تعلیق روایت در نگارگری و خوانش آن بر اساس تصویر بر پایه دیدگاه ایمدال (مطالعه موردی: کشتن اسفندیار ارجاسب را، یوسف و زلیخا، سماع دراویش) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-پژوهشی
نگارگری به عنوان یکی از نمونه های اعلای فرهنگ بصری، دارای زبان بصری قدرتمندی است، که هم روایت مبتنی بر ادبیات اثر را تحت تأثیر خود قرار می دهد و هم دارای ظرفیت های خاص در بیان بصری و هنری است. نگارگری ایرانی از دامان ادبیات برخاسته اما خوانش منحصر خود را از روایت ایجاد کرده است. هنرمند نگارگر با استفاده از تمهیدات خود، روایت ادبی را ترجمه بصری نموده، و در مقابل مخاطب قرار داده، خوانش تصویری متکی بر دیدن است. با استفاده از روش آیکونیک ماکس ایمدال روایت اثر تعلیق می شود تا توسط مشاهده، جوهره اصلی اثر و مفهوم آن درک شود. از این روی فهم از طریق تصویر در مقابل فهم درباره تصویر قرار گیرد، در نتیجه پیش دانسته ها در مورد تصویر تعلیق می گردد و کنش دیدن به عنوان عنصر اصلی دریافت کننده و ایجادکننده معنا، قرار می گیرد. پژوهش در این تحقیق، براساس روش، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای اسنادی و پیمایش اینترنتی است. یافته های این پژوهش مبتنی بر سه اصل تحلیل ساختار صوری، چینش صحنه و پیشافکنی چشم انداز منتج به برداشت های ذهنی از واقعیت عینی می شود، فقدان پرسپکتیو جهانِ تصویرشده و اصول طراحی توسط هنرمند ایرانی، نمونه این جهان بینی ذهنی در آرایش صحنه است. برای مطالعه موردی سه نگاره «کشتن اسفندیار ارجاسب را»، «یوسف و زلیخا» و «سماع دراویش» انتخاب شده است. اهداف پژوهش: 1.بررسی روش ماکس ایمدال در خوانش تصاویر. 2.بررسی چگونگی خوانش ارزش های بصری نگاره ها با رویکرد ماکس ایمدال. سؤالات پژوهش: 1.روش ماکس ایمدال در بیان قدرت تصویر و توانایی آن در خوانش اثر چیست؟ 2.بر اساس رویکرد ایمدال چگونه می توان به ارزش های بصری نگاره ها در برابر خوانش مسلط روایت از تصویر پی برد؟