پرهیز از تجمّل گرایى در سیره پیشوایان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق حرفه ای اخلاق تجارت [معیشت یا اخلاق اقتصادی]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی الگوها و عبرتهای شخصیتی و رفتاری
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی تاریخ و سیره پیامبران و امامان در روایات
آرشیو
چکیده
متن
آفت خانمان سوز تجمّل گرایى
یکى از آفتهاى ویرانگر و خانمان سوز فرهنگى و اقتصادى و اخلاقى، که آثار بسیار شوم و کمرشکن در عرصههاى گوناگون دارد، مسأله تجمّل گرایى و تجمّل پرستى است. تجمل گرایى یعنى انسان در امور مختلف به ویژه در مصرف، زیاده روى کند، و به تشریفات اضافى و پرخرج رو آورد. که یک نوع ولخرجى و ناهنجارى در مصرف است. به عنوان مثال یک مصرف معقول و عاقلانه و مطلوب نیاز به پنجاه هزار تومان پول دارد، ولى او بر اثر بیهودهگرایى پنج برابر یا ده برابر و بیشتر آن را مصرف کند. روشن است که چنین کارى آفت زندگى فرد و جامعه است، و پیامدهاى شوم و خطرناک آن، موجب به هم پاشیدگى خانوادهها، و ذلّت و سرافکندگى و دریوزگى و گاهى اعتیاد و بلاهاى دیگر است، باز به عنوان مثال: جوانى را دیدم لوازم اولیّه زندگى را تهیه کرده بود و مىخواست ازدواج کند، موجودیش به پانصد هزار تومان رسیده بود، مىگفت اگر اسلامى رفتار شود با همین مبلغ مىتوان ازدواج مطلوبى نمود ولى اژدهاى هفت سر تشریفات و تجمّلات موجب شده که این مبلغ در همان مراحل اول از بین مىرود، و به دنبال آن با دست خالى نمىتوان ازدواج نمود. گفتم چرا؟ گفت: به خاطر خرافات و اسراف و بریز و به پاشهاى کمرشکن و آداب مصنوعى فاقد ارزش بلکه ضد ارزش. گفتم: توضیح بده، گفت: خلاصه مىگویم و گرنه مثنوى هفتاد من کاغذ شود. همسرم را به عنوان آرایش عروس به آرایشگاه مىبرند، و آنچنان به تشریفات افزودهاند که به من مىگویند صد هزار تومان بده. گفتم دیگر چه؟ گفت: گفتهاند بابت آینه و شمعدان پنجاه هزار تومان بده. آخر اینها باوجود برق و مهتابى و...شمعدان به چه درد مىخورد یک آینه ساده دوهزار تومان کافى است. مىگویند رسم است. گفتم: دیگر چه؟ گفت سفرهاى به عنوان سفره پاى عقد چیدهاند، و تشریفاتى مانند شاخه نبات و گردوى نقرهاى رنگ و... بر آن نهادهاند و گفتهاند: خرج آن پنجاه هزار تومان شده است. گفتم دیگر چه؟ گفت: بستگان نزدیک همسرم همراه بستگانم در کنار همسرم براى خرید رفتهاند، فاکتور خریدشان از طلا و ... از دویست هزار تومان تجاوز کرده است. گفتم دیگر چه؟ گفت: مىگویند باید پنجاه هزار تومان بابت لباس عروس بپردازى، تا تنها یک شب آن را بپوشد. گفتم مىخواستى از دوستان و آشنایان عاریه بگیرى. گفت: اقوام عروس گفتند آیا مىخواهى آبروى ما را نزد بستگان بریزى، هرگز پیراهن، دست دوم نمىشود. مىخواهم زمین دهان گشاید و مرا در خود فرو برد، تا براى یک پیراهن آن هم براى یک شب آن همه پول ندهیم. گفتم: دیگرچه؟ گفت: همسرم در عروسى دوستش عکاس و فیلمبردار دید، و اصرار دارد که در جشن عروسى ما هم باید فیلمبردارى شود، و در این مورد باید صدهزار تومان بپردازم، پول تمام شده دیگر آهى در بساط ندارم تازه در پله اول گیر کردهام. گفتم: از اینها بگذریم اندکى از شیربهاء و مهریه بگو، سرش را با دستهایش نگهداشت، و آهى جانکاه و بلند کشید و گفت چه بگویم یک میلیون تومان بابت شیر بهاء از من مىخواهند، و در مورد مبلغ مهریه از من نپرس که اگر عمر نوح را داشته باشم و همه عمرم را کار کنم، و به اقساط آن را بپردازم، باید زیربار قرض و قوله بمانم تا عزرائیل بیاید.
گفتم مگر چقدر است؟ گفت: دست بر روى دلم نگذار که خون است. گفتم بگو درد دلت را خالى کن. گفت مىگویند: 400 سکه طلا یعنى حدود 24 میلیون تومان، زیرا هر سکه به قیمت کنونى 80 هزار تومان است. گفتم: دیگر چه؟ او در حالى که بسیار پریشان بود در اندوهى عمیق فرو رفت، و دیگر حال نداشت تا بقیه مخارج از تالار و کارتهاى پر زرق و برق و هزینه شیرینىهاى نان خامهاى گوناگون را بیان کند، گفت: همین قدر بدان که بیچاره شدم، بیچاره شدم. این بود گوشهاى از تابلو تجمّل پرستى و تشریفات خانمان برانداز که به راستى آفت و بلاى واگیردارى شده و به جان مردم افتاده است. الگوهاى پرهیز از تجمّل پرستى
پیشوایان الهى در طول تاریخ همواره سادهزیستى را شیوه خود قرار داده و مردم را به آن فرا مىخواندند، و درست در مقابل تجمّل پرستانى همچون فرعون، نمرود و شدّاد و قارون قرار گرفته، و تشریفات و هرگونه تجمّلات بیهوده را آفت دین و اخلاق و انسانیت مىدانستند و نسبت به آن در گفتار و رفتار اعلام تنفّر و انزجار مىنمودند، امام على(علیه السلام) که خود پارساى ممتاز بود، و تجمّلگرایى را ضد ارزش مىدانست، در گفتارى در معرفى الگوهاى راستین از زهد و وارستگى از چهار پیامبر یاد کرده که در فکر و عمل از آفت تجمّل پرستى مىگریختند، نخست مىفرماید: «و احبّ العباد الى اللّه المتأسّى نبیّه، و المقتصّ لاثره؛ برترین بندگان در پیشگاه خداوند کسى است که از پیامبرش سرمشق بگیرد، و گام به جاى گام او نهد». آنگاه چنین توضیح مىدهد: پیامبر اسلام(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با شکم گرسنه از دنیا رفت، و با سلامت روح و ایمان، به آخرت پرگشود، او تا هنگام رحلت، سنگى روى سنگ نگذاشت، به راستى خداوند چه نعمت بزرگى به ما داد؟ که چنین پیشواى بزرگى به ما عنایت فرمود، تا در خط او حرکت کنیم... سوگند به خدا... آن حضرت بیش از حد نیاز از دنیا بهره نگرفت، پهلویش از همه گرسنهتر بود... روى زمین (بدون فرش) مىنشست و غذا مىخورد، همچون بردگان متواضعانه مىنشست و با دست خود کفش و لباسش را وصله مىکرد، و بر مرکب برهنه سوار مىشد حتى کسى را بر پشت سر خود سوار مىکرد، روزى پردهاى را در خانه (حجره یکى از همسرانش) آویخته دید که تصویرهایى در آن پرده بود، به او فرمود: «غیّبیه عنّى فانّى اذا نظرت الیه ذکرت الدّنیا و زخارفها؛ آن را از من دور ساز، که هرگاه چشمم به آن مىافتد به یاد دنیا و زرق و برقش مىافتم.» او با تمام قلب خویش از زرق و برق و تجمّلات دنیا چشم پوشید، و یاد دنیا را در وجودش میراند، او بسیار دوست داشت که زیورهاى دنیا در برابر چشمش قرار نگیرد، دنیا را کاروانسرا قرار داده بود، از این رو دلبستگى به آن را از قلبش زدوده بود... بنابراین پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را الگو قرار دهید، و در خط او گام نهید، وگرنه راه شما راه هلاکت و سقوط است.(1)
حضرت على(علیه السلام) در دنباله این گفتار، از زهد موسى(علیه السلام) و عیسى و داود(علیها السلام) سخنى به میان آورده و درباره داود(علیه السلام) مىفرماید: «اگر مىخواهى از داود صاحب صداى خوش و آواز خوان بهشت یاد کنم، او زنبیلهایى از لیف خرما با دست خود مىبافت، و به همنشینانش مىگفت: کدامیک از شما در فروش این زنبیلها مرا کمک مىکنید؟ او از پول آن زنبیلها نان جوى فراهم کرده و مىخورد.»(2) و یرژیل گورگیو دانشمند معروف مسیحى و رومانى که مطالعه سیره درخشان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) او را تحت تأثیر شدید قرار داده و کتابى ارزشمند در شأن آن حضرت نوشته، در این کتاب مىنویسد: «در زندگى محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) تا آخرین روزى که زنده بود، اثرى از تجمّل و اسراف دیده نشد، محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در تمام مدتى که در بیابان به سر مىبرد غذایى جز شیر شتر نداشت، و بعد از مراجعت به مکه، خرما و نان تناول مىنمود، تا روزى که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) حیات داشت فقط یک نوع غذا مىخورد، و براى خوردن طعام بر زمین مىنشست، و سفره او عبارت بود از یک سفره حصیرى که از الیاف خرما مىبافتند.»(3)
سادگى جهیزیه حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) به قدرى در سطح پایین بود که همه آن در یک متر زمین جاى مىگرفت، وقتى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آن را دید فرمود: «اللّهم بارک لقومٍ جلّ آنیتهم الخزف؛ خدایا به زندگى قومى که گرانمایهترین ظروفشان در سفال خلاصه مىشود برکت بده.»
در مورد خانه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) در شب عروسى، روایت شده که آنها در مدینه کنار مسجد خانه بسیار سادهاى داشتند که مجموعه آن در یک اتاق خلاصه مىشد، در کف اتاقش شن نرم ریخته بود و چوبى را از دیوارى به دیوار دیگر نصب نموده بودند، تا لباس هایشان را روى آن بیندازند، و پوست گوسفندى را فرش آن اتاق نموده، و متکایى از لیف خرما در کنار آن دیده مىشد.(4) ولى آن خانه در شب زفاف مناسب نبود، على (علیه السلام) خانه محقّر دیگرى که دورتر از آنجا بود اجاره کرد، و بعد از مدتى به خانه قبلى خود بازگشت، و همسایه نزدیک پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) شد، و فرزندان برومندش حسن و حسین و زینب و ام کلثوم (علیهم السلام) در همان اتاق ساده به دنیا آمدند، و فاطمه تا آخر عمر در همان اتاق زندگى کرد.(5) سادگى زندگى او در حدى بود که روزى سلمان او را با چادرى پر وصله دید، تعجّب کرد، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم)عرض کرد: «سلمان از لباس کهنه من تعجّب مىکند، سوگند به خداوندى که تو را به پیامبرى برانگیخت، مدت پنج سال است فرش و رختخواب من و على (علیه السلام) در خانه، تنها یک پوست گوسفند است... و متّکاى ما از پوستى است که درونش از لیف خرما است.» پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به سلمان فرمود: «انّ ابنتى لفى الخیل السّوابق؛ دخترم از پیشتازان در پیشگاه خدا است.»(6)
در فراز دیگر مىخوانیم: هرگاه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مسافرت مىکرد، آخرین نفر که با او خداحافظى مىکرد حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) بود، و هرگاه آن حضرت از سفر برمىگشت، نخستین نفرى که او با او دیدار مىکرد، حضرت زهرا(س) بود، در یکى از سفرهایى که براى جهاد با کفار رخ داد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در بازگشت، به خانه زهرا (سلام اللّه علیها) آمد، وقتى که به در خانه رسید، پردهاى را که اندکى تجمّلى بود دید که در خانه زهرا (سلام اللّه علیها) آویزان است، و در همین هنگام حسن و حسین (علیهما السلام) را دید که در دستشان دستبند نقرهاى بود، پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از همانجا باز گشت و وارد خانه زهرا(سلام اللّه علیها) نشد، فاطمه (سلام اللّه علیها) راز بازگشت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را دریافت که به خاطر آن پرده مخصوص و آن دستبندها است، بىدرنگ آن پرده را گرفت و دستبندها را از دست حسن و حسین (علیهما السلام) بیرون آورد، و توسط آنها براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرستاد، حسن و حسین (علیهما السلام) با چشمى گریان نزد پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمده و آنها را تقدیم کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنها را گرفت و به غلام خود به نام ثوبان داد و به او فرمود: اینها را به فلان جا ببر و با آنها یک گردنبند از چوب عصب و دو دستبند از چوب عاج خریدارى کن. ثوبان به دستور پیامر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) عمل کرد، در این هنگام آن حضرت درباره حسن و حسین (علیهما السلام) و مادرشان فرمودند: «اینها اهل خانه من هستند، و من دوست ندارم که آنها زیباییها و لذائذ خود را در این دنیا به مصرف برسانند، و براى آخرت خود چیزى باقى نگذارند.»(7) آرى پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اهل بیت خود را اینگونه آموزش داده بود که از تجملات بپرهیزند، با ساده زیستى خود، جامعه خویش را به این سمت و سو سوق دهند. و نظر به این که غالباً بار سنگین تجملات از ناحیه بانوان بر جامعه تحمیل مىشود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به خصوص آنها را به ساده زیستى دعوت نموده و مىفرماید: «من برکة المرئة خفّة مؤنتها، و من شؤمها شدّة مؤنتها؛ از نشانههاى مبارک بودن زن، سبک بودن هزینه زندگى اوست. و از نشانههاى بد قدمى زن، سنگین بودن هزینه زندگى او است
.»(8) جالب این که در روایات آمده: حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) در طول 9 سال زندگى مشترک با على (علیه السلام) حتّى یک بار توقّع مادى از شوهر نکرد، تا آنجا که روزى على(علیه السلام) در یک مورد که حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) در تنگناى شدید اقتصادى قرار گرفته بود فرمود: «چرا به من نگفتى، تا به جستجوى غذا بپردازم؟» فاطمه (سلام اللّه علیها) جواب داد: «من از پیشگاه خدایم حیا مىکنم که شما را به چیزى که مقدورت نیست به زحمت بیندازم.»(9) این بىتوقّعى دلیل آن است که زنان در پاک سازى جامعه و خانوادهها از هرگونه تجمّل پرستى و اضافه خواهى و اسراف و بیهودگى مىتوانند نقش مؤثرى داشته باشند. و در حدیثى آمده: مدّتى حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) در شدیدترین بحران بیمارى قرار گرفت، على (علیه السلام) به او فرمود: چه میل دارى؟ هرچه مىخواهى به من بگو فراهم کنم. فاطمه (سلام اللّه علیها) عرض کرد: «پدرم به من سفارش کرده که از شوهرت چیزى را درخواست نکن، تا مبادا چیزى نداشته باشد و شرمگین شود.» على (علیه السلام) فرمود: من تو را به حقم سوگند مىدهم که هرچه میل دارى به من بگو. فاطمه (سلام اللّه علیها) گفت: «اکنون که مرا به حقت سوگند دادى، اگر انارى به دستم آید خوب است.» على (علیهالسلام) از خانه خارج شد، و انارى فراهم نمود، ولى در مسیر راه به بیمارى بر خاک افتاده برخورد کرد، در بالین او نشست، و آب انار را در کام او ریخت و او را شاد نمود، و با دست خالى به خانه بازگشت، در خانه طبقى پر از انار بهشتى دید، از فاطمه پرسید: این انارها از کجا آمده؟ فاطمه (سلام اللّه علیها) گفت: «این انارها را فضّه آورد و گفت على (علیهالسلام) براى فاطمه (سلام اللّه علیها) فرستاده است.»(10) این است زندگى درخشان بزرگترین بانوى ممتاز جهان و تاریخ، که علاوه بر پرهیز از هرگونه تجمّل گرایى در همه ابعاد، این گونه بىتوقّع و پارسا مىزیست.
در صفحه دیگر تاریخ به زندگى حضرت على (علیه السلام) - آن هم در اوج قدرت و خلافتش - مىنگریم، در نامهاى به استاندارش در بصره عثمان بن حنیف مىنویسد: «من اگر مىخواستم مىتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههاى ابریشم،براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که از غذاهاى لذیذ برگزینم در حالى که در حجاز یا در یمامه کسى باشد که به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شکمى سیر نخورد...»(11)
گاهى در میان مسلمین به تجمّل پرستانى بر مىخوریم که به راستى شرم آور است نام اسلام و مسلمین بر آنها نهاد، و شیوه آنها هزاران فرسخ از شیوه پیشوایان الهى فاصله دارد، روزى روزنامه کیهان را ورق مىزدم، در یک صفحه دو حادثه ضد هم آن هم مربوط به مشرق زمین را گزارش داده بود که موجب تأسف زیاد شد، در بالاى صفحه نوشته بود: طبق گزارش روزنامه عصر اندونزى، اخیراً در جزیره فلورس، پنجاه و دو نفر بر اثر گرسنگى جان خود را از دست دادند، پانزده هزار نفر در این جزیره دچار پنج تا هفت هزار تُن کمبود مواد غذایى هستند. و در قسمت پایین همان صفحه چنین نوشته بود: «در پاریس گرانترین پیراهن مد که بر روى آن 512 دانه برلیان یک و دو قیراطى تزیین شده بود، به وسیله یک زن عرب به هفده میلیون تومان خریدارى شد. این زن همسر یکى از میلیونرهاى جزیره خلیج فارس است که پیراهن را در روز اول نمایش خرید، و وجه آن را با کشیدن یک چک پرداخت. سپس این پیراهن گران قیمت بىدرنگ به خانه آن زن عرب انتقال یافت. با توجه به سخن على (علیه السلام) که ذکر شد، و این تابلو ننگین، ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟»(12) پاسخ به دو سؤال
1- گاهى سؤال مىشود اگر زندگى على (علیه السلام) فرسخها از تجمّل گرایى فاصله داشت، پس چرا انگشتر گرانقیمت در دست داشت که آن را در نماز به فقیر داد، و شاعران از آن به انگشتر پادشاهى یاد کردهاند (که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را) حضرت امام خمینى قدّس سرّه در پاسخ به این سؤال چنین مىفرماید: «حضرت على (علیه السلام) در حالى که خلیفه است، مىخواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادى ندارد، و مىرود بالاى منبر، آن لباسى را که داشت - طبق نقل روایات - حرکت مىداد تا خشک شود، معلوم مىشود دو لباس نداشته است. آیا آن کسى که لباسش چنین است، انگشترى در دست مىکند که قیمت آن به اندازه مالیات شام بود؟ این نسبت یک دروغ است، اگر روایت هم داشته باشد دروغ است، بر خلاف واقع و توهین به حضرت است.»(13)
2- نیز گاهى سؤال مىشود قرآن مىفرماید: «قل من حرّم زینة اللّه الّتى اخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق ؛ بگو چه کسى زینتهایى را که خداوند آفریده، و روزىهاى پاکیزه را حرام نموده است؟»(14) مطابق این آیه استفاده از زیبایىها و لذایذ حرام نیست، پس رو آوردن به تجمّلات اشکال ندارد. پاسخ آن که: این آیه استفاده بهینه و معتدل از نعمتهاى الهى را بیان مىکند، نه استفاده افراطى و اسراف گونه را، و نه تفریط در دورى از نعمتها را که صوفیان و صوفى نمایان به آن رو آوردهاند. آیاتى که در قرآن از اسراف و تبذیر نهى نموده، بیانگر آن است که زیاده روى در تجمّلات گناهى بزرگ مىباشد.
روایات بسیارى نیز بیانگر این واقعیت است. از جمله همه مورخین از شیعه و سنّى نقل کردهاند هنگامى که نمایندگان مسیحیان نجران، با لباسهاى فاخر و پر از تجمّلات به مدینه آمدند، تا به محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) برسند و با آن حضرت درباره اسلام به گفتگو پردازند وقتى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنها را مشاهده نمود، از آنها روى گردانید، و به آنها اعتنا نکرد، حتى جواب سلام آنها را نداد. آنها سه روز در مدینه حیران بودند که چرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با این که آنها را دعوت کرده، به آنها اجازه ملاقات نمىدهد، سرانجام حضرت على (علیه السلام) به آنها فرمود: «بروید و این انگشترهاى طلا و زیورها و تجمّلات را که بر تن خود آراستهاید، از خود دور سازید، و با لباس ساده و عادى به محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) برسید که حتماً موفق خواهید شد. آنها طبق این دستور عمل کردند، آنگاه خدمت پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) رسیدند، این بار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) جواب سلام آنها را داد و با آنها به مذاکره پرداخت.(15) در متن این روایت آمده پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پس از جواب سلام آنها فرمود: «والّذى بعثنى بالحقّ لقد آتونى المرّة الاولى و انّ ابلیس لمعهم؛ سوگند به خداوندى که مرا به حق مبعوث کرد، آنها نخستین بار همراه ابلیس نزد من آمدند.»(16)
آرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با تعبیر ابلیس، نفرت خود را از تجمّل پرستى و تشریفات پر زرق و برق اعلام کرد، و با این اعلام همه پیروانش را از گناه بزرگ تجمّلگرایى که نمادى از ابلیس است بر حذر داشت. آخرین سخن این که یکى از ارزشهاى والاى انسان از نظر اسلام این است که انسان اهل قناعت و کم خرج باشد، و به شدّت از مصرفى بودن و مخارج بیهوده پرهیز کند، بر همین اساس در روایات آمده: «زید بن صوحان که از سرداران شیعه بود در جنگ جمل در رکاب على (علیه السلام) با دشمن مىجنگید تا به شهادت رسید، حضرت على (علیه السلام) به بالین او آمد و خطاب به او، او را این گونه توصیف کرد: «رحمک اللّه یا زید قد کنت خفیف المئونة، عظیم المعونة؛ اى زید خدا تو را رحمت کند، که تو کم خرج و پر تلاش بودى.» (خرج کم داشتى، ولى کمک تو بسیار بود)(17)
از این حدیث جالب نیز مىیابیم که کم خرجى و صرفهجویى، ارزشى والاست که حضرت على (علیه السلام) شهید راه خدا را با این وصف مىستاید. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 160. 2. همان مدرک. 3. محمد (ص) پیامبرى که از نو باید شناخت، ص 34 - 36. 4. بحارالانوار، ج19، ص 113. 5. همان، ص 313. 6. همان، ج 43، ص 88. 7. همان، 89. 8. وسائل الشیعه، ج 15، ص 11. 9. کشف الغمة، ج 2، ص 27 و 28. 10. اقتباس از مجالس المتقین شهید ثالث، مجلس 36؛ مطابق نقل و یا حین الشریعه، ج 1، ص 142. 11. نهج البلاغه، نامه 45. 12. روزنامه کیهان، شماره 10432. 13. صحیفه نور، ج 20، ص 185. 14. سوره اعراف، آیه 23. 15. مکاتیب الرسول، تألیف مرحوم آیت اللّه احمدى میانجى، ص 178. 16. همان مدرک، و اعلام الورى، ص 79. 17. احقاق الحق، ج 15، ص 273.
یکى از آفتهاى ویرانگر و خانمان سوز فرهنگى و اقتصادى و اخلاقى، که آثار بسیار شوم و کمرشکن در عرصههاى گوناگون دارد، مسأله تجمّل گرایى و تجمّل پرستى است. تجمل گرایى یعنى انسان در امور مختلف به ویژه در مصرف، زیاده روى کند، و به تشریفات اضافى و پرخرج رو آورد. که یک نوع ولخرجى و ناهنجارى در مصرف است. به عنوان مثال یک مصرف معقول و عاقلانه و مطلوب نیاز به پنجاه هزار تومان پول دارد، ولى او بر اثر بیهودهگرایى پنج برابر یا ده برابر و بیشتر آن را مصرف کند. روشن است که چنین کارى آفت زندگى فرد و جامعه است، و پیامدهاى شوم و خطرناک آن، موجب به هم پاشیدگى خانوادهها، و ذلّت و سرافکندگى و دریوزگى و گاهى اعتیاد و بلاهاى دیگر است، باز به عنوان مثال: جوانى را دیدم لوازم اولیّه زندگى را تهیه کرده بود و مىخواست ازدواج کند، موجودیش به پانصد هزار تومان رسیده بود، مىگفت اگر اسلامى رفتار شود با همین مبلغ مىتوان ازدواج مطلوبى نمود ولى اژدهاى هفت سر تشریفات و تجمّلات موجب شده که این مبلغ در همان مراحل اول از بین مىرود، و به دنبال آن با دست خالى نمىتوان ازدواج نمود. گفتم چرا؟ گفت: به خاطر خرافات و اسراف و بریز و به پاشهاى کمرشکن و آداب مصنوعى فاقد ارزش بلکه ضد ارزش. گفتم: توضیح بده، گفت: خلاصه مىگویم و گرنه مثنوى هفتاد من کاغذ شود. همسرم را به عنوان آرایش عروس به آرایشگاه مىبرند، و آنچنان به تشریفات افزودهاند که به من مىگویند صد هزار تومان بده. گفتم دیگر چه؟ گفت: گفتهاند بابت آینه و شمعدان پنجاه هزار تومان بده. آخر اینها باوجود برق و مهتابى و...شمعدان به چه درد مىخورد یک آینه ساده دوهزار تومان کافى است. مىگویند رسم است. گفتم: دیگر چه؟ گفت سفرهاى به عنوان سفره پاى عقد چیدهاند، و تشریفاتى مانند شاخه نبات و گردوى نقرهاى رنگ و... بر آن نهادهاند و گفتهاند: خرج آن پنجاه هزار تومان شده است. گفتم دیگر چه؟ گفت: بستگان نزدیک همسرم همراه بستگانم در کنار همسرم براى خرید رفتهاند، فاکتور خریدشان از طلا و ... از دویست هزار تومان تجاوز کرده است. گفتم دیگر چه؟ گفت: مىگویند باید پنجاه هزار تومان بابت لباس عروس بپردازى، تا تنها یک شب آن را بپوشد. گفتم مىخواستى از دوستان و آشنایان عاریه بگیرى. گفت: اقوام عروس گفتند آیا مىخواهى آبروى ما را نزد بستگان بریزى، هرگز پیراهن، دست دوم نمىشود. مىخواهم زمین دهان گشاید و مرا در خود فرو برد، تا براى یک پیراهن آن هم براى یک شب آن همه پول ندهیم. گفتم: دیگرچه؟ گفت: همسرم در عروسى دوستش عکاس و فیلمبردار دید، و اصرار دارد که در جشن عروسى ما هم باید فیلمبردارى شود، و در این مورد باید صدهزار تومان بپردازم، پول تمام شده دیگر آهى در بساط ندارم تازه در پله اول گیر کردهام. گفتم: از اینها بگذریم اندکى از شیربهاء و مهریه بگو، سرش را با دستهایش نگهداشت، و آهى جانکاه و بلند کشید و گفت چه بگویم یک میلیون تومان بابت شیر بهاء از من مىخواهند، و در مورد مبلغ مهریه از من نپرس که اگر عمر نوح را داشته باشم و همه عمرم را کار کنم، و به اقساط آن را بپردازم، باید زیربار قرض و قوله بمانم تا عزرائیل بیاید.
گفتم مگر چقدر است؟ گفت: دست بر روى دلم نگذار که خون است. گفتم بگو درد دلت را خالى کن. گفت مىگویند: 400 سکه طلا یعنى حدود 24 میلیون تومان، زیرا هر سکه به قیمت کنونى 80 هزار تومان است. گفتم: دیگر چه؟ او در حالى که بسیار پریشان بود در اندوهى عمیق فرو رفت، و دیگر حال نداشت تا بقیه مخارج از تالار و کارتهاى پر زرق و برق و هزینه شیرینىهاى نان خامهاى گوناگون را بیان کند، گفت: همین قدر بدان که بیچاره شدم، بیچاره شدم. این بود گوشهاى از تابلو تجمّل پرستى و تشریفات خانمان برانداز که به راستى آفت و بلاى واگیردارى شده و به جان مردم افتاده است. الگوهاى پرهیز از تجمّل پرستى
پیشوایان الهى در طول تاریخ همواره سادهزیستى را شیوه خود قرار داده و مردم را به آن فرا مىخواندند، و درست در مقابل تجمّل پرستانى همچون فرعون، نمرود و شدّاد و قارون قرار گرفته، و تشریفات و هرگونه تجمّلات بیهوده را آفت دین و اخلاق و انسانیت مىدانستند و نسبت به آن در گفتار و رفتار اعلام تنفّر و انزجار مىنمودند، امام على(علیه السلام) که خود پارساى ممتاز بود، و تجمّلگرایى را ضد ارزش مىدانست، در گفتارى در معرفى الگوهاى راستین از زهد و وارستگى از چهار پیامبر یاد کرده که در فکر و عمل از آفت تجمّل پرستى مىگریختند، نخست مىفرماید: «و احبّ العباد الى اللّه المتأسّى نبیّه، و المقتصّ لاثره؛ برترین بندگان در پیشگاه خداوند کسى است که از پیامبرش سرمشق بگیرد، و گام به جاى گام او نهد». آنگاه چنین توضیح مىدهد: پیامبر اسلام(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با شکم گرسنه از دنیا رفت، و با سلامت روح و ایمان، به آخرت پرگشود، او تا هنگام رحلت، سنگى روى سنگ نگذاشت، به راستى خداوند چه نعمت بزرگى به ما داد؟ که چنین پیشواى بزرگى به ما عنایت فرمود، تا در خط او حرکت کنیم... سوگند به خدا... آن حضرت بیش از حد نیاز از دنیا بهره نگرفت، پهلویش از همه گرسنهتر بود... روى زمین (بدون فرش) مىنشست و غذا مىخورد، همچون بردگان متواضعانه مىنشست و با دست خود کفش و لباسش را وصله مىکرد، و بر مرکب برهنه سوار مىشد حتى کسى را بر پشت سر خود سوار مىکرد، روزى پردهاى را در خانه (حجره یکى از همسرانش) آویخته دید که تصویرهایى در آن پرده بود، به او فرمود: «غیّبیه عنّى فانّى اذا نظرت الیه ذکرت الدّنیا و زخارفها؛ آن را از من دور ساز، که هرگاه چشمم به آن مىافتد به یاد دنیا و زرق و برقش مىافتم.» او با تمام قلب خویش از زرق و برق و تجمّلات دنیا چشم پوشید، و یاد دنیا را در وجودش میراند، او بسیار دوست داشت که زیورهاى دنیا در برابر چشمش قرار نگیرد، دنیا را کاروانسرا قرار داده بود، از این رو دلبستگى به آن را از قلبش زدوده بود... بنابراین پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را الگو قرار دهید، و در خط او گام نهید، وگرنه راه شما راه هلاکت و سقوط است.(1)
حضرت على(علیه السلام) در دنباله این گفتار، از زهد موسى(علیه السلام) و عیسى و داود(علیها السلام) سخنى به میان آورده و درباره داود(علیه السلام) مىفرماید: «اگر مىخواهى از داود صاحب صداى خوش و آواز خوان بهشت یاد کنم، او زنبیلهایى از لیف خرما با دست خود مىبافت، و به همنشینانش مىگفت: کدامیک از شما در فروش این زنبیلها مرا کمک مىکنید؟ او از پول آن زنبیلها نان جوى فراهم کرده و مىخورد.»(2) و یرژیل گورگیو دانشمند معروف مسیحى و رومانى که مطالعه سیره درخشان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) او را تحت تأثیر شدید قرار داده و کتابى ارزشمند در شأن آن حضرت نوشته، در این کتاب مىنویسد: «در زندگى محمّد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) تا آخرین روزى که زنده بود، اثرى از تجمّل و اسراف دیده نشد، محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در تمام مدتى که در بیابان به سر مىبرد غذایى جز شیر شتر نداشت، و بعد از مراجعت به مکه، خرما و نان تناول مىنمود، تا روزى که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) حیات داشت فقط یک نوع غذا مىخورد، و براى خوردن طعام بر زمین مىنشست، و سفره او عبارت بود از یک سفره حصیرى که از الیاف خرما مىبافتند.»(3)
سادگى جهیزیه حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) به قدرى در سطح پایین بود که همه آن در یک متر زمین جاى مىگرفت، وقتى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آن را دید فرمود: «اللّهم بارک لقومٍ جلّ آنیتهم الخزف؛ خدایا به زندگى قومى که گرانمایهترین ظروفشان در سفال خلاصه مىشود برکت بده.»
در مورد خانه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) در شب عروسى، روایت شده که آنها در مدینه کنار مسجد خانه بسیار سادهاى داشتند که مجموعه آن در یک اتاق خلاصه مىشد، در کف اتاقش شن نرم ریخته بود و چوبى را از دیوارى به دیوار دیگر نصب نموده بودند، تا لباس هایشان را روى آن بیندازند، و پوست گوسفندى را فرش آن اتاق نموده، و متکایى از لیف خرما در کنار آن دیده مىشد.(4) ولى آن خانه در شب زفاف مناسب نبود، على (علیه السلام) خانه محقّر دیگرى که دورتر از آنجا بود اجاره کرد، و بعد از مدتى به خانه قبلى خود بازگشت، و همسایه نزدیک پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) شد، و فرزندان برومندش حسن و حسین و زینب و ام کلثوم (علیهم السلام) در همان اتاق ساده به دنیا آمدند، و فاطمه تا آخر عمر در همان اتاق زندگى کرد.(5) سادگى زندگى او در حدى بود که روزى سلمان او را با چادرى پر وصله دید، تعجّب کرد، حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم)عرض کرد: «سلمان از لباس کهنه من تعجّب مىکند، سوگند به خداوندى که تو را به پیامبرى برانگیخت، مدت پنج سال است فرش و رختخواب من و على (علیه السلام) در خانه، تنها یک پوست گوسفند است... و متّکاى ما از پوستى است که درونش از لیف خرما است.» پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به سلمان فرمود: «انّ ابنتى لفى الخیل السّوابق؛ دخترم از پیشتازان در پیشگاه خدا است.»(6)
در فراز دیگر مىخوانیم: هرگاه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مسافرت مىکرد، آخرین نفر که با او خداحافظى مىکرد حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) بود، و هرگاه آن حضرت از سفر برمىگشت، نخستین نفرى که او با او دیدار مىکرد، حضرت زهرا(س) بود، در یکى از سفرهایى که براى جهاد با کفار رخ داد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در بازگشت، به خانه زهرا (سلام اللّه علیها) آمد، وقتى که به در خانه رسید، پردهاى را که اندکى تجمّلى بود دید که در خانه زهرا (سلام اللّه علیها) آویزان است، و در همین هنگام حسن و حسین (علیهما السلام) را دید که در دستشان دستبند نقرهاى بود، پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از همانجا باز گشت و وارد خانه زهرا(سلام اللّه علیها) نشد، فاطمه (سلام اللّه علیها) راز بازگشت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را دریافت که به خاطر آن پرده مخصوص و آن دستبندها است، بىدرنگ آن پرده را گرفت و دستبندها را از دست حسن و حسین (علیهما السلام) بیرون آورد، و توسط آنها براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرستاد، حسن و حسین (علیهما السلام) با چشمى گریان نزد پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمده و آنها را تقدیم کردند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنها را گرفت و به غلام خود به نام ثوبان داد و به او فرمود: اینها را به فلان جا ببر و با آنها یک گردنبند از چوب عصب و دو دستبند از چوب عاج خریدارى کن. ثوبان به دستور پیامر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) عمل کرد، در این هنگام آن حضرت درباره حسن و حسین (علیهما السلام) و مادرشان فرمودند: «اینها اهل خانه من هستند، و من دوست ندارم که آنها زیباییها و لذائذ خود را در این دنیا به مصرف برسانند، و براى آخرت خود چیزى باقى نگذارند.»(7) آرى پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) اهل بیت خود را اینگونه آموزش داده بود که از تجملات بپرهیزند، با ساده زیستى خود، جامعه خویش را به این سمت و سو سوق دهند. و نظر به این که غالباً بار سنگین تجملات از ناحیه بانوان بر جامعه تحمیل مىشود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به خصوص آنها را به ساده زیستى دعوت نموده و مىفرماید: «من برکة المرئة خفّة مؤنتها، و من شؤمها شدّة مؤنتها؛ از نشانههاى مبارک بودن زن، سبک بودن هزینه زندگى اوست. و از نشانههاى بد قدمى زن، سنگین بودن هزینه زندگى او است
.»(8) جالب این که در روایات آمده: حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) در طول 9 سال زندگى مشترک با على (علیه السلام) حتّى یک بار توقّع مادى از شوهر نکرد، تا آنجا که روزى على(علیه السلام) در یک مورد که حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) در تنگناى شدید اقتصادى قرار گرفته بود فرمود: «چرا به من نگفتى، تا به جستجوى غذا بپردازم؟» فاطمه (سلام اللّه علیها) جواب داد: «من از پیشگاه خدایم حیا مىکنم که شما را به چیزى که مقدورت نیست به زحمت بیندازم.»(9) این بىتوقّعى دلیل آن است که زنان در پاک سازى جامعه و خانوادهها از هرگونه تجمّل پرستى و اضافه خواهى و اسراف و بیهودگى مىتوانند نقش مؤثرى داشته باشند. و در حدیثى آمده: مدّتى حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) در شدیدترین بحران بیمارى قرار گرفت، على (علیه السلام) به او فرمود: چه میل دارى؟ هرچه مىخواهى به من بگو فراهم کنم. فاطمه (سلام اللّه علیها) عرض کرد: «پدرم به من سفارش کرده که از شوهرت چیزى را درخواست نکن، تا مبادا چیزى نداشته باشد و شرمگین شود.» على (علیه السلام) فرمود: من تو را به حقم سوگند مىدهم که هرچه میل دارى به من بگو. فاطمه (سلام اللّه علیها) گفت: «اکنون که مرا به حقت سوگند دادى، اگر انارى به دستم آید خوب است.» على (علیهالسلام) از خانه خارج شد، و انارى فراهم نمود، ولى در مسیر راه به بیمارى بر خاک افتاده برخورد کرد، در بالین او نشست، و آب انار را در کام او ریخت و او را شاد نمود، و با دست خالى به خانه بازگشت، در خانه طبقى پر از انار بهشتى دید، از فاطمه پرسید: این انارها از کجا آمده؟ فاطمه (سلام اللّه علیها) گفت: «این انارها را فضّه آورد و گفت على (علیهالسلام) براى فاطمه (سلام اللّه علیها) فرستاده است.»(10) این است زندگى درخشان بزرگترین بانوى ممتاز جهان و تاریخ، که علاوه بر پرهیز از هرگونه تجمّل گرایى در همه ابعاد، این گونه بىتوقّع و پارسا مىزیست.
در صفحه دیگر تاریخ به زندگى حضرت على (علیه السلام) - آن هم در اوج قدرت و خلافتش - مىنگریم، در نامهاى به استاندارش در بصره عثمان بن حنیف مىنویسد: «من اگر مىخواستم مىتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههاى ابریشم،براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که از غذاهاى لذیذ برگزینم در حالى که در حجاز یا در یمامه کسى باشد که به قرص نانى نرسد، و یا هرگز شکمى سیر نخورد...»(11)
گاهى در میان مسلمین به تجمّل پرستانى بر مىخوریم که به راستى شرم آور است نام اسلام و مسلمین بر آنها نهاد، و شیوه آنها هزاران فرسخ از شیوه پیشوایان الهى فاصله دارد، روزى روزنامه کیهان را ورق مىزدم، در یک صفحه دو حادثه ضد هم آن هم مربوط به مشرق زمین را گزارش داده بود که موجب تأسف زیاد شد، در بالاى صفحه نوشته بود: طبق گزارش روزنامه عصر اندونزى، اخیراً در جزیره فلورس، پنجاه و دو نفر بر اثر گرسنگى جان خود را از دست دادند، پانزده هزار نفر در این جزیره دچار پنج تا هفت هزار تُن کمبود مواد غذایى هستند. و در قسمت پایین همان صفحه چنین نوشته بود: «در پاریس گرانترین پیراهن مد که بر روى آن 512 دانه برلیان یک و دو قیراطى تزیین شده بود، به وسیله یک زن عرب به هفده میلیون تومان خریدارى شد. این زن همسر یکى از میلیونرهاى جزیره خلیج فارس است که پیراهن را در روز اول نمایش خرید، و وجه آن را با کشیدن یک چک پرداخت. سپس این پیراهن گران قیمت بىدرنگ به خانه آن زن عرب انتقال یافت. با توجه به سخن على (علیه السلام) که ذکر شد، و این تابلو ننگین، ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟»(12) پاسخ به دو سؤال
1- گاهى سؤال مىشود اگر زندگى على (علیه السلام) فرسخها از تجمّل گرایى فاصله داشت، پس چرا انگشتر گرانقیمت در دست داشت که آن را در نماز به فقیر داد، و شاعران از آن به انگشتر پادشاهى یاد کردهاند (که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را) حضرت امام خمینى قدّس سرّه در پاسخ به این سؤال چنین مىفرماید: «حضرت على (علیه السلام) در حالى که خلیفه است، مىخواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادى ندارد، و مىرود بالاى منبر، آن لباسى را که داشت - طبق نقل روایات - حرکت مىداد تا خشک شود، معلوم مىشود دو لباس نداشته است. آیا آن کسى که لباسش چنین است، انگشترى در دست مىکند که قیمت آن به اندازه مالیات شام بود؟ این نسبت یک دروغ است، اگر روایت هم داشته باشد دروغ است، بر خلاف واقع و توهین به حضرت است.»(13)
2- نیز گاهى سؤال مىشود قرآن مىفرماید: «قل من حرّم زینة اللّه الّتى اخرج لعباده و الطّیّبات من الرّزق ؛ بگو چه کسى زینتهایى را که خداوند آفریده، و روزىهاى پاکیزه را حرام نموده است؟»(14) مطابق این آیه استفاده از زیبایىها و لذایذ حرام نیست، پس رو آوردن به تجمّلات اشکال ندارد. پاسخ آن که: این آیه استفاده بهینه و معتدل از نعمتهاى الهى را بیان مىکند، نه استفاده افراطى و اسراف گونه را، و نه تفریط در دورى از نعمتها را که صوفیان و صوفى نمایان به آن رو آوردهاند. آیاتى که در قرآن از اسراف و تبذیر نهى نموده، بیانگر آن است که زیاده روى در تجمّلات گناهى بزرگ مىباشد.
روایات بسیارى نیز بیانگر این واقعیت است. از جمله همه مورخین از شیعه و سنّى نقل کردهاند هنگامى که نمایندگان مسیحیان نجران، با لباسهاى فاخر و پر از تجمّلات به مدینه آمدند، تا به محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) برسند و با آن حضرت درباره اسلام به گفتگو پردازند وقتى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنها را مشاهده نمود، از آنها روى گردانید، و به آنها اعتنا نکرد، حتى جواب سلام آنها را نداد. آنها سه روز در مدینه حیران بودند که چرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با این که آنها را دعوت کرده، به آنها اجازه ملاقات نمىدهد، سرانجام حضرت على (علیه السلام) به آنها فرمود: «بروید و این انگشترهاى طلا و زیورها و تجمّلات را که بر تن خود آراستهاید، از خود دور سازید، و با لباس ساده و عادى به محضر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) برسید که حتماً موفق خواهید شد. آنها طبق این دستور عمل کردند، آنگاه خدمت پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) رسیدند، این بار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) جواب سلام آنها را داد و با آنها به مذاکره پرداخت.(15) در متن این روایت آمده پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پس از جواب سلام آنها فرمود: «والّذى بعثنى بالحقّ لقد آتونى المرّة الاولى و انّ ابلیس لمعهم؛ سوگند به خداوندى که مرا به حق مبعوث کرد، آنها نخستین بار همراه ابلیس نزد من آمدند.»(16)
آرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) با تعبیر ابلیس، نفرت خود را از تجمّل پرستى و تشریفات پر زرق و برق اعلام کرد، و با این اعلام همه پیروانش را از گناه بزرگ تجمّلگرایى که نمادى از ابلیس است بر حذر داشت. آخرین سخن این که یکى از ارزشهاى والاى انسان از نظر اسلام این است که انسان اهل قناعت و کم خرج باشد، و به شدّت از مصرفى بودن و مخارج بیهوده پرهیز کند، بر همین اساس در روایات آمده: «زید بن صوحان که از سرداران شیعه بود در جنگ جمل در رکاب على (علیه السلام) با دشمن مىجنگید تا به شهادت رسید، حضرت على (علیه السلام) به بالین او آمد و خطاب به او، او را این گونه توصیف کرد: «رحمک اللّه یا زید قد کنت خفیف المئونة، عظیم المعونة؛ اى زید خدا تو را رحمت کند، که تو کم خرج و پر تلاش بودى.» (خرج کم داشتى، ولى کمک تو بسیار بود)(17)
از این حدیث جالب نیز مىیابیم که کم خرجى و صرفهجویى، ارزشى والاست که حضرت على (علیه السلام) شهید راه خدا را با این وصف مىستاید. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 160. 2. همان مدرک. 3. محمد (ص) پیامبرى که از نو باید شناخت، ص 34 - 36. 4. بحارالانوار، ج19، ص 113. 5. همان، ص 313. 6. همان، ج 43، ص 88. 7. همان، 89. 8. وسائل الشیعه، ج 15، ص 11. 9. کشف الغمة، ج 2، ص 27 و 28. 10. اقتباس از مجالس المتقین شهید ثالث، مجلس 36؛ مطابق نقل و یا حین الشریعه، ج 1، ص 142. 11. نهج البلاغه، نامه 45. 12. روزنامه کیهان، شماره 10432. 13. صحیفه نور، ج 20، ص 185. 14. سوره اعراف، آیه 23. 15. مکاتیب الرسول، تألیف مرحوم آیت اللّه احمدى میانجى، ص 178. 16. همان مدرک، و اعلام الورى، ص 79. 17. احقاق الحق، ج 15، ص 273.