زهرا رضاسلطانی

زهرا رضاسلطانی

مدرک تحصیلی: متخصص طب فیزیکی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ارتش

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

تاثیر تمرینات مقاومتی و نوروفیدبک بر شاخص های عملکردتیراندازی در افراد مبتدی نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نوروفیدبک سرعت تیراندازی پایداری اسلحه امتیاز تیراندازی اندازه گیری مکرر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۵ تعداد دانلود : ۱۲۰
به کارگیری شیوه های تمرین بهبود و سرعت یادگیری افراد مبتدی در مهارت های اجرایی مانند تیراندازی از موضوعات نوین در پژوهش های اخیر است. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر یک دوره تمرین مقاومتی و نوروفیدبک بر بهبود شاخص های تیراندازی مرتبط با عملکرد شناختی در افراد مبتدی بود. برای این منظور با بهره گیری از طرح پیش آزمون-پس آزمون و با استفاده از سیستم امتیازدهی الکترونیکی، عملکرد تیراندازی 25 نفر از افراد مبتدی، در گروه های مختلف، قبل و بعد از 12 جلسه تمرینات مقاومتی و نیز تقویت موج SMR در ناحیه C4 و تقویت موج آلفا در ناحیه F3، مورد مطالعه قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار گرف پدپریسم9 و با در نظر گرفتن 5 درصد خطای اندازه گیری، انجام و مشخص شد که مداخلات تمرینی موجب افزایش امتیاز تیراندازی در گروه های مقاومتی(P=0.0011)، مقاومتی-نوروفیدبک(p<0.0001)و نوروفیدبک(P=0.0014)؛ کاهش سرعت تیراندازی در گرو های مقاومتی(P=0.0014)، مقاومتی-نوروفیدبک(P<0.0001) و نوروفیدبک(P=0.0372)، افزایش پایداری اسلحه در گروه های مقاومتی(p=0/0005)، مقاومتی-نوروفیدبک(P<0/0001) و نوروفیدبک(P=0.0293) گردید؛ اما میزان ردیابی هدف تغییر معناداری نداشت. همچنین آزمون تعقیبی بین گروهی در پس آزمون نشان داد تغییرات شاخص سرعت تیراندازی در گروه مقاومتی-نوروفیدبک نسبت به گروه مقاومتی(P=0.0124) و شاخص پایداری اسلحه در گروه مقاومتی- نوروفیدبک نسبت به گروه مقاومتی(P=0.0315) و نوروفیدبک(p=0/0001) بهتر بوده است. با توجه به اهمیت قدرت عضلانی و کارکردهای مغز در خصوص عملکرد مناسب فرد تیرانداز و با توجه به نتایج این پژوهش در خصوص ارتقاء شاخص های مرتبط با تیراندازی، می توان گفت به کارگیری شیوه های تمرینی تقویت عضلات و بهبود عملکرد امواج مغز مرتبط با مهارت تیراندازی، بخشی از فرآیند یادگیری و ارتقاء مهارت در این رشته را بهبود می بخشد.
۲.

گونه شناسی مضامین نقوش انسانی کاشی های دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کاشی کاری دوره صفویه نقش انسانی بناهای مذهبی بناهای غیرمذهبی گونه شناسی موضوعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۶ تعداد دانلود : ۸۷
گونه شناسی مضامین نقوش انسانی کاشی های دوره صفویهکاشی کاری از روش های موثر در تزیین آثار وابسته به معماری است. در دوره صفوی با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت و با توجه به لزوم ساخت بنا های متنوع با کارکرد های گوناگون، استفاده از هنر کاشی کاری به اوج شکوفایی رسید و هنرمندان به خلق آثاری زیبا با نقوش گیاهی، جانوری، هندسی، کتیبه ای و به ویژه نقوش انسانی دست زدند. در حالی که در دوره های پیشین، کم تر از نقوش انسانی روی کاشی ها بهره گرفته می شد؛ در دوره صفوی، مشخصاً این محدودیت ازمیان رفت. علی رغم کمیت بالای نقوش انسانی نقششده بر کاشیهای این دوره، پژوهش متمرکز، جامع و مستقلی برروی آنان صورتنگرفتهاست. بر همیناساس در این پژوهش تلاش شده تا با بررسی و گونه شناسی موضوعی کاشی های با نقش انسانی دوره صفوی به این سوالات پاسخ داده شود که: نقوش انسانی بیشتر بر روی کاشی های کدام گروه از بناهای صفوی استفاده شده است؟ و این نقوش بیشتر چه مضامینی داشته و در چه گروه هایی قابل طبقه بندی هستند؟ هدف اصلی این پژوهش شناسایی، گردآوری و معرفی کاشی های با نقش انسانی دوره صفویه و گونه شناسی عمده مضامین بهکاررفته در آنها جهت تنویر مطالعات حوزه هنر و معماری در دوره صفویه است. اطلاعات این پژوهش با شناسایی و گرداوری 82 قاب کاشی با نقوش انسانی با استفاده از روش یافته اندوزی کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است و روش پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کاشی های با نقش انسانی در دوره صفویه بیشتر در بنا های غیر مذهبی همچون کاخ ها، کوشک ها و حمام ها و به صورت نادر تنها بر بنا های مذهبی مرتبط به آیین مسیحیت(کلیسا ها) به کاررفته اند. مضامین به کاررفته نیز از نظر موضوعی در 5 گروه گلگشت، تک چهره نگاری، شکار و گریز، مذهبی- مسیحی و متفرقه قابل طبقه بندی هستند. بیشترین کمیت با 37 قاب کاشی متعلق به مضامین مربوط به گل گشت و کمترین تعداد با 9 عدد قاب کاشی مربوط به دو گروه شکار و گریز، و مذهبی – مسیحی می باشد.
۳.

اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ دهی موتونورون های نخاعی اندام پایینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خستگی مرکزی پتانسیل برانگیخته حرکتی (MEP) پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی (CMEP) خستگی عضلانی غیرموضعی (NLMF)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۰ تعداد دانلود : ۳۹۴
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ مجتمع موتونورون نخاعی اندام پایینی بود. تعداد 10 آزمودنی مرد فعال به صورت دردسترس و داوطلبانه (سن 99/2 ± 1/28 سال، قد 1/4 ± 77/1 متر، وزن 98/4 ± 70/75 کیلوگرم) در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریک و آشنایی با انجام درست حرکت بارفیکس و تحریکات در جلسه اول، در جلسه های دوم و سوم، پتانسیل برانگیخته حرکتی ( MEP )، پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی ( CMEP ) و پاسخ حرکتی مستقیم بیشینه ( Mmax )، بلافاصله 10 و 20 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی (انجام حرکت بارفیکس تا واماندگی، هفت ست با فاصله استراحتی یک دقیقه)، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی و تحریک الکتریکی عصب پیرامونی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که  MEP عضله ساقی قدامی (غیردرگیر) در مراحل بلافاصله ( = 0.001 P )، 10 دقیقه ( ₌ 0.001   P ) و پس از پروتکل خستگی نسبت به مقادیر استراحتی کاهش معناداری داشت. CMEP و Mmax تغییر معناداری را نسبت به مقادیر استراحتی نشان ندادند ( P = 0.5 ، 0.07   P = ). براساس داده های به دست آمده، به نظر می رسد که در پدیده انتشار خستگی از اندام بالایی به پایینی، مراکز فوق نخاعی درگیر باشند. افزون براین، این خستگی فوق نخاعی به زمان قابل توجهی برای بازیافت نیاز دارد.
۴.

تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی در حین و پس از انقباضات زیربیشینه وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خستگی مرکزی خستگی زیربیشینه پتانسیل برانگیخته حرکتی پتانسیل برانگیخته حرکتی گردنی– بصل النخاعی تحریک مغناطیسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۷ تعداد دانلود : ۵۱۷
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی ( MEP ) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی ( CMEP )، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم ( P ₌ 0.006 ) و سوم ( P ₌ 0.001 ) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی ( P ₌ 0.000 ) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول ( P ₌ 0.014 )، ست دوم ( P ₌ 0.008 )، و ست سوم ( P ₌ 0.010 ) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تأثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان