کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 22 پاییز 1400 شماره 50 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دگردیسی و تحوّل شعرِ عاشقانه معاصر فارسی، تحت تأثیر تفکّر مدرنیته بوده است. در این مقاله که از روش مطالعه اسنادی و تحلیل محتوای کیفی برای پاسخ به سؤال بنیادین تحقیق استفاده شده است، ابتدا تأثیرات اجتماعی مدرنیته بر عشق و رابطه عاشقانه را در نظرگاه اندیشمندان و جامعه شناسانی نظیر باومن (Bauman)، گیدِنز (Giddens)، تامپسون (Thompson) و بِرمَن (Bermun) نشان داده ایم و سپس دگرگونی های عاشقانه سروده ها در شعر فارسی تحت تأثیر این تفکّر در ده انگاره بررسی و تبیین شده است. پرسش و مسأله اصلی در این پژوهش آن است که گونه پرطرفدار عشق در ساحت ادب فارسی چگونه همگام با پدیده ها و تحوّلات اجتماعی دگردیسی یافته است. یافته ها نشان می دهد که انگاره هایی نظیر نسبیّت اندیشی، حضور پررنگ خود شاعر، گفتگوی دوسویه، برابری و آزادی، علم اندیشی و تجربه گرایی که مدرنیته آنها را برای زیستن در جهان معاصر پیشنهاد می کند عمیقاً گونه غناییِ عاشقانه را در شعر معاصر فارسی دگرگون کرده و با دیداری کردنِ مغازله و پیشنهاد عشقِ بی هاله گونه ای متفاوت ارائه داده است. اجتماع با پتانسیل سیّال خود و تغییر در نگرش انسان ها که ماهیّت شخصیّت آنها را تغییر داده است، بر ساحت عشق در ادب فارسی تأثیر گذاشته است. چنانکه جایگاه عشق را از حالت افسانه ای و اندرونی به حالت حقیقی و گاه اجتماعی و... تغییر داده است.
خاستگاه موسیقی زبان در متون نثر مرسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مؤلّفه های جمال شناسیِ نثر مرسل بسیار متنوّع است. موسیقی زبان یکی از آن هاست که به شکل معناداری این متون را هنری کرده است. این نوع موسیقی که موجب زیبایی نثر مرسل شده، از کجا نشأت می گیرد؟ در این مقاله آثار نثر مرسل به روش تحلیلی - توصیفی و با استفاده از زبان شناسیِ ساختارگرا و علم معانی بررسی شده اند تا پاسخ مناسبی به پرسش تحقیق داده شود. نتایج نشان می دهد که جمال شناسی موسیقاییِ نثر مرسل مبتنی بر درونه زبان است و برای تقویّت موسیقی زبان از دو مؤلّفه موسیقی ترتیل قرآن و شعر هجایی دوره باستان تأثیر پذیرفته است. نثر مرسل تحت تأثیر موسیقی ترتیل با آرایش خاصِ نحوی، آزادی عمل در آغاز و پایان جمله ، استفاده مناسب از واژگان، حروف و وندها توازن نحویِ قدرتمندی ایجاد کرده و از این طریق، به موسیقی نثر دست یافته است. یکی دیگر از عوامل موسیقایی نثر مرسل، بهره مندی از وزن هجایی و متون آهنگین زبان های باستان است. این مطالعه نشان می دهد که با ورود وزن عروضی به عرصه زبان فارسی، شعر هجایی از بین نرفته؛ بلکه به دلیل هم خوانی نداشتن با شعر عروضی و نیز عدم آشنایی بلاغیَون اسلامی با آن، نوعی نثر تلقی شده و به درون نثر فارسی وارد شده و به کمک سایر مؤلّفه ها، موسیقی نثر مرسل را تقویّت کرده است. علاوه بر آن، خصلت های ذاتیِ زبان فارسی و مؤلّفه های اجتماعی-فرهنگیِ دوره سامانی نیز باعث رهایی و آزادی عمل در زبان شده و در موسیقی نثر مرسل تأثیر معناداری گذاشته است.
بازنگری، تحلیل و تصحیح ابیاتی از دیوان خاقانی شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی شروانی (وفات: 582 ه .ق)، از جمله سخنوران صاحب سبکی است که اشعارش در عین متجلّی ساختن نوآوری های شاعرانه، در زمره دشوارترین آثار منظوم ادبیّات فارسی قرار گرفته است. احاطه کم نظیر شاعر بر علوم زمانه خویش، تبحّر وی در فنون مختلف شاعری و شناخت دقیق وی از ظرایف زبان، در کنار شگردهای خاص وی در نمایش هنرمندانه تصاویر شعری، از جمله شاخصه های مهمی است که بر پیچیدگی شعر وی افزوده است. عوامل مذکور، در عین حال، سبب پیدایش دشواری هایی در امر تصحیح دیوان خاقانی شده است؛ به گونه ای که از دیرباز تصحیفات و تحریفات متعدّدی به آن راه یافته و با وجود تصحیحات چندگانه، همچنان ضبط ابیاتِ فراوانی از آن محل بحث و تردید است. بدیهی است که تصحیح و شرح چنین دیوانی علاوه بر آگاهی های همه جانبه علمی و ادبی، آشنایی کامل با فضای ذهنی و سبک و سیاق شاعر و شگردهای فنی وی را می طلبد. بر این اساس، در این پژوهش، با توجّه به ضبط نسخه بدل ها و عوامل متعدّد دیگر، بویژه شیوه خاص خاقانی در رعایت تناظرهای تصویری و بهره گیری وی از فنون ادبی، 9 بیت از دیوان وی تصحیح و شرح شده است. همچنین، با بازنگری و مطالعه دقیق دیوان خاقانی و نگاه انتقادی به شروح پیشین، به تحلیل نُه بیت از ابیات آن پرداخته و نکات نویافته ای درباره طرز خوانش و کاربرد معنایی واژگان و ترکیباتی نظیر «مِحال»، «باشه و خاد»، «هفت مردان»، «مشتری اخلاق» و «دارالخلافه پدر» ارائه شده است.
کاربرد لُغز و معمّا در شعر مجد همگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لُغز، چیستان و معمّا از دیرباز مورد توجّه غالب گویندگان فارسی زبان بوده اند؛ یکی از شاعرانی که توجّه خاصّی به این امر داشته و به قولی، از نخستین کسانی بوده است که با جدّیّت آن را دنبال کرده، مجد همگر (686-607 ﻫ.. ق.) است. وی نمونه های قابل توجّهی از لغز و چیستان و معمّا را در قالب ها و اوزان مختلف شعری سروده و با به کار بردن انواع صناعات ادبی و برخی از شگردهای معمّاپردازی و... ، نوآوری هایی عرضه داشته که باعث شده است به عنوان طلایه دار معمّاسرایان بعد از خود شناخته شود. از نوآوری های او، می توان به معمّاهایی که با لغز تلفیق شده اند، اشاره کرد. در هیچ یک از تاریخ واژه ها (مادّه تاریخ ها)ی وی، مادّه تاریخ معمّایی مشاهده نمی شود. این امر بیانگر آن است که در قرن هفتم، سرودن مادّه تاریخ معمّایی، آنگونه که در قرون بعد توجّه برخی از شاعران را به خود معطوف داشته، رایج نبوده است. جستار حاضر به بررسی محتوا و ساختار لغز، چیستان و معمّا در اشعار مجد همگر اختصاص دارد که در آن، ابتدا مباحثی درباره سیر لغز و معمّا و بیان پیشینه آنها در شعر فارسی مطرح گردیده، آنگاه با روش تحلیلی - توصیفی کاربرد این دو مقوله ادبی، همچنین شگردها و شیوه های شاعر در سرودن لغز و معمّا در شعر وی بررسی شده است.
بررسی انتساب چند اثر به عبید زاکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبید زاکانی (وفات: 772 ه . ق) در ژانرهای گوناگونی طبع آزمایی کرده است. از این منظر، کلّیّات او یکی از غنی ترین مجموعه ها در تاریخ فرهنگ ایران است و به دلیل همین تنوّع، آثار بسیاری را در انواع ادبی گوناگون به وی منسوب کرده اند. روشن است که این آثار بر پژوهش در زندگی، اندیشه و آثار عبید و به تبع آن بر پیدایش و دگردیسی برخی از ژانرها در تاریخ ادب فارسی در سده هشتم تأثیرگذار بوده اند. از این رو، یکی از مهم ترین کارها در تصحیح کلّیّات عبید و پژوهش درباب آرای وی تفکیک آثار اصیل از آثاری است که به اشتباه به او منسوب شده اند. هرچند موضوع آثار منسوب به عبید زاکانی از گذشته، محل توجّه محققان بوده است، اما هنوز نکات مبهم درین باره فراوان است. در این پژوهش، از خیل آثاری که به عبید منسوب است، پنج اثر را برگزیده ایم: «مکتوب قلندران» و «تعریفات ملا دوپیازه» که هر دو در اکثر چاپ های کلّیّات عبید آمده اند. فال نامه ها که برای نخستین بار در آخرین تصحیح کلیّات عبید منتشر شدند و «شرح الچغمینی» و «مقامات» که برخی آنها را از عبید دانسته اند. این آثار از انواع گوناگون و با شهرتی متفاوت هستند و هریک ویژگی های خاص خود را دارند و آگاهی ها و منابع درباره هر کدام متفاوتند. ما با توجه به این تفاوت ها و با بهره از پژوهش های پیشینیان و برخی منابع دیگر می کوشیم انتساب این آثار به عبید زاکانی را براساس دستنویس ها، قرائن سبک شناسی و زمینه تاریخی، بررسی کنیم که در نهایت، با بررسی ها، انتساب فال نامه ها را به عبید درست و انتساب «مکتوب قلندران»، «تعریفات ملا دوپیازه»، «شرح الچغمینی» و «مقامات» به او را نادرست می دانیم.
تصویر هنری اجتماع نقیضین در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان هنرمندانه اجتماع نقیضین، در معنای ترکیب هنری پارادیم های متضاد یکی از مبانی زیبایی شناسی شعر است. این موضوع ریشه در زبان قرآن، ادعیه و شطحیات قدمای مشایخ صوفیه دارد و یکی از ویژگی های عام زبان عرفانی است که از نثر صوفیه به شعر صوفیه راه پیدا کرده است. از میان شاعران عارف، حافظ (وفات: 792 ه . ق) یکی از کسانی است که از این شیوه در شعر خود بهره زیادی برده است. بررسی غزلیات حافظ نشان می دهد که بسامد این هنرسازه در شعر او، نسبتاً بالاست؛ زیرا این شاعر سعی کرده در بیشتر موارد، با قراردادن هر چیزی در برابر ضدّ آن، تصویری هنری ارائه کند -تصویری که غالباً متناقض نماست. از آنجا که این موضوع با همه اهمّیّتی که دارد تا کنون به صورت اخص در غزلیات حافظ بررسی نشده، نگارنده کوشیده است تا آن را در قالب این مقاله، با روش تحلیل محتوا (رویکرد تحلیلی توصیفی) بررسی کند. در این بررسی مشخص شده است که تصویر هنری اجتماع نقیضین یکی از ویژگی های زبانی-محتوایی شعر حافظ است و حافظ در 48 بیت، از این شیوه برای بیان مفاهیم مذهبی، در 45 بیت، برای بیان موضوع های عارفانه، در 24 بیت، برای بیان مفاهیم عاشقانه و در 15 بیت برای بیان مباحث کلامی استفاده کرده و در اغلب موارد، تصاویرِ متناقض نما (پارادوکسیکال) به صورت گزاره (جمله) بیان شده اند. درباره علل استفاده حافظ از این شیوه بیانی، می توان گفت که بیان هنرمندانه تناقض های موجود در عالم، یکی از ویژگی های زبان عرفانی است و حافظ به عنوان شاعری عارف، چون برای این عالم و زیبایی های آن در کنار آن عالم، اصالت قائل است، تناقضی در کلام او آشکار شده است؛ وانگهی، در روزگار حافظ به دلیل تعصّبات مذهبی، ریا و تظاهر زیاد شده و به دنبال آن تناقض عجیبی بین دل و رفتار حکومت و مردم به وجود آمده و حافظ با بهره گیری از این شیوه بیانی، خواسته است تا بخشی از تناقض های حاکم بر رفتار جامعه عصر خود را نیز باز نماید.
تحلیل انتقادی و تطبیقی روش خوارزمی و جامی در شرح نی نامه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامی (وفات: 898 ه . ق) و خوارزمی (وفات: 233 ه . ق) از شاعران و عارفان بزرگ قرن نهم هجری، با تألیفات ارزنده ای در زبان و ادبیّات فارسی در زمره نخستین شارحان مثنوی مولوی محسوب می شوند. شروح خوارزمی و جامی از زمان تألیف تا امروز، مورد توجّه بسیاری از مولوی پژوهان و شارحان مثنوی معنوی قرار گرفته است. آثاری درباره احوال، آثار و زندگی این شارحان تألیف و تدوین شده است، اما اثری که به بررسی و تبیین روش و رویکرد این شارحان در شرح نی نامه (هیجده بیت آغازین مثنوی) بپردازد تا کنون به نگارش در نیامده است. مسأله این پژوهش شناختی تحلیلی از مواضع اختلاف و اشتراک روش شرح های خوارزمی و جامی بر نی نامه مولوی است. هر دو شارح روشی تلفیقی را در شرح نی نامه به کار برده و بر تلقی هرمنوتیکی از تفسیر استوار بوده اند و به جای کشف مراد مولوی در نی نامه، به کشف و استخراج تفسیر عرفانی غیرمدلّل مباحثی در نی نامه پرداخته اند که متن ظرفیّت آن را دارد. آنها با این روش، طبعاً، فهم و درک نی نامه مثنوی مولوی را برای خواننده و مخاطب بویژه مخاطب عام دشوار کرده اند.
رویکرد مستملی بخاری در بهره گیری از داستان "حضرت موسی" برای بیان مباحث عرفانی شرح التّعرّف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم در میان منابع مورد استفاده اهلِ معرفت برای تألیف کتب عرفانی، منبعی بنیادین و اساسی به شمارمی آید. نویسندگان آثار صوفیه به تناسب موضوع مورد بحث خود و به منظور روشن ترکردن برخی مسائل برای مخاطب، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از واژه ها، اصطلاح ها و آیات قرآنی و یا قصّه های این منبع گرانقدر بهره می جویند. اسماعیل مستملیِ بخاری (وفات: 434 ه . ق) نیز، در شرح خود بر کتاب «التَّعَرُّفُ لِمذهبِ اهلِ التَّصَوُّف»، با بهره گیری از داستان حضرت موسی و آیات قرآنی مرتبط با آن، به شرح و تبیین و تأویل مباحث عرفانی و دینی و بعضاً کلامی پرداخته است. مسأله مطرح شده در این پژوهش پی بردن به رویکرد مستملی در بهره گیری از سرگذشت حضرت موسی برای بیان مباحث کتاب شرح التّعرّف است و یافته های به دست آمده نیز از رویکرد دو وجهی مستملی به این داستان حکایت دارد. در رویکرد نخست، حضرت موسی بویژه در واقعه تجلّی خداوند بر کوه طور، نماد سالکی است که به فنای صفات رسیده است و بسیاری از مقام های سیر و سلوک را در قالب سالکی که در مقام سکر و فنا و وجد و غلبه و تفرید و تفرقه بوده پشت سرگذاشته است. این رویکرد گره خوردگی داستان حضرت موسی را به عنوان نمونه ای در تبیین مباحث عرفانی مطرح می کند. و در رویکرد دوّم، داستان حضرت موسی نمونه و شاهدی برای تبیین مسائل مربوط به شریعت می شود. در این رویکرد، مستملی حضرت موسی را پیامبری معرفی می کند که در مباحثی مانند معجزه، امّت، کلام با خداوند، قرب و... در مرتبه پایین تری از پیامبرخاتم قرار دارد.