فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۴۱ تا ۳٬۴۶۰ مورد از کل ۲۷٬۸۲۵ مورد.
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
7 - 24
حوزه های تخصصی:
روستای سرمشهد در دهستان دادین از بخش «جره بالاده» شهرستان کازرون و در 30 کیلومتری غرب شهر بالاده قرار گرفته است. در این روستا یک محوطه تاریخی واقع است. محوطه تاریخی سرمشهد یکی از بزرگ ترین مناطقی است که آثار دوره ساسانی تا سده 7 هجری قمری در آن قابل مشاهده است. این محوطه تاریخی در هفت کیلومتری روستای سرمشهد در دشتی هموار و در میان دو رشته کوه جا گرفته است. جغرافی نویسان اسلامی در آثار خود این محوطه را دشت «بارین» و «غندجان» نامیده اند. نخستین بار، طبری(224-310ه.ق ) دشت بارین را در «اردشیرخوره» معرفی می کند و پیشینه آن را به زمان ساسانیان نسبت می دهد. برخی از این منابع «غندجان» را در کوره اردشیرخوره و برخی دیگر در کوره «شاپور خوره» و وابسته به منطقه «جره» دانسته اند. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای و مشاهدات میدانی انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است بررسی نام جای غندجان و دشت بارین در متون جغرافی نویسان اسلامی و انطباق آن با محوطه تاریخی سرمشهد، داده های ارزشمندی در رابطه با، پراکندگی جمعیت، چگونگی راه های ارتباطی و بازرگانی، مناسبات اجتماعی و مراکز صنعتی و تولیدی، در اختیار ما قرار می دهد. روش انتخاب شده در این پژوهش بر پایه بررسی جغرافیای تاریخی و مطالعه شواهد باستان شناسی و هنری در مورد دشت بارین و غندجان و بازدید منطقه ای است. با توجه به این پژوهش ، از سده سوم تا سده نهم هجری قمری ده جغرافی نویس اسلامی از شهر غندیجان و دشت بارین در آثار خود نام برده اند و دانستنی های فراوانی درباره حدود شهر، منابع آب و مسافت این شهر تا منزلگاه های پیرامون ارائه می دهند. با نگرش به این توصیفات، غندجان متون اسلامی با محوطه تاریخی سر مشهد در استان فارس هم خوانی دارد. .بررسی تغیی رات در جغرافیای اداری غندج ان در قالب کوره های اردشیرخوره و شاپورخوره با مطالعه منابع جغرافی نویسان اسلامی. 2.بررسی محوطه تاریخی و جغرافیایی سرمشهد. سؤالات پژوه ش: 1.چه عللی در نامشخص بودن پیشینه تاریخی و جغرافیایی محوطه تاریخی سرمشهد نقش داشته است؟ 2.چه عواملی در توسعه و گسترش شهر غندجان نقش داشته است؟
تطبیق اوج و حضیض انسان در قرآن و مثنوی و انعکاس آن در نگارگری صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
137 - 159
حوزه های تخصصی:
نگارگری یکی از هنرهای زیبا و نمادین در ایران است و بررسی آثار برجای مانده از نگارگری نشان دهنده انتقال مفاهیم مهم فردی و اجتماعی در این آثار است. شعر و ادب فارسی نیز از آثاری است که ارزش مهمی در انتقال مفاهیم مهم انسانی دارد. یکی از اصلی ترین دغدغه های مولانا انسان شناسی است و یکی از کتاب هایی که مولانا از آن بسیار تأثیر پذیرفته قرآن است؛ از موارد تأثیرپذیری از قرآن، انعکاس شخصیت های نیک و بد قرآنی در مثنوی است. این پژوهش به روش «تطبیقی-تحلیلی» انجام گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که بسیاری از الگوهای ارائه شده در مثنوی، با الگوهای قرآنی مطابقت دارد؛ بیشتر این الگوها یا انبیای الهی هستند یا اولیای الهی؛ انبیای الهی همچون: آدم، ابراهیم، نوح، داوود، سلیمان، صالح، یونس، موسی، یوسف، عیسی و محمّد(علیهم السلام)، و اولیای الهی مانند: بایزید بسطامی، منصور حلّاج، فضیل عیّاض، شقیق بلخی و ...؛ و برخی مظاهر انسان در حضیض افراد ظالم تاریخ، پادشاهان ستمگر و حاکمان خونریز هستند؛ همچون: قابیل، فرعون، نمرود، قارون، ابوجهل، ابولهب، و حجاج یوسف. مولانا این الگوهای انسانی را به طریق رمز و نماد به کار برده و اغلب از آنها و رویدادهای مربوط به زندگیشان، برداشت های عارفانه نموده است و هدفش این بوده که نشان بدهد هریک از این الگوها، نماد چه فضایل یا رذایل اخلاقی هستند. در نگاره های برجای مانده از دوره صفوی نیز می توان مضامینی از ارزشمندی انسان را مشاده کرد. اهداف پژوهش: 1.بررسی سیمای انسان در مثنوی و تطبیق آن با قرآن. 2.بررسی اوج و حضیضِ سیمای انسان در نگارگری دوره صفوی. سؤالات پژوهش: 1.اوج و حضیض انسان از دیدگاه مثنوی و قرآن چگونه است؟ 2.سیمای انسان چه بازتابی در نگارگری دوره صفوی دارد؟
پژوهشی در ویژگی های صوری سنگ نگاره های غار دوشه لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غار دوشه با سنگ نگاره هایی که قدمت آن ها به حدود دو هزار سال پیش از میلاد برمی گردد ازجمله منابع مهم تصویری هنر ایران در استان لرستان به شمار می رود. دیوارهای مسطح این غار حامل حدود یکصد و ده نقش سیاه رنگ با موضوع غالب شکار و صحنه های رزمگاهی است که در آن انسان ها سوار بر اسب و یا به صورت پیاده و اکثراً در حال تیراندازی و جنگیدن ترسیم شده اند. حیواناتی هم چون اسب، بز و حیوانی شبیه به گرگ بر دیوارهای این غار نقاشی شده است. با توجه به این که این نقوش تاکنون به دقت مورد تجزیه و تحلیل کارشناسان قرار نگرفته است، پژوهش حاضر باهدف تبیین ویژگی های تصویری نقوش این غار به طرح این سؤال پرداخت که: سنگ نگاره های غار دوشه دارای چه ویژگی های بصری هستند؟ و در راستای پاسخ به سؤال مذکور، با روشی توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای، نقاشی های این غار از منظر نحوه بازنمایی، رنگ، عمق نمایی، حجم پردازی، تناسبات و ترکیب بندی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد نقوش غار دوشه به شیوه چکیده نگاری و با ماهیت روایی، با استفاده از ماده سیاه رنگ بر دیوارهای غار کشیده شده است. تمامی نقوش فاقد حجم پردازی بوده و عمق نمایی و عدم رعایت تناسبات در برخی از نقوش قابل مشاهده است.
مفاهیم مشترک باغسازی در دوره تیموری و صفوی، با تاکید بر نگاره های باغ دو مکتب هرات و مکتب دوم تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
20 - 35
حوزه های تخصصی:
باغ ایرانی را می توان زیباترین محصول منتج از اصول زیبایی شناسی و طبیعت گرایی فرهنگ ایرانی دانست که مفهوم آن در بسیاری از هنرهای این سرزمین از جمله هنر نگارگری متجلی شده است. باغ معادل واژه پردیس است و در ایران از دیرباز باغ های معروفی وجود داشته که اکنون موجود نیستند. با ورود اسلام باغ از توجه ویژه ای برخوردار شد.آنچه مبحث باغ را نسبت به دوره پیش از اسلام متفاوت می نمود، ماندگاری باغ ایرانی در چهارچوب نگاره ها بود که گویی آن را برای همیشه برایمان جاودان نموده اند. تصاویر نقش شده در این مینیاتورها کوششی در مجسم ساختن طبیعت بهشت یا همان فردوس برین و جهان ملکوتی است.از دیدگاه شکلی، مینیاتورهای ایرانی طرح باغ را دقیقا مثل تجلی معمارانه اش، با تمامی عناصر کالبدی طبیعی و انسان ساخت تصویر می کنند.نگارگری در سده های هشتم تا دهم مدارج کمال را پیمود ودو مکتب نگارگری هرات و تبریز دوم، از شاخصه نقاشی این دوره هستند. آنچه ما قصد داریم در این مقاله به آن بپردازیم،حضور باغ در نگاره های این دو مکتب و خصوصیات آن است که براساس نمونه های موردی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.روش تحقیق به کار رفته در این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای است. از آنجایی که نگارگری صفوی تا حد بسیار زیادی دنباله رو و میراث دار مکتب هرات بود، بنظر میرسد عناصر باغ در هر دو مکتب یکسان بوده و تفاوت ها صرفا به یک سری از ویژگی های نقاشی و رنگ آمیزی محدود می باشد.
توسعه چهارچوب مفهومی استفاده مجدد سازگار در حفاظت از بناهای میراثی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذر زمان، برخی از بناهای میراثی عملکرد اصلی خود را به دلایل مختلف از دست می دهند و نیاز است برای بقای آن ها تغییراتی در کاربری اصلی شان صورت گیرد. امروزه استفاده مجدد سازگار از بناهای میراثی به دلیل داشتن منافع گوناگون برای بنا و جامعه، راهبردی پایدار برای حفاظت از ارزش ها شناخته می شود. این امر می تواند بناهای میراثی را به مکان هایی دست یافتنی و کاربردی تبدیل کند؛ همچنین می تواند به طور مستقیم از طریق تأثیر پروژه بر کیفیت محیطی منطقه یا به صورت غیرمستقیم به عنوان کاتالیزور برای ارتقای شهری، به بهبود ویژگی های مناطق اطراف کمک کند. با وجود این، انعطاف پذیری رویکردهای استفاده مجدد سازگار، تعیین شاخص هایی که ضمن حفاظت از ارزش ها و منزلت فرهنگی بناهای میراثی بتواند نیازها و تغییرات معاصر را از طریق کاربری جدید برآورده کند، ضروری می سازد. مقاله حاضر با هدف توسعه چهارچوب مفهومی استفاده مجدد سازگار از بناهای میراثی، به شناخت و تعریف شاخص های استفاده مجدد سازگار در سه گام اصلی می پردازد: نخست، بررسی سیر تحول شکل گیری اندیشه ها و سیاست های استفاده مجدد سازگار؛ دوم، بازخوانی و دسته بندی اسناد بین المللی این حوزه از دهه 1970 میلادی؛ سوم، تحلیل دیدگاه صاحب نظران استفاده مجدد سازگار. در نهایت با رویکرد تفسیرگرایی و ماهیت کیفی و با استفاده از راهبرد «استدلال منطقی» و تکنیک «تحلیل محتوا»، نوزده شاخص مؤثر بر استفاده مجدد سازگار به منظور بهره بیشتر از پتانسیل بناهای میراثی، شناسایی شد. نگاه جامع و یکپارچه به تمامی این شاخص ها، به ارتقای محیط مصنوع پایدار کمک می کند و منافع همه جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و محیطی را به دنبال خواهد داشت که سبب هرچه نزدیک تر شدن حفاظت و پایداری می شود.
مطالعه ی تطبیقی تعاریف، کارکردها و عناصر «رسانه»، به منظور بررسی نقش «معماری» به عنوان یک «رسانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری و رسانه، به عنوان ابزارهای اجتماعی در بستر فرهنگی و تاریخی، نقش مهمی را در زندگی روزمره ی انسان ها ایفا می کنند. با توجه به تعدد روزافزون رسانه ها و وجود ارتباط با مخاطبین در هر دوی این پدیده ها، هدف پژوهش حاضر آن است که دریابد آیا می توان معماری را نیز به مثابه یک رسانه دانست یا خیر. به همین منظور ابتدا تعاریف رسانه و معماری از دیدگاه واژه شناسی و ادبیات، و سپس نظریه پردازان و معماران بررسی شده است و با تطبیق نظریات آنها، اصول نشانه شناسی و عناصر تشکیل دهنده ی رسانه، مدلی مبنی بر فرایند ارتباطی در شناخت یک اثر معماری توسط مخاطب به دست آمده است. مدل حاصل، تعریف رسانه به عنوان وسیله ی ارتباط جمعی را در دل خود جای داده و نشان می دهد که هردوی آنها در طول تاریخ بر هویت، شناخت واقعیات، الگوی مصرف و درک انسان ها از حقایق و ارزش ها مؤثر بوده اند. این مقاله، پژوهشی کیفی است که با رویکرد سیستمی و کل نگر، به تحلیل، ترکیب و تطبیق دو سیستم معماری و رسانه می پردازد و از رویکرد نشانه شناسی نیز برای تحلیل رابطه ی میان کالبد، محتوا و معنای معماری با ادراک و شناخت انسان استفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از منابع اسنادی به دست آمده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که می توان معماری را نیز به مثابه یک رسانه، شامل عناصر فرستنده ی پیام و مخاطب، پیام، رمز نگاری و رمزگشایی، کانال ارتباطی، عامل رسانه ای، زمینه و عوامل اختلالگر دانست که در رسیدن پیام معماری با استفاده از ویژگی های کالبدی، معنایی و محتوایی به وسیله ی حواس پنجگانه و قدرت ذهن و ادراک به انسان یاری می رسانند.
تأثیر حس تعلق به مکان ساکنان بر نمای بناهای مسکونی محلات مجاور مادی های اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
119 - 136
حوزه های تخصصی:
حاشیه مادی ها، مرز رویارویی انسان و طبیعت، قابل ترکیب با عناصر معماری و موثر بر طراحی سیما و منظر محلات شهری است. امروزه توسعه جوامع انسانی بر سکونت مردم بی تاثیر نبوده، چنانچه تغییر شیوه زندگی و آپارتمان نشینی، باعث ایجاد فاصله بین طبیعت مادی ها و ساکنان گشته است. ساکنان به عنوان گروه های جمعیتی جدید به محلات وارد شدند. استقرار در منازل آپارتمانی باعث قطع ارتباط با طبیعت شد و این عدم ارتباط بر ضعف حس تعلق مکان آنان افزود. به این ترتیب بناهای مسکونی جدید بدون توجه به بناهای پیرامون خود و بر اساس سلیقه های شخصی شکل گرفت و سیمای محلات از آشفتگی و نابسامانی ناشی از عدم هماهنگی در ترکیب عناصر نما متأثرشد. این پژوهش با هدف بررسی نحوه و چگونگی تأثیر حس تعلق بر مؤلفه های نمای محلات مسکونی، در مجاورت طبیعت مادی ها از دیدگاه ساکنان، به دنبال پاسخگویی به این سوال است که تأثیر حس تعلق مکان بر ویژگی های نمای محلات مسکونی مجاور مادی های اصفهان از دید ساکنان چیست؟ پژوهش از نظر جمع آوری اطلاعات، پژوهش میدانی و از نظر مسیر اجرا از نوع پژوهش های ترکیبی متوالی با پارادایم پراگماتیسم است. داده های کیفی با استفاده از مشاهدات مستقیم، مطالعه اسنادی و مصاحبه با متخصصین، گردآوری و تحلیل محتوای مضمون (تماتیک) انجام شد، سپس داده های کمی در بستری پیمایشی به روش تهیه پرسشنامه از ساکنان محلات مسکونی مجاور مادی ها گردآوری و توسط نرم افزار Spss و Amos تحلیل شد و تحلیل ها یکجا مورد تفسیر قرارگرفت. نتایج مطالعات نشان داد که حس تعلق و مادی ها بر نما تأثیر معنادار دارند. از دیدگاه ساکنان، حس تعلق بیشترین تأثیر را به ترتیب بر مؤلفه ی فرم و اندازه ، سپس بر اجزای نما و در درجه سوم بر مؤلفه مصالح دارد و مولفه های مادی ، به ترتیب با خاطره انگیزی، خوانایی، آرامش و آسایش اقلیمی و منحصر به فرد بودن باعث افزایش تأثیر طبیعت موجود بر نما شده اند. بنابراین توجه به زیر ساخت سبز مادی های اصفهان و جلب مشارکت ساکنان تحت تأثیر حس تعلق آن ها، ارتقای شاخص های کالبدی نمای بناهای مسکونی مجاور مادی ها را به همراه خواهد داشت.محاسبه گردید.
تعلیق روایت در نگارگری و خوانش آن بر اساس تصویر بر پایه دیدگاه ایمدال (مطالعه موردی: کشتن اسفندیار ارجاسب را، یوسف و زلیخا، سماع دراویش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
282 - 304
حوزه های تخصصی:
نگارگری به عنوان یکی از نمونه های اعلای فرهنگ بصری، دارای زبان بصری قدرتمندی است، که هم روایت مبتنی بر ادبیات اثر را تحت تأثیر خود قرار می دهد و هم دارای ظرفیت های خاص در بیان بصری و هنری است. نگارگری ایرانی از دامان ادبیات برخاسته اما خوانش منحصر خود را از روایت ایجاد کرده است. هنرمند نگارگر با استفاده از تمهیدات خود، روایت ادبی را ترجمه بصری نموده، و در مقابل مخاطب قرار داده، خوانش تصویری متکی بر دیدن است. با استفاده از روش آیکونیک ماکس ایمدال روایت اثر تعلیق می شود تا توسط مشاهده، جوهره اصلی اثر و مفهوم آن درک شود. از این روی فهم از طریق تصویر در مقابل فهم درباره تصویر قرار گیرد، در نتیجه پیش دانسته ها در مورد تصویر تعلیق می گردد و کنش دیدن به عنوان عنصر اصلی دریافت کننده و ایجادکننده معنا، قرار می گیرد. پژوهش در این تحقیق، براساس روش، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای اسنادی و پیمایش اینترنتی است. یافته های این پژوهش مبتنی بر سه اصل تحلیل ساختار صوری، چینش صحنه و پیشافکنی چشم انداز منتج به برداشت های ذهنی از واقعیت عینی می شود، فقدان پرسپکتیو جهانِ تصویرشده و اصول طراحی توسط هنرمند ایرانی، نمونه این جهان بینی ذهنی در آرایش صحنه است. برای مطالعه موردی سه نگاره «کشتن اسفندیار ارجاسب را»، «یوسف و زلیخا» و «سماع دراویش» انتخاب شده است. اهداف پژوهش: 1.بررسی روش ماکس ایمدال در خوانش تصاویر. 2.بررسی چگونگی خوانش ارزش های بصری نگاره ها با رویکرد ماکس ایمدال. سؤالات پژوهش: 1.روش ماکس ایمدال در بیان قدرت تصویر و توانایی آن در خوانش اثر چیست؟ 2.بر اساس رویکرد ایمدال چگونه می توان به ارزش های بصری نگاره ها در برابر خوانش مسلط روایت از تصویر پی برد؟
تحلیل عناصر بصری قالی ایرانی در خوانش تصویری قالی شیخ صفی (موزه لس آنجلس)
منبع:
فردوس هنر سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵
88 - 105
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: قالی ایرانی با زبان هنری و تصویری به عنوان تجلیگاه عناصر بصری و نمادین جلوه نموده است. وجود مفاهیم نمادین در قالب عناصر بصری در قالی ایرانی ریشه در فرهنگ ایرانی - اسلامی دارد، از جمله نمودهای بارز آن قالی شیخ صفی متعلق به دوران صفویه است. این قالی را میتوان یکی از نمونه های بارز کاربرد عناصر بصری و نمادین در هنر قالی ایرانی دانست. این اثر نفیس به عنوان مجموعه ای ارزشمند از نقشمایه ها و موتیفهایی با مفاهیم ایرانی - اسلامی است. این پژوهش به خوانش تصویری و بررسی عناصر بصری یکی از دو نمونه قالی شیخ صفی (نمونه موجود در موزه شهر لس آنجلس) پرداخته است. هدف مقاله: هدف از این پژوهش شناخت و معرفی عناصر تصویری و نقشمایه های قالی ایرانی - اسلامی باتوجه به شاهکارهای هنری موجود و روشن ساختن مفاهیم نمادین آنها بوده که پایه و اساس هنر تصویری اسلامی - ایرانی را آشکار میسازد. سؤال مقاله: در راستای این پژوهش این سؤالات مطرح بوده که قالی ایرانی تا چه اندازه به عنوان یکی از قالبهای هنری عناصر و نقشمایه های نمادین ایرانی - اسلامی را انتقال داده است؟ ویژگیهای بصری و نمادین نقشمایه های قالی شیخ صفی دارای چه بنیانهایی هستند؟ روش تحقیق: این تحقیق از نظر زمانی یک پژوهش تاریخی و از نظر هدف توصیفی - تحلیلی بوده. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان میدهد، ساختار این قالی برگرفته از مفهوم بهشت مینوی و باغ مینوی اسلامی - ایرانی است. وجود عناصری بصری چون لچک، ترنج و شمسه مرکزی یا همان ترنج و قندیل هرکدام نشانی از بار معنایی نمادین موجود در این قالی است. کاربرد نقشمایه ها با ابعاد زیبایی شناختی در ظاهر و ساختار قالی به همراه مفاهیم خاص از جمله ویژگیهای این قالی نفیس است.
ارزیابی تأثیر توسعه معماری میان افزا بر مشارکت اجتماعی شهروندان در بافت های تاریخی (مطالعه موردی: گذر تاریخی محمدیه شهر قزوین)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
83 - 102
حوزه های تخصصی:
توسعه معماری میان افزا با پرداختن به توسعه در درون و بازتوسعه محدوده، بااستفاده از پتانسیل های آن (مانند تاریخی بودن) سعی در بهره برداری از زمین های بلااستفاده و فرسوده در بافت شهری، از طریق خلق و یا بازسازی فضا، جهت جلوگیری از خزش شهری و بهبود شرایط بافت داشته و در شهرهایی نظیر قزوین که دائما در حال افزایش جمعیت بوده و موانع طبیعی و مصنوعی سبب محدودیت جهات گسترش آن شده، مهم تر می نماید. چون توسعه معماری میان افزا، میان بافت و در ارتباط مستقیم با جامعه شکل می گیرد، مشارکت اجتماعی به معنای فعالیت های ارادی افراد جهت ارتقاء حیات اجتماعی خود، به عنوان پتانسیلی در تمامی مراحل توسعه مدنظر قرار می گیرد. هدف اصلی این پژوهش پرداختن به بیان چگونگی رابطه میان دو متغیر فوق بااستفاده از روش تحقیق همبستگی می باشد. پس از مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات میدانی، شاخص ها، مؤلفه ها و گویه هایی برای متغیرها تبیین، مدلی مفهومی جهت توجیه همبستگی آن ها ارائه و مطابق آن پرسشنامه ای تدوین و توزیع شد که با استفاده ازضریب آلفای کرونباخ، میزان پایایی آن تعیین و با استفاده از روش SPSS، ضریب پیرسون معادل 0.830 (نشان از همبستگی بالا و مثبت متغیرها) و ضریب معناداری معادل 0.000 (نشان از رابطه ای معنادار میان متغیرها)، محاسبه شد. نتیجه این پژوهش بیان می دارد که مفهوم توسعه معماری میان افزا با هدف تأمین نیازهای همه جانبه کاربران و با توجه به پتانسیل های موجود در محل، سبب ایجاد اعتماد و ارتقاء حس رضایت در افراد و نتیجتا منجر به گسترش همکاری و استفاده از توانایی های بالقوه آنان شده و افزایش مشارکت اجتماعی را در تمامی مراحل سبب می شود.
تبیین زمینه مناسب تحقق طرح های راهبردی در سیاست گذاری شهری با تأکید بر نظریه حکم روایی خوب شهری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
1 - 14
حوزه های تخصصی:
امروزه فضای شهرهای جهان سوم منجمله ایران تبدیل به فضایی مشکل زا شده و کیفیت زندگی در متن این فضا را تنزل داده است. همچنین برنامه ریزی و مدیریت شهری نیز نتوانسته است جهت توسعه این فضاها موثر باشد بطوریکه زایش و مشکل زایی این فضاها ادامه دار گشته است. یکی از مسائل برنامه ریزی شهری در این شهرها، فراهم نبودن بستر لازمه جهت اجرا و تحقق، طرحها و برنامه های نوین توسعه شهری می باشد. بطوری که این طرحها و برنامه ها همواره با عبارت عدم تحقق روبرو می گردند. این موارد فرایند مدیریت و برنامه ریزی شهری در این شهرها را از توسعه محور بودن به سمت ساماندهی محور بودن سوق داده است. چرا که به علت فضای مشکل زا و فراهم نبودن زمینه، برنامه ریزی شهری نمی تواند به تحقق طرحهای توسعه شهری منجر گردد و تنها می تواند به ساماندهی مشکلات شکل گرفته در متن فضایی موجود بپردازد. یکی از این طرحهای نوین توسعه شهری، طرحهای راهبردی می باشند که در زمان مدرنیته مطرح شده است. مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که طرحهای راهبردی نیز نمی توانند در متن فضایی شهرهای ایران، محقق گشته و به اهداف خویش برسند. روش کار در این پژوهش روش گرند تئوری یا نظریه ای می باشد، نوشتار حاضر سعی در تبیین این مسئله دارد. یافته های نوشتار با رویکرد پدیدارشناسی هرمنوتیک نیز نشان می دهد که عدم سازگاری زمانی – فضایی و محتوایی، مهمترین عامل عدم تحقق طرحهای راهبردی در شهرهای ایران می باشد. بطوریکه تحت تأثیر این عدم سازگاری، متن فضایی شهرهای ایران زمینه لازمه را جهت خوانش و انتقال معنا (تحقق) طرحهای راهبردی، دارا نمی باشند. با توجه به تئوری زمینه ای، متن فضایی سازگار جهت تحقق طرحهای راهبردی، از طریق وارد شدن به دوران موسوم به مدرنیته، فراهم می گردد. در حالیکه متن فضایی شهرهای ایران، تحت تاثیر زمانه گذار بین سنت و مدرنیته شکل گرفته و این زمانه در مرحله بعد پدیدار عدم سازگاری فضایی و محتوایی را شکل می دهد که سبب فراهم نبودن زمینه جهت تحقق طرحهای راهبردی برای توسعه شهرهای ایران می گردد.
باز آفرینی الگوهای کیفیت بخش معماری سنتی گیلان؛ نمونه موردی خانه های شهرستان لاهیجان
حوزه های تخصصی:
با وجود پیدایش معمای مدرن و از بین رفتن هویت در ساخت و سازهای جدید، الگو شناسی یکی از موضوعات مهمی است که سعی در شناخت روش های کاربردی جهت دستیابی به عناصر و الگو های هویت ساز بومی گذشته و استفاده از آنها در معماری امروز به شکل نوین دارد. بافت های مسکونی سنتی به عنوان هسته اولیه تشکیل دهنده شهرها و نیز عناصر و ابنیه معماری موجود در آنها بدون تردید میراثی ارزشمند جهت بررسی، تحلیل و ارائه الگو های مناسب معماری بومی هستند. این پژوهش ابتدا با نگاهی توصیفی – تحلیلی مروری خواهد داشت بر مباحث کلیدی مطرح و مرتبط با باز آفرینی و الگو شناسی و سپس با توجه به مبانی نظری بدست آمده، فاکتورهای کالبدی، کارکردی و معنایی موثر بر الگو های بافت و ابنیه سنتی گیلان شناسایی می شود. در مرحله بعدی جهت شناخت و بررسی کالبد بناهای سنتی خانه های لاهیجان بعنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفته و بعد از تحلیل، موثرترین فاکتورها اولویت گذاری شده و با توجه به نتایج، اصول معماری سنتی و ضوابط موجود آن، به همراه راهکارها و الگو های طراحی جدید با هدف ارتقا ابعاد کیفی و کمی فضاهای مسکونی معرفی می گردند.
خوانش مردم نگارانه حظ حرارتی پنهان در سنت معماری اقلیم کویر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷۵
۹۴-۷۹
حوزه های تخصصی:
سنت معماری اقلیم کویر آموزه های پیدا و پنهانی را در بطن خودش نهفته دارد. آفرینش فضاهای حسی غنیْ از جمله مواهبی است که معماری این بوم ارائه می کند. بخش چشمگیری از تجارب حسی انسان ها در فضاهای مختلف معماری کویری، به وسیله حرارت شکل می گیرد. حرارت نیز مانند سایر محرک های حسی می تواند در غنای درک انسان از فضا مشارکت کند و علاوه بر کمّیّت دمایی، کیفیتی را در قالب حظّ از آن پدید بیاورد. مفهوم حظّ حرارتی کیفیتی است که ادراک رضایت بخش و توأم با احساس مثبت انسان را از شرایط حرارتی در یک فضای مشخص تعریف می نماید. اینکه حظّ حرارتی در بستر معماری سنتی کویری چگونه شکل می گیرد و ساکنانش چگونه آن را درک می کنند، موضوعی است که تاکنون مطالعه نشده است. بر این اساس، پژوهش حاضر چگونگی شکل گیری حظّ حرارتی را در سنت معماری شهرهای کویری جست وجو می کند.این پژوهش با روش شناسی کیفی، از روش مردم نگاری بهره گرفته است. ازاین رو، برای کشف و فهم چگونگی شکل گیری حظّ حرارتی، با استمداد از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده مستقیم، تجارب زیسته افراد را در معماری سنتی کویر واکاوی می کند. مقایسه میان کدهای استخراج شده و تحلیل آن ها نشان می دهد که تمایز حرارتی میان فضاهای هم جوار سبب تجربه حظّ حرارتی برای افراد می گردد. در شرایطی که فرد به واسطه تعامل میان اقلیم و فضای معماری، از حالت تعادل دمایی خودش خارج می گردد، مواجهه با فضایی که بتواند او را به حالت تعادل حرارتی خودش بازگرداند، برای وی حظّ حرارتی را پدید می آورد. مفهوم تمایز حرارتی در تعامل میان سه حلقه انسان و معماری و اقلیم، اشتراکی را برقرار می کند تا موقعیت درک حظّ حرارتی فراهم گردد. در سنت معماری کویر، ایجاد فضاهای هم نشین با تمایز حرارتی مشخص، الگوی نهفته ای است که می تواند راهنمای طراحی های آینده برای غنی کردن منظر حسی حرارت باشد.
بازخوانی بارزه های معماری بومی در مسکن روستاهای ساحلی بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روستاهای ساحلی استان بوشهر به دلیل موقعیت جغرافیایی مناسب در ارتباط با خلیج فارس و در مواردی وجود اراضی مناسب کشاورزی، قدمتی طولانی دارند و ازاین رو دربردانده میراثی غنی از معماری بومی اند. این معماری در عین سادگی و بی پیرایگی، اصول و ویژگی هایی در خودش نهفته دارد که شامل شیوه های ساخت وساز، طراحی هم ساز با اقلیم، ویژگی های کالبدی و نحوه بهره برداری از منابع بومی می شوند. این پژوهش با هدف شناخت معماری بومی در نواحی روستاهای ساحلی استان بوشهر و استخراج الگوهای آن در جهت تدوین دستورالعملی برای طراحی، ویژگی های بافت روستایی و معماری بومی این نواحی را بررسی کرده است. به منظور دستیابی به شناخت الگوهای معماری بومی در روستاهای ساحلی استان بوشهر، مسکن بومی در روستاهای جزیره شیف و سالم آباد و اولی شمالی تحلیل شدند. موارد بررسی شده در بافت و بناهای روستایی در حوزه هایی چون تراکم بافت و جهت گیری معابر، ویژگی های کالبدی معماری، دستگاه های ساختمانی و راهکارهای ایجاد آسایش اقلیمی دسته بندی گردیدند. این موارد از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از انواع روش های پیمایشی در سه روستای ذکرشده برداشت گردیدند. ویژگی های کالبدی فضایی در نمونه های انتخاب شده تحلیل و بارزه های معماری در هریک از روستاها مقایسه شدند. نتایج این پژوهش دربردارنده مشخصات اصلی معماری بومی در این نواحی اند که رهنمودهایی برای طراحی ارائه می دهند. لزوم رعایت تناسبات انسانی در بخش های سکونتی و ورودی ها، تعریف فضای باز بینابینی در میان توده های ساختمانی، توجه به جهت گیری اقلیمی در توده گذاری ها و جزئیات معماری، لزوم بهره گیری از بازشوهای متعدد و سبک سازی سازه از مشخصات اصلی معماری بومی روستاهای ساحلی اند.
راهکارهای معماری جهت کاهش انرژی نهفته در اجرای ساختمان مسکونی در بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷۶
۱۱۴-۱۰۳
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل پیش روی طراحان و معماران، مصرف انرژی ساختمان در دوره ساخت است. انرژی مصرف شده در فرایند ساخت یک بنا مقدار زیادی از منابع را دریافت می کند، بنابراین، از طریق ارزیابی انرژی زمان ساخت که انرژی نهفته نامیده می شود می توان با انتخاب مناسب ترین مصالح و راهکارها در مصرف انرژی صرفه جویی کرد. در این مقاله به کاهش انرژی نهفته با راهکارهای اجرای معماری پرداخته خواهد شد. هدف این تحقیق کاهش مصرف انرژی در راستای حفظ محیط زیست است. در این تحقیق، با توجه به فرضیه تحقیق که چنین است: برخی راهکارها در مرحله اجرای ساختمان می توانند بر کاهش انرژی نهفته ساختمان در بندرعباس مؤثر باشند، ابتدا انرژی نهفته یک ساختمان 6طبقه در شهر بندرعباس محاسبه شد. سپس بر اساس نحوه تأثیر متغیرها بر انرژی نهفته کل که از چهارچوب نظری تحقیق استخراج شده است، انرژی نهفته با تغییر متغیرهای اجرا مجدداً محاسبه و تحلیل شده است. نتیجه گیری در این مقاله بر مبنای سؤالات تحقیق که به دنبال متغیرها و راهکارهای کاهش انرژی نهفته در زمان اجرای ساختمان است، شامل دو بخش است: یک. نتایج تئوری که محصول بررسی متون است؛ دو. نتایج تجربی که از محاسبات حاصل شده اند. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهند که انرژی نهفته هر مترمربع ساختمان در بندرعباس در بخش معماری بین 1.9 تا 18.5 گیگاژول است. در این تحقیق، متغیرهای مؤثر بر انرژی نهان در زمان اجرا شامل ملاط ها، حمل ونقل، تعمیر و نگهداری ساختمان، بازسازی به جای تخریب، استفاده از مصالح بازیافتی بر انرژی نهفته کل ساختمان بررسی گردیده اند. یافته ها نشان می دهند که انتخاب مصالح می تواند باعث افزایش تا 89درصد انرژی نهفته کل ساختمان گردد که برابر با مصرف 33 سال انرژی مصرفی ساختمان است و همان طور که از نتایج تحقیق مشخص است، بیشترین تأثیر را در انرژی نهفته دارد. پس معماران با انجام محاسبات انرژی نهفته می توانند در انتخاب مصالح و جزئیات و ابعاد و فضاها، بیشترین تأثیر را بر کاهش انرژی نهفته ساختمان داشته باشند. در این مقاله، راهکارهایی برای کاهش انرژی نهفته ساختمان در زمان اجرای ساختمان ارائه می شوند.
بازتاب ابعاد اجتماعی مشروطه بر قالی های تصویری دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
68 - 79
حوزه های تخصصی:
در دوره قاجار، قالی های تصویری بسیاری متاثر از شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن دوره تولید شدند. در این بین، گروهی از قالی ها متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی دوران مشروطه تولید شدند که به نام قالی های مشروطه شناخته می شوند. شکل گیری مطالبات آزادی خواهی در میان طبقه متوسط و کارگری جامعه با حمایت تجار و نخبگان فرهنگی و اجتماعی در دهه های پایانی عصر قاجار، منجر به وقوع انقلاب مشروطه گردید. مقارن با این سال ها، تولید و تجارت قالی به مهم ترین فعالیت اقتصادی ایران تبدیل گردید. به طوری که، بیش از نیمی از جمعیت کارگری کشور در تولید فرش فعالیت داشتند. از طرفی، با توجه به فعال بودن بخش قابل توجهی از عوامل تولید و تجارت قالی ایران در جریان انقلاب مشروطه، مساله اصلی پژوهش حاضر، چگونگی بازتاب ابعاد اجتماعی گفتمان مشروطه خواهی در قالی های تصویری عصر قاجار می باشد. سوالات اصلی پژوهش، چگونگی و تنوع جغرافیایی بازتاب این رویداد در قالی های تصویری دوره قاجار می باشد. بدین منظور با استفاده از منابع کتابخانه ای، پنج نمونه از قالی های بافته شده با مضامین مشروطه خواهی شناسایی شدند و به شیوه توصیفی تحلیلی مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان دادند، ابعاد اجتماعی گفتمان مشروطه خواهی در قالی های تصویری، با اکثریت قالی های تبریز در دو قالب تصویر و نوشتار بازتاب یافته اند. تنوع نمونه ها و تحلیل محتوای آن ها نشان داد گفتمان مشروطه در میان طبقات اجتماعی متوسط و کارگری گسترده شده بود.
روایت شناسی دیداری: روایتگری در تصاویر ایستا (نقاشی) از منظر تاریخ هنر و روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمایز رسانه زبانی و بصری، پارادایمی است که نخستین بار توسط لسینگ در تاریخ هنر مطرح شد. ماهیت زمان بنیاد شعر در بیان متوالی رویدادها و ماهیت مکان بنیاد نقاشی در توصیف هم زمان پدیده ها، هنوز موجب اختلاف نظر روایت شناسان زبانی و مورخین هنر در داستان تصاویر منفرد است. این پژوهش به روشی توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده های اسنادی، با هدف بررسی شیوه های بازنمایی زمان روایی در تصاویر منفرد (نقاشی)، سعی دارد به این دو پرسش پاسخ دهد: آیا تصاویر فقط لحظه ای واحد از یک رویداد را باز می نمایانند؟ آیا در مقایسه با داستان زبانی، داستان بصری فاقد معیارهای اصلی روایت است؟ در نتیجه پژوهش حاضر با تمرکز بر عناصر سازنده روایت و تطبیق معیارهای اصلی تعریف روایت در رسانه زبانی و دیداری بروی یک نمونه مطالعاتی، ثانیاً با طرح نظریه های ادراکی درباب زمان و حرکت در تصاویر منفرد، و با تأکید بر استقلال زبان بصری و نقش بیننده در فرآیند ادراکی، نشان می دهد میان معیارهای اصلی تعریف روایت به ویژه عنصر «زمان» در روایت زبانی و روایت دیداری تفاوت معناداری وجود ندارد. بنابراین آثار تصویری بنابر ماهیت خود، مقوله زمان روایی رویداد را به طریقی متفاوت با فرآورده های زبانی بازنمایی می کنند.
خوانش ژنتیِ لوگوی دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر بر آن است با استفاده از رویکرد ترامتنیت ژرار ژنت، به خوانش لوگوی دانشگاه تهران- به مثابه ی متنی تصویر بپردازد. در این رویکرد، از طریق پیگیری روابط بین متون، دلالت مندی های عناصر تشکیل دهنده ی متن تشریح و درنتیجه، معانی پنهان آن آشکار می شود. ژنت از نسل دوم بینامتنیت است که نظریه ی او با عنوان ترامتنیت شناخته می شود؛ در این رویکرد، رابطه ی پیش متن و بیش متن از منظرهای مختلفی بررسی می شود تا معانی متکثر متون تشریح شود. سؤالی که نوشتار حاضر می خواهد به آن بپردازد این است که معانی ضمنی لوگوی دانشگاه تهران چیست؟ به منظور پاسخ به این سؤال، پس از تشریح آرای ترامتنیِ ژنت، لوگوی دانشگاه تهران، تحلیل و سپس مبتنی بر روشمندی ترامتنیت، خوانش شد. در خوانش این متن تصویری، با تشریح روابط بینامتنیِ عناصر تشکیل دهنده ی لوگو، آشکار شد که لوگوی دانشگاه تهران، متنی بینانشانه ای است که در آن تلفیقی از نمادهای دو دوره ی پیشااسلامی و اسلامی دیده می شود؛ از طرف دیگر، پیگیری روابط بینامتنی در این لوگو، مبین دلالت های این لوگو بر تکمیل شدگی و کمال عقلی، پیروزی و آگاهی اندیشمندانه، پویایی و تحرک است. روش کلی این مقاله از منظر هدف، بنیادی و از منظر روش، توصیفی- تحلیلی است و داده های آن نیز به شیوه ی اسنادی جمع آوری شد.
شناسایی و سنجش تغییرات فضایی عوامل مؤثر در شکل گیری پهنه های فقر (مورد مطالعه: گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فقر یکی از مهم ترین چالش های شهرنشینی است. این پژوهش با هدف تحلیل پراکنش فضایی شاخص های فقر در شهر گرگان به نگارش درآمدهاست. داده های خام از بلوک های آماری سال های 1390 و 1395 استخراج شده است. برای بی مقیاس سازی شاخص ها از روش فازی، برای سنجش فقر از روش تحلیل عاملی و برای تحلیل فضایی از روش خودهمبستگی فضایی موران استفاده شد. طبق نتایج وضعیت برخی از شاخص ها ازجمله بار تکفل، بیکاری کل، مساکن استیجاری، میزان سالخوردگی و نسبت طلاق در مقایسه با سال 1390 بدتر شده است. در پهنه بندی سال 1390 حدود 32/52 درصد جمعیت و 26/12 درصد مساحت در پهنه فقر قرار داشتند، درحالی که این مقدار در سال 1395 به 75/44 درصد جمعیت و 48/22 درصد مساحت افزایش یافت. با مقایسه درصد تغییر هر یک از متغیرهای چهارگانه مشخص شد، بیشترین تغییر مربوط به متغیر خانوار و جمعیت واقع در پهنه خیلی فقیر است که به ترتیب 201 و 183 درصد رشد داشت، و سپس مربوط به خانوار و جمعیت واقع در پهنه فقیر است که به ترتیب 163 و 135 درصد رشد داشت. طبق نتایج مدل موران، فقر شهری در هر دو سال 1390 و 1395 در شهر گرگان از همبستگی فضایی برخوردار است و از الگوی توزیع خوشه ای پیروی می کند.
تبیین الگوی مدیریت عملکرد منابع انسانی با رویکرد عصر دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۸
165 - 191
حوزه های تخصصی:
بهره گیری از قابلیت های بی شمار فناوری در عرصه مدیریت شهری نیز، پیامدهای شگرفی به همراه دارد و توسعه آن در قالب خدمات هوشمند شهرداری ها، نیازمند مدیریت عملکرد درست منابع انسانی است. با توجه به ورود به عرصه انقلاب چهارم و توسعه پارادایم جدید به نام مدیریت منابع انسانی دیجیتال، حوزه های مختلف فرایند مدیریت منابع انسانی، ازجمله مدیریت عملکرد منابع انسانی، می بایست بر اساس این نوع رویکرد بازنگری و به روز شوند. بنابراین، این پژوهش با هدف تبیین الگوی مدیریت عملکرد منابع انسانی در شهرداری تهران با توجه به الزامات شهر دیجیتال به انجام رسید. با توجه به پیش فرض فلسفی فرا اثبات گرا، روش تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی است چرا که هدف آن توسعه یک دانش کاربردی در حوزه مدیریت منابع انسانی است. کلیه مدیران ارشد، میانی و عملیاتی شهرداری تهران به عنوان جامعه در نظر گرفته شدند و از میان آنها، 210 نفر بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. پرسشنامه ای بسته و محقق ساز مشتمل بر 16 گویه به عنوان ابزار اصلی جمع آوری داده ها استفاده شد. جهت انجام تجزیه وتحلیل های توصیفی و استنباطی، از نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شد. سرانجام، نتایج تحقیق منجر تبیین الگوی مدیریت عملکرد منابع انسانی در شهرداری تهران با توجه به الزامات شهر دیجیتال شامل پنج بعد و شانزده مؤلفه شد و روابط فرضی الگو در یک جامعه وسیع مورد آزمون و تأیید قرار گرفتند.