بررسی تناظر میان گروه های مختلف نحوی از دیرباز مورد توجه زبان شناسان بسیاری بوده است. در این بین تناظر میان گروه اسمی و گروه فعلی از اهمیت بیشتری برخودار بوده است. مقالة حاضر می کوشد تا چنین تناظری را در چارچوب مفاهیم نظری برنامة کمینه گرا بررسی کند. داده های ارائه شده نشان می دهند که گروه تعریف نیز همانند گروه فعلی از سه لایة متفاوت تعبیری، توصیفی و نقش های معنایی تشکیل شده است. این لایه ها در زبان فارسی نیز هم سو با سایر زبان ها وجود دارد که در هر لایه عناصر مختلفی متناسب با آن حوزه موجود می باشد. بدین ترتیب که در لایة تعبیری گروه تعریف، مشخصات مربوط به تعبیر گروه اسمی از جمله معرفه یا نکره بودن گروه اسمی مشخص می شود. در لایة دوم یا لایة توصیفی گروه های نقشی مختلف مانند گروه صفتی و یا گروه شمار قرار دارند که نقش توصیف گروه اسمی را به عهده دارند و در لایة واژگانی نیز نقش های معنایی مناسب به موضوعات اعطا می شود.