فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
71 - 88
حوزه های تخصصی:
مقوله های نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی می شوند. وی از ره گذر این مسایل، پیامد اندیشه های فلسفی خود را درمورد اثبات ناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانه ی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناخت گرایی تجربی به موازات بهره گیری از شکل وارگی و شاکله سازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آن جا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطه ی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله می کوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مساله ی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجی سازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناخت شناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ داده های این پژوهش با شیوه ی تحلیلی توصیفی به روش مطالعه ی کتاب خانه یی گردآوری شده است. به طور کلی یافته های این مقاله نشان می دهد که مولانا از روی آگاهی و منظومه ی فکری عرفان در راستای ابعاد شناخت شناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.
سبک شناسی نزهه العقول فی لطایف الفصول و تردید در انتساب آن به صاحب جوامع الحکایات و لوامع الروایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
315 - 346
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن برشمردن ویژگی های نسخه خطی ِنزهه العقول فی لطایف الفصولِ ابوطاهر محمد بن محمد یحیی عوفی به بررسی سبک شناسانه متن در سه قلمروِ زبانی، فکری و ادبی با استفاده از داده های متنی بپردازد. از آن جایی که در تک نسخه نزهه العقول (کتابخانه آیت الله مرعشی به شماره: 9084)، نامی از کاتب و تاریخی برای کتابت ذکر نشده، این پژوهش بر آن است تا با توجه به مختصات سبک شناسی، به حدود تاریخی و گونه نثر آن بپردازد. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و بر اساس بررسی های صورت گرفته، مختصات زبانی این متن، به حدود قرن ششم تا هشتم باز می گردد. همچنین از نظر ادبی، نثری فنی است که در بخش اعظم متن به توصیف و ادبیت می پردازد. از صناعات ادبی به شکلی تازه و مبتنی بر نثر فنی بهره مند شده است؛ صناعاتی چون: تشبیه، استعاره، مضمون سازی های بدیع، تاویل حروفی، جناس سازی های خاصِ مصنف اثر. از نظر فکری نیز این اثر در ذیل متونی می گنجد که مبیّن مفاهیمِ اخلاق اسلامی است. احترامِ مصنف به امامان شیعه نیز در متن به چشم می خورد. ضمن این که بر مبنای پژوهش حاضر، انتساب متن نزهه العقول به صاحب جوامع الحکایات، جای تردید و تشکیک دارد.
جستاری در گونه ها و کارکردهای استعاره هستی شناختی در دفتر اول مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
65 - 86
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی اثری عرفانی و زاییده تحول روحی مولاناست؛ این کتاب دربردارنده مفاهیم انتزاعی و مجرّد است که مولانا با ابزار زبان، به گونه ای این مفاهیم را بیان کرده است تا برای مخاطب فهمیدنی باشد؛ زبانی که در آن، مفاهیم ذهنی و انتزاعی به صورت مفاهیم عینی و محسوس تبیین می شود. اواخر قرن بیستم، نوعی تازه از استعاره در زبان شناسی شناختی با عنوانِ استعاره مفهومی مطرح شد. به باور زبان شناسان شناختی به کمک این استعاره که در زبانِ روزمره مردم جاری است مفاهیم انتزاعی و ذهنی، عینی و محسوس می شود. در این نوع استعاره، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرّد است، با کمک تجربیاتِ روزمره و به تأثیر از فرهنگ در حوزه مبدأ به صورت عینی و فهم پذیر بیان می شود. استعاره مفهومی سه گونه است: هستی شناختی، ساختاری و جهتی. استعاره هستی شناختی خود سه نوع است: استعاره «هستومند»، «ظرف» و «شخصیت بخشی». بین زبانِ عرفانی که رمزی و استعاره گونه است و استعاره مفهومی، ویژگی مشترکی وجود دارد؛ درواقع به کمک هر دو، مفاهیم مجرّد و انتزاعی برای تفهیم بهتر مخاطب به امور محسوس و فهم پذیرتر تبدیل می شوند. با بررسی مثنوی ازنظر هستی شناختی دیده شده است که مولوی مفاهیم انتزاعی و بنیادین مانند «دل، عشق، عقل، فقر، هستی و نیستی» و... را گاهی به صورت مادّه و شیء و گاهی به صورت ظرف و مکان و گاهی نیز با کمک تشخیص و جاندارانگاری به صورت عینی و فهم پذیرتر تبیین می کند
هفت قاپی، گونه ادبی نویافته و شکل های مختلف آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
131 - 150
حوزه های تخصصی:
انواع ادبی اگرچه در دامن چند گونه برجسته مانند حماسی، غنایی و تعلیمی جمع می شوند، هریک تقسیمات جزئی تر و گونه های ظریف و دلپذیری دارند که این دانش ادبی را جذّاب می کند. همین فراوانی گونه ها، گاه به فراموشی و ناشناختگی برخی از انواع ادبی انجامیده است. یکی از این گونه ها «هفت قاپی» و شکل های مختلف آن است که اینک در این مقاله به معرفی و تشریح نمونه های گوناگون آن پرداخته ایم. این مقاله که بر بنیان تحلیلی توصیفی و منبع پژوهی مستقیم استوار است، سرانجام دوازده گونه از این نوع ادبی را شناسایی و معرفی کرده است. نتایج نشان می دهد که شکل های مختلفی از «چهارقاپی» تا «دوازده قدم» در این نوع ادبی وجود دارد و قاپی چراغ از میان شکل های آن، برجستگی نمایانی دارد و قالب مدّنظر شاعران قاپی سرا، بیش از هر قالب دیگر، مسمّط مُخمّس بوده است. «قاپی سرایی» یکی از انواع کاربردی شعر فارسی به شمار می آید. کاربردی ترین وجه آن برای تشرف به محضر پیر یا امامزاده ای محترم بوده است. به گونه ای که ما در این تحقیق دریافتیم شاه چراغ یک اصطلاح احترام آمیز صوفیه است، نه یک نامگذاری عامیانه. چکیده انواع ادبی اگرچه در دامن چندگونه ی برجسته نظیر حماسی، غنایی و تعلیمی جمع می شوند، هر یک دارای تقسیمات جزء تر و گونه های ظریف و دلپذیری هستند که این دانش ادبی را جذّاب می کند. همین فراوانی گونه ها، گاه به فراموشی و ناشناختگی برخی از انواع ادبی انجامیده است. یکی از این گونه ها «هفت قاپی» و شکل های مختلف آن است که اینک در این مقاله به معرفی و تشریح نمونه های گوناگون آن پرداخته ایم. این مقاله که بر بنیان تحلیلی – توصیفی و منبع پژوهی مستقیم استوار است، در نهایت دوازده گونه از این نوع ادبی را شناسایی و معرفی کرده است. نتایج نشان می دهد که شکل های مختلفی از چهارقاپی تا دوازده قدم در این نوع ادبی وجود دارد و قاپی چراغ از میان شکل های آن برجستگی نمایانی دارد و قالب موردنظر شاعران قاپی سرا، بیش از هر قالب دیگر، مسمّط مُخمّس بوده است. «قاپی سرایی» یکی از انواع کاربردی شعر فارسی به حساب می آید. کلید واژه: هفت قاپی، انواع ادبی، قاپی گشایی، آیین سلوک.
رعایت اصول نگارش و ویرایش فارسی در نوشتار دانشجویان: مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه سلمان فارسی
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
99 - 130
حوزه های تخصصی:
دانشجویان در زمان نگارش با مشکلاتی مواجه می شوند که اغلب به خاطر نداشتن دانش کافی درباره اصول نگارش است؛ چنین نقص ها و کمبودهایی از عوامل پرشماری ریشه میگیرد که بی تردید نبود آموزش درست و کافی در دوره های پیش از دانشگاه از مهم ترین آن هاست. از طرفی ارزشیابی این مهارت تا حدّی سلیقه ای است و یافتن راهی برای سنجش دقیق آن، ضروری به نظر می رسد. هدف این پژوهش، یافتن نقاط ضعف و قوت مهارت نگارش فارسی دانشجویان رشته های مختلف دانشگاهی و همچنین طراحی ابزاری برای سنجش نگارش فارسی بوده است. این پژوهش از نوع کاربردی است و به شیوه توصیفی-پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان رشته های آموزش زبان انگلیسی، ادبیات فارسی، برق، روانشناسی، ریاضی، شهرسازی و علوم مهندسی دانشگاه سلمان فارسی بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این مطالعه، تعداد 103 دانشجوی دوره کارشناسی بودند که بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت انجام این تحقیق، موضوعی با محتوای «دانشگاه خود را توصیف کنید» به دانشجویان داده و از آن ها خواسته شد، تا درباره آن یک متن با دست کم چهار پاراگراف بنویسند. سپس پژوهشگران، متن های دانشجویان را بر اساس شیوه نامه، ارزیابی نمودند و نمره های دانشجویان رشته های مختلف مقایسه گردید. در پایان، تحلیل داده ها با استفاده از برنامه SPSS نسخه 21 انجام شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که بین میانگین نمرات توانایی نوشتن دانشجویان، میانگین نمرات دانشجویان از لحاظ هنجارهای نگارشی و نمرات مهارت نگارش آن ها تفاوت معنی داری وجود دارد ؛ رشته درسی در مقطع دبیرستان بر میزان مهارت نگارش دانشجویان تأثیر ندارد؛ بین میانگین نمرات مهارت های نگارشی ازلحاظ عناصر زبانی و ادبی و محتوای نگارش دانشجویان تفاوت معنی داری وجود ندارد و بین مهارت نگارش دانشجویان پسر و دختر، سن دانشجویان با میزان مهارت نگارش آن ها، میزان مهارت نگارش ورودی های قدیمی تر در دانشگاه در مقایسه با ورودی های جدیدتر تفاوت معنی داری وجود ندارد.
تهیه و تدوین متون خواندن برگرفته از قصه های کلیله ودمنه برای غیرفارسی زبانان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
131 - 169
حوزه های تخصصی:
به کارگیری متون ادبی در آموزش زبان فارسی همواره مورد توجه تدوین گران مواد درسی بوده است. به موجب استعاری بودن زبان فارسی، به کارگیری اصطلاحات و ضرب المثل ها در هر دو گونه گفتاری و نوشتاری زبان فارسی توسط فارسی زبانان، اهمیت تسلط غیرفارسی زبانان بر این اصطلاحات و مفاهیم فرهنگی ضروری به نظر می رسد. در باب آموزش زبان، یکی از مباحث حائز اهمیت، توجه به ارتقای مهارت های زبانی است. چهار مهارت شنیدن، گفتن، خواندن و نوشتن هر یک در جایگاه خود نقش بسزایی در فرایند یادگیری دارند. در امر آموزش زبان برای پرداختن به هر یک از این مهارت ها نیاز به مطالب آموزشی مناسب، مرتبط و هدفمند به شکل برجسته ای احساس می شود. تلاش ما در این پژوهش ارائه منبعی برای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان به واسطه متن ادبی با تأکید بر ارتقاء مهارت خواندن است. روش انتخابی این پژوهش برای تهیه و تدوین این متون، ساده سازی متون فارسی و سپس تدوین تمرین بر اساس رویکرد تکلیف محور است. برای این منظور قصه هایی از کلیله و دمنه مهدی آذریزدی (نیش عقرب، دوستی خرس و کبوتر بی صبر) انتخاب و برای فارسی آموزان سطح متوسط آماده شده است. روش کار به این صورت است که ابتدا اصل داستان ها آورده شده است؛ سپس عناصر داستانی آنها توصیف شده اند، در مرحله بعد ساده سازی واژگانی طبق چارچوب لکسنستین انجام شده و در پایان، ساده سازی نحوی مطابق نظرات مکس ول صورت گرفته است. برای اطمینان از مناسب بودن متون برای سطح متوسط، این متون در اختیار سه مدرس با سابقه سه سال به بالای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان قرار گرفت. در پایان با استفاده از مبانی رویکرد تکلیف محور به آموزش زبان -که امروزه جایگاهی قابل ملاحظه در میان دیگر رویکردها یافته است- تکالیف و فعالیت های پیش از خواندن، حین خواندن و پس از خواندن طراحی شدند.
ارائه رویکردی پیشنهادی جهت تدوین محتوا و تدریس زبان فارسی متناسب با نظام آموزشی و تربیتی جامعه المصطفى (ص) العالمیه
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
185 - 210
حوزه های تخصصی:
زبان فارسی در حال توسعه در بین علاقه مندان خویش است و بسیاری از افراد غیرفارسی زبان با اهداف ویژه از جمله اهداف دانشگاهی به یادگیری این زبان می پرداز ند. این فراگیران که زبان اولشان فارسی نیست جهت تحقیق و یا تحصیل در رشته های مورد علاقه خود به مراکزی مانند جامعه المصطفی و دیگر مراکز علمی دانشگاهی روی می آورند و نیازمند کسب مهارت در دو بخش زبان و دانش خاص مورد نظرشان هستند. پاسخ مناسب و سنجیده به این اقبال یک ضرورت انکارناپذیر است. به همین خاطر بایسته است رویکردی علمی و برخوردار از پشتوانه پژوهشی جهت تدوین منابع درسی، طراحی برنامه درسی و تدریس اتخاذ شود تا علاوه بر افزایش انگیزه در زبان آموزان و مدرسان و افزایش کیفیت یادگیری زبان، به کاهش مصرف منابع مالی منجر شود و از اتلاف وقت جلوگیری کند. در این مقاله با روش توصیفی و براساس مطالعات کتابخانه ای به مرور اجمالی روش ها و رویکردهای آموزش زبان با تأکید بر آموزش زبان برای اهداف ویژه دانشگاهی و دو طرح درسی «محتوا محور» و «موقعیت محور» پرداخته شده است. همچنین این نوشتار به اهداف و رسالت جامعه المصطفی العالمیه، تعریف زبان برای اهداف ویژه دانشگاهی، تعریف رویکرد، روش، طرح درسی و رویه، انواع زبان برای اهداف ویژه دانشگاهی، تعریف طرح درسی موقعیت محور و محتوا محور و میزان همبستگی بین زبان برای اهداف ویژه دانشگاهی و رویکرد محتوا محور پرداخته است. با توجه به این تحقیق، پیشنهاد می شود از ترکیب طرح درسی موقعیت محور در سطح ابتدایی و طرح درسی محتوا محور در سطوح بالاتر استفاده گردد.
بررسی محتوا و عناصر فرهنگی در کتاب درس «پرفا 1» برپایه انگاره تلفیقی کرتازی و جین و آداسکو و همکاران
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
337 - 353
حوزه های تخصصی:
با در نظر داشتن آن که آموزش زبان عمدتاً با ورود مسائل فرهنگی همراه با زبان آموزی همراه است، سهم آموزش زبان در انتقال این مفاهیم فرهنگی شایان توجه است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بازتاب محتوا و عناصر فرهنگی بر پایه انگاره های فرهنگی «کرتازی و جین» (1999) و «آداسکو و همکاران» (1990) در کتاب درس «پرفا 1» از مجموعه آموزشی «پرفا» به انجام رسیده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر تحلیل آماری محتوای کتاب آموزشی مورد بررسی برمبنای تلفیقی از انگاره های مذکور است. بر این اساس کرتازی و جین محتوای فرهنگی کتب آموزش زبان را در سه طبقه «فرهنگ مبدأ»، «فرهنگ مقصد» و «فرهنگ بین المللی» درنظر گرفته اند. با در نظر داشتن این نکته که مجموعه پرفا برای آموزش زبان فارسی به صورت عمومی برای مخاطبان بزرگسال زبان مقصد با پیشینه های متفاوت فرهنگی طراحی شده و با توجه به تجلی بیشتر جلوه های فرهنگی زبان مقصد در آن، در طی فرایند پژوهش حاضر، فرهنگ ایرانی به عنوان «فرهنگ مقصد» و فرهنگ های مبدأ و بین المللی در ذیل یک گروه و با عنوان «دیگر فرهنگ ها» مورد بررسی قرار گرفته اند. بر این مبنا، با تلفیق انگاره فرهنگی آداسکو و همکاران، چهار عنصر این انگاره، مشتمل بر «عناصر زیبایی شناسی»، «عناصر جامعه شناختی»، «عناصر معنایی» و «عناصر زبان شناسی اجتماعی» برای بررسی محتوای فرهنگی «پرفا 1» با تأکید بر فرهنگ ایرانی به عنوان زبان مقصد (مبتنی بر کرتازی و جین) مورد تحلیل آماری قرار گرفته شده اند. نتایج تحقیق نمایانگر آن است که، عمده ترین عناصر فرهنگی نمایانده شده در فرهنگ زبان مقصد در «پرفا 1» به ترتیب عبارتند از: 1. عناصر زیبایی شناسی، مشتمل بر هنر، ادبیات، موسیقی و رسانه 2. عناصر جامعه شناختی، مشتمل بر زندگی روزمره 3- عناصر معنایی، مشتمل بر مفهوم سازی های فرهنگی مسائل مختلف و 4. عناصر زبان شناسی اجتماعی، مشتمل بر نحوه استفاده از زبان با توجه به شرایط فرهنگی اجتماعی.
بررسی تطبیقی رساله قشیریه و تذکره سیرالاولیاء بر مبنای نظریه ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
102 - 114
حوزه های تخصصی:
از آنجا که متون عرفانی مبتنی بر آیات و احادیث و اقوال مشایخ است، بیش از دیگر متون می توان روابط ترامتنیت را در آنها جستجو کرد. هدف این جستار، بررسی و تحلیل روابط و مناسبات ترامتنی رساله قشیریه و تذکره سیرالاولیاء است. روش پژوهش تطبیقی-تحلیلی و مبتنی بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت است. پرسش های تحقیق این است که کدام یک از انواع رابطه ترامتنی در سیرالاولیاء وجود دارد و این اثر چگونه با رساله قشیریه رابطه گفتگومندی ایجاد کرده است. حاصل پژوهش نشان داد که هدف میرخرد کرمانی از برقراری رابطه ترامتنی آگاهانه، خلق یک اثر هم تراز با رساله قشیریه بوده است. از انواع ترامتنیت، رابطه بینامتنیّت صریح، پنهان و ضمنی در سطح مضامین و نقل روایات، رابطه پیرامتنیت در ساختار کتاب و آستانه ها (عناوین اصلی و فرعی و فصول و ابواب و مقدمه ها)، رابطه سرمتنیت در سبک و زبان کتاب و پیوند بیش متنیت از نوع برگرفتگی بوده و در کاربرد اصطلاحات عرفانی، آیات و احادیث، حکایات و اقوال مشایخ است.
تحلیل روان شناختی رمان آتش، بدون دود بر اساس نظریات انسان گرا (آبراهام مزلو، ویکتورفرانکل)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، رمان هفت جلدی آتش بدون دود از نادر ابراهیمی را بر اساس دو نظریه مهم در روانشناسی انسان گرا (مزلو ، فرانکل) مورد تحلیل قرار داده است؛ هدف از انجام این پژوهش، بررسی میزان تطبیق نظام فکری انسان گرایی با رمان آتش بدون دود است، بدین منظور، نخست محتوای رمان بر اساس هرم نیازهای اولیه مزلو، طبقه بندی و مشخص شد ابراهیمی در جلد نخست بیشترین تمرکز را بر نیازهای زیستی داشته است حال آنکه در جلد های بعدی، نیاز به امنیت عزت نفس و خودشکوفایی بیشترین فراوانی را دارند، سپس در بخش دوم پژوهش، انواع معناجویی و پذیرش رنج در رمان آتش بدون دود مبتنی با نظریه لوگوتراپی ویکتور فرانکل مورد تحلیل روان شناختی قرار گرفته است، نتیجه آن که می توان رمان آتش بدون دود را به عنوان اثری منطبق با مولفه های روانشناسی انسان گرا معرفی کرد، هم چنین پژوهش حاضر ثابت می کند نظریه انسان گرایی در روان شناسی می تواند ابزار فکری لازم جهت خلق متون اجتماعی- سیاسی را در اختیار بگذارد.
بررسی وجهیت براساس نظریه پالمر در سه داستان «پادشاهی فریدون»، «رستم و اسفندیار» و «پادشاهی یزدگرد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجهیت مقوله ای دستوری معناشناسی است که عملکرد آن، نشان دادن جهان واقع و غیرواقع است. وجهیت بیان عقاید و واقعیت های ذهنی گوینده درباره گزاره و ارزیابی محتوای آن است. فرانک رابرت پالمر از معناشناسانی است که وجهیت را در دو شاخه «گزاره ای» و «رویدادی» بررسی کرده است. وجهیت گزاره ای شامل دو وجهیت «معرفتی» و «گواه نمایی» و وجهیت رویدادی شامل وجهیت «بایدی» و «توانمندی» است. هر زبان برای انتقال مفاهیم مختلفِ وجهی از سازوکارهای مختلفی استفاده می کند که توجه به آن از مقوله های مهم دستوری و معناشناسی است. با درنظرگرفتن این موضوع، در این پژوهش برآنیم تا علاوه بر توجه به بافت و معنا، «نشانگرها و ساخت های زبانی وجهی» را در سه داستان «پادشاهی فریدون»، «رستم و اسفندیار» و «پادشاهی یزدگرد» براساس نظریه پالمر بررسی کنیم. حالت های مختلف وجهیت عبارت است از: شک و تردید، اطمینان، شرط، انواع گزارش، الزام و اجبار، تعهد و تهدید، آرزوها، ترس ها و پیش فرض ها، جملات پرسشی و منفی، تضمین و تأکید در ساخت هایی مانند افعال شناختی و ادراکی، حروف، صفت، قید، کنایه و جملاتی که بیانگر یک مفهوم کلی و پذیرفتنی هستند، مانند ضرب المثل ها. در این میان، توجه به فضاسازی برای القای مفاهیم وجهی نیز مهم است.
مقایسه و تحلیل اقوال مربوط به رضا در تذکره الأولیا، ترجمه رساله قشیریه و کشف المحجوب (بر پایه بینامتنیت ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تذکره الأولیای عطار نیشابوری یکی از متون ادبی عرفانی است که در میان آثار عرفانی فارسی، جایگاه ویژه ای دارد. تردیدی نیست که عطار برای تدوین تذکره الأولیا از آثار عرفانی پیش از خود استفاده کرده؛ اما در نقل اقوال و حکایات از همه منابع، به شیوه یکسان عمل نکرده است. مقایسه بینامتنی تذکره الأولیا با متون پیش از عطار یکی از شیوه هایی است که ازطریق آن می توان هم به منابع اصلی عطار دست یافت و هم جایگاه عطار را، در مرتبه نویسنده متنی ادبی عرفانی، تحلیل کرد. در این مقاله برای تحلیل دقیق تر، اقوال مربوط به «رضا» از تذکره الأولیا با کشف المحجوب و ترجمه رساله قشیریه مقایسه بینامتنی شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «مناسبات بینامتنی تذکره الأولیا با دو اثر عرفانی پیش از خود چگونه است؟». دستاوردهای پژوهش نشان می دهد مناسبات بینامتنی اقوال درباره رضا در این سه اثر، در پنج دسته بینامتنیت مستقیم، کاهشی، افزایشی، چندگانه و تلفیقی قرار می گیرد. بیشترین مناسبت بینامتنیِ میان تذکره الأولیا و ترجمه رساله قشیریه بینامتنیت مستقیم و میان تذکره الأولیا و کشف المحجوب بینامتنیت کاهشی است. این مقایسه بینامتنی نشان می دهد عطار متناسب با اهدافی که در تألیف تذکره الأولیا داشته و نیز ویژگی های متون پیشین، اقوال را نقل کرده است. حذف عبارت های عربی، توضیح و تفسیر، تغییراتی است که عطار در اقوال مأخوذ از کشف المحجوب ایجاد کرده است؛ درحالی که تغییرات واژگانی، صرفی و نحوی متناسب با زبان فارسی و افزایش عناصر مخیّل و تأکیدساز در اقوال برگرفته از ترجمه رساله قشیریه دیده می شود.
«آسیب شناسی مقالات عرصه فردوسی و شاهنامه در سال های 1380تا1385»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
143 - 172
حوزه های تخصصی:
شاهنامه پژوهی در دهه هشتاد نسبت به سال های پیشین، شتاب بیشتری داشته و مقاله های فراوانی با رویکردهای نوین در مجلّات این دوره به چاپ رسیده است. اما با توجّه به روند چشم گیر مقالات در عرصه فردوسی و شاهنامه طی سال های1380تا 1385 منتشر شده اند، شناخت کاستی های ساختاری و محتوایی در برخی مقالات مرتبط با شاهنامه پژوهی، بسیار پراهمّیّت است و نقد و آسیب شناسی چنین آثاری، ضروری می نماید. آفت هایی در مقالات حوزه فردوسی و شاهنامه بین سال های1380تا1385به چشم می خورد که پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، پاره ای از آنها را با شیوه گردآوری کتابخانه ای، نقد و ارزیابی می کند، آفت های چون؛ ناهماهنگی عنوان مقاله با محتوا، ارجاع به چاپ های نامعتبر شاهنامه و بی توجّهی به منابع اصلی و پیشینه پژوهش، سطحی بودن و گرایش به توصیف، تکرار مطالب، علمی و روشمند نبودن مقاله های انتقادی، کاربرد زبان نامناسب، تحمیل معنا به متن و عیوب ساختاری مقالات در پژوهش پیش رو بررسی شده است. چنانچه اصلاحاتی از کاستی ها و بی دقّتی ها (ساختاری و محتوایی) برای دور ماندن مقالاتِ حوزه شاهنامه در زمینه انتشار اجرا گردد، نشانه خوبی برای رشد کیفی مقاله های آتی است
همانند سنجی شخصیّت پردازی بانوان در شاهنامه فردوسی و قصص قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
173 - 198
حوزه های تخصصی:
شخصیّت پردازی بانوی ایرانی در داستان ها و شعرها و نمایشنامه ها هنگامی مانا و پایا خواهد بود که از تراث فرهنگ ایرانی- اسلامی بهره برده باشد. در این راستا، این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که در شخصیّت پردازی بانوان در قصص قرآن کریم و داستان های شاهنامه فردوسی از چه زمینه ها و عواملی استفاده شده است؟ بر این اساس، با به کارگیری نظرگاه تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی در متون مذکور، چنین نتیجه گیری شده است که شخصیّت بانوان به دو دسته ی بانوان نیک اندیش و بداندیش تقسیم شده است. بانوی نیک اندیش به ظواهر مادیّات و اولویّت آن متمایل نمی باشد و همچنین بر پیروی از آئین ها و سنت ها و اهمیّت نهاد خانواده به ویژه نقش همسر و پدر تأکید می کند. در مقابل، بانوی بداندیش دارای شخصیتی است که فقط به مادیّات و ظواهر آن تمرکز دارد و از این رهگذر، به خانواده و سنت و آئین متعهد و پای بند نمی باشد. در نهایت، شخصیّت پردازی بانوان در متون مذکور بر اساس درون مایه دوگانه مادیّ گرایی و معنویت گرایی قابل بحث هستند.
ساختار حماسه ملی ایران بر مبنای نظریه ژرژ دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
311 - 335
حوزه های تخصصی:
در پژوهش های شاهنامه دو رویکرد عمده وجود دارد. یک گروه از پژوهش ها یک داستان واحد را در شاهنامه موشکافی می کنند؛ در حالی که گروه دیگر بر انسجام کلی داستان های شاهنامه تأکید دارند. این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیل و با شیوه تحلیل ساختارشناسی انجام می گیرد، پیشنهاد می کند که حماسه ی ملی ایران داستان های پراکنده نیست بلکه از یک ساختار کلی که به دوره ی هندواروپایی بازمی گردد، پیروی می کند. بدین منظور پژوهش حاضر بر دو بنیان نظری استوار است: 1- طبق نظریه ی ژرژ دومزیل، کیهان هندواروپایی دارای نظم طبقاتی است. 2- به گفته بهمن سرکاراتی حماسه ملی ایران بر اساس طول عمر محدود جهان و رویارویی نیرو های خیر و شر به سه دوره تقسیم می شود. این مطالعه نشان می دهد که در دوره ی نخست، نظم اهورایی به شکل نظام طبقاتی نمود می یابد که به موجب آن سه گروه کارکردی مذکور در اندیشه ی دومزیل به ترتیب با سلطنت هوشنگ، تهمورث و جمشید شکل می گیرند و در دوره ی دوم، کام اهریمن به صورت بر هم خوردن نظام طبقاتی متجلی می شود.
اهمیت جایگاه رویکرد تطبیقی در تاریخ ادب عامه فارسی (با تکیه بر نقد درسنامه متون نظم و نثر عربی سر فصل گرایش ادبیات عامه مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
33 - 73
حوزه های تخصصی:
گرایش ادبیات عامه در ایران، سال 1392 در مقطع کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی تأسیس شد. در سرفصل این گرایش، دو واحد به «متون نظم و نثر عربی» اختصاص داده شده است. منابع این درسنامه با منابع درس نظم و نثر عربی در سایر گرایش های کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی مشترک است و به ادبیات نخبه گرا و رسمی عربی تکیه دارد. این در حالی است که فرهنگ و ادبیات عامه ایرانیان که از فرهنگ عربی_اسلامی نیز تأثیر پذیرفته، در قرون نخست اسلامی تا حد زیادی در منابع عربی بازتاب یافته و دلایل بسیاری مبنی بر اهمیت این منابع در باب فرهنگ و ادب عامه ایرانی وجود دارد. به بیان بهتر رویکرد تطبیقی کلید حل ابهام ها و خلل های تاریخی موجود در زمینه پژوهش های مربوط به ادب عامه ایرانی است. بر این اساس لازم است در درس «متون نظم و نثر عربی» در گرایش ادبیات عامه اهداف، رؤوس مطالب و منابع با توجه به اهمیت رویکرد تطبیقی در قرون نخست اسلامی متناسب سازی شود. در این جستار ابتدا دلایل اهمیت رویکرد تطبیقی در تاریخ ادب عامه ایرانی با روش توصیفی_تحلیلی بررسی شده و سپس اهمیت این درسنامه در سرفصل گرایش ادب عامه نیز تبیین شده است. سرانجام با تکیه بر ظرفیت فراوان ادبیات تطبیقی از نظر مؤلفه های ادب عامه، درسنامه ای متناسب با نیاز علمی دانشجویان این گرایش برای درس متون نظم و نثر عربی طراحی می شود
نقد تطبیقی کهن الگوی سایه در اشعار فروغ فرخزاد و سیلویا پلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
75 - 109
حوزه های تخصصی:
شاعر در زمان سرایش با ضمیر ناخودآگاه ارتباط می یابد و محتویّات آن را به مخاطب عرضه می کند. بنابراین شناخت و بررسی آرکی تایپ ها از جمله آرکی تایپ سایه ابعاد پنهان شخصیت شاعر را به ما می شناساند. این آرکی تایپ یکی از مهمترین آرکی تایپ هاست که بخش پنهان و تاریک تر ضمیر ناخودآگاه را نشان می دهد. سایه در شکل منفی شامل تمامی امیال و فعّالیّت های غیراخلاقی و منع شده است و در شکل مثبت لازمه ادامه زندگی. این نوشتار بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که با نگاهی جهانی وجود شباهت بین آثار ادبی را برآمده از روح مشترک بشری می داند، با نگاهی روان شناسانه به اشعار فروخ فرخزاد و سیلویا پلات می پردازد. نگارنده در این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی آرکی تایپ سایه را در شعر این دو شاعر بررسی و مقایسه می کند. این بررسی تطبیقی علاوه بر کشف لایه های پنهان ضمیر ناخودآگاه شاعران مورد بحث، نقاط اشتراک و افتراق فرهنگی اجتماعی جامعه آنان را نیز نشان می دهد. به عنوان مثال فراوانی برخی نمودهای کهن الگوی سایه چون احساس حقارت، ترس و خشم و خشونت در شعر سیلویا نسبت به شعر فروغ، علاوه بر این که نشان دهنده شخصیت برون گرای شاعر نسبت به فروغ است، جامعه خشن و مردسالار او را نیز تداعی می کند. از سوی دیگر سیلویا پلات با به نمایش گذاشتن جلوه های بیشتری از سایه، به شناخت کامل تری از آن می رسد و بهتر با آن آشتی می کند.
بررسی درون مایه های گوتیک ادبی در رمان های صانع الظلام و نگهبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
407 - 439
حوزه های تخصصی:
تامر ابراهیم و پیمان اسماعیلی دو نویسنده معاصر مصری و ایرانی در حوزه ادبیات داستانی و ژانر گوتیک هستند. رمان های «صانع الظلام» و «نگهبان» از جمله آثار این دو نویسنده در ژانر گوتیک یا ادبیات وحشت است؛ پژوهش حاضر، با روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا، به دنبال تحلیل و بررسی مؤلفه های ادبیات گوتیک در دو رمان مذکور است. در این پژوهش، سه مؤلفه ی شخصیّت پردازی، مکان، زمان، به عنوان مؤلّفه ها و اصول برجسته سبک داستانی گوتیک در دو داستان مذکور مورد پردازش قرار گرفته است. دستاوردهای تطابق این مؤلفه ها، نشان می دهد که شیوه های خلق اثر گوتیکی در هر دو رمان بسیار مشابه است؛ شخصیت های گوتیکی هر دو رمان، شخصیت هایی جادویی و سحرآمیز و دارای ویژگی های روانی و ظاهری منفی و گاه متضاد هستند. زبان بیان مؤلفه های گوتیک در رمان «صانع الظلام» نمادین بوده اما در رمان «نگهبان» نویسنده با زبانی ساده تر، واقعیات را بیان می کند.زمان در هر دو داستان شب است که فضایی مناسب تر برای ایجاد خوف و اضطراب می باشد. تامر ابراهیم برای بیان برخی حقایق هول انگیز تاریخ بشر، فضاهای مرعوب و دهشتناک قصرهای پادشاهان را به عنوان مکانی برای روایت داستان خود قرار داده اما مکان، در رمان «نگهبان»، محیط کوهستان سرد و دورافتاده است. هر دو نویسنده، برای بیان دیدگاه ها و باورهای خود از شیوه های خیال انگیز، نمادین و رئالیسمی بهره برده اند.
« La Parure », une pyramide renversée de « Cendrillon »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The human life is always influenced by events, circumstances, that are, in turn, the result of one's point of view and vision of the world. For a long time, literature has been the polisher of the human soul and spirit. One of the points in the intellectual evolution of man was the period of the Renaissance. Like an earthquake whose the greatest impact that took place in the 19th century with the Industrial Revolution. The basis for such mutations is clearly visible in the works of the post-Renaissance era. Where the structures of the stories change under the influence of the author's thoughts, another new novel is made in human poetics with names such as Balzac, Flaubert, Maupassant, etc. In the shadow of these mutations, we are witnessing the reversal of philosophies accepted for a long time. What Charles Perrault, according to the philosophy of "transcendence", said in the 17th century, Maupassant repeats with a different look from Kant's "transcendental" thought. La Parure is a new outfit dressed by Maupassant in Cinderella; in other words, it is hypertext on the hypotext. The study of levels and narrative patterns proves the similarity of structures and the difference in meaning in these stories. Maupassant, aware of the changes in his transitional time, conveys a new concept from a new philosophy, to the people of the time but with a frame accustomed to that time so that readers can easily comprehend and understand it.
Le Pouvoir Rhétorique de L’Écriture Poétique Chez Aimé Césaire et Francis Ponge(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Résumé— Le présent article vise à examiner le pouvoir inhérent à l’écriture chez Aimé Césaire et Francis Ponge dans l’imbrication des discours poétique et rhétorique articulés autour de l’efficace de la parole, c’est-à-dire le fonctionnement du langage verbal appréhendé comme action. Celle-ci s’adosse à la dimension pragmatique de la parole en tant qu’elle porte à agir sur l’auditeur et le lecteur. En effet, à l’oral comme à l’écrit, estime Ponge, la parole procure à ceux qui l’utilisent, « le pouvoir temporel et intemporel » capable de modifier l’état d’esprit de ceux qui s’exposent à sa profération. Césaire, lui, a élaboré sa poétique dans l’optique d’une « écriture belle de rage », dont l’efficace émane du tracé des caractères sur un support. Les deux auteurs conçoivent donc le discours poétique comme une parole investie des pouvoirs rhétoriques du langage, capables d’agir sur le monde en modifiant les consciences et le réel.