آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

احساس یکی از ویژگی های مشترک بین شخصیت های داستانی و افراد واقعی است. نحوه و میزان بازنمایی احساس در روایت بر سطح ارتباط خوانندگان با دنیای داستان یا مشارکت آن ها در رویدادها و موقعیت های داستانی و نیز تفسیر آن ها از معنای متن تاثیر می گذارد. در داستان های واقع گرا، احساس نقش تعیین کننده ای در شخصیت پردازی روایت دارد. بعد از پایان نوشته ی فریبا وفی یکی از این نمونه هاست. طرح داستان در روایت وفی در درجه ی اول بر اساس نقش حس صمیمیت یا همدلی در چگونگی آغاز و پایان پیوندهای دوستی میان شخصیت های اصلی است. با استفاده از روش روایت گری گذشته نگر، رمان وفی فرایند درون نگری راوی نسبت به دلایلگسست رابطه اش با دوستی قدیمی را روایت می کند. بنابراین، روایت راویِ اول شخص مفرد در رمان وفی را می توان حکایت راوی از سِیر دگرگونی حس ها و نگرش های او نسبت به رابطه ای در گذشته اش دانست. با استفاده از رویکرد بینارشته ای احساس و روایت، که از زیرشاخه های روایت شناسی پساکلاسیک است، جستار حاضر تلاش کرده است به بررسی و تحلیل نقش احساس در بعد از پایان بپردازد و به این نتیجه دست یافته است که پیرنگ رمان وفی بر بازنمایی حس های شبه انسانی همچون حس صمیمیت یا همدلی استوار است. این ویژگیِ آشنا در بعد از پایان مؤید و بسط دهنده همدلی خواننده با سرگذشت دو شخصیت محوری و نیز سبب افزایش تاثیر رواییِ آن بر خواننده از طریق تسهیل ارتباط نزدیک تر او با رویدادها و موقعیت های دنیای داستان می شود.

تبلیغات