خاص و اجتماعی، اختلال استرس پس از ضربه، اختلال وحشت زدگی و گذرهراسی، اختلال و اضطراب فراگیر، اثرات مثبت در سنجش های پس از درمان نشان داده است و در مقایسه با روان درمان های مؤثر فعلی از جمله درمان مواجهه زنده و رفتار درمانی- شناختی، اثرات مثبت مشابه داشته است. نتایج پیشینه پژوهش نشان داد که اثرمندی VRET در سطوح شناختی، رفتاری و فیزیولوژیک رخ می دهد. همچنین، نتایج مثبت درمانی به طور عمده در پیگیری های بلند مدت نیز حفظ شد.
نتیجه گیری: VRET به عنوان یک روش درمانی جدید می تواند، بخشی از فرایند درمان اختلال های اضطرابی و PTSD قرار گیرد و مطالعات و فعالیت های پژوهشی به سمت این موضوع گسترش یابد.
تأثیرآموزش گروهی والدین کودکان 4 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقصان توجه – بیش فعالی بر اختلالات رفتاری فرزندانشان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف :اختلال نقص توجه – بیش فعالی شایعترین اختلال عصبی رفتاری دوران کودکی می باشد که برای بهبود تعاملات اجتماعی و عاطفی ایشان به مداخلات روانی اجتماعی نیاز است و یکی از تأثیرگذارترین این برنامه ها آموزش گروهی والدین می باشد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر برنامه آموزش گروهی والدین بر میزان اختلالات رفتاری کودکان دچار نقص توجه- بیشفعالی می باشد. روش بررسی : در این مطالعه شبه تجربی 54 کودک 4 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه- بیشفعالی، از بین مراجعهکنندگان به 7 مرکز کاردرمانی سطح شهر تهران بهروش ساده و در دسترس انتخاب و به طور تصادفیتعادلی به دو گروه شاهد و مداخله اختصاص یافتند. علاوه بر برنامه های کاردرمانی و دارودرمانی مشترک در هر دو گروه، به مادران کودکان گروه مداخله، به مدت 8 جلسه دو ساعته و بهصورت هفتگی برنامه آموزش گروهی والدین طبق دستورالعمل فرزندپروری مثبت ساندرز (2005) ارائه شد. ابزار گرد آوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه 48 سئوالی مقیاس ردهبندی والدین کانرز بود. دادههای حاصل به وسیله آزمون های آماری مجذور خی، تی زوجی، تی مستقل و آنالیز کوواریانس تحلیل شد. یافته ها : علی رغم بهبود معنادار هر دو گروه در ارزیابی درونگروهی قبل و بعد، میزان کاهش نمرات خرده مقیاس های رفتاری سلوک (00۱/0>P)، اضطراب (00۱/0>P)، شاخص بیش فعالی (016/0 =P) و نمره کل پرسشنامه (00۱/0>P) در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد معنادار بود. در حالی که در خرده مقیاس های یادگیری(052/0 =P)، تکانشی بیش فعالی (267/0 =P) و مشکلات روانتنی(526/0=P) تغییر معناداری ایجاد نشد. نتیجه گیری : آموزش گروهی والدین کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیشفعالی در کاهش میزان اختلالات رفتاری و اضطرابی ایشان تأثیر گذار است و این مداخله می تواند در کنار برنامه های دارودرمانی و کاردرمانی سودمند واقع شود.
بررسی پدیدارشناسانه تجربه غم در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غمیگینی یکی از ویژگی هسته ای اختلال شخصیت مرزی است با این وجود مطالعه های معدودی ماهیت این هیجان را در این بیماران مورد بررسی قرار داده اند. با توجه به ارزش سازگارانه ی این هیجان، درک این که چگونه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی غمگینی را تجربه می کنند با درمان در ارتباط قرار می گیرد. مطالعه ی حاضر تحلیل کیفی روایت های 7 شرکت کننده ی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ست که در یک مصاحبه ی نیمه ساختار یافته شرکت کرده و تجارب غمگینی شان را در بافتی رابطه ای توصیف کردند. متن پیاده شده ی مصاحبه ها بر اساس اصول تحلیل پدیدارشناسانه ی تفسیری تحلیل و شش مقوله ی اصلی استخراج شد: 1) از دست رفتن رابطه/خراب شدن رابطه/ جدایی، 2) پرخاشگری، 3) احساسات منفی نامتمایز، 4) من به عنوان موجودی بد/ناکارآمد/بی ارزش، 5) تجربه ای خارج از ظرفیت های درون روانی و 6) اجتناب از تجربه کردن. به نظر میرسد تجربه ی غمگینی در مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی همچنان که متمرکز بر از دست دادن فرد یا رابطه ای مهم است، تلاشی است برای تجربه نکردن فقدان، از دست دادن و غمگینی ناشی از آن و بیش از آن که بر فقدان متمرکز باشد بر نبود ظرفیت تجربه ی فقدان و نبود ظرفیت تجربه ی غمگینی متمرکز است.