فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
31-54
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی اثرهای ترکیب توانمندسازی پس فعالی ( PAP ) و تحریک فراجمجمه ای و نویز تصادفی ( tRNS )، بر حداکثر فعالیت عضلات در آزمون MVIC و انتگرال الکترومیوگرافی در آزمون نگه داشتن پای راست در حالت باز روی دستگاه بدن سازی بود. در این مطالعه، 10 دانشجوی ورزشکار از رشته های کشتی، دوومیدانی و والیبال با میانگین سنی 1/29 سال به صورت داوطلبانه شرکت کردند. آن ها در چهار جلسه مجزا و با فاصله 24 ساعت، یکی از چهار پروتکل گرم کردن معمول و دریافت tRNS ساختگی (گروه کنترل)، گرم کردن معمول و دریافت tRNS ، گرم کردن معمول و اجرای یک نوبت حرکت جلو پا با پای راست روی دستگاه بدن سازی و گرم کردن معمول و دریافت tRNS به همراه اجرای یک نوبت حرکت جلو پا با پای راست روی دستگاه بدن سازی را اجرا کردند. درهنگام اجرای آزمون ها، هم زمان سطوح فعالیت امواج مغزی و عضلات پهن خارجی، راست رانی و پهن داخلی پای راست، به ترتیب با استفاده از الکتروانسفالوگرافی و الکترومیوگرافی ثبت شدند. نتایج نشان دهنده افزایش معنادار توان مطلق امواج مغزی تنها در کانال Cz در هر سه روز پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر دو آزمون MVIC ( P = 0.001 ) و نگه داشتن پای راست در حالت باز روی دستگاه بدن سازی ( P = 0.001 ) بود. مقادیر حداکثر فعالیت عضلات هدف در آزمون MVIC و مقادیر IEMG عضلات هدف در آزمون نگه داشتن پای راست در حالت باز روی دستگاه بدن سازی، حاکی از افزایش معنادار در هر سه روز پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر سه عضلات هدف بود ( P = 0.001 ). مدت زمان نگه داشتن پای راست در حالت باز روی دستگاه بدن سازی، به صورت چشمگیری در هر سه روز پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش یافت ( P = 0.001 ). به نظر می رسد به کارگیری tRNS ، PAP و ترکیب این دو با یکدیگر پس از گرم کردن نسبت به گرم کردن به تنهایی، سبب افزایش فعالیت مغزی، حداکثر فعالیت عضله، انتگرال الکترومیوگرافی و مدت زمان نگه داشتن پای راست در دو آزمون نام برده می شود که دراین میان، ترکیب tRNS و PAP به مراتب دارای اثرهای هم افزایی در مقایسه با این دو روش به تنهایی است.
تأثیر یک دوره تمرین هوازی بر برخی شاخص های متابولیک، کیفیت زندگی و سلامت عمومی زنان بهبودیافته از بیماری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: عوارض ناشی از ابتلا به بیماری کرونا شامل طیف گسترده ای از مشکلات جسمانی و روانی می باشد که این عوارض در برخی موارد ممکن است هفته ها یا ماه ها پس از بهبودی ادامه داشته باشد. بنابراین تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر یک دوره تمرین هوازی بر برخی شاخص های متابولیک، کیفیت زندگی و سلامت عمومی زنان بهبودیافته از بیماری کرونا انجام گرفت.مواد و روش ها: جامعه آماری تحقیق حاضر را زنان 30 الی 45 ساله شهرستان بناب تشکیل دادند که از میان آن ها به روش نمونه گیری هدفمند، نمونه ای به حجم 30 نفر انتخاب شد که 15 نفر آن ها در گروه کنترل و 15 نفر در گروه آزمایش قرار گرفتند. پروتکل تمرینی گروه آزمایش به مدت 12 هفته شامل 15 دقیقه گرم کردن، 30 دقیقه تمرین روی تردمیل و 15 دقیقه تمرینات تنفسی به صورت کششی انجام گرفت. شاخص های چاقی، فشارخون، حداکثر توان هوازی، پرسشنامه کیفیت زندگی، شاخص های متابولیک و سلامت عمومی مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته ها: تمرینات هوازی در بهبود شاخص های متابولیک، کیفیت زندگی و سلامت عمومی گروه آزمایش نقش چشمگیری دارند. شاخص های کلسترول تام، LDL، گلوکز ناشتا، مقاومت انسولین، سلامت عمومی، کیفیت زندگی، توده چربی بدن، توده بدون چربی، توده بدنی، توان هوازی و سطح اشباع اکسیژن شریانی با گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد (0.05>P < span lang="FA">). همچنین بر اساس نتایج بین شاخص های HDL، درصد چربی، فشارخون استراحتی، ضربان قلب استراحتی در مرحله پس آزمون با گروه کنترل تفاوت معنی دار مشاهده نشد (0.05
). بحث و نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که اجرای تمرینات هوازی در زنان بهبود یافته از کرونا، باعث بهبود شاخص های متابولیکی، سلامت عمومی و کیفیت زندگی می گردد.
تأثیر شش هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر مارکرهای آسیب عضلانی در زنان فوتسالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: با توجه به شیوع آسیب های عضلانی در زنان فوتسالیست و اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی مکمل روغن ماهی (FO)، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر شش هفته مصرف مکمل روغن ماهی بر شاخص های آسیب عضلانی در زنان فوتسالیست انجام شد.مواد و روش ها: 20 زن فوتسالیست با سن 3.58±22.56 سال، وزن 17/5±31/57 کیلوگرم و شاخص توده بدن 1.72±20.56 کیلوگرم بر متر مربع به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته مکمل FO و گروه کنترل در طی همین مدت، تری گلیسرید دریافت کردند (3 گرم در روز). همه آزمودنی ها پس از شش هفته مصرف مکمل FO و دارونما در آزمون یویو شرکت کردند. سطوح سرمی آنزیم های لاکتات دهیدروژناز (LDH) و کراتین کیناز (CK) به عنوان شاخص های آسیب عضلانی در چهار مرحله اندازه گیری شد؛ در حالت پایه (قبل از مصرف مکمل)، پس از شش هفته مصرف مکمل (قبل از آزمون یویو)، بلافاصله و 24 ساعت پس از آزمون یویو. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 و در سطح معناداری کمتر از 0.05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: پس از شش هفته مصرف مکمل FO، تفاوت سطوح LDH و CK بین گروه ها معنادار نبود (0.05
). البته LDH و CK در گروه تجربی در مقایسه درون گروهی به طور معناداری کاهش یافت. همچنین، تغییرات LDH و CK در پاسخ به آزمون یویو متعاقب شش هفته مصرف مکمل FO در بین دو گروه کنترل و تجربی معنادار نبود (0.05
).بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد که شش هفته مصرف مکمل روغن ماهی نمی تواند از بروز آسیب های عضلانی ناشی از ورزش در زنان فوتسالیست پیشگیری نماید.
اثر پیش آماده سازی با یک نوع برنامه تمرین شناختی ورزشی بر بیان ژن های Ntrk2، نسبت Bcl2/Bax و عوارض ناشی از سکته مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
143-160
حوزه های تخصصی:
یک رویکرد باارزش برای افزایش سطح سلامت و کاهش آسیب های مغزی، انجام دادن فعالیت ورزشی و فعالیت شناختی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر برنامه تمرین ورزشی شناختی بر عوامل و عوارض دخیل در سکته مغزی انجام شد. در این مطالعه، 30 سر رت نژاد ویستار (هشت هفته و با وزن 200 تا 250 گرم) به طور تصادفی به سه گروه تمرین شناختی ورزشی + ایسکمی، کنترل (سالم و بدون مداخله ورزشی) و ایسکمی تقسیم شدند. تمرین در گروه شناختی ورزشی شامل شنا در ماز آبی موریس به مدت سه هفته و در هر هفته، سه روز و در هر روز، چهار بار با فاصله 10 دقیقه بود. پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها تحت ایسکمی گلوبال قرار گرفتند. بیان ژن های Ntrk2 و Bcl2/Bax بافت مغز با تکنیک Real-Time PCR سنجیده شد و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه وتحلیل شد. نتایج، افزایش معناداری را در میزان بیان ژن Ntrk2 در گروه تمرین شناختی ورزشی + ایسکمی نسبت به دو گروه کنترل و ایسکمی نشان داد ( 0.05 ≥ P ). همچنین، بیان ژن Bcl2/Bax در گروه کنترل نسبت به دو گروه تمرین شناختی ورزشی + ایسکمی و ایس کمی به طور معنا دار بی شت ر بود ( 0.05 ≥ P ). نمره اختلال نورولوژیک و اختلال حسی-حرکتی در گروه تمرین شناختی ورزشی + ایسکمی نسبت به دو گروه کنترل و ایسکمی کاهش معنا داری یافت ( 0.05 ≥ P ). به نظر می رسد پیش آ ماده سازی با تمرین شناختی ورزشی قادر به افزایش میزان بیان ژن های Ntrk2 و Bcl2/Bax و کاهش نمره اختلال نورولوژیک و اختلال حسی-حرکتی در فرایند ایسکمی است.
پاسخ متغیرهای همورئولوژیک به فعالیت تناوبی بالاتنه و پایین تنه در افراد چاق و دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۱
47 - 62
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر فعالیت تناوبی بالاتنه و پایین تنه بر عوامل همورئولوژیک بود. تعداد 12 آزمودنی با شاخص توده بدنی 3 ± 30 کیلوگرم/ مترمربع و میانگین سنی 1/7 ± 9/32 سال، پس از تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی برای بالاتنه و پایین تنه، فعالیت تناوبی بالاتنه و پایین تنه را در دو جلسه مجزا با فاصله یک هفته انجام دادند. فعالیت تناوبی شامل پنج تکرار بود که فعالیت به مدت دو دقیقه و با شدت 85 درصد اکسیژن مصرفی و ریکاوری چهار دقیقه با شدت 45 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بود. نمونه های خونی قبل و بلافاصله بعد از فعالیت گرفته شدند و برای تعیین فاکتورهای موردنظر آنالیز شدند. نتایج نشان داد که صرف نظر از نوع فعالیت ورزشی، فعالیت تناوبی باعث افزایش معنادار هماتوکریت، ویسکوزیته پلاسما، تعداد گلبول های قرمز، لاکتات، شاخص خشکی Tk و کاهش معنادار فیبرینوژن شد ( 0.05 > P )؛ اما فعالیت بر ویسکوزیته خون، تجمع پذیری و انعطاف پذیری گلبول های قرمز، هموگلوبین، فراهمی اکسیژن بافتی و فشارخون سیستولی تأثیر معناداری نداشت ( 0.05 < P ). همچنین، بین پاسخ مقادیر ویسکوزیته خون، هماتوکریت، هموگلوبین، فراهمی اکسیژن بافتی، تجمع پذیری و انعطاف پذیری گلبول های قرمز، شاخص Tk ، لاکتات، فیبرینوژن و فشارخون سیستولی فعالیت تناوبی بالاتنه و پایین تنه در دو جلسه تفاوت معناداری وجود نداشت ( 0.05 < P )؛ اما تغییرات ویسکوزیته پلاسما در فعالیت پایین تنه و تعداد گلبول های قرمز در فعالیت بالاتنه تفاوت معناداری با جلسه دیگر داشتند ( 0.05 > P )؛ بنابراین، فعالیت تناوبی شدید به دلیل ریکاوری فعال تأثیر منفی بر متغیرهای همورئولوژیک ندارد. همچنین، فعالیت تناوبی بالاتنه و پایین تنه به طور مشابهی بر متغیرهای همورئولوژیک اثر می گذارند.
هنجاریابی آزمون آمادگی جسمانی استاندارد کانادایی (CSTF) در دانش آموزان با کم توان ذهنی مقاطع متوسطه اول و متوسطه دوم استان همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
95 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، نورم سنجی آمادگی جسمانی دانش آموزان کم توان ذهنی توسط آزمون آمادگی جسمانی استاندارد کانادایی ( CSTF ) بود؛ براین اساس، 314 دانش آموز (115 دختر و 199 پسر) کم توان ذهنی آموزش پذیر (دامنه بهره هوشی: 70-50، سن: 55/2 ± 53/18 سال)، ازطریق مدارس استثنایی استان همدان انتخاب شدند. نخست، قد، وزن، و نمایه توده بدنی دانش آموزان سنجیده شدند. سپس، آزمون های میدانی انعطاف پذیری، استقامت و قدرت ماهیچه ای و اکسیژن مصرفی بیشینه ( VO2max )، توسط مجموعه آزمون CSTF برآورد شدند. آمار توصیفی، آزمون آنوای یک سویه و صدک های 20، 40، 60 و 80، برای آنالیز داده ها و تدوین هنجارهای آن استفاده شدند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دختران و پسران در هریک از متغیرهای استقامت عضلانی، قدرت ماهیچه ای و اکسیژن مصرفی بیشینه وجود داشت ( 0.05 > P )؛ اما انعطاف پذیری تفاوت معنا داری را نشان نداد ( 0.05 P > ). میانگین و انحراف استاندارد آزمون انعطاف پذیری 89/9 ± 85/19 (سانتی متر)، شنای سوئدی 48/8 ± 89/11 (عدد)، درازونشست 54/9 ± 26/19 (عدد در دقیقه)، قدرت پنجه 64/5 ± 74/14 (کیلوگرم) و ظرفیت هوازی 97/5 ± 51/60 (میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) بود. داده های پژوهش حاضر می توانند برای نمره دهی و درجه بندی دانش آموزان دختر و پسر کم توان ذهنی استان همدان به کار روند.
بررسی اثر 12 هفته تمرین تداومی با شدت Fatmax و آستانه بی هوازی و تناوبی شدید بر ظرفیت چربی سوزی بیماران پیش دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۱
31 - 46
حوزه های تخصصی:
اختلال در سوخت وساز چربی یکی از نقص های موجود در افراد پیش دیابت و زمینه ابتلابه دیابت نوع دو است. هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین تداومی و تناوبی شدید بر ظرفیت چربی سوزی بیماران پیش دیابتی بود. تعداد 32 بیمار پیش دیابتی (سن 0/4 ± 7/38 سال، BMI 4/1 ± 9/26 کیلوگرم بر مترمربع، چربی بدن 5/2 ± 2/26 درصد و VO<sub>2</sub>peak 22/0 ± 49/2 لیتر در دقیقه) در چهار گروه کنترل ( CON )، تمرین تناوبی شدید ( HIT )، تمرین تداومی با شدت Fatmax ( FAT ) و تمرین تداومی با شدت آستانه بی هوازی ( IAT ) قرار گرفتند. گروه های HIT ، FAT و IAT ، به مدت 12 هفته و هفته ای چهار جلسه به اجرای تمرین ورزشی (به ترتیب با شدت 90 درصد VO<sub>2</sub>peak در هر تناوب، شدت Fatmax و شدت آستانه بی هوازی) پرداختند. از آزمون آماری تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. میزان تأثیر تمرین ورزشی بر حداکثر اکسیداسیون چربی در گروه های FAT ، IAT و HIT ، به ترتیب 35 درصد، 25 درصد و 26 درصد بود که این تفاوت بین گروه FAT با گروه های IAT و HIT معنا دار بود ( P < 0.05 ). همچنین، میزان تأثیر تمرین ورزشی بر Fatmax در گروه های FAT ، IAT و HIT ، به ترتیب 33 درصد، 24 درصد و 27 درصد بود که این تفاوت فقط بین گروه های FAT و IAT معنادار بود ( P < 0.05 ). نتایج پژوهش نشان داد که میزان تغییر اکسیداسیون چربی در سه گروه تمرینی نسبت به قبل از تمرین متفاوت بود. این بدان معنی است که شدت و نوع فعالیت ورزشی ممکن است از عوامل تأثیرگذار بر اکسیداسیون چربی در افراد پیش دیابتی باشند.
تأثیر تمرین تناوبی هوازی بر سطوح پلاسمایی گرلین آسیل دار، پپتید تیروزین تیروزین و پپتید شبه گلوکاگون-1 در مردان جوان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۱
105 - 122
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تناوبی هوازی بر سطوح پلاسمایی گرلین آسیل دار، پپتید تیروزین تیروزین ( PYY ) و پپتید شبه گلوکاگون-1 ( GLP-1 ) در مردان جوان سالم بود. تعداد 20 دانشجوی مرد جوان 25/1 ± 26/22 سال با شاخص توده بدنی 4/1 ± 2/23 کیلوگرم بر مربع متر به طور تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 12 هفته تمرین تناوبی هوازی را انجام دادند. این تمرین شامل دویدن روی نوارگردان با دوره های چهار دقیقه فعالیت شدت 85 تا 95 درصد ضربان قلب بیشینه و سه دقیقه استراحت فعال با شدت 65 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه بود. سطوح پلاسمایی گرلین آسیل دار، PYY و GLP-1 در مراحل قبل از تمرین، هشت و 12 هفته بعد از تمرین به روش الایزا سنجیده شدند. در تجزیه وتحلیل داده ها، آزمون یومن ویتنی برای مقایسه داده های دو گروه تمرین و کنترل و برای مقایسه دوره های زمانی مختلف تمرین از ویلکاکسون استفاده شد. یافته ها نشان داد که در هفته دوازدهم در مقایسه با هفته هشتم، سطوح گرلین آسیل دار در گروه تمرین کاهش معنادار ( P = 0.008 ) داشتند؛ باوجوداین، سطوح گرلین آسیل دار، PYY و GLP-1 بعد از هشت و 12 هفته تمرین، در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل بدون تغییر مانده بودند. درمجموع، به نظر می رسد که تغییرات هورمون های درگیر در اشتهای مردان جوان با وزن طبیعی در پاسخ به تمرین های تناوبی هوازی چشمگیر نیستند؛ اما یک دوره تمرین تناوبی 12 هفته ای در مقایسه با هشت هفته ممکن است اشتها را کاهش دهد.
اثر 6 هفته تمرینات تداومی و تناوبی با شدت بالا بر فشار اکسایشی میوکارد موش های صحرایی نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: نقش استرس اکسایشی در بروز بیماری های قلبی مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته و تاثیر تمرینات تداومی و تناوبی بر فاکتورهای فشار اکسایشی بافت قلب بصورت واضح مشخص نگردیده است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر شش هفته تمرینات تداومی و تناوبی بر فشار اکسایشی میوکارد رت ها می باشد.مواد و روش ها: بدین منظور 40 سر رت نر بالغ بطور تصادفی ساده به 4 گروه (10 تایی) شامل: 1. کنترل سالم 2. تمرین، 3.تمرین تداومی 4. تمرین تناوبی تقسیم شدند. پروتکل تمرین شامل شش هفته تمرین، پنج جلسه در هقته تمرینات تداومی و تناوبی بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و بعد از بی هوشی کامل، بطن چپ قلب خارج و میزان آنزیم های سوپراکسیددیسموتاز، کاتالاز و مالون دی آلدهید به روش اسپکتوفتومتری اندازه گیری شدند. جهت تعیین معنادار بودن تفاوت بین متغیرها و تعامل آن ها از مانکووا و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (0.05≥P < span lang="AR-SA">).یافته ها: نتایج نشان داد که تمرینات تداومی و تناوبی باعث کاهش معنادار مالون دی آلدهید نسبت به گروه کنترل شد (0.05≥P < span lang="AR-SA">). همچنین تمرینات تداومی و تناوبی باعث افزایش معنادار سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز نسبت به گروه کنترل شدند (0.05≥P < span lang="AR-SA">). در هر سه فاکتور مورد نظر بین گروه های تمرین تداومی و تناوبی تفاوت معناداری مشاهده نشد (0.05
).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج تحقیق می توان اظهار داشت که تمرینات تداومی و تناوبی می تواند اثرات محافظتی بر قلب رت ها داشته باشد و از بروز آسیب های قلبی ممانعت به عمل آورد.
اثر دو الگوی تمرین با نسبت روزهای استراحت به تمرین متفاوت و مصرف مکمل عسل طبیعی بر غلظت اینترلوکین-6 سرم و بیان آن در بافت هیپوکمپ موش های صحرایی نر نابالغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲
113 - 132
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر دو الگوی تمرین با نسبت روزهای استراحت به تمرین متفاوت همراه با مصرف عسل طبیعی، بر میزان IL-6 سرم و بیان آن در بافت هیپوکمپ بود. 36 موش صحرایی نر نابالغ در شش گروه کنترل، عسل (10 درصد در آب آشامیدنی)، تمرین تناوبی شدید چهارروزه، تمرین تناوبی شدید چهارروزه + عسل، تمرین تناوبی شدید هفت روزه و تمرین تناوبی شدید هفت روزه + عسل قرار گرفتند. دوره های تمرین چهارروزه (سه روز تمرین و یک روز استراحت) و هفت روزه (شش روز تمرین، یک روز استراحت) تناوبی شدید (16-10 متر در دقیقه در هفته اول و 40-36 متر در دقیقه در هفته آخر) به مدت یک ماه انجام شد. غلظت IL-6 سرم در گروه تمرین هفت روزه نسبت به گروه کنترل بالاتر بود ( P = 0.001 ). سطوح IL-6 سرم در گروه عسل- تمرین هفت روزه پایین تر از گروه تمرین هفت روزه بدون مکمل ( P = 0.018 ) بود. بین گروه چهارروزه و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود نداشت ( P = 0.946 ). هر دو نوع تمرین های هفت روزه ( P = 0.007 ) و چهارروزه ( P = 0.005 ) موجب بالاتررفتن معنادار بیان ژن IL-6 هیپوکمپ شدند؛ اما مصرف مکمل عسل در گروه هفت روزه ( P = 0.583 ) و چهارروزه ( P = 0.983 ) موجب تعدیل بیان ژن IL-6 هیپوکمپ نشد؛ بنابراین، تمرین های تناوبی شدید بیان ژن IL-6 را در هیپوکمپ افزایش می دهند؛ اما دوره های تمرینی طولانی تر موجب افزایش سیستمیک سایتوکاین های التهابی می شوند. مصرف عسل اثرهای مرکزی تمرین های تناوبی شدید را تعدیل نمی کند؛ بااین حال، می تواند التهاب سیستمیک را کاهش دهد. همچنین، اثرهای ضدالتهابی عسل در شرایط غیرتمرینی و غیرالتهابی، مشاهده نمی شوند.
اثر شش هفته تمرین هوازی فزاینده به همراه تزریق سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی بر سطوح فاکتور رشد عصبی و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در هیپوکامپ رت های دیابتی شده با استرپتوزوسین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
123 - 140
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر شش هفته تمرین هوازی فزاینده به همراه تزریق درون دمی سلول های بنیادی مشتق از بافت چربی، بر میزان عامل رشد عصبی (NGF) و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) در هیپوکامپ موش های دیابتی شده با استرپتوزوسین بود. تعداد 48 سر رت (با وزن تقریبی 240-220 گرم و سن نُه هفته) به شش گروه تقسیم شدند: کنترل، شم، دیابت، دیابت + تمرین، دیابت + سلول بنیادی و دیابت + تمرین + سلول بنیادی (ترکیبی). گروه تمرینی شش هفته و هفته ای پنج روز با شدت 70-60 درصد VO2max به تمرین روی نوار گردان پرداختند. در گروه دریافت کننده سلول بنیادی، به کمک سرنگ انسولینی PBS /5 ml، حاوی 106 * 5/1 عدد سلول بنیادی استخراج شده از بافت چربی انسانی به سیاهرگ دم رت دیابتی تزریق شد. برای ایجاد مدل دیابت، STZ با دوز 60 میلی گرم در کیلوگرم در ترکیب با بافر سیترات و pH 5/4 به صورت درون صفاقی تزریق شد. سطح عامل رشد عصبی و فاکتور اندوتلیال عروقی هیپوکامپ موش ها با روش الایزا اندازه گیری شد. سطوح VEGF و NGF در گروه کنترل دیابت نسبت به کنترل کاهش معنا دار یافت (P = 0.0001). مقادیر VEGF در گروه دیابت + تمرین + سلول در مقایسه با سایر گروه ها افزایش معنا دار داشت (P = 0.0001). این شاخص در گروه دیابت + سلول و دیابت + تمرین در مقایسه با گروه کنترل دیابت افزایش معنا دار یافت (P = 0.0001). در گروه دیابت + سلول + تمرین در مقایسه با سایر گروه ها به جز گروه دیابت + سلول افزایش معنا داری در سطوح NGF مشاهده شد (P = 0.0001). همچنین، این ش اخص در گ روه دیابت + س لول و گروه دیابت + تمرین نسبت به گروه ک نترل دی ابت اف زایش مع نا دار داش ت (P = 0.0001). به طورکلی، نتایج نشان داد که مقادیر NGF و VEGF در گروه تمرین، سلول بنیادی و همچنین، در گروه ترکیبی در مقایسه با گروه کنترل دیابت افزایش معنادار یافت؛ بنابراین، به نظر می رسد که هرکدام از مداخله ها، به ویژه ترکیب آن ها می تواند به واسطه تأثیر افزایشی بر عوامل نوروتروفیک و عروقی، یک عامل کنترل کننده دربرابر بیماری دیابت باشد.
تاثیر مکمل یاری کوتاه مدت سلنیوم بر پراکسید هیدروژن (H2O2) و گلوتاتیون (GSH) سرم دانشجویان پسر غیرفعال به دنبال فعالیت حاد هوازی وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: فعالیت ورزشی حاد باعث تولید رادیکال های آزاد و آسیب به بافت های بدن می شود؛ با وجود این، استفاده از مکمل های آنتی اکسیدانی می تواند این تغییرات را تعدیل کند. از این رو هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر مکمل یاری کوتاه مدت سلنیوم بر پراکسید هیدروژن (H2O2) و گلوتاتیون (GSH) سرم دانشجویان پسر غیرفعال به دنبال فعالیت حاد هوازی وامانده ساز بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح متقاطع می باشد که در سال 1397 در آزمایشگاه دانشگاه بیرجند انجام شد. ده دانشجوی پسر غیرفعال سالم با میانگین سنی 0/84±18.6 سال و شاخص توده بدنی 3.61±38.21 کیلوگرم بر متر مربع به طور تصادفی برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند. این گروه 10 نفره به طور متقاطع در چهار مرحله مداخله به عنوان گروه های کنترل، فعالیت، مکمل، و فعالیت+ مکمل؛ شرکت نمودند. پروتکل تمرینی هوازی اجرا شده، آزمون استاندارد بروس بود. آزمودنی ها پس از اجرای آزمون بروس، به مدت 14 روز مکمل سلنیوم (200 میکروگرم/روز) را به صورت کپسول دریافت نمودند و در انتهای این دوره، مجددا آزمون مزبور به اجرا درآمد. نمونه های خونی بلافاصله پس از مداخله از ورید بازویی گرفته و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نرمال بودن توزیع داده ها با آزمون شاپیروویلک، اختلاف درون گروهی با استفاده از آزمون آنالیز واریانس اندازه های تکراری نوع یک و اختلاف بین گروهی با آزمون t همبسته در سطح معنی داری 0/05>p مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: به دنبال تمرین حاد هوازی وامانده ساز، سطوح سرمی H2O2به طور معنی داری (0.01=p ) افزایش یافت، در حالی که پس از 14 روز مکمل یاری سلنیوم، سطوح این شاخص به طور معنی داری (0.001=p ) کاهش پیدا کرد. از طرف دیگر؛ سطوح سرمی GSH به دنبال تمرین حاد هوازی و مکمل یاری سلنیوم، تغییر معنی داری نکرد (0.27=p ).
بحث و نتیجه گیری: تمرین حاد هوازی وامانده ساز استرس اکسیداتیو نسبی ایجاد کرد، اما مصرف کوتاه مدت مکمل سلنیوم توانست این وضعیت را تعدیل نماید.
تأثیر دو شیوه تمرین تناوبی با شدت زیاد بر بیان ژن پروتئین غیرجفت کننده یک در بافت چربی سفید زیرپوستی موش های صحرایی نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
17 - 32
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مطالعه تأثیر دو شیوه تمرین «تناوبی با شدت زیاد» (HIIT) بر بیان ژن «پروتئین غیرجفت کننده یک» (UCP-1) در بافت چربی سفید زیرپوستی موش های صحرایی بود. 24 موش صحرایی به سه گروه «کنترل» (هشت سر)، «تمرین تناوبی با حجم متوسط» (هشت سر) و «تمرین تناوبی با حجم زیاد» (هشت سر) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه های تمرینی به مدت هشت هفته (پنج جلسه در هفته) در دو شیوه تمرین تناوبی شدید در دو حجم متفاوت (متوسط و زیاد) روی نوارگردان قرار گرفتند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، آزمودنی ها بی هوش شدند و بافت چربی زیرپوستی آن ها (منطقه ران) برداشته شد. برای اندازه گیری بیان ژنِ UCP-1 از روش Real Time–PCR با نمایان سازی سایبرگرین استفاده شد. برای تحلیل آماری داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه با سطح معناداری کمتر از 05/0 استفاده شد. میزان بیان ژن UCP-1 در گروه «تناوبی شدید با حجم زیاد» در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری داشت ( (P = 0.04 .؛ اما مقدار بیان این ژن در گروه «تناوبی شدید با حجم متوسط» در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری نداشت ( (P = 0.52 . نتایج بیانگر این است که برای دستیابی به گرمازایی غیرلرزشی در بافت چربی سفید، افزایش زیاد حجم تمرین در «تمرینات تناوبی با شدت زیاد» اهمیت زیادی دارد.
مقایسه دو شیوه تمرینی منتخب روی برخی متغیرهای فیزیولوژیکی و عملکردی بازیکنان نوجوان تنیس روی میز باشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: شناسایی موثرترین شیوه های تمرینی برای توسعه قابلیت های جسمانی و عملکردی ورزشکاران از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف تحقیق حاضر مقایسه دو شیوه تمرینی منتخب روی برخی متغیرهای فیزیولوژیکی و عملکردی بازیکنان تنیس روی میز باشگاهی بود.مواد و روش ها: تعداد 16 بازیکن نوجوان پسر در گروه های تمرین ترکیبی (تعداد 10 نفر با شاخص توده بدنی 65.3±19.1 کیلوگرم برمترمربع) و تمرین سنتی (تعداد 8 نفر با شاخص توده بدنی 21.1±19.1 کیلوگرم بر مترمربع) که حداقل دو سال تجربه شرکت در مسابقات استانی داشتند، به شکل در دسترس انتخاب شدند. در تمرینات سنتی تاکید روی تمرین های مهارتی و در ترکیبی منتخب تمرکز روی تمرینات قدرتی- هوازی بود که به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. برخی متغیرهای موثر در اجرای آزمودنی ها شامل توان بی هوازی، توان هوازی، سرعت و عملکرد مهارتی در پیش و پس آزمون در شرایط نسبتاً یکسان اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 0/05>P تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که در متغیرهای سرعت (ترکیبی=11.9- ؛ سنتی=0.5%)، چابکی (ترکیبی=8.9-% ؛ سنتی= بدون تغییر)، اوج توان بی هوازی (ترکیبی=14.5؛ سنتی=17.3-%)، میانگین توان بی هوازی (ترکیبی=5.9 ؛ سنتی=23.4-%)، ظرفیت هوازی (ترکیبی=5.9 ؛ سنتی=0.55-%)، قدرت مچ دستی (ترکیبی=25.9؛ سنتی=4%) بهبودی معناداری در گروه ترکیبی نسبت به سنتی مشاهده شد (0/05>P). از سوی دیگر، در مهارت های تاپ اسپین فورهند (ترکیبی=46.5 ؛ سنتی=74.7%) و تاپ اسپین بک هند (ترکیبی=51.2 ؛ سنتی=83.2%) آزمودنی های گروه سنتی پیشرفت معناداری نسبت به گروه تمرین ترکیبی نشان دادند (0/05>P).بحث و نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که اجرای تمرینات سنتی احتمالاً تغییرات قابل توجهی روی قابلیت های فیزیولوژیکی بازیکنان ایجاد نکرد و حتی بازیکنان تنیس روی میز ممکن است در مسابقات متوالی کاهش در عملکرد را تجربه نمایند.
تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی در حین و پس از انقباضات زیربیشینه وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
33 - 50
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی ( MEP ) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی ( CMEP )، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم ( P ₌ 0.006 ) و سوم ( P ₌ 0.001 ) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی ( P ₌ 0.000 ) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول ( P ₌ 0.014 )، ست دوم ( P ₌ 0.008 )، و ست سوم ( P ₌ 0.010 ) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تأثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.
بررسی تأثیر هشت هفته فعالیت ورزشی هوازی بر سطوح پنتراکسین 3 و پروتئین واکنشگر C در بیماران کرونری دیابتی و غیر دیابتی متعاقب مداخلات ریوسکولاریزاسیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
163 - 180
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثرهای ورزش هوازی بر پنتراکسین سه و پروتئین واکنشگر- C در بیماران عروق کرونر دیابتی و غیردیابتی، بعد از مداخلات ریوسکولاریزاسیون بود. در این مطالعه، تعداد 59 بیمار عروق کرونری شرکت کردند و در دو گروه مداخله (تعداد = 29 نفر، سن 75/6 ± 65/58 سال، وزن 25/11 ± 58/76 کیلوگرم، دیابتی/ غیردیابتی: 14/15) و کنترل (تعداد = 30 نفر، سن 21/7 ± 33/58 سال، وزن 79/14 ± 13/76 کیلوگرم، دیابتی/ غیردیابتی: 15/15) جای گرفتند. گروه مداخله در هشت هفته، هر هفته سه تا چهار جلسه، هر جلسه 60 دقیقه و فعالیت ورزشی هوازی با شدت مطلق 70 درصد ضربان قلب بیشینه شرکت کردند. نمونه های خونی قبل و بعد از هشت هفته فعالیت ورزشی هوازی جمع آوری شدند و سطوح پلاسمایی پنتراکسین سه و پروتئین واکنشگر C اندازه گیری شد. مقایسه پیش آزمون ها با آزمون تحلیل واریانس انجام شد و درصورت وجود اختلاف معنادار، پس آزمون ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس با کنترل مقادیر پیش آزمون مقایسه شدند. سطح معناداری 0.05 P ≤ بود. نتایج نشان داد که پس از هشت هفته فعالیت ورزشی هوازی، سطوح پنتراکسین سه و پروتئین واکنشگر C در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، کاهش معناداری یافت ( P ≤ 0.01 ). سطوح پلاسمایی پنتراکسین سه در بیماران غیردیابتی به صورت معناداری کمتر از بیماران دیابتی بود ( P ≤ 0.05 )؛ اما بین مقادیر پلاسمایی پروتئین واکنشگر C بیماران دیابتی و غیردیابتی، تفاوت معناداری مشاهده نشد ( P > 0.05 ). علاوه براین، در بیماران قلبی- عروقی، فعالیت ورزشی هوازی باعث کاهش سطوح بیومارکر التهابی پنتراکسین سه و پروتئین واکنشگر C می شود. همچنین، اثربخشی فعالیت ورزشی هوازی در بیماران غیردیابتی بیشتر از بیماران دیابتی است.
اعمال سرمای موضعی به عنوان یک تکنیک جدید کاهش جریان خون: بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی با اعمال سرمای موضعی بر ضخامت، قدرت و فعال سازی عضلات اکستنسور ران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
165 - 184
حوزه های تخصصی:
فواید بالقوه اعمال سرمای موضعی درطول تمرین شامل کاهش جریان خون، به تأخیرانداختن خستگی و اثرهای ضددرد هستند. هدف این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته اعمال سرمای موضعی درطول تمرینات مقاومتی بر قدرت عضلانی، هایپرتروفی و فعال سازی عضلات اکستنسورزانو بود. در این مطالعه تجربی، دوازده مرد و زن فعال (با میانگین سنی 5/3 ± 1/24 سال، وزن 8/18 ± 3/69 کیلوگرم و قد 7/12 ± 2/175سانتی متر) به طور مساوی به دو گروه تمرین مقاومتی ( RT ) و تمرین مقاومتی- سرمای موضعی ( RT-Cold ) تقسیم شدند. هر دو گروه، هشت هفته تمرین مقاومتی پیش رونده (دو حرکت پرس پا و جلو پا، چهار ست، 12-6 تکرار، 85-70 درصد یک تکرار بیشینه، سه جلسه در هفته) انجام دادند. از یک دستگاه کرایوکاف با دمای مختلف (25 درجه برای RT و 10 درجه برای RT-Cold ) برای اعمال سرما روی ران آزمودنی ها به مدت 25 دقیقه قبل و درطی تمرین استفاده شد. قدرت دینامیک ( 1RM )، سطح مقطع عضلات اکستنسورران ( CSA ) و میزان فعال سازی این عضلات ( RMS نرمالیزه شده الکترومیوگرافی) در شروع پژوهش و پس از هشت هفته اندازه گیری شدند. تفاوت بین دو گروه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معناداری P 0.05 تجزیه وتحلیل شد. افزایش قدرت دینامیک ( 1RM ) تفاوت معنا داری بین دو گروه RT و RT-Cold ندارد. درمورد فعال سازی عضلانی، هیچ تفاوت معنا داری بین میانگین RMS عضلات اکستنسورران بین دو گروه وجود ندارد. اندازه گیری التراسوند نشان داد که میزان CSA عضو سرمادیده گروه RT-Cold به طور معنا داری بیش از گروه RT است. این نتایج نشان می دهد که سردکردن موضعی عضلات باعث افزایش هایپرتروفی ناشی از تمرین مقاومتی می شود؛ درحالی که این تکنیک بر قدرت و فعال سازی عضلات بی تأثیر است.
تأثیر تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن های miR-1 و miR133-a در رت های مبتلا به آنفارکتوس میوکارد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
87 - 98
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف ارزیابی اثر شش هفته تمرین تناوبی شدید بر بیان ژن های miR-1 و miR-133a در رت های ویستار نر مبتلا به آنفارکتوس میوکارد انجام شد. دوازده سر رت نر نژاد ویستار 10 هفته ای با وزن 250 تا 300 گرم و مبتلا به انفارکتوس میوکارد در دو گروه تجربی (60 دقیقه دویدن تناوبی روی تردمیل با هر تناوب شامل چهار دقیقه دویدن در شدتی معادل 90-85 درصد VO2max و دو دقیقه بازیافت فعال با شدت دویدن معادل 60-50 درصد VO2max برای چهار روز در هفته و به مدت شش هفته) و گروه کنترل (بدون مداخله تمرینی) قرار گرفتند. بیان ژن های ذکرشده بررسی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس نسخه 18 به روش آماری تی مستقل تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که مقادیر miR-1 در گروه HIIT ( mg/ml 33/4) به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل ( mg/ml 541/3) ( 0.012 = P ) بود. همچنین، مقادیر miR-133a نیز در گروه HIIT ( mg/ml 876/4) بیشتر از گروه کنترل بود ( mg/ml 01/1) ( 0.001 ≥ P ). به طورکلی، شش هفته تمرین تناوبی با شدت 90-85 درصد VO2max ، به افزایش بیان ژن های miR-1 و miR-133a در رت های مبتلا به انفاکتوس میوکارد منجر می شود .
پاسخ فاکتورهای فیبرینولیتیک به پروتکل های مختلف فعالیت مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
139 - 152
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی پاسخ فاکتورهای فیبرینولیتیک به پروتکل های مختلف فعالیت مقاومتی بود. با این هدف، 10 مرد سالم (سن 2/2 ± 7/24 سال، قد 7 ± 177 سانتی متر و وزن 7 ± 3/77 کیلوگرم) و آشنا به تمرین با وزنه، در چهار جلسه جداگانه به فاصله یک هفته در این پژوهش شرکت کردند. پس از تعیین حداکثر قدرت در جلسه اول، آزمودنی ها در سه جلسه به صورت تصادفی سه فعالیت قدرتی- استقامتی (سه ست، 15 تکراری با 55% یک تکرار بیشینه و یک دقیقه استراحت)، هایپرتروفی (سه ست، 10 تکراری با 70% یک تکرار بیشینه و دو دقیقه استراحت) و قدرتی را (سه ست چهار تا پنج تکراری با 85 درصد یک تکرار بیشینه و سه دقیقه استراحت) اجرا کردند. نمونه های خونی برای اندازه گیری فعال کننده پلاسمینوژن بافتی ( t-PA ) و مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن ( PAI-1 ) قبل و بلافاصله بعد از فعالیت گرفته شدند. نتایج نشان داد که پروتکل های فعالیت مقاومتی باعث افزایش معنادار سط وح t-PA شد ( P=0.007 )؛ اما در سطوح PAI-1 تغییری ایجاد نکرد ( P=0.529 ). مقایسه پاسخ های متغیرهای فیبرینولیتیک به سه جلسه فعالیت نشان داد که افزایش سطوح t-PA به دنبال پروتکل قدرتی – استقامتی نسبت به دو پروتکل دیگر بیشتر بود. براساس یافته ها، فعالیت مقاومتی موجب افزایش فعالیت سیستم فیبرینولیزیز و کاهش تشکیل ترومبوز می شود و این اثرها در پروتکل فعالیت استقامتی – قدرتی بیشتر است.
تأثیر تمرین تناوبی شدید و تداومی با شدت متوسط بر بیان ژن های PGC1α و VEGF در بافت قلبی موش های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
111 - 124
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر دو شیوه تمرینی تناوبی شدید و استقامتی تداومی با شدت متوسط بر بیان ژن PGC1α و VEGF ، در بافت قلبی موش های نر ویستار بود. در این مطالعه تجربی، 24 سر رت نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل پایه (تعداد = شش)، گروه کنترل هشت هفته بدون تمرین (تعداد = شش)، گروه تمرین تناوبی شدید (تعداد = شش) و گروه تمرین استقامتی تداومی (تعداد = شش) تقسیم شدند. پروتکل های تمرینی پس از دو هفته آشناسازی، به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه اجرا شدند. پروتکل تمرین استقامتی تداومی با شدت 15 تا 30 متر در دقیقه و به مدت 15 تا 60 دقیقه و پروتکل تمرین تناوبی شدید با شدت 28 تا 55 متر در دقیقه و زمان کلی 15 تا 23 دقیقه، مطابق اصل اضافه بار اجرا شدند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها بافت برداری شدند و میزان بیان متغیرها به روش RT-PCR سنجیده شد. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل وار یانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی، در سطح معناداری 05/0 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که انجام هر دو نوع تمرین به مدت هشت هفته موجب افزایش معنادار بیان ژن PGC1α ( 0.001 = P ) در عضله قلبی موش های نر ویستار می شوند؛ اما باوجود افزایش بیان ژن VEGF به دنبال هر دو نوع تمرین، تفاوت معناداری بین گروه های تمرینی و کنترل مشاهده نمی شود ( 0.066 = P ). به نظر می رسد که هر دو تمرین استقامتی تداومی و تناوبی شدید باعث تسهیل و فعال شدن آبشار سیگنالی بالادستی فرایند آنژیوژنز ( PGC1α ) در عضله قلب رت ها می شوند؛ اما میزان VEGF که عامل اصلی و نهایی این سازگاری است، افزایش معناداری نمی یابد.