۱.
تصویب کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در مجلس شوراى اسلامى، سؤالهاى متعددى را پى برداشت؛ یکى از مهمترین سؤالها، این بود که آیا اعمال شرط براین کنوانسیون مىتواند موانع تصویب کنوانسیون را برطرف کند؟ جواب این سؤال منوط به بررسى موازین فقهى و قوانین جمهورى اسلامى در ابعاد مختلف مىباشد. بااین روش مىتوان به این سؤال جواب داد که آیا اعمال شرط، مخالف ماده 19 کنوانسیون 1969 وین در مورد حقوق معاهدات خواهد بود یا خیر؟ بویژه آن که اعمال شرط بر کنوانسیون مذکور با اعتراض دولتهاى عضو معاهده مواجه شده است. این نوشتار در صدد پاسخ به هر دو سؤال است: بررسى موازین فقهى و قوانین مصوب وبررسى اعمال شرط. فرضیه بحث آن است که موارد تعارض ونه محدودیت کنوانسیون، با مبانى شرعى وقانونى به قدرى است که نمى توان با اعمال شرط آن را برطرف کرد مگر آن که تغییرات عمدهاى در موازین فقهى و قوانین داخلى ایجاد شود؛ کارى که انجام آن، خروج از تفقه در دین است.
۲.
انسان، به لحاظ محدودیتهاى معرفتى خود، قادر نیست کمال خود را در همه جهات تشخیص دهد؛ لذا خداوند متعال، «وحى» را به عنوان ابزار شناخت و معرفت، در اختیار بشر گذارده است.
برخى، وحى را تجربه شخصى بشر پنداشتهاند. این نوشتار در صدد اثبات این نظر است که وحى، منشأ الهى دارد؛ نه این که یک تجربه بشرى باشد. پس در واقع، پیغمبر صلىاللهعلیهوآله تابع وحى است؛ نه این که وحى، تابع پیغمبر صلىاللهعلیهوآله باشد.
۳.
انقلاب اسلامى ایران تنها براى بهبود وضع معاش مردم شکل نگرفت، بلکه فراتر از این، یک ماهیت ارزشى و دینى دارد و از اینرو، اساسىترین وصف انقلاب ایران، اسلامى بودن آن است. در این نوشتار، به راههاى جهانىسازى انقلاب اسلامى ایران براى رسیدن به یک تمدّن اسلامى اشاره خواهیم داشت.
۴.
تعامل یا تعارض تلقى معنوى و پیشرفت صنعتى انسان جدید، یکى از چالشهاى قرنهاى اخیر است. پیچیدگى این مسأله، ناشى از پررمز و راز بودن خود انسان است. تردیدى نیست که با ارتقاى صنعت جهان، معنویت جهانیان رو به افول نهاد. این که چرا علم جدید، چنین ثمرهاى در پى داشت و زیربناى فکرى آنچه بود، باید به طور دقیق بررسى شود. در کتابى که در این نوشتار خلاصه و ارزیابى شده، این فرآیند و برآیند آن مورد کاوش قرار گرفته است.
کتاب ماجراى معنویت در دوران جدید از گالیله تا فروید، فرایند حذف معنویت در جوامع غربى را از دیرباز مورد بررسى قرار داده است. شهریار زمانى در این کتاب، با بیان نظریات بزرگان مغرب زمین، دلیل بىارتباطى غرب امروز با خدا را مرحله به مرحله توضیح مىدهد، و از هر مقطع زمانى بعد از قرن وسطى، در این باره، نتیجهگیرى خاص به عمل مىآورد. روند این بررسى در کلیات، ضربه کیهانى، ضربه فلسفى، ضربه زیستشناسى و ضربه روانشناسى به شرح زیر، خلاصه شده است.