فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۸۱ تا ۴٬۰۰۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶(پیاپی ۹۱)
۲۳۵-۲۱۵
حوزه های تخصصی:
رابطه جامعه و ادبیات دوسویه است؛ به طوری که هریک بر دیگری اثر می گذارد. بوردیو در نظریه عمل به تعامل ادبیات و جامعه و تأثیر متقابل آن دو بر یکدیگر پرداخته است. در مقاله حاضر، با هدف تحلیل جامعه شناختی اشعار احمد شاملو با استفاده از نظریه «عمل» پیر بوردیو، سه رکن منش، میدان و کنش در تحلیل اساس قرار داده شده تا طرز تفکر و نوع عملکرد این شاعر نوپرداز معاصر روشن شود. نوع تحقیق در این نوشته، ازحیث ماهیت و روش، توصیفی -تحلیلی و براساس هدف، بنیادی -نظری است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که ذهنیت شاعر، که برمبنای نوع تربیت فردی و اجتماعی در خانواده و جامعه شکل گرفته، مَنشی ثابت و پایدار است و با ذائقه (منش) خاصی که دارد، در مواجهه با قدرت حاکم (میدان)، به میزان برخورداری از سرمایه های موجود، سبک زندگی را انتخاب می کند و با توجه به جایگاهی (قطب استقلال) که در آن قرار می گیرد، در اثر تضاد دیالکتیکی (بین منش و میدان)، موضعی سخت و به شدت منفی می گیرد و کنش های متفاوتی نشان می دهد که برآیند آن سرودن اشعار سیاسی اجتماعی و در مرتبه اعلی، نوآوری در زیر میدان تولید شعر فارسی است.
بازنمایی عناصر سازنده جهان های زیرشمول در داستان براساس رویکرد شعرشناسی شناختی: مطالعه موردی بوف کور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۵
۱۷۷-۱۴۱
حوزه های تخصصی:
بازنمایی جهان های زیرشمول در انگاره جهان های متن مورد نظر وِرث (1999) براساس رویکرد شعرشناسی شناختی، هدف اساسی پژوهش حاضر بوده است. نگارندگان در نوشتار پیش رو، با بررسی داستان بوف کور براساس جهان های زیرشمول نشان دادند که نویسنده داستان به چه میزان از عناصر سازنده جهان های زیرشمول شامل اشاره ای، نگرشی و معرفت شناختی استفاده کرده است. ماهیت روش شناسی این پژوهشِ کیفی، توصیفی تحلیلی بوده و داده ها از داستان بوف کور انتخاب شده اند. گفتنی است که تمامی بندهای موجود در این داستان موردبررسی قرار گرفته اند، اما به دلیل محدودیت در حجم مقاله، صرفاً در بیست بند از داستان مذکور، لایه های سه گانه جهان های زیرشمول، به مثابه یکی از لایه های معنایی در انگاره جهان های متن در رویکرد شناختی تحلیل شده اند. نگارندگان در صددند تا نشان دهند که بازنمایی جهان های زیرشمول سه گانه در داستان بوف کور چگونه بوده و اینکه نویسنده چگونه از این لایه ها در داستان استفاده کرده است. یافته ها حاکی از آن است که داستان بوف کور به وجه معرفت شناختی، به مراتب بیشتر از دیگر وجوه جهان های زیرشمولِ اشاره ای و نگرشی توجه داشته است. همچنین، نتایج نشان داد که اکثر بندها روایی و گفتمانی بوده و جهان زیر شمول معرفت شناختی در این داستان بازتاب گسترده ای داشته است.
نوع شناسی بازنمایی عشق در رمان های نوجوان فرهاد حسن زاده براساس الگوی رابرت استرنبرگ (مطالعه ی موردی رمان های این وبلاگ واگذار می شود و عقرب های کشتی بمبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوع شناسی بازنمایی عشق در رمان های نوجوان فرهاد حسن زاده براساس الگوی رابرت استرنبرگ (مطالعه ی موردی رمان های این وبلاگ واگذار می شود و عقرب های کشتی بمبک ) چکیده دوران نوجوانی به دلیل تغییرات چشم گیری که از نظر مسائل جنسی، عاطفی و شناختی در فرد پدیدار می شود، دوره ای مهم از زندگی به شمار می آید. تغییرات هورمونی، تکمیل اندام های جنسی و دگرگونی های ظاهری، شرایط ویژه ای را رقم می زند که افزایش میزان حساسیت و آسیب پذیری نوجوان را در پی دارد. ارائه ی آگاهی های لازم از سوی والدین و متولیان امور نوجوانان باعث کاهش خطرات و لغزش های احتمالی در این دوره می شود. عشق از آن دسته عواطفی است که در این دوران پدیدار می شود و به سرعت تبدیل به یکی از اصلی ترین دغدغه های نوجوان می گردد. شیوه ی بازتاب عشق در رمان هایی که برای مخاطب نوجوان نوشته می شود، می تواند در زمینه ی آشنایی نوجوانان با این احساس و مدیریت درست آن، اثرگذار باشد. فرهاد حسن زاده از نویسندگانی است که در آثار خود به این مهم پرداخته است. در این پژوهش نحوه ی انعکاس این مفهوم در آثار این نویسنده با توجه به الگوی رابرت استرنبرگ از عشق و تقسیم بندی هشت گانه ی او از این مقوله به شیوه ی توصیفی تحلیلی بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که به جز یک ارتباط از نوع کامل، عشق های یک طرفه که در یکی از طرفین به حالت نبود عشق و طرف دیگر به شکل عشق ابلهانه نمودار می شود، در کنار عشق از دو نوع رمانتیک و دلباختگی در هر دو داستان فرهاد حسن زاده نمود بیشتری دارند. واژه های کلیدی : الگوی رابرت استرنبرگ، بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی، رمان نوجوان، عشق.
مطالعات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، رویکردهای روش شناسی آن و بحران هویّت ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
179 - 207
حوزه های تخصصی:
مطالعات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، به عنوان یک رهیافت نوین در تحلیل و بررسی های ادبی قادر است تا با رها ساختن ادبیات از انزوا، زمینه گشودن افق های جدید فکری و برقراری رابطه ادبیات با سایر رشته های علوم انسانی از جمله زبان شناسی، هنر و مطالعات فرهنگی را فراهم آورد. همچنین، بسیاری از تنگناهای مطالعات علمی را بر طرف می کند و منجر به غنا، تنوع و گسترش حوزه مطالعات ادبی می شود. در این جستار، نخست نگارنده می کوشد تا پس از بررسی مفهوم میان رشته ای و ضرورت توجه به آن در مطالعات ادبی، با بررسی تحولات میان رشته ای ادبیات تطبیقی، درک روشنی از تفاوت رویکرد سنتی این نظریه و چرخش های میان رشته ای آن در عصر حاضر ارائه دهد. سپس به بررسی مفهوم بحران هویت که به دنبال ورود نظریه های مختلف به حوزه ادبیات تطبیقی مطرح می شود، می-پردازد، علل آن را تبیین می کند و می کوشد تا با بررسی چارچوب های صحیح و نظام مند برای بررسی های میان رشته ای در ادبیات تطبیقی، ضرورت نظام مند بودن و کاربردی بودن این نوع مطالعات را با حفظ مرزبندی های علمی و منطقی میان رشته ها را نشان دهد.
بلاغت تطبیقیِ هندی(اَلَنکار) و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
209 - 229
حوزه های تخصصی:
با فراهم آمدن امکان گفتگوی فرهنگی- ادبی میان ایران و هند در دوره صفویان/ تیموریان، مجال آن نیز پیش می آید که بلاغت هندی(اَلَنکار)، با بلاغت اسلامی تطبیق داده شود و محسّنات و مسائل زیبایی شناختی و بلاغیِ هندی همراه با پی آیه ای در «نایکابهید»(علم النسوان یا معشوق شناسی)، در تخاطب با بلاغت اسلامی در دو نمود عربی و فارسی اش، به زبان های فارسی و عربی برگردانده شود. در این باره سه کتاب بیشترین دستاوردها را داشته اند: «تحفه الهند»(1068-1118ق.) از میرزاخان ابن فخرالدّین محمّد و «سِبحَهُ المرجان فی آثار هندِستان»(1177ق.) و «غزلان الهند»( 1178ق.) از میرغلامعلی آزاد حسینی واسطی بلگرامی. به بویه معرّفی این جریان در بلاغت اسلامی و واکاوی ساحت های همانندی و ناهمانندی بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، در این جستار که به شیوه توصیفی- تحلیلی فراهم آمده است، پس از به دست دادن شناخت نامه ای از آثار پیشگفته، نکاتِ چندی از بیان، بدیع و نایکابهید(معشوق شناسی) هندی در تطبیق با بلاغت اسلامی و زیبایی شناسی معشوق شعر فارسی دیده و بررسیده شده است. از جمله نتایج آنکه، در کنار محسّنات و صنعت های خاصّ بلاغت اسلامی و محسّنات و صنعت های مشترک میان بلاغت هندی با بلاغت اسلامی، که در نوع خود جذّاب اند و کارایی های گوناگونی در قلمروهای ادبیات خلّاق و پژوهش های ادبی دارند، گروهی از محسّنات و صنعت ها که خاصّ بلاغت هندی اند، عمدتاً محتوایی و معنایی اند؛ برای آن ها از شعر عربی و فارسی می توان شواهد فراوانی به دست داد و برخی از آن ا را نیز می شود در تحلیل زیبایی شناسانه شعر عربی و فارسی به کار برد.
بررسی تطبیقی-انتقادی تعریف سنت و نوآوری در نقد ادبی ایران و جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
231 - 252
حوزه های تخصصی:
مفهوم سنت از مفاهیم پرکاربرد در علوم انسانی است و در هر یک از حوزه های آن معنای اصطلاحی خاصی دارد . در این میان، سنت ادبی و نوآوری، به عنوان مفهوم متقابل آن، از اهمیت ویژه ای در ادبیات به ویژه نقد ادبی برخوردار است. این پژوهش با نگاهی انتقادی تعاریف سنت و نوآوری را در آراء صاحب نظران ایرانی بررسی کرده و نتایج به دست آمده را با مهم ترین نظریات منتقدان غربی و عربی تطبیق داده و وجوه شباهت و تفاوت آن ها را نشان داده است. بر اساس نتایج این پژوهش ، در یک نگاه کلی می توان گفت که این تعاریف دارای اختلافاتی از دو جنبه گستردگی عناصر تشکیل دهنده و الزامی بودن یا نبودن شرط تکرار در شکل گیری سنت اند . بر این اساس ، تمامی ویژگی های صوری و محتوایی که در آثار ادبی وجود دارند و پس از گذشت دوره های زمانی کوتاه یا طولانی تکرار و تدوام می یابند، سنت ادبی را تشکیل می دهند . در باب نوآوری نیز باید گفت رابطه پویای آن با سنت، جوهره اصلی آثار ادبی و ضامن موفقیت نوآوری-های ادبی و سبب نوزایی مداوم سنت است.
تجلّیات عقده النقص الأدلریه لدی الشخصیه المحوریه فی روایه طیور أیلول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
31 - 55
حوزه های تخصصی:
یعتبر النقد الأدبی التحلیلی النفسی من الحقول الجدیده فی مجال النقد الأدبی، والذی یقوم فیه الناقد بتحلیل ودراسه الزوایا الخفیه والمظاهر النفسیه الموجوده فی شخصیات العمل الأدبی، لکی یخضع النص لتحلیل أمثل. حاولنا فی البحث الراهن إلى تحلیل شخصیه "منى" البطله والشخصیه المحوریه فی روایه "طیور أیلول" لإمیلی نصر الله الکاتبه والروائیه اللبنانیه فی ضوء نظریه أدلر فی علم النفس الفردی؛ إذ أن هذه الروایه تناقش الإحباط والنبذ عند النساء فی المجتمعات الریفیه اللبنانیه، حیث کن یعانین من الشعور بالنقص وانعدام الذات والوحده؛ ومن ضمن هذه الشخصیات "منى" بطله الروایه. اعتمدت الدراسه المنهج الوصفی- التحلیلی ضمن إطار نظریه أدلر فی علم النفس الفردی، وتبحث مسلّمه أساسیه من مسلمات نظریته، وهی عقده النقص وملامح تکوینها فی شخصیه "منى" وانعکاسات هذا الشعور فی سلوکیاتها، ثم اتخاذها آلیات لتعویض ذلک الشعور. وتوصلت هذه الدراسه إلى أن بعض العوامل مثل البیئه الاجتماعیه والتقالید القاسیه خاصه وجهه نظر والد منى الاستبدادیه والإحباط فی الغرام، والفقر، أوجد عقده النقص لدیها، ولقد توسلت منى لتعویض هذا النقص بطرق غیر اعتیادیه ومتوهمه مثل اللجوء إلى التعویض الخیالی والهروب من الأسره والواقع المعاش فی المجتمع، والتی لا تترک فی النهایه آثارًا إلا خیبه الأمل والشعور بانعدام الذات.
قدمت دو منظومه به نام فرامرزنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
77 - 96
حوزه های تخصصی:
در میان منظومه های پهلوانی شناخته شده، دو منظومه به نام فرامرزنامه وجود دارد، یکی فرامرزنامه بزرگ و دیگری فرامرزنامه کوچک. مصحّحان تاریخ سرایش این دو منظومه را به ترتیب سده پنجم و سده ششم دانسته اند. امّا در هر دو منظومه نشانه هایی هست که با این تاریخ ادّعایی سازگاری ندارد. این نشانه ها تا کنون به طور کامل بررسی نشده است امّا توجّه برخی از پژوهشگران را تا اندازه ای جلب کرده است. در این جستار پس از یادکرد نظرات پژوهشگران درباره قدمت فرامرزنامه بزرگ و فرامرزنامه کوچک و سنجش و ارزیابی استدلال ها و سندهای مربوط بدان، با تمرکز بر زبان این دو منظومه نشان داده شده است که هیچ یک از این دو اثر را نمی توان از جمله متن های پیش از حمله مغول به شمار آورد. کاربرد برخی از واژه ها و ساخت های دستوری و به ویژه صورت های آوایی در کنار برخی از دیگر نشانه های زبانی و ادبی موجود در هر دو متن پژوهشگر را بدین باور رهنمون می شود که باید در تاریخ سرایش آن دو بازنگری کرد و آن دو را از سروده های سده های هشتم هجری یا پس از آن دانست.
نقش هم دلی و تاثیر آن بر خواننده در رمان بعد از پایان فریبا وفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
345 - 369
حوزه های تخصصی:
احساس یکی از ویژگی های مشترک بین شخصیت های داستانی و افراد واقعی است. نحوه و میزان بازنمایی احساس در روایت بر سطح ارتباط خوانندگان با دنیای داستان یا مشارکت آن ها در رویدادها و موقعیت های داستانی و نیز تفسیر آن ها از معنای متن تاثیر می گذارد. در داستان های واقع گرا، احساس نقش تعیین کننده ای در شخصیت پردازی روایت دارد. بعد از پایان نوشته ی فریبا وفی یکی از این نمونه هاست. طرح داستان در روایت وفی در درجه ی اول بر اساس نقش حس صمیمیت یا همدلی در چگونگی آغاز و پایان پیوندهای دوستی میان شخصیت های اصلی است. با استفاده از روش روایت گری گذشته نگر، رمان وفی فرایند درون نگری راوی نسبت به دلایلگسست رابطه اش با دوستی قدیمی را روایت می کند. بنابراین، روایت راویِ اول شخص مفرد در رمان وفی را می توان حکایت راوی از سِیر دگرگونی حس ها و نگرش های او نسبت به رابطه ای در گذشته اش دانست. با استفاده از رویکرد بینارشته ای احساس و روایت، که از زیرشاخه های روایت شناسی پساکلاسیک است، جستار حاضر تلاش کرده است به بررسی و تحلیل نقش احساس در بعد از پایان بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که پیرنگ رمان وفی بر بازنمایی حس های شبه انسانی همچون حس صمیمیت یا همدلی استوار است. این ویژگیِ آشنا در بعد از پایان مؤید و بسط دهنده همدلی خواننده با سرگذشت دو شخصیت محوری و نیز سبب افزایش تاثیر رواییِ آن بر خواننده از طریق تسهیل ارتباط نزدیک تر او با رویدادها و موقعیت های دنیای داستان می شود.
معرفی مثنوی قضاوقدرِ میرزااحمد سند کاشانی (قرن12)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
53 - 74
حوزه های تخصصی:
یکی از منظومه های قضاوقدر دوره ی صفویه، آتش خانه ی غیب است. این منظومه در فهرست های نسخ خطی به نام بخارایی سَرهندی ثبت شده است؛ حال آنکه در این پژوهش ثابت شده که سراینده ی واقعی این مثنوی میرزااحمد سَنَد یکی از شاعران قرن دوازدهم است، نه بخارایی سرهندی. بعد از اثبات این مدعا و شرح حال احمد سند، منظومه ی قضاوقدر او معرفی و ویژگی های این منظومه بررسی شده است. بر اساس نتایج این پژوهش، منظومه ی قضاوقدر میرزااحمد سند یکی از متن های متفاوت در این حوزه است. این مثنوی ازنظر رعایت چارچوب کلی و شاخصه های صوری و ویژگی های زبانی در قالب منظومه های قضاوقدر قرار می گیرد؛ اما دارای ویژگی های متفاوتی است. در این مثنوی مضمون جبرمحورِ مثنوی های قضاوقدر تا حدی به چالش کشیده شده است. مهم ترین شاخصه های ادبی این مثنوی اطناب، کنایه و تضاد است. ویژگی های روایی این متن مثل طرح، شخصیت، حادثه و حقیقت مانندی نسبت به سایر مثنوی ها پرداختی متفاوت دارد.
نقد جامعه شناسی رمان «پاییز فصل آخر سال است» با رویکرد ساختارگرایی تکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۷۳
۱۲۱-۹۷
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، رمان «پاییز فصل آخر سال است»، نوشته نسیم مرعشی با رویکرد ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن بررسی می شود. روش گلدمن در این رویکرد، بررسی ساختار اثر و علت پدید آمدن این ساختارها بر اساس شرایط تاریخی است. این نقد در دو مرحله انجام می شود: در مرحله اول با عنوان دریافت به بررسی ساختار اثر می پردازد و مرحله دوم با نام تشریح، ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اثر در پیوند با جامعه بررسی می شود. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چه پیوندی بین ساختارهای رمان مورد بررسی با ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه وجود دارد و چگونه می توان هم ارزی ساختاری و رابطه دیالکتیک مورد ادعای نقد تکوینی را میان ساختار رمان مرعشی و ساختار عینی جامعه در زمان تکوین این اثر نشان داد. این پژوهش همچنین به چگونگی بازتاب جهان بینی نویسنده به عنوان نماینده طبقه اجتماعی در این اثر داستانی می پردازد. این نوشته باهدف تبیین این روابط متقابل شکل گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مطابق نظریه گلدمن، مرعشی موفق به خلق اثری شده که در آن هم ارزی استواری میان ساختار این اثر با ساختارهای جامعه ای که اثر در آن شکل گرفته است، دیده می شود و این هم ارزی ساختاری در کنار روابط دیالکتیک اجزای گفتمانی مرتبط به هم، رمان وی را به اثری اصیل تبدیل کرده است.
تکنیک های رواییِ داستان مولود مصطفی(ص) از کتاب تاریخ سیستان
حوزه های تخصصی:
در برخی از متون تاریخی، مخاطب گاه با داستان هایی برخورد می کند که لبریز از وقایع شگفت انگیز است. در این داستان های واقعی، زبان به عنوان یک مؤلّفه مهم در روایت خرق عادت های تاریخی وارد عمل می شود و با تکنیک های رواییِ پیچیده و هنری به باورپذیری آنها کمک می کند. داستان مولود محمد مصطفی(ص) در کتاب تاریخ سیستان یکی از این آثار است که با شگردهای زبان روایی، تولّد پیامبر اسلام(ص) را به یکی از ماندگارترین اثر روایی متون کهن تبدیل کرده است؛ به گونه ای که خواننده را همزمان به اقناع عقلی و التذاذ روحی نایل می کند. نویسنده گمنام این اثر فاخر، چگونه توانسته تاریخ را به داستانی جذاب بدل کند، به گونه ای که نقش ابلاغی و بلاغیِ زبان همزمان محقق شده است؟ این مقاله برای یافتن پاسخی مناسب، به روش توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر نظریه های روایت شناسی و زبان شناسی، آن را بررسی نموده؛ نتایج نشان می دهد، بخش عمده ای از کارکرد بلاغی- ابلاغیِ این اثر به شگردهای پیچیده روایتگری و قدرت زبانی مربوط است. نویسنده با تنوّع بخشیدن به زبان روایی، درآمیختن طرح و روایت، بهره مندی از روایت نقلی و نمایشی، تغییر مدام کانون روایت، استفاده از شخصیّت های موثّق تاریخی و مذهبی، بهره مندی از زبان رواییِ شخصیّت های اصلی با دیدگاه اوّل شخص، استفاده از دیدگاه رواییِ ضد قهرمان، صداهای قدسی، تنوّع در وجه روایی برای ایجاد زبان عاطفی، گفت و گو و...توانسته به شکل معناداری داستان مولود مصطفی(ص) را زیبا، هنری و باورپذیر نماید.
بررسی ترجمه خطبه های برگزیده نهج البلاغه بر اساس الگوی صوری و پویای نایدا (مطالعه موردی: ترجمه انصاریان، دشتی و مکارم شیرازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نایدا زبانشناس مشهور آمریکایی در حوزه ترجمه و زبان شناسی است که ترجمه را به دو دسته صوری و پویا تقسیم می کند. ترجمه صوری همان ترجمه لفظی و پایبندی به نویسنده است و ترجمه پویا، ترجمه ارتباطی یا انتقال پیام و توجه به مترجم می باشد. در ترجمه پویا به علت ایجاد تعدیلات فراوان می توان از عناصری چون حذف، اضافه، کاهش و تغییر نقش کلمات و عبارت استفاده کرد. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی با ذکر نمونه هایی از خطبه های نهج البلاغه، ترجمه های انتخابی بر اساس الگوی ذکر شده مورد بررسی قرار می گیرند. در بحث مؤلفه اضافه کردن یا کاستن از عناصر واژگانی ترجمه، توجه به بافت و موقعیت کلام و در نظر گرفتن ساختمان اصلی زبان مبدأ و مقصد از اهمیتی بالا برخوردار است؛ چراکه این دو مؤلفه گاهی باعث انقال معنا و پیام مورد نظر از زبان اصلی به متن مقصد و گاهی نیز باعث بر هم خوردن صورت و ساختار زبانی در متن مقصد می گردند. از میان مترجمان، دشتی و مکارم شیرازی از میان چهارده نمونه انتخابی از واژگان نهج البلاغه هر کدام به ترتیب نه مورد را بر اساس مدل پویا و پنج مورد را بر اساس مدل صوری به زبان مقصد انتقال داده اند و انصاریان نیز از چهارده مورد، هفت مورد را بر اساس مدل پویا و هشت مورد دیگر را بر اساس مدل صوری ترجمه کرده است.
نقش نگرش دیالکتیکی در پیدایش گونه های شخصیتی تازه در رمان فارسی (با رویکرد به رمان همنوایی شبانه ارکستر چوبها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
119 - 142
حوزه های تخصصی:
فرد انسان پدیده ای کلی است و جهان فراگیری از واقعیات اقتصادی، اجتماعی و جز آن او را احاطه کرده است. او از این جهان تأثیری همه جانبه می پذیرد و به سهم خود بر آن اثر می گذارد. این تأثیر متقابل همان رابطه دیالکتیکی است. یکی از جنبه های نگرش دیالکتیکی در عرصه هنر و اندیشه، نقش مسلّط پایگاه اقتصادی و اجتماعی در تکوین آثار عظیم هنری و ادبی است. وابستگی آثار بزرگ هنری و ادبی به زیربناهای اقتصادی و اجتماعی، واقعیتی انکارناپذیر است، هرچند این وابستگی بسیار پیچیده، غیرمستقیم و بامیانجی است و از استقلال نسبی اثر ادبی نمی کاهد. بر مبنای نگرش دیالکتیکی، هر مرحله از تاریخ اجتماعی با یک صورت بزرگ ادبی همراه است، رمان نیز صورت ادبی در عصر سرمایه داری است و با قهرمان مسأله دار یا پروبلماتیک توصیف می شود. این مقاله قصد پذیرش یا رد دیدگاه دیالکتیکی در ادبیات را ندارد و هدفش بررسی نقش رابطه دیالکتیکی در پیدایش تیپ های تازه در عرصه ادبیات است، حضور قهرمان پروبلماتیک در یک ارتباط طولی به خلق تیپ داغ خورده و تیپ دارای احساس کهتری می انجامد، یا به عبارتی می توان گفت خاستگاه تیپ داغ خورده و تیپ اسیر احساس کهتری در رمان معاصر، قهرمان پروبلماتیک است.
نظریه «نوشتار زنانه» اِلِن سیکسو، از توهم تا واقعیت: آسیب شناسی دریافت نوشتار زنانه در برخی پژوهش های نظریِ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۲)
263 - 293
حوزه های تخصصی:
با اوج گرفتن جنبش های فمینیستی در نیمه دوم سده بیستم، بسیاری از نظریه پردازان ادبیات به بررسی امکان و چگونگی زنانه نویسی پرداختند. یکی از آنان اِلِن سیکسو، متفکر فرانسوی، است که با طرح کردن نظریه «نوشتار زنانه» در جستار کلاسیک «خنده مدوسا» بحث های فراوانی در محافل فرهنگی غربی برانگیخت. در ایران نیز پژوهش گران بسیاری به موضوع نوشتار زنانه پرداخته و آن را از منظر ادبی و اخلاقی-اجتماعی واکاویده اند. بااین حال، به دلایلی، ازجمله نبود ترجمه کاملی از مقاله «خنده مدوسا»، در پژوهش های فارسی گاه خوانش هایی مغالطه آمیز، ایدئولوژیک، و نادقیق از نظریه سیکسو عرضه شده است. هدف جستار حاضر بررسی نقادانه یکی از پژوهش های فارسیِ پرخواننده در این زمینه، آسیب شناسیِ کلیشه های مطرح شده درباره نظریه نوشتار زنانه در آن گونه پژوهش ها، و ابهام زدایی از این نظریه در چارچوب فمینیسمِ پساساختارنگر و با استناد به جستار خود سیکسو است. پرسش پژوهش حاضر این است که نظریه نوشتار زنانه در پژوهش های نظریِ فارسی چگونه دریافت شده و آن دریافت ها تا چه اندازه دقیق و مستند بوده اند. در پاسخ به این پرسش، ابتدا درون مایه های اصلی جستار «خنده مدوسا» به اختصار شرح داده می شوند؛ سپس پژوهش های نظری فارسی با توجه به درون مایه های برشمرده بررسی و نقد می شوند. مقاله حاضر نشان می دهد که برخلاف تصورهای رایج در بعضی پژوهش های فارسی، نوشتار زنانه نه منحصر به آثار نویسندگان مؤنث است و نه اساساً نافی ارزش های اخلاقی و نهادهای اجتماعی مانند ازدواج، باردارشدن، و مادربودن.
باز تحلیل واکاوانه شگرد ادبی التفات در بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای ادبی که در تعریف، نامگذاری، بیان انواع و کارکردهای آن اختلاف نظر زیادی وجود داشته و دارد شگرد ادبی التفات است که با توجه به شعر و ادب فارسی و التفات خاص به متن، نیازمند بازنگری، بازتعریف و تبیین وجوه بلاغی بیشتری است. با بررسی و مطالعه ی بسیاری از متون شعر فارسی به این نتیجه رسیدیم که التفات محدود به یک صنعت بدیعی نیست، بلکه دارای نقشی نشانه معناشناختی در طبقه بندی و تحلیل متون ادبی است؛ بدین معنی که هم در تفسیر متن ادبی، عنصری کلیدی به شمار می رود و هم در طبقه بندی انواع ادبی، فصل ممیز و معیاری نشانه شناختی محسوب می شود. همچنین در این پژوهش از طریق تطبیق اصطلاح «حرکت» با التفات، این شگرد را شامل هر نوع تغییر و حرکتی دانسته ایم که در محور افقی و عمودی متن ادبی روی می دهد. از دیگر یافته های این پژوهش، قرار دادن این شگرد ادبی ذیل یکی از مباحث علم معانی، یعنی فصل و وصل و بیان کارکردهای جدید التفات نظیر کارکرد تفسیری، گفتمانی، سمبولیکی، انسجامی و مکالمه ای است.
کاربرد نظریه روانشناسی رنگ ماکس لوشر در نقد وتحلیل اشعار احمد مطر و میرزاده عشقی
حوزه های تخصصی:
گرایش ادیبان به رنگهای مختلف بیانگر بازتابهای مختلف روانی در آنان است. آزمایش ماکس لوشر از برترین آزمایشهای شخصیت شناسی در روانشناسی به شمار می آید. این پژوهش با کمک نظریه لوشر تحلیل شد و به روش توصیفی- تحلیلی به شناخت شخصیت احمد مطر و میرزاده عشقی پرداخته است. قرمز با فراوانی 195 در مرتبه اول اشعار مطر قرار دارد. با توجه به نظریه لوشر، مطر فردی پرتلاش وخواهان آرامش است. او کنترل دقیق بر روابط عاطفی خود دارد، به سختی به کسی اعتماد می کند و از رنگها برای بیان تبعیضهای جامعه خود کمک می گیرد. در اشعار عشقی زرد وسفید با فراوانی 306 در مرتبه اول قرار دارد. نتایج نشان می دهد وی به دنبال راه فراری برای خارج شدن از سختیهای جامعه خود می گردد و علاقه وافری به تجربه های جدید دارد. او می خواهد به مقام بلندی رسیده و مورد احترام دیگران قرار گیرد، هرگز آرام و قرار ندارد و برای رسیدن به بلند پروازیهای خود به محیط بیرونی خود فشار وارد می سازد.
تحلیل محتوایی و ساختاری نقیضه های ناصر فیض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۸
165 - 202
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به تحلیل محتوایی و ساختاری نقیضه های شاعر طنزپرداز معاصر، ناصر فیض، در چهار مجموعه شعر طنزآمیز او («املت دسته دار»، «نزدیک ته خیار»، «فیض بوک» و «فیضاً له») پرداخته است. نگارندگان بر آن بوده اند تا تعریفی دقیق از نقیضه ارائه دهند و بر اساس آن کوشیده اند نقیضه های ناصر فیض را واکاوی نمایند. در زمینه محتوایی نقیضه های فیض ضمن خنداندن مخاطبان و بهره گیری از عناصر طنزآمیز، انتقادهایی را در حیطه مسائل اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی مطرح ساخته است. در زمینه ساختاری، نقیضه های فیض با اعمال قواعدی در قلمرو زبان، موسیقی، معنا و تصویر، ناسازگاری هایی را پدید آورده است که با ساختار نقیضه ها همسویی دارد؛ به عنوان مثال، شاعر در ساختار زبانی از طریق واژه سازی، بازی زبانی، جمع الجمع سازی، عامیانه نویسی و ... مهارت های خود را نشان داده است. در زمینه موسیقی شعر، با برهم زدن قواعد معمول در وزن و قافیه و ردیف، فضای متناسبی را پدید آورده؛ به لحاظ معنایی دست به آشنایی زدایی زده و در عرصه خیال پردازی، تصاویری طنزآمیز و کاریکاتوروار خلق کرده است.
بررسی انتساب چند اثر به عبید زاکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۰
149 - 178
حوزه های تخصصی:
عبید زاکانی (وفات: 772 ه . ق) در ژانرهای گوناگونی طبع آزمایی کرده است. از این منظر، کلّیّات او یکی از غنی ترین مجموعه ها در تاریخ فرهنگ ایران است و به دلیل همین تنوّع، آثار بسیاری را در انواع ادبی گوناگون به وی منسوب کرده اند. روشن است که این آثار بر پژوهش در زندگی، اندیشه و آثار عبید و به تبع آن بر پیدایش و دگردیسی برخی از ژانرها در تاریخ ادب فارسی در سده هشتم تأثیرگذار بوده اند. از این رو، یکی از مهم ترین کارها در تصحیح کلّیّات عبید و پژوهش درباب آرای وی تفکیک آثار اصیل از آثاری است که به اشتباه به او منسوب شده اند. هرچند موضوع آثار منسوب به عبید زاکانی از گذشته، محل توجّه محققان بوده است، اما هنوز نکات مبهم درین باره فراوان است. در این پژوهش، از خیل آثاری که به عبید منسوب است، پنج اثر را برگزیده ایم: «مکتوب قلندران» و «تعریفات ملا دوپیازه» که هر دو در اکثر چاپ های کلّیّات عبید آمده اند. فال نامه ها که برای نخستین بار در آخرین تصحیح کلیّات عبید منتشر شدند و «شرح الچغمینی» و «مقامات» که برخی آنها را از عبید دانسته اند. این آثار از انواع گوناگون و با شهرتی متفاوت هستند و هریک ویژگی های خاص خود را دارند و آگاهی ها و منابع درباره هر کدام متفاوتند. ما با توجه به این تفاوت ها و با بهره از پژوهش های پیشینیان و برخی منابع دیگر می کوشیم انتساب این آثار به عبید زاکانی را براساس دستنویس ها، قرائن سبک شناسی و زمینه تاریخی، بررسی کنیم که در نهایت، با بررسی ها، انتساب فال نامه ها را به عبید درست و انتساب «مکتوب قلندران»، «تعریفات ملا دوپیازه»، «شرح الچغمینی» و «مقامات» به او را نادرست می دانیم.
تحلیل شخصیّت و اندیشه های هجویری بر پایه سخنان خود او در کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۱
231 - 263
حوزه های تخصصی:
ابوالحسن، علی بن عثمان هجویری، از بزرگان صوفیّه و صاحب یکی از کهن ترین و با ارزش ترین متون صوفیانه فارسی محسوب می شود که ضمن تأثیرپذیری از نوشته های عرفانی پیشین، تأثیر شگرفی بر تصوّف بعد از خویش -از جمله تذکر ه الاولیاء- گذاشته است. کشف المحجوب علاوه بر اشتمال بر مضامین عرفانی، تاریخی و اجتماعی، در بردارنده اطّلاعات مهمّی از شخصیت، زندگی و اندیشه های نویسنده است که با دقّت و ژرف نگری، به بیان دیده ها، شنیده ها و یافته های خود پرداخته است. تحقیق و پژوهشگری، کنجکاوی و جستجوگری، بحث و جَدل با مدّعیان علم و معرفت، شکایت از مدّعیان و صوفیان جاهل زمانه، دفاع از ملامتیّه، گزارش هایی دقیق درباره بزرگان و فِرق صوفیّه و آداب تصوّف و شرح اسفار و تجارب زندگی، تنها بخشی از داده هایی است که بر پایه آن، می توان ساختار شخصیتی و فرآیند فردیت هجویری را ترسیم کرد. بر پایه این داده ها، شاکله شخصیت و اندیشه هجویری را می توان ترکیبی از «علم بحثی» و «شهود قلبی» قلمداد کرد؛ زیرا از یک سو، ارزش فراوانی برای آموختن در آن دیده می شود و از سوی دیگر، در اندیشه اش، مشاهده حق در دنیا و عقبی، مرهون مجاهده سالک تلقّی شده است. نگارنده در این مقاله کوشیده است تا بعد از مقدّماتی درباره زندگی، سفرها، مشایخ و آثار هجویری، با محوریت کشف المحجوب، به شاخص ترین مؤلّفه های شخصیت و دیدگاه های هجویری اشاره و از این طریق، در حدّ توان، فقدان اطّلاعات موجود درباره زندگی و شخصیت وی را جبران کند.