احسان امیری

احسان امیری

مدرک تحصیلی: استادیار فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه رازی، کرمانشاه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۹ مورد از کل ۹ مورد.
۱.

آثار تحریک جریان مستقیم فراجمجمه ای و مصرف استازولامید بر تعادل کوهنوردان فعال در ارتفاع شبیه سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحریک الکتریکی هایپوکسی دیاموکس آزمون تعادل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 974 تعداد دانلود : 487
اهداف: تعادل عاملی مهم برای موفقیت و سلامت کوهنوردان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی آثار جداگانه و توأمان تحریک الکتریکی مغز و داروی استازولامید بر تعادل مردان کوهنورد بود. مواد و روش ها: 12مرد کوهنورد (انحراف استاندارد±میانگین سن، قد و وزن به ترتیب: 6/4±8/39 سال، 8/7±4/177 سانتی متر و 9/1±1/79 کیلوگرم) در این پژوهش دوسوکور شرکت نمودند. آزمودنی ها تحت شش شرایط: 1)استازولامید و تحریک ناحیه قشر حرکتی اولیه(M1) 2)استازولامید و تحریک ناحیه قشر خلفی-جانبی پیش پیشانی(DLPFC) 3)استازولامید و شم 4)دارونما و تحریک M1 5)دارونما و تحریک DLPFC 6)دارونما و شم قرار گرفتند. در هر جلسه آزمودنی ها پس از 30 دقیقه نشستن در شرایط هایپوکسی (O2=13%)، به مدت 20 دقیقه تحت تحریک مغزی قرار گرفتند. سپس، هر آزمودنی با توجه به استقامت هوازی خود، یک وهله فعالیت وامانده ساز را با 60% سرعت هوازی بیشینه روی نوارگردان انجام داد. بلافاصله پس از فعالیت، تعادل پای تکیه گاه و غیرتکیه گاه اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون آنوای دوراهه با اندازه گیری های تکراری استفاده گردید. یافته ها: در شرایط هایپوکسی، تحریک ناحیه M1 و DLPFC نسبت به شرایط تحریک شم اثر مثبت معناداری بر تعادل پای تکیه گاه پس از فعالیت وامانده ساز گذاشت (به ترتیب: 02/0=p و 03/0=p). اما بین این دو نوع تحریک تفاوت معناداری وجود نداشت. برای پای غیرتکیه گاه تفاوت معناداری بین شرایط تحریک نواحی مختلف مشاهده نشد. همچنین، بین مصرف استازولامید و دارونما بر تعادل پای تکیه گاه و غیر تکیه گاه تفاوت معناداری دیده نشد. نتیجه گیری: تحریک ناحیه M1 و DLPFC می تواند باعث بهبود تعادل پای تکیه گاه کوهنوردان هنگام کوهنوردی در ارتفاع شود.
۲.

تاثیر شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات بر فعالیت الکتریکی عضله چهار سر ران طی فعالیت دوچرخه سواری زیر بیشینه در فازهای مختلف چرخه قاعدگی زنان ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : 175 تعداد دانلود : 77
زمینه و هدف : شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات به عنوان یک استراتژی برای بهبود عملکرد مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات بر فعالیت الکتریکی عضله چهار سر ران طی فعالیت دوچرخه سواری زیر بیشینه در فازهای مختلف چرخه قاعدگی زنان وزشکار بود. روش تحقیق : تعداد 10 زن ورزشکار در پنح  جلسه مجزا در آزمایشگاه حضور پیدا کردند. در جلسه اول، اوج توان خروجی اندازه گیری شد. سپس، در جلسات دوم تا پنجم (روزهای پنجم و دوازدهم فاز فولیکولار و روزهای هفدهم و بیست و دوم فاز لوتئال)، هر شرکت کننده یک ساعت فعالیت دوچرخه سواری با شدت 65 درصد اوج توان خروجی را در شرایط استفاده از محلول کربوهیدرات یا دارونما اجرا کرد. قبل و بعد از انجام پروتکل، لاکتات و گلوکز خون مورد اندازه گیری قرار گرفت. همچنین، در حین انجام پروتکل، ضربان قلب و میزان درک فشار هر 10 دقیقه و فعالیت الکتریکی عضلات راست رانی ، پهن جانبی و پهن درونی هر 15 دقیقه ثبت شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون بونفرونی در سطح معنی داری 05/0˂p صورت گرفت. یافته ها : فعالیت الکتریکی عضله پهن جانبی در دقایق 45 (04/0=p) و 60 (04/0=p)؛ و عضله راست رانی در دقیقه 45 (01/0=p) در فاز فولیکولی در شرایط استفاده از محلول کربوهیدرات به شکل معنی داری نسبت به زمان های مشابه در فاز لوتئال، بالاتر بود. نتیجه گیری : نتایج این تحقیق نشان از اثر مداخله احتمالی فازهای مختلف چرخه قاعدگی بر تغییرات عملکرد عضلانی ناشی از شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات دارد. به نظر می رسد که حفظ فعالیت الکتریکی عضله چهارسر رانی در فاز فولیکولار در شرایط استفاده از شستشوی دهان با محلول کربوهیدرات، در مقایسه با شرایط مشابه در فاز لوتئال، با سطوح هورمون های جنسی ارتباط دارد. 
۳.

تأثیر مدل های مختلف تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای بر تکانش گری داوران ورزشی: نقش سبک های رهبری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای داوران ورزشی تکانش گری قشر خلفی جانبی پیش پیشانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 512 تعداد دانلود : 987
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر مدل های مختلف تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر تکانش گری در داوران ورزشی تیمی بر مبنای سبک های رهبری بود. تحریک غیرتهاجمی مغز به عنوان روشی جهت بهبود عملکرد در حیطه های مختلف ورزش مورد استفاده قرار گرفته است؛ در حالی که به نظر می رسد میزان تأثیرگذاری آن به عوامل مختلفی از جمله نوع تحریک و تفاوت های فردی بین افراد بستگی داشته باشد. از این رو، تعداد 24 داور ورزشی در رشته های تیمی فوتبال، فوتسال، والیبال، هندبال و بسکتبال شامل 12 داور با سبک رهبری تحول گرا و 12 داور با سبک رهبری غیرتحول گرا به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. هر آزمودنی در سه جلسه مجزا در آزمایشگاه با فاصله حداقل 72 ساعت استراحت بین جلسات حضور یافت. در هر جلسه، ابتدا میزان تکانش گری با استفاده از آزمون تکانش گری برو/نرو مورد اندازه گیری قرار گرفت و سپس آزمودنی ها تحت یکی از 3 نوع تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای شامل تحریک آنودال، کاتودال یا شم به مدت 20 دقیقه با شدت 2 میلی آمپر قرار گرفتند. پس از اتمام تحریک، مجدداً میزان تکانش گری مورد اندازه گیری قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آنوای دو راهه مرکب نشان داد بین تحریک آند و شم و همچنین بین تحریک کاتد و شَم تفاوت معناداری وجود داشت (به ترتیب 001/0p= ؛ 02/0 p = )، در حالی که بین دو نوع سبک رهبری در انواع تحریک تفاوت معناداری وجود نداشت. به عنوان یک یافته جدید، این نتایج مؤید امکان استفاده از تحریک الکتریکی فراجمجمه ای به عنوان ابزاری برای افزایش عملکرد در داوران ورزشی است.
۴.

تأثیر مدل های مختلف تحریک الکتریکی جریان مستقیم فراجمجمه ای بر تصمیم گیری ریسک پذیر داوران ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحریک مغزی تصمیم گیری تکانشگری داوران ورزشی قشر خلفی جانبی پیش پیشانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 632 تعداد دانلود : 743
هدف از مطالعه حاضر؛ بررسی تأثیر مدل های مختلف تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای بر تصمیم گیری ریسک پذیر داورانِ رشته های ورزش تیمی بود. 24 داور مرد در ورزش های فوتبال، فوتسال، والیبال، بسکتبال و هندبال (با دامنه سنی 19 تا 38 سال، درجه داوری: درجه 3 تا ملی؛ سابقه داوری: 2 تا 18 سال) به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. بعد از جلسه آشنایی، آزمودنی ها در سه جلسه مجزا با فاصله حداقل 72 ساعت در آزمایشگاه حضور یافتند. در یک طرح درون گروهی به شیوه دوسویه کور و به صورت موازنه متقابل، هر آزمودنی 3 نوع تحریک الکتریکی شامل تحریک آنُد، کاتُد و شَم را بر روی قشر خلفی-جانبی پیش پیشانی راست دریافت نمود. قبل و بعد از هر نوع تحریک؛ تکالیف روانشناختیِ تکانشگری برو/نرو و بازی قمار آیوا انجام شد. نتایج با استفاده از آزمون آنالیز واریانس دوراهه مرکب نشان داد که مقادیر دلتای IGT در شرایط آنُد و کاتد در مقایسه با شَم به شکل معنی داری بیشتر بود (به ترتیب، p=0.003، p=0.01). همچنین، نتایج نشان داد که مقادیر دلتای IMP در شرایط آنُد و شَم در مقایسه با کاتُد افزایش معنی داری داشت (به ترتیب، p=0.0001، p=0.002). به عنوان یک یافته جدید، این نتایج نشان دهنده اثرات مثبت تحریک آنُد بر روی قشر خلفی-جانبی پیش پیشانی راست بر عوامل مرتبط با تصمیم گیری ریسک پذیر در داوران ورزشی مرد است. در پایان، می توان چنین نتیجه گیری نمود که tDCS احتمالاً می تواند به عنوان ابزاری برای بهبود تصمیم گیری ریسک پذیر داوران ورزشی مورد استفاده قرار گیرد، گرچه تأئید نهایی این امر نیاز به انجام تحقیقات متعدد دیگری دارد.
۵.

اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ دهی موتونورون های نخاعی اندام پایینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خستگی مرکزی پتانسیل برانگیخته حرکتی (MEP) پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی (CMEP) خستگی عضلانی غیرموضعی (NLMF)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 875 تعداد دانلود : 667
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ مجتمع موتونورون نخاعی اندام پایینی بود. تعداد 10 آزمودنی مرد فعال به صورت دردسترس و داوطلبانه (سن 99/2 ± 1/28 سال، قد 1/4 ± 77/1 متر، وزن 98/4 ± 70/75 کیلوگرم) در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریک و آشنایی با انجام درست حرکت بارفیکس و تحریکات در جلسه اول، در جلسه های دوم و سوم، پتانسیل برانگیخته حرکتی ( MEP )، پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی ( CMEP ) و پاسخ حرکتی مستقیم بیشینه ( Mmax )، بلافاصله 10 و 20 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی (انجام حرکت بارفیکس تا واماندگی، هفت ست با فاصله استراحتی یک دقیقه)، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی و تحریک الکتریکی عصب پیرامونی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که  MEP عضله ساقی قدامی (غیردرگیر) در مراحل بلافاصله ( = 0.001 P )، 10 دقیقه ( ₌ 0.001   P ) و پس از پروتکل خستگی نسبت به مقادیر استراحتی کاهش معناداری داشت. CMEP و Mmax تغییر معناداری را نسبت به مقادیر استراحتی نشان ندادند ( P = 0.5 ، 0.07   P = ). براساس داده های به دست آمده، به نظر می رسد که در پدیده انتشار خستگی از اندام بالایی به پایینی، مراکز فوق نخاعی درگیر باشند. افزون براین، این خستگی فوق نخاعی به زمان قابل توجهی برای بازیافت نیاز دارد.
۶.

تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی در حین و پس از انقباضات زیربیشینه وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خستگی مرکزی خستگی زیربیشینه پتانسیل برانگیخته حرکتی پتانسیل برانگیخته حرکتی گردنی– بصل النخاعی تحریک مغناطیسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 265 تعداد دانلود : 913
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی ( MEP ) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی ( CMEP )، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم ( P ₌ 0.006 ) و سوم ( P ₌ 0.001 ) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی ( P ₌ 0.000 ) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول ( P ₌ 0.014 )، ست دوم ( P ₌ 0.008 )، و ست سوم ( P ₌ 0.010 ) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تأثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.
۷.

ارتباط بین غلظت تستوسترون و کورتیزول بزاقی با عوامل روانی بیش تمرینی در بازیکنان نخبه فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تستوسترون بیش تمرینی پرسش نامه روانی بیش تمرینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 347 تعداد دانلود : 995
هدف این تحقیق عبارت است از تعیین ارتباط بین غلظت های تستوسترون و کورتیزول و نسبت آن ها با نتایج حاصل از پرسش نامه روانی علایم اولیه بیش تمرینی انجمن فرانسوی طب ورزشی درباره بازیکنان نخبه فوتبال.تعداد 30 نفر از بازیکنان لیگ برتر (با میانگین و انحراف استاندارد سن 79/3 ±1/24 سال، قد 29/7 ±180 سانتی متر، وزن 09/8 ±2/75کیلوگرم، شاخص توده بدنی 21/1 ± 97/22 کیلوگرم بر مجذور قد به متر، و توان هوازی 79/2 ± 26/53 میلی لیتر در هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) به صورت داوطلبانه و هدف دار نمونه آماری انتخاب شدند. در روز استراحت پس از تمرین (24 ساعت بدون تمرین)، ابتدا پرسش نامه روانی علایم اولیه بیش تمرینی شامل 54 سؤال به صورت «بلی/ خیر» به بازیکنان داده شد. سپس، در همان روز نمونه بزاق بازیکنان در سه مرحله (ساعت 8 و 11 صبح و 5 بعدازظهر) گرفته شد. این سه مرحله نمونه گیری به ما کمک کرد تا میانگین غلظت این دو هورمون را در طول روز ثبت کنیم. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن نشان داد بین نتایج حاصل از پرسش نامه شاخص روانی پدیده بیش تمرینی و غلظت کورتیزول در ساعت 8 و 11 صبح، همچنین میانگین آن ها به ترتیب رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد (71/0=r؛ 62/0=r؛ 61/0=r؛ 01/0≥p). بین نتایج حاصل از پرسش نامه و غلظت تستوسترون در ساعت 8 صبح نیز رابطه معنادار و مثبت مشاهده شد (42/0=r؛ 05/0≥p). همچنین، بین نتایج حاصل از پرسش نامه و نسبت تستوسترون به کورتیزول در ساعت 8 صبح رابطه معنادار و معکوس مشاهده شد(42/0- =r؛ 05/0≥p). نتایج تحقیق نشان داد پرسش نامه روانی علایم اولیه بیش تمرینی ابزار مناسبی برای شناسایی و پیشگیری از پدیده بیش تمرینی است.
۸.

تستوسترون و کورتیزول بزاقی در ورزشکاران نخبه پرورش اندام: ارتباط با علائم اولیه پیش تمرینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کورتیزول تستوسترون بیش تمرینی پرسشنامه علائم اولیه بیش تمرینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 761 تعداد دانلود : 812
هدف از این پژوهش بررسی ارتباط بین غلظت تستوسترون و کورتیزول بزاقی با نمره حاصل از پرسشنامه علائم اولیه بیش تمرینی در ورزشکاران مرد نخبه پرورش اندام بود. 15 نفر از ورزشکاران نخبه پرورش اندام (با میانگین و انحراف استاندارد سن 8/3 ±8/22 سال، قد 50/6 ±178 سانتی متر، وزن 30/10 ±53/86 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 40/2 ± 07/28 کیلوگرم بر مترمربع و چربی بدن 67/2 ± 87/9 درصد) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. همه آزمودنی ها از هدف و روش های مطالعه قبل از موافقت برای شرکت در تحقیق آگاهی داشتند. بلافاصله پس از 15 ساعت فاصله بین جلسه تمرین سنگین و آزمایش هورمونی، سه نمونه بزاقی از هر آزمودنی در روز استراحت (24 ساعت بدون تمرین) اخذ گردید. برای جلوگیری از اثر ریتم شبانه روزی و تغییرات غذای مصرفی روی ترشح هورمون ها، سه نمونه بزاقی بلافاصله پس از برخواستن از خواب و قبل از صبحانه (8 صبح)، قبل از ناهار (ساعت 11 صبح) و در بعدازظهر (5 عصر) برای تعیین میانگین غلظت این دو هورمون در طول روز گرفته شد. سپس، آزمودنی ها پرسشنامه بیش تمرینی (طراحی شده توسط گروه مطالعات بیش تمرینی انجمن فرانسوی طب ورزشی) که شامل 54 سؤال با پاسخ های ""بلی، خیر"" در روزی که نمونه های بزاق گرفته شد، تکمیل کردند. همبستگی بین داده های هورمونی و نمره حاصل از پرسشنامه بیش تمرینی با استفاده از ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن تحلیل شد. نتایج داده ها ارتباط منفی و معکوس معن داری را بین نمرات حاصل از پرسشنامه و غلظت تستوسترون را نشان داد (53/0- =r، 05/0>p)، درحالی که بین نمرات حاصل از پرسشنامه و غلظت کورتیزول رابطه معن داری مشاهده نشد (22/0=r، 05/0<p). همچنین، بین نمرات حاصل از پرسشنامه و نسبت تستوسترون به کورتیزول رابطه منفی و معکوس معنی دار به دست آمد (52/0- =r، 05/0>p). نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن بود که غلظت تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول رابطه منفی معنی داری با نمره به دست آمده در پرسشنامه بیش تمرینی دارد و همین پرسشنامه برای بررسی تغییرات در تستوسترون (یک هورمون آنابولیک) نسبت به تغییرات در کورتیزول (یک هورمون کاتابولیک) برای تعیین میزان خستگی مفیدتر است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان