فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۳۴۱ تا ۳٬۳۶۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال نهم مرداد و شهریور ۱۴۰۰ شماره ۳۹
۲۵۱-۲۸۲
حوزه های تخصصی:
برساخته شدن قصه های عامه از جهتی برآمده از تاریخی است که عامه مردم سعی دارند تا تلخی ها و گزندهایش را پس زنند و در دل قصه ها آن را به صورتی دلخواه مبدل کنند و خود را تسکین دهند. درپی چنین کشش و کوششی است که روایتی پدید می آید که دارای عناصری از گفتمان های تاریخی و فراتاریخی/ آرمانی است. چنین مطالعه ای در عرصه متنیت پژوهی قصه ها را می توان با نظریات مطرح نقد ادبی و در اینجا با کاربست نظریه تاریخ گرایی نو تقویت کرد. تاریخ گرایان نو با مجموعه ای از کاربست ها گفتمان های مختلف ازجمله قدرت در عرصه سیاسی، گفتمان های خاموش و مغلوب یا گفتمان های فرهنگی و غیره را بررسی می کنند. در اینجا قصه «شاه اسماعیل و عرب زنگی» براساس رویکرد تاریخ گرایی نو و با روش تبیین تاریخی مطالعه شده است. این متن افزون بر سویه های مختلف گفتمان قدرت سیاسی تاریخ ایران که در عصر صفویه در پیوند با گفتمان ایدئولوژیک مذهبی قرار دارد و با نماد ذوالفقار رخ نموده است، از گفتمانِ اقلیت کرد در آن روزگار و دیگر گفتمان های اجتماعی و فرهنگی در زیست عامه در آن مقطع و ورای آن زمان نیز سخن می گوید.
بررسی رویکردهای تأویلی بهاءولد از قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار منظوم و منثور صوفیان را براساس نوع معرفت به دو دسته می توان تقسیم کرد: معرفت شخصی و شهودی؛ معرفت رسمی و سازمان یافته. برخی صوفیّه در آثار خود از این دو نوع معرفت یاد کرده اند. گاهی کلامشان از روی آگاهی و از نوع متن های رسمی و مدرسی بوده که هدف از نگارش آن، شفافیّت معنا، تثبیت و تعلیم سنّت ها و آداب صوفیان و حاصل دانش قراردادی آنهاست؛ اما گاهی کلامشان حاصل تجربه های درونی و دریافت های شخصی است و معنا در آن پوشیده و تأویل پذیر است و هدف از نگارش آن، بیان تجربه های شهودی و دریافت های درونی و شخصی در لحظات شور و وجد و حال است. یکی از نثرهای صوفیانه-که در آن این ویژگی ها به خوبی احساس می شود کتاب معارف بهاءولد است که نویسنده در آن به بیان افکار، رؤیاها و احوال درونی خویش در لحظات اوج هیجان های عاطفی، پرداخته است. غلبه زبان استعاری، ابهام، تأویل پذیری و پراکنش معنایی در سراسر آن وجود دارد. تأویلی که بهاءولد در این کتاب از آیات قرآن دارد، بسیار بدیع و تازه است. نگارنده در این مقاله به روش توصیفی– تحلیلی در صدد آن است که تأویلات بهاءولد را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
خوانش آمریکایی آفریقایی سفیدهای لورن هانسبری و بررسی مفاهیم دلالت و صدای دوگانه ی هنری لوییس گیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لورن هانسبری نه تنها برای نمایش اشکال مختلف نقاب استعمار، بلکه برای تأکید بر بزرگداشت فرهنگ آفریقایی آمریکایی می نوشت. نمایشنامه «سفیدها»ی وی، با محوریت آفریقا و طرح پرسش هایی در زمینه بحث آزادی آفریقا خلق شده است. هانسبری در همگی آثارش ازجمله سفیدها، با حذف و انکار تاریخ و فرهنگ آفریقایی ها برای حفظ هژمونی اروپای غربی، آمریکا و نیزکلیشه سازی از نمایش افراد آفریقایی- آمریکایی های مخالف بود. هنری لوییس گیتس چهره معاصر در پژوهش های آفریقایی آمریکایی ها، صدای دوگانه را دو بخش می داند، صدایی که هم به زبان فرهنگ غالب و هم به زبان فرهنگ مغلوب سخن می گوید؛ یکی از بهترین نمونه های صدای دوگانه همانا دلالت است. وی به باز تعریف مفهوم دلالتمندی سوسور می پردازد. این مقاله مفاهیم صدای دوگانه و دلالت گیتس را در سفیدها جستجو می کند و به توصیف کاربرد این شگرد، نیز معرفی این مفاهیم به کمک مثال های نمایشنامه می پردازد. وی به این نتیجه می رسد که به خاطر همین فرهنگ ها و صداهای آفریقایی- آمریکایی ست که منحصر به فرد شده است.
واکاوی تمثیل در داستان کوتاه فارسی با تکیه بر داستان «چشم های دکمه ای من از بیژن نجدی»
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۹
108 - 123
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه مدرن شکل نوینی از داستان نویسی است که به نویسندگان زمانه ما امکان می دهد تا فارغ از قیدوبندهای ناشی از محدودیت های رئالیسم و ناتورالیسم، موضوعات مربوط به زندگی در عصر جدید را با تکنیک ها و شیوه هایی متناسب با دوره مدرن بررسی کنند. از این رو داستان کوتاه مدرن به سمت شعر گونگی و غنایی نویسی گرایش جست. از جمله مهم ترین ویژگی های ضروری و هدف از بیان این نوع داستان نویسی، روی آوردن به تمثیل است. تمثیل پیوند استواری با روایت داستانی داشته و نخستین روایت های اسطوره ای را تمثیل روایی خوانده اند. تمثیل نشان می دهد که داستان کوتاه غنایی، با امری بیرون از جهان حس و پدیده های حسّی ارتباط دارد. داستان «چشم های دکمه ای من» یکی از داستان های ماندگار بیژن نجدی است. این داستان زیبا و تأثیرگذار، از زبان یک عروسک، ماجرای حمله عراق به خرمشهر را توصیف می کند. این پژوهش با شیوه تحلیلی و توصیفی و تبیین پرسش های تحقیق به بررسی تمثیل در داستان کوتاه «چشم های دکمه ای من» پرداخته و خواننده را با تمثیل و داستان کوتاه تمثیلی آشنا می نماید.
شبکه واژگانی، صفت و قیدسازی های فریدون توللی در چارپاره های رها و نافه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
77 - 96
حوزه های تخصصی:
فریدون توللی از پیشاهنگان تحول خواهی در زبان و تصویر شعر فارسی معاصر است. این شاعر با رویکردی نوگرایانه به وادی شعر گام نهاد و نظرات مبتنی بر نوآوری و لزوم تحول در شعر را در دیباچه دفتر شعر «رها» درج کرد؛ اما در ادامه مسیر دچار فترت شد و باز به دامان غزل و قصایدی سنتی در دفتر اشعار «شگرف» و «بازگشت» پناه برد. هدف پژوهش پیشِ رو بررسی زبان چارپاره های توللی از نظر شبکه وژگانی، قید و صفت در دو دفتر رها و نافه است. جامعه آماری انتخاب شده، اشعار دفتر «رها» و نافه» است که اشعار نخستین شاعر از 1320 تا 1340 را دربر می گیرد؛ چراکه آن اندک مایه جان و زبان نوآورانه در همین دو دفتر شعر وی شکل گرفته است. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی کوشش شده است شگردهای ساخت صفت و قیدسازی اشعار رها و نافه بررسی و تحلیل زبانی و آماری شود. این مطالعه نشان می دهد توللی در ساحت زبانی، نوآوری را سرلوحه کار خود قرار داده و در زمینه کاربرد قیدها و صفت سازی های نو و متعدد و متنوع کوشش کم سابقه ای کرده است. همچنین در بحث فرم ذهنی قالب چارپاره نیز به مدد زبان و صور خیال منسجم و هم پیوند با مکتب رمانتیسم به خوبی توانسته است شبکه های معنایی و واژگانی را در فرم ذهنی اشعارش ایجاد کند. نتیجه دیگر این مطالعه نشان می دهد توللی در بیشتر چارپاره ها به دلیل توجه بیش از حد به نوآوری در ساخت کلمات و ترکیبات خوش آهنگ، فرم شعر را سطحی و کلیشه ای عرضه کرده است.
صورت های خیالیِ مجموعه ی شعری پشت یک لبخند بیوک ملکی بر اساس نظریه ی ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخیل در تمام نمودهای مذهبی، اسطوره ای و ادبی این قدرت متافیزیکی را دارد که آثاری علیه زوال، مرگ و سرنوشت خلق کند. گذر زمان و ترس از مرگ، مقوله ای است که همواره ذهن انسان را آشفته و پریشان کرده است و او را واداشته تا برای مقابله با اضطرابِ مرگ، خودآگاه یا ناخودآگاه واکنش نشان دهد. در میان شاعران حوزه ی نوجوان نیز مرگ اندیشی، ذهن خلاق بیوک ملکی را بر آن داشته تا برای درمان اضطراب مرگ برای مخاطبانِ نوجوانش به قوه ی تخیل خویش پناه ببرد و ترس ها و شیوه های کنترل آن را در تخیل خود با تصاویری نمادین بازگو کند. ازآنجایی که مجموعه شعر پشت یک لبخند از ملکی تصاویر دو قطبی (مثبت و منفی) را دارد، پژوهشگر را بر آن داشته تا با نگاهی نو، صورت های خیالیِ موجود در این مجموعه شعر را طبق نظریه ی ژیلبر دوران با استفاده از روش کتابخانه ای بررسی کند و پاسخ این پرسش را بیابد که بارزترین صورت های خیالی این مجموعه ی شعری، متعلق به کدام منظومه ی تخیلی است؟ نتیجه ی کلی پژوهش حاضر بیان گر این نکته است که بیشترین تمایل اندیشه ی ملکی در این مجموعه، به منظومه ی روزانه ی تخیلات با ارزش گذاری مثبت است که نشان می دهد شاعر تا اندازه ی زیادی به دنیای نوجوانان وارد شده و تصویر مرگ را در تخیل خود تلطیف کرده و وحشت آن را گرفته و به جای آن، تصویرهای خیال انگیز و امیدبخش آفریده است. زمان و مرگ در تخیل این شاعر در ریخت های حیوانی، تاریکی و سقوطی ظاهر شده و سپس با تصاویری متضاد کنترل گردیده است. در مجموع تصویرآفرینی های موجود در مجموعه شعر پشت یک لبخند از نظر ترتیب فراوانی بدین شرح است: ریخت های تماشایی 36 نمونه (13/39 %)، ریخت های عروجی 23 نمونه (25 %)، ریخت های تاریکی 18 نمونه (56/19 %)، ریخت های سقوطی 7 نمونه (60/7 %)، ریخت های جدایی کننده 5 نمونه (43/5 %) و ریخت های حیوانی 3 نمونه (26/3 %).
پیشنهادهایی برای ضبط برخی واژگان و ترکیبات در حدیقه الحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
121 - 148
حوزه های تخصصی:
حدیقه الحقیقه را می توان از متون دیرینه ی ادب فارسی به شمار آورد؛ به دلیل همین قدمت، واژگان، اصطلاحات و ترکیبات کهن و مهجوری در آن به کار رفته که برخی از آن ها حتی در فرهنگ های لغت هم ثبت نشده است. افزون بر این، به دلیل اشتباه کاتبان و مصححان، بدخوانی هایی در متن های کتابت شده یا مصحَح راه یافته است که شکل کتابتی پاره ای از واژگان و ترکیبات آن را دگرگون کرده و آن ها را از اصالت خویش دور کرده است. ضرورت این پژوهش در آن است که واژگان و عبارت های به کاررفته در حدیقه ، جزو میراث ارزشمند زبان و ادبیات فارسی محسوب می شود و پیش رفتن زبان و ادبیات، فاصله ی اهل زبان را با آن ها بیشتر خواهد کرد و ممکن است کشف صورت صحیح آن ها با دشواری بیشتری روبه رو گردد. شیوه ی انجام کار به صورت توصیفی تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات، منابع کتابخانه ای است که در آن، از دستاورد پژوهش های دیگر محققان این حوزه بهره برده شده است. عمده ترین دستاورد این پژوهش، پیشنهادهایی برای ضبط برخی واژگان و ترکیبات در این منظومه است که مشکل مفهومی پاره ای از ابیات را برطرف خواهد کرد.
سیمای معشوق در شعر محجوبه هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۸)
247 - 276
حوزه های تخصصی:
سیمای معشوق در شعر مَحجوبه هِروی چکیده وصف و ستایش معشوق و بیان ویژگی های او، از ارکان اصلی شعر و ادب غنایی به شمار می آید؛ اما گاه زندگی در جغرافیایی خاص مانند افغانستان، قواعد عرفی و سنت حاکم بر آن جامعه، سخن گفتن از معشوق را برای بانوان شاعر و نویسنده محدود کرده است؛ با وجوداین، تعدادی از شاعران و نویسندگان، با گذر زمان و رشد فرهنگی جامعه، توانسته اند قلم به دست بگیرند و احساسات زنانه ی خود را درباره ی موضوع های مختلف، ازجمله معشوق، به تصویر بکشند. در میان این شاعران و نویسندگان زنِ افغانستان، «محجوبه هروی» از بانوان خویش قریحه و خوش ذوق قرن 13ه.ق است که معشوق را در دو هیئت: سیمای ظاهری (رخسار، زلف، چشم و...) و سیمای باطنی مثبت یا منفی (باوفا، بی وفا، مغرور، بدعهد و...) نمایش می دهد و از هجران و نرسیدن به معشوق ناله سر می دهد. نگارندگان برآنند تا با بررسی سیمای معشوق در دیوان این شاعر، به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، شاخصه های ظاهری و منش های باطنی معشوق را از دیدگاه یک زن و در محیط اجتماعی خاص، واکاوی و موجبات آشنایی خوانندگان را با فرهنگ عشق در این ناحیه فراهم کنند.
ریشه یابی منابع تاریخی در آثار نمایشی بهرام بیضایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
«هرکه شیرینی فروشد، مشتری بر وی بجوشد»؛ نگرشی به عناصر غنایی ساز کلام سعدی در غزلیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
147 - 164
حوزه های تخصصی:
بوطیقا یا طرز و انواع ادبی از زمان های گذشته از مباحث اصلی نقد ادبی بوده و به قدمت مکاتب فکری- فلسفی و ادبی یونان است. در این حوزه که به نوعی شیوه و رسته آثار ادبی در آن مشخص می شود، هر اثر بنابر داشتن ویژگی هایی به یک نوع تعلق می یابد که دانستن آن در مرحله نخست به مخاطب از باب همسوساختن انتخابش با ذوق و سلیقه شخصی کمک می کند و در مراحل بعد، برای مباحث مربوط به سبک شناسی، معنی شناسی و سرانجام تحلیل محتوای آثار بسیار سودمند است. در میان انواع ادبی، یک قسم «نوع غنایی» نام دارد و این نوع با عناصر و وجوهی ویژه خود، طیف وسیعی از آثار ادبی را دربر می گیرد و غزل بخش بزرگی از این طیف گسترده را تشکیل می دهد که در ادبیات فارسی با نام سعدی به طرزی خاص پیوند عمیقی دارد. پرسش این است منظور از ادبیات غنایی چیست؟ همچنین وجود چه عناصری موجب می شود تا مجموعه ای چون غزلیات سعدی غنایی دانسته شود؟ آنچه در این پژوهش بررسی خواهد شد عناصر و اجزائی- لفظی و معنایی- است که غزلیات سعدی را از مایه و لایه های غنایی به کمال بهره مند کرده است. هدف این پژوهش، ضمن به دست دادن تعریفی جامع از بوطیقا (طرز) و نوع ادب غنایی، کشف و دسته بندی عناصر و معیارهای پر بسامد غزلیات سعدی است که بدان ها نمودی ویژه بخشیده است. در این مقاله علاوه بر اتّکای به تعاریف موجود، نمونه هایی آورده و با یکدیگر مقایسه می شود.
الوطن فی قصائد مظفر النواب وسید أشرف الدین حسینی دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
57 - 80
حوزه های تخصصی:
لکل من مظفر النواب و سید أشرف الدین الحسینی الملقب ب «نسیم شمال»، میول ونزعات وطنیه وتحرریه، فهما یستخدمان التکتیکات نفسها لحمایه الوطن ومحاربه الاستعمار والطغیان. یعیش کلاهما فی عصر یتشابه فیه المناخ السیاسی والاجتماعی والأدبی فی بلدیهما إلی حد بعید. إنهما یعتبران الأدب وسیله لتنویر المجتمع ویستخدمانه لهذا الغرض. مظفر النواب ، شاعر عراقی، کان له دور مهم فی دعوه الأمه العربیه والإسلامیه لمحاربه الاستبداد والاستعمار والقمع ومحاربه الأجانب، وکذلک الشاعر الإیرانی الساخر سید أشرف الدین حسینی وفی هذه الدراسه سنناقش دور الاثنین فی إیقاظ الناس ومواجهه الظلم والاستعمار. یحدد الوضع السیاسی والاجتماعی والاقتصادی لأی بلد إلی حد کبیر أسلوب وطریقه الکاتب والشاعر، ویعتبر شعر وأدب أی أمه صوره معکوسه للوضع السیاسی والاجتماعی والاقتصادی والثقافی للمجتمع. بالنظر إلی قصائدهما نجد الأجواء التی عاشا فیها کلاهما إنهما یحبان أبناء وطنهما ویطالبانهم بالوعی والیقظه والمسؤولیه. لکل منهما أفکاره ورؤیته الخاصه للعالم، والمفتاح لتغلغل کلماتهما هو معرفه الذوق الأدبی للشعب والتعبیر عن قضایا ومشاکل الجماهیر.
خوانشی نشانه شناختی از پیرنگ داستان کودکانه «مداد بنفش»: با رویکرد نوشتار زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیکسو(Cixous) مانند لکان، زبان را قضیب محور می داند؛ ازهمین رو با دعوت به «نوشتار زنانه» قصد واسازی زبان را دارد. سیکسو با الهام از دریدا منکر تمامیت زبان و خواهان نفیِ دال های دارای مدلولِ ثابت و روشن است؛ بر همین اساس مهمترین ویژگی نوشتار زنانه را ابهام و استعارات کثیرالمعنا می داند. با توجه به اینکه «نوشتار زنانه» رویکردی پساساختگرا است و هدف پساساختگرایی، دگرخوانی متن، لذا مقاله حاضر در پی آن است که با رهیافتی نشانه شناختی و در چهارچوب فمنیسمِ سیکسویی، دگرخوانشی از داستان «مداد بنفش» ارائه دهد. در همین راستا، در عناصر اصلی داستان مذکور (در شخصیت ها، کنش ها، روابط علّی حوادث) دال های سیال و چندمدلولی را کشف و وفقِ پارادایم های نظریه «نوشتار زنانه» تعبیر می کند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی نشان می دهد که: اولا، نوشتار زنانه صرفاً قائم به سبک و صورت نوشتار (روساخت داستان) نیست؛ بلکه از طریق شخصیتی سیکسویی و روابط علّیِ حوادث می تواند نمودِ پیرنگی (در ژرف ساخت داستان) داشته باشد؛ ثانیا، راه برون رفت از سرکوب جنسیتی، از زبان می گذرد. پژوهش هایی که تا کنون وفق رویکرد سیکسویی انجام شده اند، اغلب سبک بیان و شگردهای شاعرانه سازی فُرم را مورد توجه قرار داده اند. نوآوری پژوهش حاضر این است که اولا، نوشتار زنانه را نه صرفا در سطح سبک و سیاقِ بیان، بلکه در سطح پیرنگ و درون مایه مطالعه می کند. ثانیا، با استفاده از رویکرد پساساختاریِ «نوشتار زنانه»، خوانش مسلطِ مردسالارانه متن را واسازی می کند. ثالثا، برای نخستین بار از رویکرد نوشتار زنانه سیکسو برای خوانش ادبیات داستانی کودک بهره می جوید.
بررسی تطبیقی اندیشه های «خردگرایی انسان» و «دوگانگی جسم و جان» از دیدگاه سعدی و الکساندر پوپ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
59 - 87
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر توصیف و تحلیل تطبیقی اندیشه های «خردگرایی انسان» و «دوگانگی جسم و جان» از دیدگاه سعدی، شاعر کلاسیک قرن سیزدهم میلادی ایران و الکساندر پوپ، نویسنده و شاعر برجسته قرن هجدهم انگلستان بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است. بررسی آثار سعدی و پوپ نشان می دهد که یکی از مهم ترین اشتغالات ذهنی این دو شخصیت بزرگ شناخت ماهیت انسان بوده است و در این زمینه اندیشه هر دو شاعر از دو سرچشمه مهم دین و فلسفه نشئت گرفته است. اهمیت تحقیق در این است که با مقایسه اشعار سعدی و پوپ می توان به نوع نگرش این دو نویسنده به ذات انسان در دو فرهنگ متفاوت دست یافت. همچنین از این بررسی می توان زمینه های مشترک و بین رشته ای ادبیات و مذهب و فلسفه را در ادبیات فارسی و انگلیسی نشان داد. یافته های این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به دست آمده است. این مقاله نشان می دهد که هرچند سعدی و الکساندر پوپ به دو فرهنگ و دو مذهب و پیشینه تاریخی کاملاً متفاوت تعلّق دارند اما در تأملات بنیادی و اندیشه های زیربنایی با هم مشابهت دارند.
بررسی تطبیقی شعر «پشتِ دریاها»ی سهراب سپهری و شعر «شهر» کنستانتین کاوافی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
88 - 110
حوزه های تخصصی:
احساسات انسان ها در سراسر جهان به صورت غم و شادی ظهور می کند و این خصیصه ای جهان شمول است. سهراب سپهری آن چنان که می دانیم در مجموعه «حجم سبز»، شعری نوستالوژیک به عنوان «پشت دریاها» دارد. این شعر در کلّیت خود، به یکی از شعر های شاعری یونانی به نام کنستانتین کاوافی، با عنوان «شهر» شباهت دارد. مقاله حاضر به روش تحلیلی با رویکرد توصیفی، کوشیده است تا در راستای مقایسه این دو اثر با رسم جدول و سیزده بند تجزیه و تحلیل، به شباهت ها و تفاوت های آن دو شعر بپردازد و نیز به پرسش تأثیرپذیری یکی از دیگری نیز پاسخ درست احتمالی بدهد. بررسی های پژوهش حاضر نشان از این دارد که کاوافی پیش از سروده شدن شعر سهراب شعر خویش را سروده بوده و البته سهراب بعدها و احتمالاً بعد از خواندن شعر کاوافی شعر خویش را سروده است. شعر سهراب، سرشار از امید و خوش خیالی است در حالی که شعر کاوافی سرشار از ناامیدی است. شعر سهراب بلند و معنوی، در حالی که شعر کاوافی کوتاه و دنیوی است. در شعر سهراب ناامیدیِ مقطعی، منجر به رفتن می شود در حالی که ناامیدی کاوافی منجر به ماندن و پیری و... می شود. برخلاف سهراب که به شهر آن سوی دریا امیدوار است، کاوافی هرگز به آن اعتقادی ندارد. در شعر سهراب صحبت از «منِ» شاعر و در شعر کاوافی سخن از «تو»یِ مخاطب است. توصیفات شعر سهراب بسیار زیاد است در حالی که در شعر کاوافی توصیف بسیار کمی را شاهد هستیم. بر خلاف تفکّر دنیوی کاوافی، تفکّر سهراب در این شعر عارفانه است. سهراب با اظهار غربت خود، خاطره بهشت را یادآور می شود درحالی که غربت کاوافی ناشی از زندگی دنیوی اوست. سهراب از تعلّقات دنیوی قطع امید می کند امّا کاوافی از زندگی قطع امید می کند. برخلاف فضای تیره و ناامیدکننده شعر کاوافی، فضا و واژگان شعر سهراب امیدوارکننده است. شعر سهراب با زبانی شاعرانه و ابهام آمیز سخن می گوید و شعر کاوافی دارای زبانی عامیانه و صریح است.
نقش امثال فارسی در انسجام متون منثور منتخب پس از اسلام تا سده هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
45 - 70
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای رایچ در میان نویسندگان متون منثور فارسی، استفاده از امثال در آثارشان بوده است که نه تنها کارکردی بلاغی دارند، که در انسجام متن هم نقش بسزایی ایفا می کنند. این مقاله بر آن است تا با بررسی امثال فارسی در متون منثور منتخب تا سده هشتم هجری، نقش آنها را در انسجام متون از مناظر مختلف نشان دهد. بدین منظور پس از مطالعه دقیق 25 متن منثور فارسی، امثال به کار رفته در آنها استخراج شده و سپس بر مبنای نظریه انسجام هلیدی و حسن، از نظر انسجام دستوری، واژگانی، پیوندی و معنایی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می-دهد که در میان عوامل دستوری، جایگزینی، در میان عناصر واژگانی، تکرار، در میان عناصر پیوندی، پیوندهای اضافی و در میان عوامل معنایی، تأیید معنا بسامد بالاتری نسبت به سایر عناصر داشته اند. همچنین در این میان، نقش عوامل معنایی در انسجام بخشی امثال فارسی به متون خود بیش از سه عامل دیگر بوده است. افزون بر این، بررسی عوامل انسجامی در متون مختلف به تفکیک سده هایی که در آنها نوشته شده اند، گویای آن است که بسامد و میزان تأثیر هریک از آنها در سده های مختلف تقریباً برابر است و یا تفاوتی بسیار اندک دارد که نشان دهنده ویژگی های ذاتی امثال در انسجام بخشی به متون است.
پرده های ابهام در لایه های معنایی مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
135 - 158
حوزه های تخصصی:
از آن جا که زبان عرفان تجربه های شهودی ودریافت های آن سری عارفان را درخود پیچیده واز ابزارها وشگردهای متنوع ومتلونی برای محسوس وملموس ساختن آن ها به کار می گیرد واز سویی نیز زبانی معناگراست،عمدتا لایه های معنایی چندگانه ای را دربر دارد واغلب با تاویل وتفسیرهای مختلفی همراه است.تلاش عارف برای استفاده بهینه از یک روساخت برای بیان چند ژرف ساخت، از علل دیگر تاویل پذیری ومهمتر از همه ایهام و ابهام معنایی متون عرفانی است و عارفان بر این عقیده اندکه زبان معمول آدمی توانایی انتقال تجربه های عرفانی را ندارد، این مساله موجب چندمعنایی و مبهم شدن هر چه بیشتر متون عرفانی شده است. در میان بزرگان ادب ایرانی، چهره شمس همواره در هاله ای از ابهام نهان گشته است و یکی از علل این را می توان زبان مبهم وی در مقالات شمس دانست. مقالات شمس سرشار از ابهام و هنجارگریزی های زبانی است که درک و فهم معنا را به پرده تعویق وتاخیر وگاه عدم دریافت درست می کشد. در این پژوهش به بررسی این عوامل -که کلید ورود به جهان شمس و بتبع آن راهی به جهان مولوی است- خواهیم پرداخت و به رفع ابهام وگشایش سطوح معنایی در برخی از گزاره های مقالات شمس در شش مفهوم بلند عرفانی می پردازیم و نشان خواهیم داد ابهام در مقالات شمس علاوه بر آن که از ویژگی های زبان عرفانی است، برآمده از تجربیات عرفانی خاص شمس و نگرش او به زبان نیز هست.
تحلیل سفرهمای به چین در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی بر اساس نظریه کهن الگوی «سفرقهرمان» جوزف کمبل(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هنر و ادبیّات در اسطوره شناسی کمبل جایگاه ویژه ای دارند و از مهم ترین پیکره های مطالعاتی محسوب می شوند. تک اسطوره از روش های اسطوره شناختی در حیطه ادبیّات و هنر است هم در ساحت خلق هم در ساحت درک. منتقدان برای درک آثاری که از این راه خلق شده اند به تک اسطوره روی می آورند. کمبل بیش از هر هنر دیگر با ادبیات درگیر بوده است. کهن الگوی سفر قهرمان کمبل بر سه خط کلّی روایتی جدایی، تشرّف و بازگشت همراه با هفده زیر مجموعه تبیین شده است که در پایان زمینه ساز تکامل روحی- روانی قهرمان است. این پژوهش به صورت تحلیلی – تطبیقی و در جامعه آماری منظومه همای وهمایون صورت پذیرفته است و به تحلیل سفر همای به چین بر اساس نظریه «سفرقهرمان» جوزف کمبل پرداخته است و برایند پژوهش این است که سفر همای تا حدّ زیادی مطابق بر سفر قهرمان کمبل بوده است و قهرمان در پایان سفر به تکامل روحی- روانی و خودشناسی و کسب هویّت رسیده است.
بررسی ویژگی های سبکی رمان «ریشه در اعماق» با رویکرد سبک شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی آن است رمان «ریشه در اعماق» را از منظر سبک شناسی انتقادی مورد واکاوی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می توان با استفاده از مؤلفه های خاص سبکی به ایدﺋولوژی پنهان متن دست یافت؟ در این مقاله، رمان مذکور بر اساس شاخصه های سبک شناسی انتقادی، مورد توجه قرار گرفت. هدف این پژوهش، رسیدن به تفسیر و درک عمیق از اثر است. زیرا از منظر سبک شناسی انتقادی، راحت تر می توان به جلوه های پنهان ایدﺋولوژی، سلطه، قدرت و گفتمان حاکم بر این رمان دست یافت و بر روی این نکته تامل کرد که زبان چگونه این مفاهیم اجتماعی را بازتولید می کند. رمان «ریشه در اعماق» به مساﺋل رزمندگان و جانبازان می پردازد. ایستادگی شفی -جانباز جنگ- به عنوان نماینده گفتمان ملی(مذهبی) دربرابر تنگناهای زیستی و قوانین محلی و سنتی و امیدواربودن او، نقصان گفتمان محلی و ابتر بودن آن و برعکس، اقتدار، نوید بخش بودن و استمرار گفتمان ملی(مذهبی) را در طول زمان نشان می دهد. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی تنظیم شده است.
بررسی تطبیقی پیرنگ غیرخطی در رمان «مملکه الغرباء» از الیاس خوری و «من ببر نیستم» از محمدرضا صفدری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی عنصر مهمّ پیرنگ را به عنوان شاکله اصلی رمان دربر دارد. پیرنگ از عناصر شروع، گسترش، تعلیق، نقطه اوج، گره گشایی و پایان تشکیل شده است که این نوع ترتیب عناصر را در داستان های کلاسیک می توان یافت. در حالی که ترتیب عناصر پیرنگ منظّم سنّتی در رمان های پست مدرن با نوعی برهم ریختگی و هنجارشکنی در بافت هنری پیرنگ همراه است؛ زیرا هدف اصلی در داستان های پست مدرن برخلاف داستان سنّتی، شالوده شکنی و بیان افکار نویسنده به طور آزاد و بی قید در قالب تداعی های ذهنی شخصیت های داستان و به چالش کشیدن ذهن مخاطب است. رمان های پست مدرن ملکه الغرباء از الیاس خوری و من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود تاکم از محمدرضا صفدری با داشتن پیرنگی نامنظم، بافتی آشفته به خواننده ارائه داده اند. بر این اساس پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی مؤلّفه های پیرنگ غیر خطی را در دو رمان یادشده واکاوی کند. نتایج نشان می دهد شیوه پیرنگ سازی در دو رمان به گونه ای است که ترتیب تقویمی توالی وقایع در آن کنار گذاشته می شود و رخدادها پس و پیش روایت می شوند و بسیار پیش می آید که اصلاً زمان حالی در روایت وجود ندارد؛ همچنین بارزترین ویژگی پیرنگ غیر خطی در دو رمان مورد بحث ابهام در روابط، فقدان پیکره، عدم انسجام و نمایش محوری است.
بررسی مضامین تعلیمی در شعر فرخی یزدی و ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
213 - 243
حوزه های تخصصی:
از دیرباز تا کنون شاعران با در نظر گرفتن دستورالعمل های اخلاقی و تعلیمی در شعر خود سعی بر بهبود اوضاع جامعه داشته اند. با شکل گیری مشروطه و سیاست های حاکم نیاز به تعلیم و اصول اخلاق به مردم جامعه احساس می شد. این پژوهش بر مبنای روش توصیفی -تحلیلی حاصل از مطالعات کتابخانه ای انجام شده و هدف اصلی آن تبیین نمودهای تعلیمی در اشعار فرخی یزدی و ایرج میرزا است. فرخی یزدی و ایرج میرزا از جمله شاعران آزادی خواه عصر مشروطه هستند که به تعلیم و آگاهی بخشیدن مردم توجه داشته اند. بررسی اشعار این دو شاعر نشان می دهد که، بینش اجتماعی آن ها و موضع گیری متفاوتشان در مورد تعلیم و تربیت تا حد زیادی از طبقه اجتماعی آن ها تأثیر پذیرفته است. نتیجه این پژوهش حکایت از آن دارد که، به دلیل تفاوت های خانوادگی، فکری و سیاسی دو شاعر، مضامین تعلیماتی در شعر آن ها در دو جهت متفاوت سیر می کند.