فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۶۱ تا ۴٬۱۸۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳
43 - 50
حوزه های تخصصی:
بشر همواره برای به رسمیت شناخته شدن اعتقادات و باورهای خود، مفاهیم ذهنی نهفته در آنها را به گونه ای تمثیلی و نمادین و در قالب اعمالی مشخص که «آیین» نامیده می شود بیان کرده است. آیین ها نقش مهمی در بازگویی مؤلفه های فرهنگی جوامع و گروه های فرهنگی داشته و از جاذبه های گردشگری پراهمیت تمدن های کهنی نظیر ایران به شمار می روند. منظر به عنوان یک شکل چندظرفیتی شناخت، امکان آگاهی به ابعاد مهمی از گردشگری آیینی را فراهم آورده و با بازخوانی ریشه ها، قابلیت ها و گونه های مختلف آیین ها افق های جدیدی را در زمینه توسعه گردشگری فراهم می آورد. هدف از نوشتار حاضر بررسی ابعاد مختلف مناظر آیینی و استفاده از قابلیت ها و جاذبه های آن، از طریق اتخاذ رویکرد گردشگری منظر به اماکن و رویدادهای آیینی است که با بررسی نمونه هایی از مناظر آیینی ایران مورد بحث قرار می گیرد.انسان ها در طول تاریخ برای پاسخگویی به نیازهای مادی و معنایی خود دست به آفرینش اسطوره ها و به کارگیری آیین ها زده اند. آیین ها به عنوان شکل عملی باور ها دارای سه وجه کالبدی، معنایی و اجتماعی اند که از برهم نهی سه عامل انسان، محیط انسان ساخت و طبیعت شکل گرفته اند. استمرار باورها و معانی، امکان شناخت مؤلفه های فرهنگی و هویتی و بهبود کیفیت اجتماعی و مشارکتی گردشگری، ازجمله قابلیت های مناظر آیینی در بهبود تجربه گردشگری است. اتخاذ نگاه گردشگری منظر در پرداختن به نقش آیین ها، ارتقای جایگاه گردشگران از نظاره گرانی صرف به کنش گرانی در تعامل و ارتباط با محیط را به دنبال داشته که با پرسش از چیستی و چرایی آیین ها امکان شناخت و دست یابی به معانی و ارزش های فرهنگی مستتر در آنها را فراهم می آورد.
شاخصه ها و گونه های کهن الگوی حیاط مرکزی در بازار تاریخی ایرانی (نمونه موردی: سراهای بازار تاریخی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۱ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۸۹)
205-178
حوزه های تخصصی:
بازار، فضایی با الگوی کهن است که در تمدن های گوناگون، به ویژه میان ایرانیان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. کاروان سراهای درون ش هری، مح ل مب ادلات کالاه ای تج اری و نی ز مکان ی ام ن ب رای اقام ت مس افران و تج ار ب وده اس ت. ای ن کاروان سراها، عمدتاً در جن ب ب ازار و مرتب ط ب ا بازاره ا بوده ان د. حیاط مرکزی در معماری ایرانی الگویی کهن است که در دوره های مختلف و مناطق گوناگون ایران زمین به اشکال متنوع قابل ملاحظه است. این کهن الگو با برخورداری از ویژگی های اصیل و پایه ای، همچون مرکزیت، وحدت و کثرت، فضایی مناسب برای عملکردهای مورد نیاز فراهم می آورده است. چنانچه در گذشته سرای بازار مکانی برای استقرار کاروان های تجاری و عرضه و مبادله کالاها بوده و در دوره معاصر نیز کارکردهای متنوعی را دارد که در ابعاد مختلف نیازمند بازشناسی است؛ بنابراین این پژوهش با هدف بازشناسی سرا به عنوان الگویی اصیل در معماری ایرانی به ویژه در ساختار بازار تاریخی ایرانی است که در مطالعه میدانی بر سراهای بازار تاریخی تبریز متمرکز می شود. پژوهش حاضر کمی-کیفی بوده و با روش پژوهش تحلیلی، اسنادی و استدلال منطقی و نیز شیوه های مطالعه کتابخانه ای و اسنادی و پیمایش میدانی انجام شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که شاخصه های بنیادی سرای بازار شامل مرکزیت، درون گرایی، انسجام و وحدت، شکل هندسی مربع یا مستطیل، انعطاف پذیری عملکردی و سرزندگی است و مهم ترین معیارهای گونه شناسی در ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی شامل شکل، مساحت، موقعیت، راستا، عمده فروشی و خرده فروشی، نوع فعالیت و پوشش گیاهی هستند. در بازار تاریخی تبریز طیف متنوعی از سراها از لحاظ کالبدی و اقتصادی به عنوان حیاط های اختصاصی و عمومی برای فعالیت های گوناگون تجاری، تولیدی، انباری، برگزاری رویدادهایی با مناظر گوناگون از گذشته تاکنون مورد استفاده بوده اند.
بررسی نحوه ی تأثیرگذاری جغرافیا بر هویت فرش ایران
منبع:
رج شمار دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
23 - 36
حوزه های تخصصی:
فرش دستباف ایران به عنوان یک کالای فرهنگی-هنری همواره ارزش و اعتبار خاصی داشته و دارد. از اینرو کمک به زنده نگه داشتن این هنر وظیفه ی همه ی دست اندرکاران این حرفه می باشد. جابه جایی های جغرافیایی بافندگی یکی از راهکارهایی است که با اهداف مختلفی از سوی ارگان های دولتی و خصوصی برای کمک به بهبود رونق تجاری فرش اتخاذ شده و تبعا تاثیرات مثبت و منفی بسیاری نیز داشته و مخالفت هایی را نیز به همراه داشته است. یکی از استدلال های مخالفان این جریان، آسیب دیدن هویت فرش ها در روند این جابه جایی ها می باشد. این پژوهش به صورت کیفی و به روش توصیفی-تحلیلی به جمع آوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای و میدانی پرداخته است. هدف از انجام تحقیق بررسی نحوه ی تاثیرگذاری تغییر جغرافیای بافندگی بر هویت فرش ایران است و درصدد پاسخ به این سوال برآمده که: تغییر جغرافیای بافندگی چه تاثیری بر تغییر هویت های شناخته شده مناطق مختلف ایران می گذارد؟ داده های به دست آمده نشان می دهد که در جریان جابه جایی های جغرافیایی بافندگی، هرکجا که یکی از مولفه های اصلی هویت ساز فرش آسیب ببیند لاجرم هویت فرش نیز دچار آسیب می شود، اما در مواردی نیز چارچوب تولید منطقه ی مبدا هیچ تغییری نکرده و فرش با کیفیتی تولید شده که تشخیص آن از فرش تولید شده در منطقه مبدا حتی برای خبرگان هم ناممکن است. در چنین شرایطی نقش جغرافیا در تأثیرگذاری بر هویت فرش تغییر کرده و به نظر می رسد بازبینی این نقش نکته ی حایز اهمیتی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است.
معرفی میخک به عنوان یک رنگزای طبیعی برای رنگرزی نخ پشمی
منبع:
رج شمار دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
97 - 103
حوزه های تخصصی:
رنگزاهای طبیعی به دست آمده از گیاهان به دلیل نداشتن خطرات و تهدیدهای رنگزاهای شیمیایی و همچنین هشدارهای زیست محیطی بیان شده توسط محققان، امروزه بسیار مورد توجه قرارگرفته اند. میخک گل معطر از یک درخت از خانواده ی Myrtaceae است که دارای استیل اوژنول، بتا کاریوفیلن، وانیلین، کراتیگولیک اسید، گالوتانیک اسید و متیل سالیسیلات می باشد. اوژنول که ماده اصلی میخک می باشد، دارای خاصیت ضدالتهابی و ضدباکتری است. در این تحقیق میخک به عنوان یک رنگزای طبیعی جهت رنگرزی نخ های پشمی استفاده شد. اثر پارامترهای رنگرزی مانند روش های رنگرزی، نوع اسید و دندانه، غلظت و دمای رنگرزی بر روی رنگرزی نخ های پشمی موردبررسی قرار گرفت. قابلیت رنگرزی نمونه ها در غلظت ها و دماهای مختلف با استفاده از روش اسپکتروفتومتر جذبی و قانون بیرلامبرت بررسی شد. نتایج نشان داد که در صورت به کار بردن غلظت بالای رنگزا، ماکزیمم قابلیت رنگرزی نمونه ها در دمای 60 درجه سانتی گراد می باشد. در غلظت پایین رنگزا، افزایش دما از 30 تا 80 درجه سانتی گراد تفاوت قابل توجهی را در قابلیت رنگرزی نمونه ها نشان نداد. استفاده از دندانه های مختلف سبب ایجاد شیدهای مختلف مانند زرد، قهوه ای و خاکستری تیره بر روی نخ پشمی رنگ شده با رنگزای میخک شد. همچنین نتایج نشان داد که روش رنگرزی همزمان و مقدار 80 درصد رنگزا نسبت به وزن کالا، شرایط بهینه رنگرزی نخ پشمی با رنگزای میخک است. با وجود اینکه نوع اسید به کار رفته بر روی شید حاصل تأثیر ندارد ولی میزان رمق کشی را تحت تأثیر قرار می دهد.
پژوهشی تطبیقی پیرامون مولفه های روانشناختی آثار هنرمندان نقاش نیکزاد نجومی و علی اکبر صادقی (مورد پژوهش: 5 اثر از جدیدترین نمایشگاه هنرمندان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
209 - 230
حوزه های تخصصی:
تمایزات منحصر به فرد شخصیتی پرده های ناپیدا در پس آفرینش آثار هنری خوانده شده اند که بی گمان، ردپای منشأ آفرینش هر اثر هنری را باید در این بُعد پنهان از فرآیند ظهور هنری جستجو کرد. لذا، درونیات هر فرد هم به لحاظ جنبه مثبت و هم جنبه منفی، بر خلق آثار هنرمندان تاثیرگذار است. مسئله ای که می توان اینجا مطرح کرد چگونگی بازتاب مؤلفه های روانشناختی در آثار نقاشان است. در این بین، می توان از هنرمندان نقاشی چون نیکزاد نجومی و علی اکبر صادقی نام برد که در دوره حاضر از جریان های هنری رایج، با زبان تصویری سعی در بیان درونیات روانشناختی خود دارند. در این پژوهش که به صورت توصیفی و تحلیلی و با به کارگیری روش کتابخانه ای انجام شده، به سبب محدودیت حجم مقاله، 5 نمونه اثر از آثار نقاشی هر هنرمند مورد پژوهش قرار گرفته است. روش نمونه گیری انتخابی و به صورت کیفی به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته شده است. یافته های تحقیق حاکی از این است که آثار نیکزاد نجومی و علی اکبر صادقی که به نوعی توانایی های ذهنی مخاطب در درک مفاهیم و باورهای درونی هنرمند را تقویت می کنند، تأویل و تفسیری از مؤلفه های روان شناختی است که در آثار این دو هنرمند ظهور یافته است. نتایج این نوشتار تبیین کننده اهمیت پرداختن به بحث مؤلفه های روانشناختی هنرمندان در بررسی و واکاوی مفاهیم هنری در آثار آنان می با شد، خصوصا آثار هنرمندان هنرهای تجسمی که نمودی ملموسی از بازتاب این درونیات پنهان هنرمندان است. اهداف پژوهش: 1.بررسی مؤلفه های روانشناختی از توانایی ذهنی مخاطب در تفسیر آثار نقاشی علی اکبر صادقی و نیکزاد نجومی. 2.تطبیق شیوه تأثیرگذاری آثار نقاشی علی اکبر صادقی و نیکزاد نجومی بر طبق دیدگاه روانشناختی. سؤالات پژوهش: 1.با توجه به کاربرد مؤلفه های روانشناختی در هنر، چگونه می توان آثار نقاشی علی اکبر صادقی و نیکزاد نجومی را تفسیر و تحلیل کرد؟ 2.کدام یک از مؤلفه های روانشناختی تأثیرات پر رنگ تری در آثار نقاشی علی اکبر صادقی و نیکزاد نجومی دارد؟
ساختار معنادار نگارگری و طبقه اجتماعی هنرمندان در شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار با رویکرد ساخت گرایی تکوینی گُلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، تصاویر دو نسخه خطی شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار آل اینجو، از منظر جامعه شناسی هنر مورد بررسی قرار گرفته اند. هر دوی این آثار، مربوط به اواخر حکومت ایلخانان؛ یعنی اوایل قرن هشتم هجری قمری هستند. اواخر دوره ایلخانی، دوره ای است که نارضایتی طبقات مختلف ایرانی، به اوج و قدرت حاکمان مغولی نژاد ایلخانی، به پایین ترین سطح خود رسیده بود. دو نسخه خطی انتخاب شده، مربوط به دو شهر با شرایط اجتماعی متفاوت هستند. هدف این بوده است که با استفاده از رویکرد ساخت گرایی تکوینی، نگاره های موجود در این دو نسخه و ساختار های معنادار تصاویر بررسی شده؛ سپس، جامعه ایرانی و طبقات موجود در آن دوره مورد مطالعه قرار گرفته و ساختار های اصلی آنها شناسایی شوند. مطالعه نشان می دهد که هنرمندان این دو اثر، به دو طبقه اجتماعی دارای جهان بینی، آگاهی های ممکن، خواسته ها و آرزو های متفاوت تعلق داشته اند. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و بر اساس رویکرد ساخت گرایی تکوینی گلدمن در دو مرحله درک و تشریح است. سؤال اصلی پژوهش این است که ارتباط ساختار معنادار آثار نگارگری و طبقه اجتماعی هنرمندان در دوره ایلخانی چیست؟ تحقیق، از نوع تطبیقی بوده و روش آن، توصیفی- تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از این هستند که ویژگی آثار هنری، برخاسته از کلیت جامعه نیست، بلکه ریشه در طبقات دارد و دلیل اختلاف سبکی تصاویر شاهنامه بزرگ ایلخانی و سمک عیار، در تفاوت طبقه هایی است که دو گروه هنرمندان در تبریز و شیراز به آن تعلق داشتند. نتیجه مطالعه، مبین این است که ساختار های معنادار موجود در کتاب شاهنامه بزرگ ایلخانی با ساختار های اصلی طبقه نخبگان و بزرگان ایرانی ساکن در تبریز، هم ارز بوده و ساختار های معنادار تصاویر کتاب سمک عیار با ساختار های اصلی طبقه هنرمندان محلی ساکن در شیراز که با زندگی مردم روستایی و پیشه وران شهری احساس نزدیکی می کرده نیز هم ارز و یکسان هستند.
تبیین عوامل مؤثر بر ابهام در تاریخ گذاری بناهای مذهبی دوره ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ارکان اصلی شناخت هویت هر بنا، دست یابی به تاریخ بناست. تاریخ یک بنا به معنای شناخت بنا در بستر تاریخی آن است، به گونه ای که بتواند در ارتباط با زمینه شکل گیری اش به طور کامل فهم شود. مرور آنچه در ارتباط با نحوه شناخت مبدأ تاریخی بناهای مذهبی ایران به ویژه در دوره مغول (سده هفتم و هشتم هجری قمری) نگاشته شده است نشان می دهد، محققین و به ویژه شرق شناسانی که در باب معماری این دوره پژوهش و اظهارنظر کرده اند، به رغم تلاش های ارزنده شان، به دلیل نداشتن آشنایی عمیق با بستر جغرافیایی طبیعی ایران از یک سو، و رخدادهای سیاسی مذهبی از سوی دیگر و همچنین در دسترس نبودن بسیاری از متون و منابعی که امروزه می تواند در اختیار محققان قرار گیرد، نتایج مطالعاتشان با خطاهایی همراه بوده است. به همین دلیل، موارد مبهم زیادی در پژوهش های انجام شده بر ابنیه این دوره دیده می شود که گاه نتایج مطالعات قبلی را زیر سوال برده است. به همین منظور مقاله حاضر در پی شناخت دلایل ایجاد ابهام در تاریخ گذاری بناهای این دوره است. این که چه بر بناهای این دوره گذشته است و چه تاثیری برآنها داشته است که تا بدین حد محققان را با خطا مواجه ساخته، موضوع پژوهش است و در این راستا مصادیق متعددی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. پژوهش مورد نظر پژوهشی کیفی است؛ که در برخورد با داده های پژوهش از شیوه توصیفی و تحلیلی بهره می برد. بر این اساس نگارندگان، نخست به بررسی و مطالعه کالبد بناهای منتسب به دوره ایلخانی پرداخته و سپس با مراجعه به متون و منابع تاریخی تلاش کرده اند به شناخت دقیق تری از دلایل ایجاد ابهام در کار پژوهشگران پیشین برسند. از این رو به منظور پرهیزدادن دیگر پژوهندگان تاریخ معماری، بر آن بوده است تا با دسته بندی عمده خطاهای صورت گرفته به الگویی برای تاریخ گذاری دست یابد. نتایج پژوهش نشان می دهد عمده خطاهای صورت گرفته تحت تأثیر تغییرات ابنیه این دوران، چه در سازماندهی فضایی بنا، چه در الحاق تزئینات در ادوار بعدی و چه در استفاده از کتیبه های مختلف به کار رفته در این گونه بنا بوده است، که عمدتاً می توان گفت با انگیزه های سیاسی مذهبی انجام می پذیرفته است.
بررسی مدارس نوین اصفهان در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول براساس عوامل شکل گیری و اجزای کالبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم مهر ۱۳۹۹ شماره ۸۸
5 - 18
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بروز موج نوگرایی در تاریخ معاصر ایران موجبِ پیدایش مدارسی به شیوه اروپایی در کشور و شهر اصفهان شد. این مدارس از نظر محتوای دروس و معماریِ بنا با مدارس سنتی متفاوت بودند. در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوی اول، به تبع افزایش جمعیت در ایران و نیز سیاست دولت وقت در زمینه توسعه کمّی مدارس به منظور تربیت نیروی متخصص، ساخت مدارس در دستور کار قرار گرفت. اهمیت تحقیق حاضر از آن حیث است که اکثر پژوهش ها درباره معماری مدارس اصفهان به مدارس سنتی (مدارس علمیه) شهر اصفهان می پردازند، و به معماری مدارسِ معاصر، خصوصاً در دوره های مذکور، و روند شکل گیری آن کمتر توجه شده است. هدف پژوهش: این پژوهش در پی شناخت عوامل تاریخی-سیاسی، فرهنگی و اجتماعیِ تأثیرگذار بر شکل گیری مدارس نوین اصفهان در دوره های مذکور، و شناخت ماهیت معماری و مقایسه ساختار کالبدی و شیوه معماری این مدارس با یکدیگر است. روش پژوهش: مطالعه حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و موردپژوهی انجام شده است. پنج مدرسه به عنوان نمونه موردی برگزیده شدند و تاریخچه شکل گیری آن ها با روش کتابخانه ای و اسنادی مورد مطالعه قرار گرفت؛ سپس، با روش میدانی، اطلاعات مدارس کامل شد و این مدارس براساس هدف پژوهش با یکدیگر مقایسه شدند. نتیجه گیری: از مهم ترین عوامل شکل گیری مدارس نوین می توان به انقلاب مشروطیت، نقش حکومت پهلوی اول، میسیونرهای انگلیسی، و استادکارهای بومی شهر اشاره کرد؛ در مورد دوره پهلوی، تمایل حکومت به ایجاد شیوه باستان گرایی در معماری، در مورد میسیونرها، تحولات دو قرن نوزدهم و بیستم در اروپا و تغییر ساختار آموزشی غرب و احداث چند مدرسه در اصفهان توسط میسیونرهای فرانسوی و انگلیسی و تأثیر آن ها در ایجاد ساختار معماری مشابه مدارس غربی، و در مورد آخر حضور استادکارهای بومی (اصفهانی) در این شهر و تمایل آن ها به اجرای شیوه سنتی (اصفهانی) در معماری مدارس، تعیین کننده بوده اند. این عوامل در کنار هم منجر به ایجاد نوعی معماری تلفیقی در ساختمان های اکثر مدارس اصفهان در دوره های مذکور شده است.
تحلیل ریخت های اسطوره ای در نگاره جام زرین حسنلو (عصر آهن) بر اساس رویکرد منظومه شبانه و روزانه ژیلبر دوران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱
53 - 63
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نگاره جام زرین حسنلو، از هنرهای اصیل برجای مانده محوطه حسنلو است که دربردانده نگرش ها و باورهای جوامع بشری (عصر آهن) است. هنرمند در این اثر(جام زرین حسنلو)، ﻣﻀﺎﻣیﻨی اهورایی( نیک) را در ﺑﺮاﺑﺮ ﻣﻀﺎﻣین اهریمنی (شر) به تصویر کشیده است و از این منظر، ﺗﺼویﺮی را کﻪ دارای ارزش گذاری بار ﻣﺜﺒﺖ یﺎ ﻣﻨﻔی است، آفریده است. ﻧﮕﺮیﺴﺘﻦ از ایﻦ منظر ﺑﻪ نگاره جام زرین حسنلو، ریﺸﻪ در رویکرد اسطوره شناسی «ژیﻠﺒﺮ دوران» دارد. وی بر این باور است، تصویرهای ذهنی به دو منظومه، شبانه و روزانه ﺗﻘﺴیﻢ می شوند. با توجه به این منظومه ها، اینکه در جام حسنلو چه رویکردی اسطوره ای غالب است سؤالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. هدف: هدف این پژوهش، شناخت مفاهیم اسطوره ای عناصر هنری ایران با نگرش های جدید است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، توصیفی – تحلیلی است. داده پژوهش به روش موردی بررسی و تحلیل شده است. جمع آوری اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها: هنرمند، نگاره جام حسنلو را با یاری گرفتن از صورت های تخیلی و قدرت متافیزیکی آن و با استمداد از اسطوره پردازی، مضامین مثبت شخصی و جامعه دوره خود را به تصویر در آورده و مقارن با آن، مضامین منفی را ترسیم نموده است. در تقابل منظومه روزانه (عرشی، روشنایی و جداکننده) منظومه شبانه (ریخت های سقوطی، تاریکی و حیوانی) به کار برده است، در نهایت منظومه روزانه به نسبت شبانه در تصاویر جام زرین حسنلو از بسامد بالایی برخوردار است.
تأمّلی در حکمت معماری ایران قبل از اسلام
حوزه های تخصصی:
معماری ایران قبل از اسلام، حدود ده هزار سال قدمت دارد. قبل از اسلام، حکمت، جزء لاینفک دین بوده و پیوندی تنگاتنگ و دوسویه بین حکمت و دین وجود داشته است، لذا قطع به یقین، حکمت معماری ایران قبل از اسلام، به شدت، متأثر از اعتقادات دینی است و تردیدی نیست که این اعتقادات دینی برای تجلی و ظهور، با منطق ریاضی و هندسه تلفیق گشته است. خصلتی که در معماری ایرانی، گوهر معماری ایرانی محسوب می شود، گزینش بسیار ظریف، بدیع و هنرمندانه از هندسه برای فرم بخشی به جهان بینی و اعتقادات دینی است. در دوره قبل از اسلام، ایران به عنوان یک امپراطوری، نیاز داشت که به عظمت بناهای حکومتی و مذهبی، اهمیت دهد چراکه معماری بناهای حکومتی و مذهبی، به مقیاس قدرت امپراطوری ها تبدیل شده بود و این خود، کافی بود که در ایران قبل از اسلام، بناهایی ساخته شود که تعجب همگان را برانگیزد. روش پژوهش حاضر تاریخی- توصیفی و تحلیلی بوده و سعی در بررسی یک کمیت توصیفی در طی ساختار زمانی با اتکا به شواهد میدانی و کتابخانه ای دارد و با هدف بررسی این همانی بین حکمت و دین و پیوند تنگاتنگ دین با معماری در ایران قبل از اسلام به دنبال پاسخی برای این سؤال است که چرا معماری ایران قبل از اسلام، متأثر از اندیشه های دینی بوده و پیوند معماری و دین، منبعث از چه عواملی است؟ در این نوشتار، مهم ترین آیین های دینی، دوره های تاریخ معماری و شیوه های معماری در ایران قبل از اسلام، بررسی شده و مهم ترین آثار به جامانده از این دوره ها با دید حکمی، مورد مداقه قرارگرفته است. درنهایت با استفاده از مجموع این پژوهش ها، اصلی ترین آبشخورهای معماری ایران قبل از اسلام استخراج گردیده و ضعف تئوریک ارتباط معماری و حکمت خسروانی در ایران قبل از اسلام تا حد زیادی مرتفع شده است. آموزه های دینی قبل از اسلام از قبیل پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، به همراه نبوغ فوق العاده ایرانیان در نحوه به کارگیری ریاضی و هندسه در فرم و قالب بخشی به ایمان و اعتقادات خود، در کنار توجه ویژه به عظمت بناهای حکومتی و مذهبی به عنوان مقیاس قدرت و جلال امپراطوری ایران، از اصلی ترین آبشخورهای معماری ایران قبل از اسلام به شمار می آیند.
زیبایی شناسی گبه بختیاری بر اساس الگوی هنر قومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقتی مصادیق هنرهایی که تاکنون به عنوان هنرهای سنتی می شناخته ایم را بررسی و مقایسه می کنیم، با بسیاری از تفاوت های زبانی، بیانی و حتی فرمی آنها مواجه می شویم. «سنتی» قلمداد نمودن مجموعه آثاری که صرفاً در دوران اسلامی و حتی پیش از آن تولید شده، اشتباه است و علت آن را می توان ناشی از عدم تبیین یک دوره هنری فاخر در هنرهای ایرانی دانست که مجموعه ای از این آثار را در شمول خود جای داده و از دایره شمول آثار مربوط به دوره تاریخی هنرهای سنتی متمایز و خارج سازد. این دوره هنری را بنا بر مختصات خاصش باید «هنر قومی» نامید. هنر قومی محمل اصلی درک ملاحظات زیبایی شناسی ناب ایرانیان است. هنر قومی، گفتمانی است که در نقد هنر ایران از آن غفلت شده است. این هنر از همه حیث، خاصه زبانی و بیانی، زیر سایه هنر سنتی مهجور و ناگشوده مانده است. با توجه به این که در این مجال، به کمال نمی توان هنر قومی ایرانی را شناساند؛ قصد داشتیم با معرفی یکی از گونه های هنر قومی، مخاطب را به درک کلیت این هنر رهنمون سازیم. برای این منظور، «گبه» را انتخاب کردیم که از زیباترین دست بافته های ایرانی به طور عام و بختیاری به طور خاص است که بازشناخت نشانه ها و تمهیدات زیبایی شناسی اش، مسیر شناخت «گفتمان هنر قومی ایران» را هموار می سازد. از حیث روش شناسی، محقق برای تبیین تفاوت های ماهوی بین هنر سنتی و قومی، مؤلفه های علم زیبایی شناسی را به روش قیاسی کاویده و بر نمونه های مورد نظر تطبیق داده است. هم چنین برای فهم کلیت هنر قومی، تمرکز خود را بر یک نمونه موضوعی گذارده و نهایتاً مؤلفه های کاویده شده در نمونه موردی گبه را به کلیت هنر قومی تعمیم داده است. روش تحقیق پژوهش، توأمان، تطبیقی و تحلیلی-توصیفی می باشد و منابع آن با ابزار تصویربرداری و مصاحبه، عمدتاً به صورت میدانی گردآوری شده است. در هنر قومی، بهترین تجربیات زیبایی شناختی ناب هنر ایرانی دیده می شود. این شکل از تجربه، تَمَثُل اندیشه ای است که در متن اثر هنری، تنها جوهره خالص زبانی و بیانیِِ فرم، شکل و رنگ اثر را مدنظر دارد؛ لذا عاری از ملاحظات، حاشیه ها و اضافه هایی از جمله تحلیل های تاریخی-روانشناختی ذهن است که همیشه بر برخی هنرها، خاصه هنر سنتی مسلط بوده است. کمینه گرایی، انتزاعی گری و تجریدِ محضِ برآمده از داناییِ زیبایی شناسانه، تقدم اصل تحلیلِ بصریِ محض، در چینش و ترکیب بندی، رویکرد بدوی نگاری در طراحی و انتزاعی گری هوشمندانه از عناصر دم دستی و زندگی روزمره، مؤلفه هایی است که شالوده هنر قومی ایرانی را شکل می دهد که این ویژگی ها به شکل ماهوی در گبه خودنمایی می کنند.
بررسی یک نمونه از روایت گری در تاریخ موسیقی ایران (مطالعه ی موردی: اعدام استادان موسیقی دربارِ امیرانشاه و فرار عبدالقادر مراغی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله بررسی روایت های واقعه ای در موسیقی دوران تیموری است. روایت گری یکی از مباحث مهم در علم و فلسفه تاریخ است. در روایت گری نوع و مؤلفه های آن اهمیت دارد. در منابع تاریخی روایت های متعددی از وقایع مرتبط با موسیقی می توان مشاهده کرد. یکی از این وقایع به مجازات و فرار استادان موسیقی دربار امیرانشاه (پسر سوم تیمور) مرتبط می شود که روایت های گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است. هدف از این مقاله بررسی تنوع روایت ها و درک نسبی واقعه مذکور است. روش تحقیق مبتنی بر مقایسه تحلیلی روایت ها است. سوء رفتار امیرانشاه و مقصر جلوه دادن استادان موسیقی دو جنبه مهم این روایت ها است. در کُل دو گروه روایت وجود دارد که در روایت های گروه نخست به مجازات استادان موسیقی برمی گردد و در گروه دوّم روایت ها بیشتر تأکید بر فرار و نجات عبدالقادر مراغی است. مهم ترین نتایج عبارتند از: تیمور برای توجیه سوء رفتار امیرانشاه استادان موسیقی را مقصر جلوه داده است. در روایت های نخست سخنی از عبدالقادر نیست. در راویت های گروه دوم نوعی خلط میان واقعه مجازات استادان و فرار عبدالقادر مشاهده می شود. فرار عبدالقادر از روی احتیاط بوده، در زمان مقتضی به دربار برگشته، با توسل به آیه ای از قرآن خود را از خطر احتمالی رهایی بخشده است.
مطالعه تحلیلی نقوش خوشنویسی، انسانی و گیاهی در تطبیق چند نمونه از شیشه های میناکاری دوره مملوکان در مصر و سوریه با فلزکاری دوره های ایلخانی و تیموری در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار هنری از جمله هنرهای فلزکاری و شیشه گری، در طول تاریخ انعکاس دهنده مضامین مختلفی بوده اند و از قدیمی ترین صنایعی هستند که با تنوع وسیعی از آثار در سرزمین های مختلف به ظهور رسیده اند. در این میان، تأثیر انواع هنر ها و نفوذ مفاهیم و محتوای آثار بر یکدیگر، در تولیداتی دیده می شود که دارای اشتراکات مختلف و تحت نفوذ فرهنگ ها و ادوار تاریخی همانندی بوده اند. در این پژوهش، نقوش مشترک میان شیشه های میناکاری شده مملوکان مصر و سوریه با فلزکاری ایلخانی و تیموری ایران مورد توجه قرار گرفته است. بیان ویژگی های فلزکاری ایران و شیشه های مزین به میناکاری دوره ممالیک و تحلیل تطبیقی نقوش، محتوا، مضامین و عناصر مشترک میان این آثار و هم چنین دلیل وجود این اشتراکات از اهداف این تحقیق است. این امر با انتخاب تعدادی از نقوش فلزی ایران و تعدادی از نقوش شیشه های میناکاری دوره مملوکان میسر شده است که بعد از تطبیق نقوش، به مطالعه جزییات آنها پرداخته شده است. شیوه انجام تحقیق، به روش توصیفی- تحلیلی بوده و با بررسی تصویری سه دسته از مضامین و نقوش تزیینی پر کاربرد در هنر میناکاری شیشه و فلزکاری صورت پذیرفته است. در این راستا، پرسش پژوهش حاضر این است که نقوش آثار فلزی و شیشه ای دارای چه اشتراکات و تأثیر اتی بر یکدیگر بوده اند و کدام یک بر دیگری تقدم دارند؟ کدام نوع نقوش انسانی، گیاهی و کتیبه ای در تزیین اشیاء به رفته اند و ارتباط میان کاربرد شی و نقش تزیینی چگونه است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که گستره نقوش و مضامین در این آثار، به دلیل اشتراکات مذهبی و آیینی بوده است و انتقال هنر ایران به سرزمین های مصر و سوریه، به وضوح در تزیینات این مناطق ملموس است و علایق معنوی، عوامل فرهنگی و ارتباطات سیاسی نیز در بروز این اشتراکات تأثیر داشته اند.
ارزیابی حکمرانی خوب شهری از منظر دفاع غیرعامل (نمونه موردی: کلان شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۹
19 - 35
حوزه های تخصصی:
حکمرانی خوب شهری رویکرد جدیدی در مدیریت شهری می باشد که بر اساس بنیان های مشارکتی و رویکردهای تعامل گرایانه فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری در مدیریت شهری را متحول کرده است. یکی از مسائل اساسی برای داشتن توسعه شهری پایدار توجه و اتخاذ رویکردی مناسب برای دفاع غیرعامل شهری برای مواجهه با چالش های پیش روی توسعه شهری در این راستا می باشد. حکمرانی خوب شهری با توجه به ماهیت شاخصه های آن می تواند فصل نوینی را در دفاع غیرعامل رقم زده و در تسریع و پویایی تحقق هر چه بهتر این مسئله در شهرها مؤثر باشد. در این راستا مطالعه حاضر باهدف کاربردی و با روش توصیفی- تحلیلی به ارزیابی حکمرانی خوب شهری از منظر دفاع غیرعامل در کلان شهر اهواز پرداخته است. برای گرداوری داده های پژوهش به روش دلفی از نظرات 30 نفر از کارشناسان و متخصصان مرتبط استفاده شده است. برای تحلیل داده ها در جهت اولویت بندی مؤلفه ها از مدلTOPSIS و برای ارزیابی تأثیر شاخص ها بر روی تحقق کمرانی از منظر پدافند غیرعامل از آزمون های رگرسیونی خطی و لگاریتمی استفاده شده است. نتایج داده ها نشان می دهد که شاخص کارایی دارای بیشترین اولویت برای تحقق حکمرانی خوب شهری از منظر دفاع غیرعامل در کلان شهر اهواز می باشد و از سوی دیگر تمامی شاخص ها دارای تأثیر معناداری بر روی حکمرانی خوب شهری از منظر دفاع غیرعامل می باشد
تحلیل تطبیقی شاخص های کالبدی شهر ایمن در کلانشهر اهواز با استفاده از Geoda و GIS (مطالعه موردی: محله های کیانپارس، گلستان و سپیدار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ بهار ۱۳۹۹ شماره ۹
55 - 77
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر برای ایجاد، حفظ و افزایش ایمنی در شهرها راه های متفاوتی به کار گرفته شده است. از مهمترین آن ها که در بسیاری از شهرها، به ویژه در شهرهای توسعه یافته بکار برده می شود. شناسایی شاخص های شهر ایمن و ارتقاء سطح آنها در جهت ایمنی سازی می باشد. به عبارتی پیشگیری قبل از درمان است. این پژوهش درصدد است به تحلیل و ارزیابی شاخص های کالبدی شهر ایمن در محلات کیانپارس، گلستان و سپیدار در شهر اهواز بپردازد. پژوهش حاضر ازنظر ماهیت، نظری- کاربردی و روش مطالعه ی آن توصیفی – تحلیلی می باشد. شیوه ی گردآوری اطلاعات پیمایشی- کتابخانه ای می باشد و در فرآیند تحلیل از نظرات خبرگان بهره گرفته شد. در این پژوهش تعداد 8 شاخص که بیشترین درجه تکرارپذیری را داشته اند انتخاب شده اند.جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش خودهمبستگی فضایی موجود در نرم افزارGeoda استفاده شد و برای توزیع فضایی شاخص کالبدی شهر ایمن و ارزش گذاری آن ها، از نرم افزار ArcGIS و مدل چند متغیره(FAHP)، بهره گرفته شد. نتایج بدست آمده گویای آن است که 9/56 درصد بافت کالبدی محله کیانپارس در وضعیت کاملا ایمن و 5/10 درصد نیز در وضعیت کاملا ناایمن قرار گرفته اند. 34 درصد بافت کالبدی محله گلستان در وضعیت کاملا ایمن و 19 درصد نیز در وضعیت کاملا ناایمن قرار گرفته اند. 9/24 درصد بافت کالبدی محله سپیدار در وضعیت کاملا ایمن و 6/33 درصد نیز در وضعیت کاملا ناایمن قرار دارند.
مکانیابی پناهگاه های اضطراری چندمنظوره با رویکرد پدافند غیرعامل (نمونه موردی:شهر سبزوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
66 - 84
حوزه های تخصصی:
در جنگ های اخیر، دارایی های حیاتی و حساس که در شبکه فعالیت های کشور نقش کلیدی ایفا می کنند، در زمره اولین اهداف مهاجمان هستند. بنابراین باید جان انسان های مجاور و پیرامون این دارایی ها حفظ شوند، یکی از راه های تأمین این هدف، احداث پناهگاه هایی امن جهت حفظ جان مردم در زمان بحران ها می باشد. اما پناهگاه درصورتی که به شکل تک منظوره احداث شود، و صرفاً در زمان صلح مورد استفاده قرار گیرد، صرفه اقتصادی چندانی نداشته و پایداری این کاربری را به مخاطره می اندازد. برطرف کردن این مشکل با احداث پناهگاه های چندمنظوره میسر می گردد. در این پژوهش، ابتدا لایه های اطلاعاتی مربوط به دارایی ها، حریم ها و شاخص ها شناسایی گردید. لایه دارایی ها و حریم ها در نرم افزار GIS بر یکدیگر برهم نهاده منطبق شده و پتانسیل های لازم برای استقرار پناهگاه بدست آمدند. در مرحله بعد میزان ضرایب اهمیت شاخص ها با استفاده از روش AHP بر پتانسیل های حاصل شده اعمال گردید و اولویت بندی از مکان ها ارائه گردید. نتایج پژوهش نشان می دهد که 16 مکان به عنوان پناهگاه مناسب در نظر گرفته شده اند و پناهگاه ها در مجاورت دارایی ها با کاربری های آموزشی، مذهبی و یا پارکینگ (با مساحت حداقل 300 مترمربع) به صورت چندمنظوره در نظر گرفته شده اند.
مؤلفه های شکل دهنده منظر فرهنگی شهرستان عباس آباد مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
۶۲-۴۳
حوزه های تخصصی:
رابطه متقابل انسان و محیط را می توان بسترساز ظهور مکان رخدادهای اجتماعی تلقی نمود. منظر فرهنگی، حاصل برآیند طبیعت، فرهنگ و تاریخ در گذر زمان، دربردارنده ارزش های فرهنگی-طبیعی است که تعامل میان انسان و طبیعت در طول تاریخ را نشان می دهد. از این رو، گسست رابطه انسان و محیط را می توان ناشی از عدم توجه کافی به منظر فرهنگی به عنوان عامل شکل دهنده ارتباط ادراکی دانست. اهداف این مطالعه به ترتیب شامل؛ شناسایی مؤلفه های شکل دهنده منظر فرهنگی مورد مطالعه و یافتن جنبه های مجهول ارزش های ماهیتی منحصر به فرد این مؤلفه ها در منطقه انتخابی هستند. پژوهش حاضر با پارادایم تفسیرگرایی، دارای ماهیت نظری-کاربردی بوده که با رویکرد کیفی و راهبردهای ترکیبی شامل؛ مطالعه موردی و مطالعات تاریخی تطبیقی، طراحی شده است. راهبرد نمونه گیری در داده های میدانی غیرتصادفی هدف دار بوده است. روش گردآوری داده ها در این مطالعه، به صورت میدانی (شامل مصاحبه با 13 نفر از متخصصان بر اساس اصل اشباع) و کتابخانه ای بوده است. یافته های حاصل از این فرآیند به انضمام تحلیل محتوای مستندات راهبرد مطالعه تاریخی-تطبیقی، منتج به استخراج یافته های پژوهش شدند. طراحی فضای شهری بر اساس منظر فرهنگی، با ایجاد تجربه ای جدید از منظر شهری، در نقش یک محرک، کنش های اجتماعی را به همراه دارد؛ بدین معنی که زندگی اجتماعی در شهر ها و درهم تنیدگی ذهنی مردم با شهر، متأثر از مناظر فرهنگی به کار گرفته شده در مکان های شهری بوده که منجر به ارتقای احساس تعلق و مانایی این حس در فرآیند تغییر نسل ها خواهد شد. از سوی دیگر، پرداختن به کیفیات فیزیکی اثرگذار در محیط مانند؛ مقیاس، فاصله، زمان و شرایط ادراک، در ایجاد ارتباط مخاطب با محیط بسیار مؤثر است. به بیان دیگر، بهره گیری از این معیارها باعث ارتقای روح مکان و تجلی زیبایی تمامی فرآیند های موجود در یک دوره زمانی با کیفیتی خاص خواهد شد، زیرا درهم تنیدگی ذهنی شهروندان زمانی شکل خواهد گرفت که احساس تعلق به شهر در جای جای آن وجود داشته باشد؛ به گونه ای که مردم با این حس در فضای شهری حضور یابند و خود را شهروندی فعال در ساخت و حیات آن شهر بدانند.
عوامل تقویت و تهدید کارکردهای امنیتی سکه های دوره هخامنشیان (559-330ق.م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
25 - 32
حوزه های تخصصی:
سکه ها منابع مصور و معتبری از زمان های گذشته هستند که مطالعه آنها می تواند به روشن شدن بخش های تاریک تاریخ گذشتگان کمک شایانی کند. سکه ها در زمان های گذشته نقش امنیتی، تجاری و رسانه ای داشته اند. هدف این پژوهش بررسی عوامل تقویت و تهدید کارکردهای امنیتی سکه های دوره هخامنشیان (559-330ق.م) با بهره گیری از روش تحقیق تاریخی و شیوه نگارش توصیفی تحلیلی است. در گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اسناد و آرشیو موزه ای استفاده شده است. تجارت و ابزارهای داد و ستد همواره از مؤلفه های بسیار مهم حیات اجتماعی یک جامعه به شمار می آید، لذا در پژوهش حاضر تلاش شده تا این جنبه از تاریخ اجتماعی-اقتصادی با طرح ای ن فرض یه که عوامل سیاسی و اقتصادی با کارکردهای امنیتی سکه های هخامنشی رابطه مستقیم داشته اند، مورد واکاوی قرار گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد عوامل تقویت کننده کارکرد سکه های هخامنشی را باید در اقدامات داریوش اول در زمینه توجه به زیرساخت های اقتصادی (جاده شاهی)، اداری (دیوان برید) و تدبیر در شیوه های مدیریت سیاسی (ساتراپ نشینی) جست وجو کرد. عوامل تهدیدزای کارکرد سکه های هخامنشی را نیز باید در سوءمدیریت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جانشینان داریوش مانند سیاست تقسیم سکه طلا در جنگ های پلوپونزی، استخدام سربازان مزدور، فساد دربار، افزایش قدرت ساتراپ ها و افزایش نرخ بهره و مالیات تحلیل کرد.
واکاوی نسبت قوه خیال با عجایب نگاری در نگارگری ایرانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱
37 - 52
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: عجایب نگاری، ازجمله اصطلاحات غامض و ریشه دار است که در پیرامون سنت هنری و ادبی ملل و تمدن های مختلف به کار رفته است. آنچه در این پژوهش مورد بحث و تمرکز قرارگرفته است، واکاوی نسبت های بنیان های نظری و مبانی حکمی ناظر بر سنت عجایب نگاری در نگارگری ایران با تمرکز بر «قوه خیال» است. مراد از مبانی حکمی، خاستگاه های نظری منبعث از مفاهیم ریشه دار دینی و آیینی و فرهنگی با رنگ و بوی دانش نظری و عرفان است. سؤال این پژوهش بدین شرح است «قوه خیال با عجایب نگاری در نگارگری ایرانی اسلامی چه نسبتی دارد؟» هدف: هدف از این پژوهش دست یابی به یک سیاق مشخص در تبیین نسبت خیال و عجایب نگاری در هنر ایران است و به واکاوی این سنت از منظر «خیال» پرداخته است. روش پژوهش: پژوهش حاضر، از نوع بنیادی بوده و با بررسی پژوهش های پیشین در حیطه تاریخ، ادبیات، مطالعات فرهنگی و تاریخ نگارگری ایران با استناد به مطالعات تاریخی و روش توصیفی و تحلیلی، متخذ از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی تنظیم شده است. یافته ها: عجایب نگاری در هنر ایرانی اسلامی دارای بنیان های روشنی در باب «قوه خیال» و کارکردهای «متخیله» در آراء حکیمانی چون «فارابی»، «ابن سینا»، «شیخ اشراق»، «صدرالمتألهین» و دیگران بوده و در آثار نگارگری ایرانی اسلامی متجلی شده است.
بررسی عوامل موثر بر ایجاد و ارتقاء دلبستگی به مکان در کتابخانه های عمومی ایران
منبع:
فردوس هنر سال اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲
82 - 107
حوزه های تخصصی:
بیان مساله: در روند توسعه شهرها با کمبود فضاهای عمومی مواجه هستیم و با افزایش روند فرد گرایی در جامعه، نیاز به مکان هایی برای تعاملات اجتماعی و گردهمایی به شدت احساس می شود. مکان سوم، یکی از انواع فضاهای عمومی است که می تواند موجب دلبستگی به مکان گردد. کتابخانه ی عمومی به عنوان یک مکان سوم باید به گونه ای طراحی شود که به عنوان بستر مناسب و ظرفی اجتماعی، زمینه حضور شهروندان را فراهم نموده، موجب تشویق آنها به مطالعه شود و در مخاطبین دلبستگی ایجاد نماید. از پیامدهای توجه نکردن به این موضوع می توان به کاهش میزان استفاده از کتابخانه ها، کاهش نقش اجتماعی آنها، از بین رفتن حس دلبستگی و جدایی افراد اشاره نمود. بنابراین نگاه به کتابخانه به عنوان یک مکان برای تعامل اجتماعی، پاسخ به نیاز جامعه امروز است. هدف مقاله: این پژوهش با هدف دستیابی به مولفه های موثر در ایجاد دلبستگی در کتابخانه های عمومی به انجام رسیده است. در این راستا پاسخگویی به سه پرسش اساسی زیر مورد نظر بوده است: سوال پژوهش: چه عواملی موجب دلبستگی به مکان در فضاهای عمومی می شود؟ کدام متغیر ها تاثیرگذاری بیشتری در ایجاد دلبستگی به مکان در نمونه مورد بررسی دارند؟ و راهکارهای طراحی کتابخانه به عنوان مکان سوم به نحوی که در مخاطبین دلبستگی ایجاد کند، کدامند؟ روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع کاربردی است و روش تحقیق در این نوشتار، براساس روش کیفی و کمی می باشد و بر استدلال منطقی استوار است. شیوه جمع آوری اطلاعات به منظور دستیابی به مبانی نظری تحقیق، مطالعات کتابخانه ای و اسنادی است و مولفه ها از میان متون استخراج شده اند. در ادامه به بررسی و تحلیل دلبستگی به مکان در چهار کتابخانه موفق ایران، چون باغ کتاب تهران، کتابخانه ملی ایران، کتابخانه جندی شاپور و کتابخانه قلم پرداخته شده است. در نهایت میزان تاثیرگذاری مولفه ها در نمونه باغ کتاب، از طریق پرسشنامه مورد سنجش قرار گرفته و از روش های انعطاف پذیری مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفتند و راهکارهایی برای طراحی کتابخانه به عنوان مکان سوم با رویکرد ایجاد دلبستگی به مکان در کاربران ارائه شده است. نتیجه گیری: در این پژوهش مشخص شد که شش بعد کالبدی، اجتماعی، عملکردی، معنایی، احساسی، فردی و زمانی در ایجاد و ارتقا دلبستگی به مکان در کتابخانه های عمومی تاثیرگذارند. نتایج این پژوهش بر اهمیت مولفه های احساسی و کالبدی با بالاترین ضریب همبستگی با حس دلبستگی به مکان تاکید می کند. بر این اساس از میان شاخص های مولفه احساسی، شاخص «رضایتمندی» و از میان شاخص های مولفه ی کالبدی، شاخص «راحتی» بیشترین تاثیر را بر حس دلبستگی به مکان دارند. در پایان مقاله، راهکارهای عملی در زمینه طراحی کتابخانه بر مبنای ویژگی های مکان سوم و با تاکید بر افزایش دلبستگی به مکان ارائه شده است.