فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۲۸۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر ضمن بررسی توالی بندهای قیدی، به رابطة آن با عواملی چون معنا، کلام، وزن و تصویرگونگی پرداخته ایم. بدین منظور پیکره ای با 1343 جمله حاوی بند قیدی گردآوری کرده ایم که شامل شش نوع بند قیدی زمان، شرطی، سببی، منظوری، نتیجه ای و حالت است. با استفاده از تحلیل آماری درمی یابیم که بندهای قیدی در فارسی در دو جایگاه آغازی و پایانی واقع می شوند و گرایش غالب آنها به قرار گرفتن در جایگاه آغازی است و همچنین از چهار عامل یادشده، سه عامل در تعیین توالی این بندها مؤثر است. عامل معنا تأثیر بسزایی در توالی انواع بندهای قیدی دارد و عامل کلام نیز عامل بسیار مهمی در تعیین جایگاه بندهای قیدی است. وزن به عنوان عاملی شناخته شد که نقشی در تعیین این توالی ندارد، اما تصویرگونگی عاملی مهم در تعیین جایگاه این گونه بندها، به ویژه بندهای آغازی است
تحلیلی بین زبانی ازساخت های غیرشخصی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستردگی انواع ساخت های غیرشخصی و رویکردهای متفاوتی که در بررسی آنها اتخاذ گردیده است، موجب پدید آمدن آراء متفاوت و گاه متناقض، درباره ی دسته بندی این ساخت ها و نقش دستوری و معنایی اجزای سازنده ی آنها شده است. این نکته لزوم مطالعه ی این ساخت ها را با رویکردی تازه که مبنای مشترکی را برای مطالعه ی انواع متنوع ساخت های غیرشخصی برگزیند، آشکار می سازد. در پژوهش پیش رو، دو رویکرد رایج نقش گرا و ساخت گرا که همواره در بررسی این ساخت ها به چشم می خورند با هم تلفیق شده اند و ساز و کاری جدید را برای بررسی این ساخت ها بوجود آورده اند. این پژوهش ساخت های غیرشخصی را بیشتر از دیدگاه فاعل سرنمون و ویژگی های آن تحلیل می کند؛ بدین ترتیب که به پیروی از مالچوکو و اگاوا (۲۰۱۱)، از بین ویژگی های نقشی ای که کینان(۱۹۷۶) آنها را ویژگی نقشی فاعل سرنمونی می داند چهار ویژگی (ارجاعی، معین، مبتدا و کنشگر بودن) را بر می گزیند و سپس در پی این ادعا که کاهش این ویژگی های نقشی، در شکل صوری جملات انعکاس یافته، جمله ها را به سوی غیرشخصی شدن هدایت می کند؛ به تحلیل بین زبانی از ساخت غیرشخصی در زبان فارسی می پردازد و دسته بندی نوینی از این نوع ساخت در زبان فارسی ارائه می دهد.
تحلیلی بین زبانی از پارامتر ضمیراندازی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارامتر ضمیر اندازی را می توان همان ""محدودیت نیاز به فاعل"" در نظر گرفت که در اولین مطالعات زایشی در این زمینه توسط پرمیوتر (1971) مطرح شد (جگلی و سفیر 1991) . براساس این پارامتر زبان های فاعل تهی (null subject) یا ضمیر انداز (pro-drop) در جملات زمان دار می توانند دارای فاعل های ناملفوظ باشند و در مقابل زبان های غیر ضمیرانداز الزاماً ضمیر فاعلی با نمود آوایی دارند. به موجب این پارامتر، زبان های دنیا در دو گروه عمده زبان های ضمیرانداز یا فاعل تهی و غیر ضمیرانداز قرار می گیرند. مسئله مهمی که در این مقاله به آن پرداخته می شود این است که زبان های ضمیر انداز علیرغم این که دارای ویژگی های مشترک هستند رفتار کاملاً یکسانی ندارند و می توان آنها را در چهار زیرگروه مختلف قرار داد که عبارتند از زبان های ضمیرانداز ثابت(Consistent null subject)، ضمیرانداز پوچواژه ای(Expletive Null-Subject) ، ضمیرانداز نسبی(Partial null subject) و ضمیرانداز کلامی(Discourse Pro-Drop) (روبرتز و هولمبرگ2010). در این مقاله رفتار مشترک زبان-های هر زیر گروه مورد بررسی قرار می گیرد و با توجه به ویژگی های زبان فارسی، جایگاه این زبان در این طبقه بندی مشخص می گردد. پی بردن به این موضوع در بررسی پدیده های نحوی در این زبان اهمیت پیدا می کند، بالاخص هنگامی که زبان شناسان سعی داشته باشند پدیده نحوی را به صورتی تبیین کنند که منجر به دست یافتن تعمیمی گردد.
نحو کودک؛ نحو تمام عیار شواهدی از روند فراگیری بخش مقوله ای و ساخت اطلاع زبان فارسی
حوزه های تخصصی:
دربارة ماهیت دستور جهانشمول در بدو تولّد، دو دیدگاه کلی مطرح است که به دیدگاه واژگان گرا و دیدگاه درخت کامل معروف اند. طرفداران دیدگاه واژگان گرا، دستور جهانشمول را ناقص و بلوغ را عامل اصلی تکوین آن می دانند. اما پیروان دیدگاه درخت کامل، بر کامل بودن درخت زبانی کودک از بدو تولّد تأکید نموده و تعامل و درونداد را عامل فعلیت و توسعة آن فرض می کنند. فرض قطعی هر دو دیدگاه این است که در فرایند رشد زبان، کودک مقوله های واژگانی را زودتر از مقوله های نقشی فرا می گیرد. پیامد طرح این ایدة مشترک، اعتقاد به عدم بازنماییِ گره های نقشی مثل زمان/ تصریف، متمم نما ، مبتدا و کانون در نحو اولیة کودک است. پژوهش حاضر، با بررسی طولی روند فارسی آموزی یک کودک فارسی زبان، به ارزیابی این ایدة مشترک پرداخته و با ارائة چندین شاهد قابل اعتنا نشان داده است که در فراگیری زبان فارسی، اولاً مقوله های نقشی همزمان با مقوله های واژگانی، و نه پس از آن ها، فراگرفته می شوند و ثانیاً گره های نقشی به طور کامل در زبان کودک قابل مشاهده هستند و فعالیت مقوله های نقشی به حدی گسترده است که شواهدی از دسترسی کودک به ساخت اطلاع نیز قابل ارائه است
گروه حرف تعریف در فارسی شیرازی: رویکردی پوسته ای به گروه حرف تعریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یده است تا در قالب طرحی (1988) به یات متأخر دستور گشتاری (بر مبنای شاخه بندی دوتایی، ازجمله نظریه اییره) ارائه داده است، توصیفی قابل قبول از گروه حرف تعریف در فارسی شیرازی به دست دهد. در این پژوهش، براساس طرح لارسن، برای حرف تعریف دو گروه پوسته ای با دو هسته حرف تعریف یه حرف تعریف، قبل و بعد از اسم، در این گونه زبانی، درصورتی توجیه پذیی
در این پژوهش، ساخت واژی بودنِ حرف تعریفِ لایه دوم، دلیلی برای توجییف، فرض شده است. به علاوه استدلال می ای بودنِ گروه فعلی قابل تعمیم به سایر گروه ها، ازجمله به گروه حرف تعریف است. و ای را در نمودارِ ساخت گروهی در چهارچوب اییره به همه های بیشینه تعمیم داد.
ساختار سه لایه ای گروه تعریف در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تناظر میان گروه های مختلف نحوی از دیرباز مورد توجه زبان شناسان بسیاری بوده است. در این بین تناظر میان گروه اسمی و گروه فعلی از اهمیت بیشتری برخودار بوده است. مقالة حاضر می کوشد تا چنین تناظری را در چارچوب مفاهیم نظری برنامة کمینه گرا بررسی کند. داده های ارائه شده نشان می دهند که گروه تعریف نیز همانند گروه فعلی از سه لایة متفاوت تعبیری، توصیفی و نقش های معنایی تشکیل شده است. این لایه ها در زبان فارسی نیز هم سو با سایر زبان ها وجود دارد که در هر لایه عناصر مختلفی متناسب با آن حوزه موجود می باشد. بدین ترتیب که در لایة تعبیری گروه تعریف، مشخصات مربوط به تعبیر گروه اسمی از جمله معرفه یا نکره بودن گروه اسمی مشخص می شود. در لایة دوم یا لایة توصیفی گروه های نقشی مختلف مانند گروه صفتی و یا گروه شمار قرار دارند که نقش توصیف گروه اسمی را به عهده دارند و در لایة واژگانی نیز نقش های معنایی مناسب به موضوعات اعطا می شود.
بررسی تطبیقی و نقد آراء دستورنویسان درباره عناصر ساختمانی گروه اسمی در زبان فارسی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش کوشش شده است دیدگاههای دستورنویسان برجسته ی معاصر درباره ی عناصر ساختمانی گروه اسمی با هم مقایسه و وجوه اختلاف و اشتراک آنها مشخص شود. بعد از آن دیدگاههای مختلف با اصول علمی مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. در این تحقیق،ضرورت توجه به هسته ی مصدری و وابسته های اختصاصی آن، نقش نماها و هسته ی همسان در ساخت گروه اسمی اثبات گردیده و وابسته ی گروه ساز بودن تکواژهای دستوری و نقش مکرر ناپذیرفتنی دانسته شده است. همچنین نظریه ی وجود گروه اسمی چند هسته ای و گروه اسمی آمیخته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در این تحلیل موارد زیر مشخص گردیده است: بدل نه هسته ی همسان است و نه نقش مکرر بلکه مسندواره ای است که با هسته ی خود گروه اسمی وابستگی تشکیل می دهد؛ تاکید نه هسته ی همسان است و نه وابسته ی گروه ساز؛ تفسیر هسته ی همسان نیست اما درباره ی نقش مکرر یا وابسته بودن آن تحقیق بیشتری لازم است.
ترکیب فعلی و یکپارچگی واژگانی
حوزه های تخصصی:
بررسی ساختار موضوعی ترکیب های فعلی نشان می دهد که در زبان فارسی، علاوه بر موضوع درونی، ترکیب فعلی نیز از طریق انضمام موضوع بیرونی و مفعول غیرصریح با ستاک برگرفتة فعلی ساخته می شود. در ساخت ترکیب های فعلی، انضمام همزمان دو موضوع، افزوده، صفت، گروه اسمی، صفتی و حرف اضافه ای نیز مشاهده می شود. ترکیب های فعلی گروهی، ترکیب های فعلی با کلمات ربط، ترکیب های فعلی گسترش پذیر، وجود ساخت موضوعی و ارجاعی سازة غیرفعلی ترکیب های فعلی، ترکیب های فعلی ارجاعی و انضمام چندگانه، مؤید نادرستی دو فرضیة محدودیت بدون گروه و یکپارچگی واژگانی است و نشان دهندة تعامل دو حوزة زبانی صرف و نحو در واژه سازی می باشند. روابط یکسان بین سازه های جمله و ترکیب فعلی، از نظر ساختار موضوعی و غیرموضوعی، مؤید مشارکت نحو در واژه سازی و دسترسی قواعد نحوی به ساختار درونی واژه ها می باشد. داده های ترکیب فعلی نشان می دهند که نه تنها برونداد صرف، درونداد نحو در جمله سازی و گروه نحوی واقع می شود، بلکه برونداد نحو نیز درونداد واژه سازی در ترکیب های فعلی واقع می گردد. بنابراین، صرف و نحو، نه به صورت ترتیبی، بلکه به صورت دوسویه با هم ارتباط دارند. تغییر ظرفیت فعل و ارجاعی بودن سازة غیرهسته ترکیب های فعلی نیز مؤید تعامل صرف و معنی شناسی می باشد.
ساخت موقعیت فاعل: مطالعه موردی مجهول غیر شخصی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فعل مرکب، سبک یا سنگین؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن بررسی و نقد رویکرد انضمامی و جزء فعلی به عنوان فعل سبک، تحلیل تازه ای از فعل مرکب در زبان فارسی ارائه می دهد که به موجب آن ساختار موضوعی جزء فعلی فعل مرکب با ساختار موضوعی فعل ساده متناظر آن تفاوتی ندارد و در نتیجه جزء فعلی برخلاف نظر اکثر زبان شناسان، به لحاظ نقش معنایی سبک و رنگ باخته نیست، بلکه اعطاء نقش های معنایی به موضوع ها را در جمله برعهده دارد. به موجب تحلیل پیشنهادی این مقاله جزء غیرفعلی فعل مرکب محمولی یا غیرمحمولی است. در حالت اول یک هسته مقوله آزاد موضوع پذیر بوده و در حالت دوم یک گروه اسمی در جایگاه متمم هسته تهی است و به لحاظ معنایی ممکن است شفاف یا تیره باشد. در این مقاله، با چارچوب نظری برجستگی ساختار موضوعی گریم شاو (۱۹۹۲)، مفعول در مجاورت فعل اصلی می تواند هسته موضوع پذیر باشد. این عنصر تنها به درونی ترین موضوع خود یعنی کنش رو نقش معنایی اعطاء می کند و در حوزه محمول ساختار موضوعی خود را کامل نمی کند؛ چون موضوع های بیان نشده آن در ساختار موضوعی جزءفعلی موجودند. بنابراین، در این مورد، نگارنده فرضیه 'اشتراک موضوع' را به جای 'انتقال موضوع' گریم شاو و مستر (۱۹۸۸) برمی گزینند.
بازنمایی نحوی افعال وجهی «بایستن» و «شدن» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی می شود با در نظر گرفتن رفتار نحوی-معنایی افعال وجهی اصلی ( شدن و بایستن) در زبان فارسی، در مورد ارتقایی یا کنترلی بودن این افعال تصمیم مناسبی اتخاذ شود. با توجه به دیدگاه های قبلی در این خصوص سه فرضیه مطرح می گردد: الف. افعال وجهی معرفتی ارتقایی و افعال وجهی بنیادی اعم از تکلیفی و پویا کنترلی هستند. ب. افعال وجهی معرفتی و همچنین بنیادی از نوع تکلیفی غیرمستقیم که مشارک برونی هستند ارتقایی وافعال وجهی بنیادی پویا و تکلیفی مستقیم که مشارک درونی هستند کنترلی هستند ج. تمامی انواع افعال وجهی ارتقایی هستند. در مقاله حاضر با بهره گیری از تبیین های معنایی و نحوی، نتیجه گرفته می شود در این زبان، افعال وجهی اصلی که همگی گزاره ای هستند چه معرفتی باشند چه غیر معرفتی و چه مشارک درونی باشند چه مشارک برونی، ساختار ارتقایی را تشکیل می دهند.
بررسی آکوستیکی قلب نحوی مفعول صریح در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قلب نحوی، سازه ای را از جایگاه بی نشان خود جابه جا کرده، بدون آنکه باعث نادستوری شدن جمله شود، بار اطلاعی جمله را دست خوش تغییر می کند. در این فرایند، الگوی آهنگی جمله نیز برای تعیین ساخت اطلاعی آن تغییر می کند. دراین مقاله، به بررسی و مقایسة ساخت اطلاعی و الگوی آهنگی جملات مقلوب در زبان فارسی می پردازیم. نتایج نشان می دهد که قلب نحوی در زبان فارسی از لحاظ اطلاعی، کهنه- شنونده و کهنه- بافت بنیاد است. ضمن اینکه بررسی الگوی آهنگی سازه های مقلوب نشان می دهد که در مورد تمام گروه های اسمی غیر مشخص، گروه اسمی مقلوب دارای الگوی آهنگی L+H* بوده، بنابراین دارای تأکید تقابلی می باشد. در مورد گروه های اسمی مشخص، این الگوی آهنگیL+H* در برخی موارد وجود داشته و در برخی موارد دیده نمی شود؛ بنابراین بر اساس پیش بینی عرضه شده، نوع تأکید در این شرایط وابسته به بافت است
ساخت غیرشخصی در گیلکی شهرستان لنگرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی ساخت های غیر شخصی در گویش گیلکی شهرستان لنگرود در چارچوب نظریه کمینه گرا می پردازیم. هدف از این پژوهش، تعیین ماهیت عنصر غیر فعلی و نحوه اطلاق حالت به گروه اسمی ابتدای این جملات و تبیین جایگاه زیر ساختی و روساختی این سازه است. بررسی داده های گیلکی نشان می دهد که ساخت های غیر شخصی قالبی دارای گزاره مرکب اند و فعل آن ها از نوع نامفعولی است. عنصر غیر فعلی به عنوان هسته گزاره، نقش معنایی تجربه گر به گروه اسمی ابتدای جمله اعطا می کند. این گروه اسمی در حقیقت متمم حرف اضافه پسایند «را» است و با آن تشکیل یک گروه حرف اضافه ای می دهد و در زیر ساخت نحوی در جایگاه شاخص گروه اسنادی (محمول غیر فعلی) ادغام می شود. به اعتبار آزمون های فاعلی، این گروه حرف اضافه ای در روساخت نحوی به جایگاه شاخص گروه زمان حرکت نمی کند و به همین خاطر گیلکی فاقد فاعل کوئرکی است. از این رو گروه حرف اضافه ای را مبتدای رو ساختی درنظر می گیریم.
از اراده تا آینده : دستوری شدگی «زمان آینده» در فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با آن که مفهوم زمان آینده مفهوم جدیدی در حوزه ی شناخت بشر نیست، اما رمزگذاری مستقل آن در بسیاری از زبان های دنیا پدیده ای متأخر است. بررسی رده شناختی بازنمایی این مفهوم حاکی از این حقیقت است که ابزارهای واژگانی بیان «طلب» و «اراده» به صورت بالقوه، توانایی رمزگذاری رویدادهای زمان آینده را دارند. این مهم از آنجا ناشی می شود که طبیعت مفهوم طلب و اراده، وقوع گزاره را در زمانی فرا روی زمان گفتار رقم می زند. در این مختصر بر آنیم تا در چارچوب دستوری شدگی، به کاوش در سیر تحول فعل «خواستن» ازفعلی واژگانی به فعل معین وجهی با معنای «اراده» و سپس به فعلی معین با معنای دستوری زمان «آینده» بپردازیم. داده های این پژوهش، حاکی از آن است که «خاص شدگیِ» کاربرد فعل «خواستن» در بیان حتمیت وقوع رویداد در «آینده ی برنامه ریزی شده»، پیدایش نشانه ی تحلیلی مستقل زمان «آینده» را در فارسی امروز به ارمغان آورده است. این درحالی است که در قرون اولیه ی هجری فعل «خواستن»، به طور هم زمان و با یک صورت زبانی بازنمایی هردو مفهوم وجهیت اراده و زمان آینده را بر عهده داشته است. از این رو می توان گفت که در مسیر معین شدگیِ فعل «خواستن» به عنوان نشانه ی آینده، رخداد تغییری مفهومی از وجهیت «اراده» به زمان «آینده» قابل مشاهده است.
حذف بندی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پدیده ‘حذف بندی’ در زبان فارسی مورد بررسی قرار می گیرد. چنین بررسی ای با معرفی انواع حذف بندی در زبان فارسی ( با مرجع و بدون مرجع آشکار ) واکنش حذف و تاثیر آن را در هر یک مورد مطالعه قرار می دهد. با مرور شواهد زبان فارسی نشان می دهیم یکی از پرطرفدارترین تحلیل های مطرح امروزی در توجیه این نوع ساخت ها با نام ‘ تحلیل حذف ’ پاسخگوی تمامی تنوعات دستوری جملات فارسی نیست. از این رو با تکیه بر تحلیل دیگری با نام ‘ تحلیل کاربرد- مجدد’ بر مبنای دیدگاه چانگ و همکاران (2011)، جملات فارسی را مورد بررسی قرار می دهیم. چنین مطالعه ای با این فرض به موضوع می پردازد که نشان دهد در تحلیل چنین ساخت هایی، اتکاء صِرف به ملاحظات نحوی کفایت نمی کند و در بررسی شواهد زبان فارسی می بایست به نکات معنایی-کاربردی نیز توجه کرد. این پژوهش نشان می دهد که ملاحظات معنایی-کاربردی مانند نشانه های کلامی، گزینش واژگانی ، ساخت موضوعی وجهت فعل در عملکرد چنین پدیده نحوی نقش بسزایی ایفا می کنند.
معرفی یک گروه نقشی جدید در نحو زبان فارسی؛ گروه نقشی نکره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر /i:/ که در فارسی به عنوان تکواژ یا واژه بست نکره شناخته می شود در پژوهش های مختلف ساختواژی و معناشناختی بررسی شده است. امّا در تحلیل های نحوی جایگاه خاصی برای آن درنظر گرفته نمی شود. در دستور زایشی، مقوله های نقشی به عنوان عناصری که جایگاه و ارتباط دستوری میان مقوله های واژگانی را مشخص می کنند مطرح شده اند. پیشتر گروه اضافه به عنوان یک گروه نقشی در بالای اسم در فارسی مطرح شده است. در این پژوهش برای نخستین بار تحلیل کاملی از عملکرد عنصر نکره به عنوان یک گروه نقشی مبتنی بر برنامه کمینه گرا ارائه و استدلال می شود که می توان بسیاری از سازه های اسمی (NP/DP) را به عنوان گروه نقشی نکره (IndefP) نمایش داد. بر این اساس، مقوله یادشده یک مقوله نقشی هسته پایانی در زبان فارسی است که اسم یا گروه های اسمی را به عنوان متمّم و انواع سازه های وصفی (بند موصولی، گروه حرف اضافه ای، گروه صفتی) را به عنوان ادات می پذیرد. گروه نقشی نکره علاوه بر جایگاه های موضوع، خود می تواند در جایگاه غیر موضوع و به عنوان ادات به گروه (بیشینه یا درونی) زمان T افزوده شود.
بررسی معنایی، نحوی و کاربردشناختی سببی های مرکب در ترکی آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق توصیفی- تحلیلی بعد از گردآوری داده ها از زبان گفتاری آنها را واج نگاری و مورد تحلیل معنایی،نحوی و کاربرد شناختی قرارداد تا مشخّص شود که آیا طبقه بندی ون ولین و مشخّصه های مورد نظر وی در ترکی آذری وجود دارد یا نه.مهم ترین نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که سببی های گروه دوم وامری مورد نظر ون ولین در زبان ترکی آذری وجود دارند.همچنین ارتباط خاصی بین مشخّصه های نحوی،معنایی و کاربرد شناختی سببی های فاعلی-فاعلی و فاعلی–مفعولی و سلسله مراتب معنای درون بندی وجود دارد.مقایسه سببی های مُرکّب شباهت ها و تفاوت هایی را نشان می دهند:همه گروه ها مورد بررسی دارای معنای سببی،تأکید محدود و برتری موضوع نحوی در همه آن ها کنش گر است.سببی فاعلی– فاعلی و فاعلی–مفعولی با واسطه رابطه ضعیف سببی را بیان می کنند،حال آنکه سببی های فاعلی–مفعولی بی واسطه مفهوم سببی قوی را نشان می دهند.
هدف از این پژوهش بررسی شباهت ها و تفاوت های معنایی،نحوی وکاربرد شناختی سببی های مرکب فاعلی– فاعلی و فاعلی– مفعولی از دیدگاه دستور نقش و ارجاع ون ولین (2008) است تا با بررسی معنایی،نحوی و کاربردشناسی سببی های مُرکّب به تعیین و تبیین شباهت ها و تفاوت های سببی های مُرکّب بر اساس طبقه بندی ون ولین از سببی ها مرکب پر داخته شود
پاسخ به “نقدی بر تحلیل پوسته ایِ گروه فعلی در زبان فارسی”(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انوشه (1388)، در مقاله ای با عنوان “نقدی بر تحلیل پوسته ایِ گروه فعلی در زبان فارسی” مقاله “تحلیل پوسته ای گروه فعلی در زبان فارسی بر پایه برنامه کمینه گرا” آهنگر(1387)، را مورد نقد قرار داده است.
ابتدا لازم می دانم تا سپاس فراوان خود را از نقدکننده گرامی و همچنین مجله زبان و زبان شناسی، که امکان مناسبی برای ارائه، تحلیل و نقد مقاله های چاپ شده فراهم آورده است، ابراز نمایم. نگارنده، مورد (1- الف) در این نقد، که اشتباه حروف چینی بوده است، را تأیید می کند. اما طرح سایر ایرادهای وارد بر این مقاله را تأمل برانگیز می داند. در زیر، ایرادهای مطرح شده، باتفصیل، مورد بررسی قرار خواهند گرفت.