دستاورد فکرى برجستهترین فیلسوف سیاسى غرب در قرن بیستم، جان رالز(1921 - 2002) طى بیش از چهار دهه تلاش علمى در حوزه فلسفه سیاسى ارایه قرائتى از لیبرالیسم است که در عین وجوه اشتراک فراوان با سنت لیبرالیسم، مشتمل بر رویکرد بدیع و تازهاى در تقریر و توجیه جان مایههاى اصلى این مکتب سیاسى - فلسفى مىباشد.
تلاش فکرى رالز به دو دوره تقسیم مىشود و محصول این دو دوره، ارایه دو قرائت متفاوت از لیبرالیسم است: مرحله نخست اندیشه سیاسى وى که در کتاب مشهور وى یعنى نظریه عدالت متبلور مىشود، رویکردى فلسفى - اخلاقى به عدالت اجتماعى را به تصویر مىکشد و محصول آن قرائتى از لیبرالیسم است که بر دکترین اخلاقى و فلسفى خاصى تکیه زده است.رالز در دوره دوم تفکر سیاسى خویش با طرح نظریه «عدالت سیاسى» و «لیبرالیسم سیاسى» بر آن است که مىتوان قرائتى از لیبرالیسم و عدالت اجتماعى ارایه داد که برخلاف کتاب نظریه عدالت بر هیچ نظریه و دکترین جامع اخلاقى و فلسفى خاصى مبتنى نباشد.مقاله حاضر به قرائت اخلاقى رالز از لیبرالیسم مىپردازد و لیبرالیسم سیاسى که محصول دوران متأخر اندیشه ایشان است، از میدان بررسى و تحلیل انتقادى ما خارج است.
مسئله ثبات یا تغیّر گزارههاى اخلاقى - سیاسى در علوم مختلفى همچون فلسفه، اصول فقه، کلام و... از منظرهاى متفاوتى بحث و بررسى شده است. در این مقاله تلاش شده ضمن بررسى منابع گزارههاى اخلاقى - سیاسى (حکمت عملى)، مفاهیمى همچون عقل عملى، مشهورات، سیره عقلا و رابطه «باید با هست» مورد کنکاش قرار گیرد تا زمینه مناسبى براى تقریب ذهن به مسئله ثبات یا تغیّر این گزارهها فراهم گردد. در نهایت، گزارههاى اخلاقى - سیاسى به گزارههایى که ناشى از سیره عقلا و حکم عقل است، تقسیم شده است که قسم نخست، خاص و نسبى و قسم دوم، عام و جهانْ شمول تلقى شدهاند.
تعامل یا تعارض تلقى معنوى و پیشرفت صنعتى انسان جدید، یکى از چالشهاى قرنهاى اخیر است. پیچیدگى این مسأله، ناشى از پررمز و راز بودن خود انسان است. تردیدى نیست که با ارتقاى صنعت جهان، معنویت جهانیان رو به افول نهاد. این که چرا علم جدید، چنین ثمرهاى در پى داشت و زیربناى فکرى آنچه بود، باید به طور دقیق بررسى شود. در کتابى که در این نوشتار خلاصه و ارزیابى شده، این فرآیند و برآیند آن مورد کاوش قرار گرفته است.
کتاب ماجراى معنویت در دوران جدید از گالیله تا فروید، فرایند حذف معنویت در جوامع غربى را از دیرباز مورد بررسى قرار داده است. شهریار زمانى در این کتاب، با بیان نظریات بزرگان مغرب زمین، دلیل بىارتباطى غرب امروز با خدا را مرحله به مرحله توضیح مىدهد، و از هر مقطع زمانى بعد از قرن وسطى، در این باره، نتیجهگیرى خاص به عمل مىآورد. روند این بررسى در کلیات، ضربه کیهانى، ضربه فلسفى، ضربه زیستشناسى و ضربه روانشناسى به شرح زیر، خلاصه شده است.