فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۷۳۲ مورد.
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
74 - 57
حوزه های تخصصی:
برنامه های عروسکی گونه پرمخاطبی از برنامه های تلویزیونی هستند. از این برنامه ها شخصیت های عروسکی محبوبی ایجاد شده اند که در ذهن بینندگان باقی مانده اند و مخاطبان بسیاری از طیف کودک و بزرگسال به برخی از این عروسک ها علاقه مند شده اند. از این جمله می توان عروسک های کلاه قرمزی و جناب خان را نام برد. چگونگی ایجاد این محبوبیت و عوامل مؤثر بر آن، سؤالی است که بر اساس آن، پژوهش حاضر شکل گرفته است. هدف از این پژوهش آن است که ضمن بررسی عوامل مختلف ایجاد محبوبیت برای عروسک های تلویزیونی در بین مردم و بینندگان، میزان و اولویت بندی این عوامل در نگاه مخاطبان مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد. روش این پژوهش شامل دو مرحله است. اول، پیمایش جهت نظرسنجی از مخاطبان درباره علل جذابیت عروسک ها و سپس مصاحبه نیمه ساختاریافته با افراد خبره و متخصص در این زمینه، در راستای بررسی علل و انگیزه های موجود در نظرات مردمی. لذا در ابتدا برای رسیدن به اهداف موردنظر، با توجه به میزان تداوم در تولید، پخش و ارتباط با مخاطبان در سال های اخیر، دو عروسک کلاه قرمزی و جناب خان به عنوان نمونه موردمطالعه این پژوهش انتخاب شدند. داده های به دست آمده نشان می دهند که عوامل متعددی از ویژگی های فنی و هنری تا گروه تولید و شرایط پخش بر محبوبیت عروسک تلویزیونی اثرگذار می باشند اما این گونه برداشت می شود که اکثر مردم محتوای برنامه عروسکی را نسبت به شکل و شمایل عروسک در اولویت قرار داده اند و همچنین می توان گفت که آنچه مردم می شنوند از اهمیت ویژه تری برخوردار است. درنتیجه، این اهمیت قابل توجه که مردم برای صداپیشه و قصه مرتبط باشخصیت عروسکی قائل هستند می تواند برای سازندگان برنامه های تلویزیونی نقشه راهی باشد تا بتوانند در جذب مخاطب توفیق بیشتری حاصل نمایند.
تحلیل پیش متن های تأثیرگذار بر شکل گیری لوگوی فارسی فیلم کودک برمبنای نظریه بینامتنیت لوران ژنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
56 - 31
حوزه های تخصصی:
مجموعه ای از لوگوهای (آرم/ نشانه نوشت ) تلفیقی فیلم کودک که ترجمه فیلم های غیره فارسی هستند، نشانه های تصویری و نوشتاری را دربر می گیرند. پرسش اصلی مقاله پیش رو این است که رابطه بینامتنیت میان لوگوی فارسی و نیز غیره فارسی فیلم کودک چگونه است و حضور نشانه های تصویری و نمادین در این آثار با محتوای فیلم مرجع چه ارتباطی دارد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. تجزیه تحلیل داده ها کیفی است. نتایج تحقیق نشان می دهد، بینامتنیت ِقوی میان زبان فارسی و محتوای فیلم و لوگوی فارسی فیلم وجود دارد. رابطه بینامتنیت ضعیف و قوی میان طراحی عنوان فارسی و غیره فارسی این آثار ازنظر ارتباط رنگ و فرم قابل بررسی است. نشانه های تصویری و رنگ ها در لوگوهای فارسیِ فیلم برگرفتگی و ارجاع مستقیم به محتوای فیلم دارند. اغلب طراحان نام های فیلم فارسی، گرایش به تصویری کردن و کاربرد عناصر زیاد در طراحی لوگوی فیلم را نشان می دهند این در حالی است که نمونه های غیره فارسی برخورد حداقل و مینیمال نسبت به کاربرد نشانه های تصویری دارند.
مطالعه تطبیقی جایگاه کنئاکتور در تلویزیون خطی و تلویزیون غیر خطی (آنلاین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
183 - 143
حوزه های تخصصی:
چینش جدول پخش ( انتخاب و زمان بندی پخش برنامه) ، خروجی اصلی سیاستگذاری تلویزیون می باشد که نقش مهمی در ایجاد هویت و تقویت برند دارد؛ اما در تطور تاریخی تلویزیون و عبور از انحصار (کمیابی) به رقابت (دسترسی) و نهایتا تکثر (فراوانی) یا پساشبکه، جایگاه جدول پخش مورد تهدید واقع شد. در واقع تکثر کانون های تولید محتوا به همراه پیشرفت های تکنولوژی دوران دیجیتال که آسانی و راحتی دیده شدن محتوا را در زمان، مکان و دستگاه مطلوب مخاطب به ارمغان می آوردند، جایگاه جدول پخش ، بیش از پیش مورد تهدید واقع شد. این تحقیق کیفی با رویکرد تاریخی و روش تحلیل اسنادی همچنین با بهره گیری از آمار سنجش مخاطبین و مصاحبه عمیق با 7 کارشناس طراحی جدول پخش در تلویزیون ایران ، ضمن مرور تاریخی جایگاه جدول پخش در تلویزیون، تحولات و دگرگونی های در جدول پخش را مورد بررسی قرار می دهد، این بررسی مرتبط با این سوالِ وسیع تر صورت می گیرد که تلویزیون در عصر پسا شبکه چگونه در حال رشد کردن و توسعه است؟ یافته های این تحقیق نشان می دهد که برخلاف ادعاهایی که معتقدند طراحی جدول پخش امری منسوخ شده و بی حاصل در دوران تکثر است، طراحی جدول پخش را کماکان مهم و محوری در صنعت تلویزیون دانسته که به صورت فعالانه و هنرمندانه به تغییرات مخاطب و محیطی پاسخ داده ، ابزارهای خود را اصلاح می نماید و ابزارهایی جدید برای خود فراهم آورده و توسعه می دهد.
اعتبارسنجی اثر سوم شخص بر بینندگان سیمای جمهوری اسلامی ( نگرش والدین تهرانی به برنامه های تلویزیونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلویزیون، در جهان امروز، بر نگرش ، گرایش و رفتارهای انسان ها تأثیری غیرقابل انکار دارد. به علاوه، همه ما، باورها و ادراکاتی درباره میزان تأثیرپذیری خود و دیگران از تلویزیون داریم. یکی از نکات مهم درباره این ادراکات، این است که ما میزان تأثیرپذیری خودمان از تلویزیون را با میزان تأثیرپذیری دیگران از آن مقایسه می کنیم و در چنین مقایسه ای، معمولاً دیگران را بیش از خود، تحت تأثیر رسانه ها می پنداریم. هدف این تحقیق، بررسی میزان اثر سوم شخص، از منظر والدین دانش آموزان تهرانی، درباره برنامه های سیما است. در این تحقیق که به روش پیمایشی و با نمونه گیری خوشه ای از والدین دانش آموزان ساکن دو منطقه تهران (386نفر) انجام شد، این نتایج به دست آمد: نخست، اثر سوم شخص در جامعه آماری شهر تهران رخ می دهد و تفاوت های موجود بین این شهر و جوامع غربی، مانع پیدایش این اثر نیستند (اگرچه تفاوت هایی در اندازه اثر وجود دارد)؛ دوم، نحوه تأثیرپذیری از محتوا (مطلوبیت/ نامطلوبیت) بر پیدایش و اندازه اثر سوم شخص، اثرگذار است؛ سوم اینکه با افزایش فاصله اجتماعیِ ادراک شده بین خود و دیگری، اندازه اثر سوم شخص نیز افزایش می یابد؛ نکته چهارم اینکه، بین سوگیری خوش بینانه و اثر سوم شخص، رابطه ای معنادار برقرار نیست و پنجم اینکه، بین تمایلات رفتاری برای محدود کردن دسترسی به رسانه و اندازه اثر سوم شخص ادراکی، رابطه ای معنادار با قدرت متوسط برقرار است.
ظرفیت های دستور روایت تزوتان تودوروف در تحلیل پیرنگ سریال های داستانی (با مطالعه موردی سریال «چیزهای عجیب»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
41 - 62
حوزه های تخصصی:
رویکرد ساختاری در مطالعات روایت و خصوصاً آثار ادبی و نمایشی، امکان کشف الگوهای پنهان ساختاری و زمینه های شناخت سازوکارهای درونی و نحوه ی ساخت این آثار را فراهم می آورد. این جستار به مطالعه کاربرد ظرفیت های الگوی روایت تودوروف در تحلیل و طراحی پیرنگ سریال های داستانی می پردازد و مسئله اصلی آن کاوش در کاربرد یکی از الگوهای ساختاری روایت، برای طراحی و توسعه پیرنگ سریال های داستانی است. روش این پژوهش، کیفی و مبتنی بر رویکرد تحلیل روایت و نمونه مورد بررسی نیز به صورت هدفمند انتخاب شده است. ابزار گردآوری اطلاعات، فیش برداری و متنی کردن نمونه های مشاهده ای است. این پژوهش نشان می دهد با استفاده از الگوی روایت تودوروف، می توان واحدهای بنیادی ساختار سریال های داستانی و سازوکارهای درونی آنها را شناسایی و آشکار کرد. برای تحلیل و بسط ساختارگرایانه و شناسایی ظرفیت های الگوی روایت تودوروف، سریال چیزهای عجیب به عنوان مطالعه موردی انتخاب شده است. براساس الگوی روایت تودوروف می توان نشان داد که چگونه پی رفت های روایت، اپیزود گذار و وضعیت در نمونه مورد مطالعه نمود می یابد و خطوط داستانی سریال ، چگونه می توانند درون یکدیگر درونه گیری شوند. این جستار نشان می دهد نظریه روایت تودوروف کاربرد وسیعی در تحلیل ساختار روایت سریال های داستانی دارد و ساختار پی رفت این نظریه، منطبق با ساختار درام های تلویزیونی است.
نقش تلویزیون در پیشگیری از ارتکاب جرم (مطالعه موردی: شهر بندرعباس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
119 - 97
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف شناسایی راهکارهای تقویت نقش آفرینی تلویزیون در پیشگیری از وقوع جرم در شهر بندرعباس و برای پاسخ به این سؤال انجام شده است که چگونه تلویزیون می تواند در پیشگیری از وقوع جرائم در این شهر اثرگذار باشند. برای پاسخ به این سؤال از روش دلفی در دو مرحله برای گردآوری و تجزیه وتحلیل اطلاعات استفاده شد. تعداد 42 نفر از صاحبنظران در رشته های حقوق، جامعه شناسی و علوم ارتباطات اجتماعی استان هرمزگان که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند پانل دلفی را تشکیل دادند. بر اساس یافته های این پژوهش، صاحبنظران درحالی که که مشکلات «اقتصادی و معیشتی»، «فقر فرهنگی و اجتماعی» و «قرار گرفتن بندرعباس در مسیر ترانزیت کالاهای قاچاق و مشروبات الکلی» را مهم ترین دلایل بروز رفتارهای مجرمانه در شهر بندرعباس ارزیابی کردند، «بالا بردن کیفیت برنامه ها برای کاهش تمایل مردم به استفاده از برنامه های شبکه های ماهواره ای»، «آگاهی بخشی درباره قوانین به منظور ارتقای سطح معلومات حقوقی مردم» و «تولید پویانمایی های آموزنده اجتماعی و اخلاقی برای کودکان و نوجوانان» را مهم ترین راهکارهای پیشگیری از وقوع جرائم خشن در بندرعباس با استفاده از رسانه تلویزیون دانستند.
تأثیر تماشای تلویزیون بر ارزشهای فرهنگی -اجتماعی زنان ساکن مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۹
67 - 33
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر تماشای تلویزیون بر ارزش های فرهنگی اجتماعی زنان (15 تا 65 ساله) ساکن مهاباد است. روش این پژوهش از نوع پیمایشی است و اطلاعات موردنیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته گردآوری شده است. تعداد 382 نفر از زنان 15 تا 65 ساله شهر مهاباد به عنوان جامعه آماری مطرح بوده اند که با کمک نرم افزار spss23 تحلیل توصیفی و استنباطی داده ها انجام پذیرفته است. طبق یافته های این پژوهش، تماشای شبکه های تلویزیونی داخلی و خارجی بر ارزش های فرهنگی اجتماعی زنان ساکن مهاباد تأثیرگذار است، با این تفاوت که تماشای شبکه های تلویزیونی خارجی در مجموع رابطه معکوس و منفی و تماشای شبکه های تلویزیونی داخلی رابطه مستقیم و مثبت با ارزش های فرهنگی اجتماعی زنان دارد. نتایج پژوهش نشان داد که در این زمینه، شاخص های اجتماعی اقتصادی مانند سن، تحصیلات، وضعیت اقتصادی نیز تأثیرگذار هستند. اما از بین متغیرهای مثبت، تحصیلات با ضریب بتای 0.329، بیشترین تأثیرات مثبت را بر ارزش های فرهنگی اجتماعی زنان ایفا می کند و تلویزیون خارجی با ضریب بتای 0.307- بیشترین تأثیر منفی را بر ارزش های فرهنگی اجتماعی دارد.
شیوه های تقویت خداباوری کودک در تلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم خدا و توحید، از مفاهیم بنیادین و سنگ بنای مفاهیم اعتقادی است؛ اما درک صحیح از «خداباوری» و مفاهیمی کلیدی آن برای کودکان دوره پیش عملیاتی آسان نیست، چراکه این مفاهیم انتزاعی است. رسانه ملی با اتخاذ شیوه های مناسب و در اختیار داشتن ظرفیت های عظیم آموزشی و تربیتی ازجمله شبکه های تخصصی کودکان می تواند نقش اساسی داشته باشد. در این پژوهش داده ها از طریق روش اسنادی و مصاحبه نیم ساخت یافته از کارشناسان مربوط گردآوری شده و سپس از طریق روش تحلیل تفسیری و تحلیل مضمون، موردبررسی قرارگرفته اند. یافته های پژوهش بیانگر این است که برای تقویت خداباوری در کودک 4 -7 ساله می توان سه دسته از روش های شناختی، عاطفی و رفتاری پیشنهاد داد. عینی سازی مفهوم خدا، الگوسازی، تلقین انگاره ها و نمادسازی ذیل راهکارهای دسته شناختی قرار دارند. ایجاد جاذبه ها، از بین بردن عوامل دافعه خداباوری و استفاده از الگوهای روابط انسانی عاطفی ناظر به راهکارهای عاطفی هستند. قراردادن کودک در فضاهای معنوی و روح بخش توسط رسانه، استفاده از الگوهای رفتارساز و تمرین عملی مناسک ساده دینی از طریقه رسانه به تقویت بعد رفتاری می پردازند.
بازنمایی جنگ ایران و عراق در نمایشنامه های رادیویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
199 - 224
حوزه های تخصصی:
یکی از وظایف رسانه، بازنمایی رویدادهای مهم تاریخی است. در تاریخ معاصر کشور ما، جنگ ایران و عراق، از اتفاقات مهمی محسوب می شود که دستمایه تولید آثار بسیاری شده است. هدف این پژوهش، بازنمایی جنگ ایران و عراق در نمایشنامه های رادیویی دهه 60 و 90 است، در گام بعدی، بازنمایی این رویداد با توجه به گفتمان های موجود در این دو دهه، مورد مقایسه قرار می گیرد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. با توجه به لزوم مراجعه به آرشیو برای دریافت نمونه های موردنیاز، ابزار گردآوری اطلاعات، روش کتابخانه ای- اسنادی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مفاهیم ارزشی جنگ، بیشترین بازنمایی را در نمایشنامه های رادیویی داشته، شیوه برخورد با مرگ، اشتیاق به شهادت بوده و هراسی از کشته شدن، در میان نیرو های ایرانی، وجود نداشته است. همچنین درمورد رنج های ناشی از جنگ، پرداخت زیادی صورت نگرفته و بازنمایی نیرو های عراقی، بیشتر به شکلی منفی انجام پذیرفته است. این یافته ها درمورد هر دو دهه 60 و 90 صدق می کند. براساس نتایج به دست آمده، بازنمایی جنگ ایران و عراق در نمایشنامه های رادیویی دهه 60 و 90، تغییر زیادی نداشته و یکسان بوده است، درحالی که فضای جامعه، تغییر کرده و لازم است سلایق مخاطب امروزی هم در نظر گرفته شود و ناگفته های جنگ در کنار مفاهیم ارزشی آن، مورد توجه قرار گیرد.
تحلیل ادراک خوانش از رسانه تلویزیون توسط مخاطبان نوجوان پایه های تحصیلی دهم تا دوازدهم؛ (مطالعه موردی: مجموعه پویانمایی کیخان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۹
116 - 91
حوزه های تخصصی:
امروزه با رشد فناوری های ارتباطی، دسترسی مخاطبان به انواع شبکه های فراملی ماهواره ای، شبکه های اجتماعی، فضاهای مجازی و آنلاین به گونه ای تسهیل شده که رسانه ها برای جذب هر چه بیشتر طیف مختلف مخاطبان و درنتیجه، فروش هرچه بیشتر محصولات رسانه ای خود، مجبورند مطابق خواسته و سلیقه مخاطبان برنامه سازی کنند. ازاین رو ضرورت شناخت دقیق مخاطبان و نیازهای آنان اهمیت بسزایی پیدا کرده است. این مقاله به کمک روش تحقیق کیفی تحلیل ادراک، مبتنی بر تکنیک مصاحبه شامل مصاحبه های عمیق و مصاحبه گروهی متمرکز- و در قالب نظریه «استفاده و رضامندی» و مدل رمزگذاری– رمزگشایی هال، دیدگاه مخاطبان نوجوان مجموعه پویانمایی کیخان را بررسی کرده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که سطح خوانش معانی برداشت شده توسط مخاطبان نوجوان چیزی نیست که فقط در اولین باری که مخاطب، سریال را تماشا می کند، حادث شود، بلکه ساختن معنا، فرایندی است که هر بار به دلیل مطرح شدن زمینه های جدید، دلالتی جدید را مطرح می کند. از سوی دیگر، مخاطب نوجوان برای ارزیابی و قضاوت درباره وقایع مهم سریال از تجربه خویش استفاده می کند و با مقایسه موقعیت به تصویرکشیده شده در سریال با واقعیت و تجربه خود تصمیم می گیرد. [1] مجموعه «کیخان» به کارگردان و تهیه کنندگی امیر کساوندی با تکنیک سه بعدی برای قشر نوجوانان و جوانان ساخته شده است. داستان این پویانمایی، درباره پسر نوجوانی است که به خاطر مشکل برادرش که درگیر اعتیاد شده است، تصمیم می گیرد با توزیع کنندگان مواد مخدر روان گردان در مدارس، دانشگاه ها و حومه شهر مبارزه کند. تخصص او در حوزه رباتیک است، به همین سبب، لباسی طراحی می کند که ظاهری متفاوت دارد و با این لباس و با همکاری پلیس به مبارزه با قاچاقچیان می پردازد.
واکاوی فرایند نشانگی ابژه در توسعه درام مجموعه های تلویزیونی (مورد کاوی: مجموعه های خانه سبز و تئوری بیگ بنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به تحلیل فرایند نشانگی ابژه در مجموعه های تلویزیونی می پردازد و با هدف شناخت ظرفیت نشانه شدن ابژه ها و نقشی که در توسعه درام ایفاء می کنند؛ مجموعه های تلویزیونی خانه سبز و تئوری بیگ بنگ را مورد خوانش قرار می دهد. آثاری که بخش عمده روایت پردازی در آنها مبتنی بر مکانی ثابت است و ساختارشان در طول قسمت ها، فصل ها و سال های متمادی با همان مکان پیشین گسترش می یابد. روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی تحلیل نشانه شناسی بوده و جامعه موردبررسی پژوهش نیز به صورت هدفمند از مجموعه های مکان محور تلویزیونی انتخاب شده است. همچنین ابزار گردآوری اطلاعات شامل فیش برداری از کتاب ها، مقالات و متنی کردن نمونه های مشاهده ای است. با توجه به بررسی انجام شده می توان گفت فرایند نشانگی ابژه در مجموعه های تلویزیونی، ظرفیتی را می آفریند که نشانه در محور طولی درام به صورت متناوب و دنباله دار امکان حضور، نقش آفرینی و همنشینی با سایر عناصر درام را داشته باشد و در محور عرضی نیز موجبات همبستگی بیشتر نشانه ها و درام را رقم بزند. بهره گیری از این فرایند در مجموعه های تلویزیونی، ذخیره نشانه ای و قراردادی را ایجاد می کند که مجموعه در طول قسمت های مختلف خود، به دفعات می تواند از آن در راستای توسعه درام و خلق موقعیت های نمایشی استفاده کند.
بررسی جایگاه رادیو در آموزش و ارتقای مهارت های ارتباطی حوزه خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
59 - 80
حوزه های تخصصی:
جامعه ایران هم اکنون در وضعیت بسیار حساس و بغرنج ناشی از شرایط گذار از دوران سنت به دوران مدرن قرار گرفته و ازجمله نهادهای اجتماعی تحت تأثیر این شرایط، خانواده ایرانی است. سیاست گذاران فرهنگی به منظور کاهش آسیب های اجتماعی حوزه خانواده، ناگزیر از مداخله و ارائه آموزش های مرتبط هستند. با توجه به اینکه زنان، از مهم ترین مخاطبان برنامه های رادیویی بوده و نقشی کلیدی در تشکیل کانون محبت در خانواده دارند؛ برنامه های رادیویی می تواند محمل مناسبی برای ارائه این گونه آموزش ها باشد. پژوهش پیش رو با استفاده از روش نظریه داده محور، داده های موردنیاز برای واکاوی نقش رادیو در ارتقای مهارت های ارتباطی در خانواده را از طریق مصاحبه عمیق با 17 زن متأهل ساکن تهران که مخاطب برنامه های رادیویی بودند، گردآوری کرد. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که با توجه به آمادگی و استقبال و نیاز شدید زنان به یادگیری مهارت های ارتباطی در خانواده، سهم قابل توجهی از برنامه های شنیده شده از رادیو توسط زنان، به موضوعات خبری و سرگرمی هایی نظیر مسابقات رادیویی اختصاص داشته و برنامه های آموزشی در حیطه خانواده نظیر فرزندپروری مبتنی بر نیازها و اقتضائات روز، مهارت های ارتباطی و زناشویی و ...، بخش اندکی از برنامه های رادیویی را که مشارکت کنندگان در پژوهش، مخاطب آن بوده اند، شامل شده است. مدل مفهومی نیز نشان می دهد که قالب های نامناسب برنامه سازی، فقدان ارتباط دوسویه مؤثر بین برنامه سازان و مخاطبان، بی حوصلگی ناشی از مشکلات مالی، جذابیت برنامه های ماهواره ای و استفاده گسترده از شبکه های اجتماعی مجازی، در زمره شرایط علّی، زمینه ای و مداخله گری قرار دارند که بر «کاهش استفاده زنان از برنامه های آموزشی رادیو» به عنوان مقوله اصلی این پژوهش اثر داشته اند.
کارکرد بینامتنیت در پویانمایی براساس نظریه ژرار ژنت (مطالعه موردی: بر پویانمایی سریالی ریک و مورتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
31 - 56
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، بینامتنیت نه تنها در ادبیات؛ که به عنوان رویکردی در نقد و مطالعات تطبیقی آثار هنری کاربرد زیادی یافته است. نظریه بینامتنیت ژرار ژنت به عنوان زیرمجموعه ای از فرامتنیت؛ راجع ارتباط هر متن(اثر هنری) و برگرفتگی آن از متون(آثار) پیش از خود و خوانش این ارتباط است. این پژوهش بر آنست تا به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توان با رویکرد بینامتنی به خوانش آثار هنری (از جمله انیمیشن) دست زد. بدین منظور از روش گردآوری اطلاعات اسنادی و شیوه کار توصیفی و تحلیلی بهره برده شده است. برای پاسخگویی به سؤال تحقیق، ابتدا نظریه بینامتنیت و تفاوت های نظریه پردازان نسل اول و نسل دوم آن مرور شد. در ادامه، الگوی خوانش انیمیشن باتوجه به اجزای ساختاری یک انیمیشن پیشنهاد شد. مطابق با همین الگو، اجزای مختلف چند اپیزود انتخابی از یک انیمشن سریالی (ریک و مورتی) به عنوان نمونه موردی بررسی شد. ابعاد متفاوت این انیمیشن با توجه به پیش متن ها و عوامل فرامتنی)مولفی، اجتماعی و فرهنگی( مورد بررسی قرارگرفت. نتایج به دست آمده از بررسی انیمیشن ریک و مورتی حاکی از وجود بینامتن های قوی بین این اثر با پیش متن های گذشته (فیلم های قبلی همچون مردان ایکس، مرد چمنزن، مرد آهنی، پارک ژوراسیک و…) است. نتایج همچنین نشانگر آن است که نویسنده این انیمیشن توانسته با ترکیب پیش متن های متعدد، ترکیب نو با ارجاعات بیش متنی، پیرامتنی و فرامتنی خلق کند. همچنین، خوانش بافتاری اثر نشان از جایگذاری آگاهانه نشانه های معنایی نهیلیسم و خداناباوری در شخصیت پردازی و روایت های این اثر دارد. خوانش مولف اثر نیز حاکی از ارتباط موثر همکاران خالق اثر بر سبک ویژه او است.
یادگیری فرهنگی- اجتماعی از طریق برنامه های غذایی شبکه های ماهواره ای «من وتو» و «جم فود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
123 - 160
حوزه های تخصصی:
شیوه تغذیه و غذا خوردن می تواند باعث نفوذ فرهنگ، ایجاد تغییر در تفکر، شیوه زیست و عادت های فردی و اجتماعی شود. تغذیه اگر دچار دگرگونی و انحراف از سبک زندگی شود، این خطر ممکن است پیش آید که فرهنگ دگرگون شود. ماهواره ها به دلیل ماهیتی که دارند در بی هویت کردن جوامع نقش دارند و غفلت خبرگان و مسئولان ایرانی موجب آسیب دیدن جامعه ایران می شود. مسأله اساسی این پژوهش، وقوع دگرگونی فرهنگی از طریق تحول تغذیه ای در خلاف جهت سبک زندگی ایرانی است. هدف پژوهش پیش رو، بررسی وضعیت محتوای فرهنگی برنامه های سبک زندگی تغذیه ای ماهواره و نقش آنها بر حفظ و دگرگونی فرهنگ در یادگیری اجتماعی و روش آن مبتنی بر رویکرد تحلیل محتوای کیفی است. در این مطالعه برای جمع آوری داده ها، دو برنامه از شبکه های غیرایرانی فارسی زبان برای نمونه انتخاب شده است. روش نمونه گیری هدفمند انتخابی است. یافته ها نشان داد هفت مقوله «نمود فرهنگ در برنامه های غذایی ماهواره ای»، «طبخ غذا»، «جامعه شناسی غذا»، «حذف، مخالفت یا بی اعتنایی به مفاهیم مذهبی»، «وضعیت تجمل گرایی»، «اوقات فراغت» و «ظاهر و ساخت برنامه» همراه با زیرمقوله های آنها در برنامه های فارسی زبان ماهواره ای نمایش داده شده است. نقش عوامل فرهنگی در این مقوله ها بر یادگیری اجتماعی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته و افراد، الگوهای رفتاری متناسب با وقایع مشاهده شده در محیط های خود، ازجمله تصاویر تلویزیونی را اتخاذ می کنند. برنامه های تغذیه ای ماهواره ای به علت رویکرد و سیاست های متفاوتی که با رسانه های داخلی دارند، محتوای متفاوتی را ارائه و تأثیری که بر یادگیری اجتماعی مخاطب دارند، می توانند زمینه ساز تغییر سبک زندگی و فرهنگ شوند.
فراروی بر محدودیت های ادراک انسانی بواسطه تکنولوژی پروتزی سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
81 - 102
حوزه های تخصصی:
در دهه های انتهایی قرن نوزدهم و دهه های ابتدایی قرن بیستم، در کلان شهرهای مدرن به واسطه پیشرفت های فنّاورانه و تغییراتی که به واسطه فرایندهای صنعتی سازی پدید آمد، زندگی انسانی با ماشین ها و فنّاوری ها درهم تنیده شد. فرهنگ فنّاورانه ماشینی مدرن، فهم سنتی از بدن انسانی و ظرفیت های ادراکی و جسمانی اش را دگرگون کرد، گونه ای درهم آمیختگی میان بدن و فنّاوری به وجود آورد و مرزهای میان امر ارگانیک و امر فنّاورانه را از بین برد. در این دوره می توان از مفاهیم نوظهوری همچون «ادراک فنّاورانه» و «زیبایی شناسی ماشینی» یاد کرد. این پژوهش که از نوع نظری و با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، می کوشد ظهور فنّاوری سینما را در رابطه با این چرخش تاریخی و در ارتباط ایجادشده میان بدن ها و فنّاوری ها در دوران مدرنیته موردمطالعه قرار دهد. از این منظر، مفهوم سینما چشم مطرح شده توسط ژیگا ورتف، به عنوان یکی از مهم ترین تبلورهای این نگره، مورد تحلیل و بازخوانی قرار می گیرد.ورتف در نوشته هایش و به خصوص در این بیانیه، بارها به ترکیب و آمیزش میان بدن انسان و ماشین، میان چشم انسان و چشم فنّاورانه دوربین اشاره می کند، آمیزشی که موجب فائق آمدن بر محدودیت های ادراک ناکامل انسانی می شود. سینما چشم ادراک جسمانی حسانی را با ادراک صنعتی ترکیب می کند و نتیجه این آمیزش، به یک «ادراک نوین از جهان» می انجامد، ادراکی که فراسوی قواعد ادراک انسانی قرار می گیرد.
گونه شناسی برنامه های غیرداستانی تلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای ارتباطات و رسانه دوره سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷
165 - 210
حوزه های تخصصی:
گسترش روزافزون رسانه های نو، تلویزیون را به عنوان یک رسانه سنتی، با رقابت و چالش های سختی مواجه کرده است. اما این رسانه همچنان برای حفظ موقعیت و جایگاه خود نزد مخاطب، می تواند روش های مختلفی را به کار گیرد. از جمله، با بهره بردن از ساختارهای مختلف برنامه سازی می تواند محتوای مناسب و جذابی را در اختیار مخاطبانی با سلیقه های متفاوت قرار دهد. در این میان، تنظیم و چینش برنامه ها در کنداکتور پخش شبکه ها براساس قالب های متنوع برنامه سازی، از اهمیت خاصی برای حفظ این جایگاه یا این موقعیت برخوردار است. به این منظور، شناخت و استفاده از انواع برنامه های تلویزیونی غیرنمایشی، براساس یک دسته بندی معیار، برای برنامه سازان ضرورت دارد. پژوهش حاضر درصدد است گونه ها و ویژگی های مختلف این نوع برنامه ها را معرفی نماید. برای رسیدن به این هدف، مقاله از روش نظریه داده بنیاد یا زمینه ای کلاسیک استفاده کرده است. تجزیه و تحلیل داده ها در زمینه گونه شناسی برنامه های غیرنمایشی تلویزیون مبیّن این است که می توان برنامه های تلویزیونی را در پنج دسته اصلی تقسیم کرد. تلویزیون واقعیت نما (Reality TV)، برنامه های ترکیبی، برنامه های گفتگومحور، کلیپ و مستند.
روایت در بازی های دیجیتال، نقش آفرینی و تاثیر آنها بر پویانمایی های بلند سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، به تحلیل روایت در بازی های دیجیتال، نقش آفرینی و تأثیر آن ها بر پویانمایی های بلند سینمایی می پردازد. بازی های دیجیتال اولیه ازلحاظ عناصر ساختاری وام دار سینما بودند، اما در دو دهه اخیر، شکل روایی بازی های ژانر نقش آفرینی که مبتنی بر داستان است، به سرعت بر سینمای دیجیتال تأثیر گذاشته است. سینماگرانِ پیش رو نظیر جیمز کامرون، نولان و ... با تأسی از ساختار روایی این بازی ها آثار پیچیده ای خلق نموده اند که صنعت سینما را به مسیری جدید کشانده است. فیلم هایی نظیر بدو لولا بدو (1998)، تلقین (2010)، سه گانه ماتریکس (1999-2003)، کد منبع (2011) و آواتار (2009) جزء این دسته هستند که شامل شکل جدیدی از روایت بوده و ازنظر ساختار روایی کاملاً مشابه دنیای بازی دیجیتال هستند. این مقاله، توصیفی و تحلیلی است. علاوه بر توصیف خصوصیات روایی، نمونه های سینمایی و پویانمایی متأثر از بازی ها، با تکیه بر نظرات صاحب نظرانی مانند جاسمین کالی، دیوید بودرول و کریستین تامسون، به تحلیل روایت و عناصر روایی آن ها می پردازد و آن ها را با بازی هایشان تطبیق می دهد. یافته های پژوهش تأیید می کنند که پویانمایی های متأثر از بازی های نقش آفرینی ازلحاظ عوامل تأثیرگذار بر روایت ازجمله زاویه دوربین، دیدگاه شخصیت ها، شخصیت پردازی، خط روایت، به چالش کشیدن زمان و ساختار پیچیده و تودرتوی روایت، شباهت های زیادی با بازی ها دارند.
بازنمایی پساساختاری مفهوم کودکی در برنامه های کودک و نوجوان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
57 - 80
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی کشف مفهوم کودکی به کمک یکی از ابزارهای نمادین فرهنگی (برنامه های کودک تلویزیون) در دوره ای از تاریخ سیاسی اجتماعی ایران است که بیش از هر چیز در کنترل دال های متعارضی همچون منازعه در عرصه سیاسی و هویت های جدید سبک زندگی در عرصه اجتماعی قرار دارد. از رهگذر قرار گرفتن در شبکه ای از روابط بینامتنی معنادار با کمک چارچوب نظری «امر سیاسی» نزد شانتال موفه در تلاش است تا حوزه های آگونیسمیک موجود در تمایزات آشتی ناپذیر میان هویت های جمعی ما / آن ها را کشف کند. روش نشانه شناسی پرس و تحلیل واسازی متن دریدا در کشف اشکال هژمونیک (هرچند ناقص و آسیب پذیر) از هویت یابی در کودکان و نوجوانان به کار گرفته شده است. چگونگی بازنمایی کودکان در برنامه های تولیدی تلویزیون ایران و اینکه این بازنمایی آنان را در ارتباط با قدرت حاکم در چه جایگاهی قرار می دهد، سؤال پژوهش پیش رو است. بررسی منازعه معنایی حاکم بر دهه هشتاد به بازنمایی دو «دیگری» متفاوت منجر گردید که یکی در نشانه های غایب سبک جدید زندگی و دیگری در بازنمایی هویت «ما» به صورت انتقادی نمایان گشت. گفتمان هژمونیک دهه هشتاد نقطه تصمیم ناپذیر تحلیل متن تلقی گردید. یافته ها بیانگر بازنمایی کودکان و نوجوانان به منظور سوژه سیاسی و قرار گرفتن در جایگاه بالقوه مقاومت یا سازش با قدرت برتر است که رابطه کودک و نوجوان با قدرت سیاسی را درون گفتمان خودانتقادی توضیح می دهد.
تحول برتری طلبی در بازنمایی روابط «سیاه» و «سفید» در هالیوود (مطالعه موردی فیلم های «تولد یک ملت»، «حدس بزن چه کسی برای شام می آید» و «هشت نفرت انگیز»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
89 - 114
حوزه های تخصصی:
سیاه پوستان نه تنها در جامعه امریکا، بلکه در هالیوود نیز اقلیت نژادی محسوب می شوند. چگونگی و چرایی تغییرات روابط سیاه و سفید در این نظام رسانه ای با تمرکز بر عنصر برتری جویی، مسئله این مقاله است. بدین منظور سه فیلم نژادمحور تولد یک ملت (1915)، حدس بزن چه کسی برای شام می آید (1967) و هشت نفرت انگیز (2015) به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای کشف سازوکارهای دلالت گر معنایی در فیلم های مذکور از روش نشانه شناسی و الگوی رمزگان پنج گانه روایی بارت بهره گرفته شد. برای فهم تغییرات روندی بازنمایی ها، از مفهوم اسطوره نزد بارت و کلیشه سازی و طبیعی سازی نزد هال استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از این است که اشکال بازنمایی سیاهان در این فیلم ها، متناسب با بافت تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان تولید آنها، در راستای معانی مرجّح ایدئولوژی حاکم، دستخوش تغییر شده است. فیلم اولی با برساخت کلیشه های منفی، لزوم به انقیاد کشاندن سیاهان را طبیعی جلوه می دهد. فیلم دومی نظم نژادی مرسوم را به چالش کشیده و الگوی تقابلی و تعاملی جدیدی از گفتمان مسلط سفید و گفتمان مبارز سیاه ارائه می دهد. در فیلم سومی، شخصیت سیاه به نمایندگی از سیاهان زجر کشیده تاریخ نژادپرستی در امریکا، در کنشی انتقام جویانه، سفید فرادست را تبدیل به فرودست و از برتر بودن او اسطوره زدایی می کند.
مشارکت اجتماعی ایرانیان در اینستاگرام از منظر رسانه و فرهنگ: با بررسی موردی زلزله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
161 - 192
حوزه های تخصصی:
رسانه ها و فرهنگ به هم پیوسته هستند و زمانی که این پیوند به کنشی اجتماعی منجر شود، اهمیت دوچندانی می یابد. این پژوهش با رویکردی فرهنگی و ارتباطاتی با هدف بررسی کارکردهای اینستاگرام در تشکیل مشارکت اجتماعی در زلزله کرمانشاه انجام گرفته است. برای این منظور همه پست های صفحات اینستاگرام سه سلبریتی متمایز فرهنگی، ورزشی و سیاسی فعال در کمک رسانی به زلزله زدگان کرمانشاه در بازه زمانی 24 آبان 1396 تا اول فروردین 1397 به همراه کامنت های کاربران این صفحات به روش «تحلیل محتوا» مورد مطالعه قرارگرفته و داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس پردازش و برای بررسی فرضیه از آزمون کای اسکوئر و ضریب وی-کرامر، استفاده شده است. مبانی نظری این مقاله بر چارچوب نظریه «جامعه شبکه ای»، «مشارکت آنلاین» و «مشارکت دموکراتیک رسانه ها» استوار شده است. این تحقیق بر اساس شاخص های مختلف فرهنگی نظیر زبان، ادبیات و لحن کاربران، نشان می دهد سلبریتی ها از ظرفیت نوشته و عکس، بیشتر از فیلم و ایموجی در برقراری ارتباط با مخاطبان استفاده کرده و کاربران نیز در تعامل با ایشان بیشتر از زبان محاوره و لحن مؤدبانه استفاده کرده اند. در نتیجه اینستاگرام به عنوان رسانه ای جدید نزد ایرانیان، کارکردهای مهمی در تشکیل مشارکت اجتماعی و پیوند فرهنگی دارد، که با زمینه های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی (کانتکست) در ارتباط است.