فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۶۴۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، پژوهشی تاریخی و توصیفی تحلیلی در حوزه جامعه شناسی فرهنگ است. وبر در زمره یکی از پایه گذاران جامعه شناسی سه خط مشی تاریخی را برای توجیه قدرت در یک ساختار سیاسی معرفی کرد. او این شیوه های ناب را اقتدار فرهمندانه، اقتدار سنتی و اقتدار عقلانی قانونی نامید. یک سده پس از بیان این نظریه روند تاریخی را، که ذکر می شود، می توان برای این سه شیوه پیشنهاد کرد: فرهمندی باستانی، توارث تاریخی و دولت مدرن. هدف این پژوهش بنیادی نظری که داده های کیفی آن به شیوه اسنادی گردآوری شده اند، پی جویی تغییر مکان نگاهبانی از شیء مقدس/ برگزیده در این تحول درزمانی است. این نوشتار تلاش دارد ویژگی های این گونه اشیا را توصیف و روند تغییر جایگاه پاسداشت آن ها را در طول تاریخ در بافتی جامعه شناختی بررسی کند. برای فهم ماهیت شیء مقدس از تعاریف دورکهیم و اوتو استفاده شده و به یاری دیدگاه کانت درباره زیبایی و والایی کیفیت زیباشناختی ارتباط انسان با این اشیا تبیین شده است. نیایشگاه و کاخ را می توان مکان های پیشامدرن پاسداشت شیء مقدس/ برگزیده و هم بسته با دو شیوه ابتدایی تر اقتدار دانست، اما در دوره مدرن، موزه به منزله مهم ترین بنیاد برای نگاهبانی از اشیای برگزیده جایگزین این مکان ها شده است. موزه اشیا را در فرایندی از برگزیدگی، جداسازی و چارچوب بندی، موزه ای می کند. ممکن است اشیای مذهبی در روند ورود به موزه تقدس زدایی شوند یا اشیا روزمره مقدس سازی شوند. خلاف نیایشگاه، موزه تأثیر همسانی بر همه بازدیدکنندگانش ندارد. تجربه ارتباط با شیء مقدس در موزه امری ا ختیاری ، غیرالزامی، درونی، شخصی و برآمده از پیشینه، سن، دل بستگی و دانش هر بازدیدکننده است.
مطالعه تطبیقی نشانه های تغییر خواهی در نقاشی های کمال الملک و ژاک لویی داوید* ( براساس نظریه میدان پی یر بوردیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پی یر بوردیو جامعه شناس فرانسوی معتقد است، سلیقه ها، قضاوت ها و استعدادهای افراد اموری اجتماعی هستند که در نتیجه فرایند اجتماعی شدن شخص در طول زندگی کسب می شوند. او سلیقه هنرمند را مخلوق ذوق حاکم بر جامعه، یعنی سلیقه طبقه دارای سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و نمادین می داند. این مقاله با هدف بررسی مقایسه ای نشانه های تغییر خواهی در آثار کمال الملک و ژاک لویی داوید، براساس نظرات بوردیو نگارش شده است. هر یک از این دو نقاش در نقاط عطف تاریخ کشور خود به خلق اثر پرداخته اند. در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی – تحلیلی و تاریخی علاوه بر یافتن علت گزینش سبک مخصوص هر یک از این دو نقاش، چرایی وجود یا عدم وجود نشانه های تغییر خواهی در آثار داوید و کمال الملک با استفاده از نظرات بوردیو تبیین شود . یافته های پژوهش نشان می دهد، انتخاب سبک های طبیعت گرا و نئوکلاسیک توسط این دو هنرمند تحت تاثیر نظام آموزشی، سرمایه های فرهنگی و موضع این دو در ارتباط با میدان قدرت صورت گرفته است. در ارتباط با نشانه های تغییر خواهی نیز، با توجه به قرار گرفتن کمال الملک در دسته هنرمندان مستقل میدان تولید نقاشی، نمی توان نشانی از تغییر خواهی را در آثار او دید؛ در حالی که در آثار داوید، به دلیل قرار گیری وی در موضع وابسته به مخالفین طبقه حاکم، نشان تغییر خواهی را می توان مشاهده کرد.
تبیین شکل گیری و علل جنبش های برازبنده، سنباد، اسحاق ترک، استادسیس، المقنع و بابک خرمدین (با تأکید بر نظریه محرومیت نسبی تد رابرت گر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش های اجتماعی بحثی اساسی در نظریه های انقلاب هستند که به واسطه اهمیت نظریه های مختلف کوشیده اند آن ها را توضیح دهند. یکی از مهم ترین این نظریه ها نظریه محرومیت نسبی است. لشکر بنی عباس با شعارهای برابری خواهانه سطح انتظارات ارزشی طبقات اجتماعی را بالا برد، این در حالی بود که سطح توانایی ارزشی مردم تغییر چندانی پیدا نکرد و مردم دچار سرخوردگی و محرومیت نسبی شدند. متغیر های مهمی ازجمله ارزش های اقتصادی، دینی، منزلتی و مشارکتی موجب گسترش حجم این جنبش ها شد. حجم جنبش ها نیز بر کنترل نیروی اجبار توسط حکومت و مخالفان تأثیر گذاشت و سرانجام جنبش ها را رقم زد. مقاله حاضر می کوشد با تمرکز بر نحوه شکل گیری و علل جنبش های برازبنده، سنباد، اسحاق ترک، استادسیس، المقنع و بابک خرمدین و با بهره گیری از روش تحلیل تاریخی و جامعه شناسی و بررسی محتوای آثار تاریخی و جامعه شناسی، در پرتو نظریه محرومیت نسبی، به بررسی شکل گیری و علل این جنبش ها بپردازد.
تحلیل پایگاه اجتماعی نخبگان قدرت سیاسی: مطالعه موردی اعضای هیئت دولت های هفتم تا دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این پژوهش، تحلیل پایگاه اجتماعی نخبگان قدرت سیاسی در دولت هفتم تا دهم است. دستگاه نظری این پژوهش بر تئوری مارکس و بر رویکرد وبری در تحلیل پایگاه اجتماعی استوار است. روش تحقیق، تحلیل تطبیقی-توصیفی با استفاده از داده های اسنادی است. واحد مشاهده در این مطالعه اعضای کابینه دولت های هفتم تا دهم است. تعداد آن ها 168 نفر بوده و از رؤسای جمهور، وزیران، معاونان و رؤسای دفتر رئیس جمهور تشکیل شده است. یافته ها نشان می دهد که95.8 درصد اعضای دولت مرد بوده اند. میانگین سنی اعضای دولت 48 سال بوده است. خاستگاه سکونتی 86.2 درصد اعضای دولت شهری است. تهران با 20.2 درصد، اصفهان با 13.1 درصد و یزد با 11 درصد در کل دولت ها بیشترین سهم از توزیع استانی اعضای دولت را داشته اند. به لحاظ پایگاه اکتسابی، 49.7 درصد اعضای دولت ها دارای تحصیلات دکتری و 29.9 درصد تحصیلات فوق لیسانس داشته اند. داده ها همچنین نشان می دهد اعضای دولت تجربه حضور در سطوح عالیِ مدیریت کشور را در پیشینه شغلی خود داشته اند. بر اساس داده ها، قشر دانشگاهی با 29.8 درصد، نظامی با 25 درصد و روحانی با 18.5 درصد در کابینه حضور داشته اند. .
جنبش تنباکو و پیداییِ «مردم» در عرصه سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
195-217
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسیِ ظهور پدیده ای نو در عرصه سیاست و مناسبات قدرت در ایران است. این پدیده نو همانا ظهورِ نوعی از سیاست ورزی است که بنیادِ مشروعیتِ دعاوی و مطالبات خود را برمبنای «مردم» و خواست و اراده آنان بنا می نهد. با واکاویِ تاریخ تحولات سیاسیِ ایران معاصر براساس آرای ارنستو لاکلائو در باب «امر سیاسی» و «سیاست مبتنی بر مردم» و به روش تحلیل گفتمان، به این نتیجه رسیدیم که به رغم تعدد جنبش ها، شورش ها و مقاومت ها در شهرها و روستاها در برابر حاکمان محلی و قدرت مرکزی، در «جنبش تنباکو» است که ما با نوعِ جدیدی از کردارِ سیاسی مواجه می شویم که خواست ها و مطالبات خود را به نام «مردم» و به نمایندگی از «مردم» طرح می کند.
تکوین مدرنیته سیاسی در ایران (۱۸۹۰-۱۹۰۸ میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
107-133
حوزه های تخصصی:
موضوع این مقاله تکوین مدرنیته سیاسی در ایران است. تحلیل جامعه شناختی مدرنیته سیاسی در ایران به دلیل عدم همخوانی دستاوردهای آن با مدرنیته سیاسی در غرب، مسئله ای چالش برانگیز بوده است. در این مقاله، برای غلبه بر چالش های موجود، مدرنیته سیاسی در ایران به مثابه یکی از صورت های چندگانه ی مدرنیته در جهان و براین اساس همچون یک واقعیت منفرد تاریخی مورد مطالعه قرار گرفته است. مسئله ی اصلی این مطالعه پرسش از چگونگی فرایند شکل گیری مدرنیته سیاسی در ایران در بازه ی زمانی۱۸۹۰-۱۹۰۸م است.چارچوب نظری این مقاله، با نقد نظریه ی مدرنیزاسیون و برپایه مفروضات نظریه ی مدرنیته های چندگانه طراحی شده است و سه سطح و پنج لایه ی تحلیلیِ نظام جهانی، مواجهه استعماری، نظام سیاسی اجتماعی، عاملیت جمعی و عاملیت فردی را دربرمی گیرد. روش تحقیق مورداستفاده در این پژوهش تحلیل تاریخی روایتی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدرنیته سیاسی ایران در این دوران، برآیندی از عناصر متعدد در پنج سطح تحلیلی بوده است. در سطح نظام جهانی رقابت ها و همکاری های میان قدرت های جهانی، در سطح مواجهه استعماری رویارویی با تهدیدات روسیه و انگلیس، در سطح نظام سیاسی اجتماعی بحران های اقتصادی، عدم استقلال و ناکارآمدی دستگاه سیاسی و در دو سطح عاملیت جمعی و فردی چاره اندیشی های عاملان ایرانی برای غلبه بر مشکلات موجود و پاسخ گویی به پرسش از شیوه ی مطلوب اداره ی زندگی همگانی عناصری هستند که در طول زمان به فرایند مدرنیته سیاسی ایرانی شکل داده اند. اثرات متقابل عناصر فوق برهم در طول دوره تاریخی موردنظر پژوهش به شکل گیری اولین پارلمان ایرانی در سال ۱۹۰۶ و تعطیلی موقت آن در سال ۱۹۰۸م انجامیده است.
معماری و سازماندهی فضایی- اجتماعی فرهنگ کورا-ارس در حوزه های شرقی و غربی دریاچه ارومیه (مطالعه موردی: محوطه های یانیک تپه، هفتوان تپه، گوی تپه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
155-197
حوزه های تخصصی:
معماری از شاخصه های فرهنگی- تمدنی است که برای بازشناسی فرهنگ مادی و معنوی جوامع در دوره های مختلف مورد مطالعه قرار می گیرد. در اوایل هزاره سوم پ.م هم زمان با دوره مفرغ قدیم و ورود فرهنگ کورا-ارس به منطقه شمال غرب ایران، معماری با ساختار کلبه ای و مدور ارائه شد که واحدهایی به صورت دایره وار با قطر کمتر از سه متر با پوششی تخت بودند. سپس چنین معماری به صورت راست گوشه و چهار گوش نمود یافته که مشخصه بارز و متداولش، تیرک چوبی و اجاق در مرکز خانه است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل معماری فرهنگ کورا-ارس در حوزه های شرقی و غربی دریاچه ارومیه با تأکید بر معماری محوطه های یانیک، هفتوان و گوی تپه انجام شده است. نخست به فرهنگ کورا-ارس، محوطه های مرتبط و ویژگی های آن ها پرداخته شده، سپس برحسب معماری به بیان سازه ها و عناصر مادی پرداخته شده است، در مرحله ی بعد فضاهای معماری محوطه ها از منظر پلان و مصالح معماری با هم مقایسه شده و در جدول های هر محوطه ثبت شده است. در نتیجه وجوه تشابه و تفاوت در معماری محوطه ها شناسایی شده که می تواند بیانگر ادغام این گروه قومی در جمعیت بومی منطقه در حدود 2400 ق.م و همچنین پیروی از الگوهای مشخص برخاسته از نظم اجتماعی خاص جامعه ای باشد که سازمان و ساختار اجتماعی آن در گذر صدها سال ثابت و ساکن مانده است.
تداوم زندگی کوچ نشینی از دوره پیش از تاریخ تا عصر حاضر در منطقه میان کوه شهرستان اردل؛ بر پایه مدارک باستان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
123-147
حوزه های تخصصی:
بخش میان کوه که در جنوب غرب شهرستان اردل واقع شده است، از بخش های کوهستانی استان چهارمحال و بختیاری است. این بخش طی سه فصل در سال های 1387 تا 1390 مورد بررسی قرارگرفت که طی این بررسی 600 محوطه از دوره پارینه سنگی میانی تا دوره قاجاریه شناسایی شد. بخشی از این منطقه باوجود رشته کوه هفت چشمه و گَره با ارتفاعی بیش از 3500 متر زمستان های سرد و تابستان های معتدل و بخشی با ارتفاعی کم بین 1100 تا 1800 متر در تابستان ها گرم و در زمستان ها سرد است. از این رو منطقه ای بسیار مستعد برای شکل گیری و توسعه جوامع انسانی با معیشت دامداری از دورترین ایام تاکنون بوده است. دامنه های کوه گره و کوه هفت چشمه تا ارتفاع بالای 3000 متر امروزه مورد استفاده کوچ نشینان است، الگویی که در گذشته نیز با توجه به یافته های باستان شناسی به احتمال زیاد وجود داشته است. بیشتر محوطه های شناسایی شده به ویژه در دوره نوسنگی ( 9محوطه) در دره های کوچک و بزرگ و دامنه ارتفاعات قرار گرفته اند و تمامی ویژگی های ریخت شناختی استقرارهای کوچ نشینی امروزی را دارند. عامل پیوند دهنده آن ها هم جواری این محوطه ها با معماری موقتی کوچ نشینان بختیاری است. تمامی محوطه های باستانی دوره استقراری کوتاهی دارند، به این معنا که پس از این دوره یا متروک شده اند یا تنها برای مدت کوتاه دیگری مسکونی بوده اند و حضور آن ها در دامنه های شیب دار با خاک کم عمق نشان از زندگی کوچ نشینی دارد.
تبیین تکوین و تطور حرکت سمکو بر بستر ناکامی جنبش مشروطه خواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات پژوهشی و تاریخی موجود درباره انقلاب مشروطه مشتمل بر حجم عظیمی از منابع تاریخی است که در قالب گفتارهای مختلف تاریخ نگاری، جامعه شناختی و... تولید گشته اند. هر کدام از آثار یادشده کلیت و یا بخشی از کلیت رخداد مشروطه را مورد توجه قرار داده اند. بخش مهمی از گام های عملی مشروطه خواهان در راستای تکوین دولت سازی نوین ایران برداشته شد، اما این پروسه در جریان دوره اول مشروطیت در خلال سال های 1285- 1299ه.ش با ناکامی روبه رو شد. این ناکامی از یک سو به دلیل عدم موفقیت مشروطه خواهان در ایجاد مجلس و قوه مجریه مستقل و از سوی دیگر ناتوانی در کنترل منظومه قدرت، یعنی هسته مرکزی سلطنت و نیروهای پیرامونی ایلات و قبایل بود. عدم موفقیت مشروطه خواهان در ایجاد دولت مدرن بسترساز بازتولید تحرکات منطقه ای ایلات و قبایل در این دوره شد. حرکت سمکو در چنین فضایی ظاهر شد. هرچند حرکت سمکو متأثر از فضای فکری حاکم بر مشروطیت و ضد مشروطیت در این دوره نبود، بلکه در سطح رهبری متکی بر آرمان های سیاسی- قومی و در سطح عملکردی متکی بر دینامیسم قبیله ای بود، اما فضای آنومی سیاسی پس از مشروطه زمینه ساز شکل گیری قدرت مندی حرکت وی در خلال سال های پس از مشروطه بود. در این مقاله نگارندگان ارتباط رخداد مشروطه و پی آیند های آن با حرکت سمکو را مورد وارسی قرار داده اند. نگارندگان در این مقاله مبنای کار خود را براساس دو فرض معین کرده اند. فرض نخست این است که رخداد مشروطه از منظر پروژه دولت- ملت سازی ناتمام و ناقص بود. فرض دیگر این است که حرکت سمکو بر بسترهای این انقلاب ناتمام توانست تطور یابد.
تحلیل باستان شناسی سیر تحول واژگان تاریخ و آرکیولوژی در جوامع آسیای غربی و یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
134-154
حوزه های تخصصی:
زبان همواره به عنوان پدیده ای مهم در حوزه علوم انسانی مطرح بوده و خود بخشی از تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی مانند جامعه شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی، تاریخ و باستان شناسی قرار گرفته است. تحقیقاتی در مورد ریشه شناسی و چگونگی ظهور کلمه «تاریخ» در منابع و متون تاریخی آسیای غربی و یونان انجام گرفته است. از آن جائی که کلمه آرکیولوژی یونانی با کلمه تاریخ شباهت ساختاری دارد، موجب ایجاد فرضیه هایی در این زمینه شده است. برخی ریشه این کلمات را در زبان های سامی و برخی دیگر در زبان های ایرانی و یونانی بیان کرده اند، ولی همه محققین در مورد منشاء اصلی آنها ابراز تردید کرده اند. این تحقیق با تکیه بر بستر تاریخی واژه تاریخ به خصوص در جوامع سومر و عیلام، منشاء این واژه را در شهر اوروک و حوادث اجتماعی- سیاسی آن جستجو کرده و آن را با ارخ یادشده در تورات مطابقت داده است. براساس یافته های تحقیق، نه تنها واژه یادشده بلکه کلیت و شاکله میراث تمدنی سومر و عیلام در جوامع ایرانی از طریق هخامنشیان، در جوامع عرب زبان از طریق اکدها، و در جوامع یونانی از طریق اسکندر و سلوکیان حفاظت شده و تا به امروز دوام آورده است.
تحلیل عملکرد صادقی بیگ افشار در میدان هنر صفوی براساس رابطه دوسویه منش و میدان (نیمه دوم سده دهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیمه دوم سده دهم هجری/شانزدهم میلادی، با روی گردانی شاه تهماسب صفوی از میدان هنر، حمایت درباری از هنر و هنرمندان به حداقل خود رسید و حوادث سیاسیِ پس از مرگ شاه تهماسب نیز بر پیچیده گی اوضاع افزود. شرایط پیش آمده صادقی بیگ افشار، نقاش، شاعر و کتابدار کتابخانه سلطنتی صفویان را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان فرهنگ، استراتژی مناسبی را درپیش گیرد. این استراتژی روی آوردن به منش شخصی و اتّکا به فردیت خویش بود. پژوهش حاضر ضمن توجه به زمینه تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در هنر صفوی نیمه دوم سده دهم/شانزدهم، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصه فرهنگ، انگیزه های احتمالیِ شخصیِ هنرمند، و یا تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ وی تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطه میان عملکرد هنرمند (در اینجا صادقی بیگ) و نیروهای مؤثر در صحنه هنر نیمه دوم سده دهم/شانزدهم است. درنتیجه، عملکرد خاص هنرمند در رابطه با گفتمان حاکم بررسی و بازشناسی شده است . برای تقویت مفاهیم مذکور به عملکرد هنرمندانِ هم عصر صادقی چون آقارضا و علی رضا عباسی نیز مختصراً پرداخته شده است. برای یافتن این رابطه و ترسیم مختصات آن، منابع و اسناد تاریخیِ درجه اول تحلیل و تفسیر شده اند . لذا ماهیت این پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش توصیفی تبیینی، به تحلیل عملکرد ویژه و نمادین صادقی بیگ در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است . رویکرد تحلیلی مورد استفاده در تفسیر متن ها، گزارش ها و عملکردها در این مقاله مبحث جامعه شناسی رابطه گرایانه پی یر بوردیو است . این رویکرد سبب شد تا دریابیم روابط موجود در میدان هنر و فرهنگ صفوی در نیمه دوم سده دهم/ شانزدهم به گونه ای بود که کنشگران حاضر در آن را وادار می کرد تا براساس منش (عادت واره) شخصی شان و میزان سرمایه نمادینی که در اختیار داشتند، دست به انتخاب استراتژی مناسب با مقتضیات میدان بزنند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان سیاست و قدرت نیز تبعیت می کردند.
توسعه حیات شهری اصفهان در دوره شاه سلطان حسین صفوی و تأثیرات سنت وقف بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسترهای مناسب زیست محیطی و طبیعی، تاریخی، ارتباطی، نظامی، تجاری و اقتصادی از عوامل تحول و پویایی شهر اصفهان از گذشته تاکنون بوده است. روی کار آمدن سلسله صفویه با حکومت شاه اسماعیل و بعدها انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان در زمان جانشینان وی ازجمله شاه عباس کبیر (اول) را می توان عصر طلایی شهر اصفهان دانست. شاه عباس کبیر برای رقابت با حکومت عثمانیان به لحاظ نظامی، اقتصادی، مذهبی و به خصوص معماری و شهرسازی در رشد و توسعه اصفهان و آراستن آن به بهترین شکل ممکن کوشید. رشد و توسعه شهر اصفهان در زمان دیگر جانشینان شاه عباس کبیر تا عصر شاه سلطان حسین ادامه داشت. با توجه به اینکه بیشتر محققان و نویسندگان شاه سلطان حسین را مسبب اصلی سقوط سلسله صفویه دانسته اند، درنتیجه در ارتباط با معماری و شهرسازی اصفهان عهد وی نیز مطالعه جامع و منسجمی صورت نگرفته است. هدف نوشتار پیش رو «بررسی توسعه حیات شهری اصفهان در دوره شاه سلطان حسین صفوی و تأثیرات سنت وقف بر آن» است. بدین صورت سعی می شود تا به این پرسش ها پاسخ گفته شود که شهرسازی و معماری در دوران شاه سلطان حسین صفویه چه پیشرفتی داشته است؟ و وقفیات چه تأثیری در ساخت و سازهای شهری در دوره شاه سلطان حسین صفوی داشته اند؟ در نتیجه پژوهش حاضر، که با بهره گیری از روش اسنادی و میدانی انجام شده، مشخص شد که عصر شاه سلطان حسین در زمینه های معماری و شهرسازی عصر پویایی بوده است و در این دوره شهر اصفهان همانند عصر شاه عباس کبیر رشد و توسعه یافت و حتی بناهای شاخص وقفی مانند مدرسه چهارباغ خلق شد که با بهترین نمونه های عصر شاه عباس کبیر برابری می کند.
واکاوی جامعه شناختی نماد دایره در ساختارهای تدفینی عصرآهن مطالعه موردی گورستان های حوزه ی رود مشگین چایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر آهن به دوره ای اطلاق می گردد که در آن تکاپوی مهاجرت در بین اقوام مختلف شدت گرفت. بهترین اثر باستان شناختی از این اقوام مهاجر، ساختارهای تدفینی آنهاست. به گونه ای که این ساختارها در بسیاری از حوزه های باستان شناختی که آنها اشغال نموده اند، دیده می شود. شاخص ترین ویژگی تدفینی این اقوام که در غالب سرزمین های وارد شده به آن قابل مشاهده است، وجود یک ساختار مدور سنگی بر سطح گور است که فضای مرکزی یا محل قرار گرفتن مرده را احاطه نموده است که گاهی بواسطه چیدن یک ردیف قلوه سنگ یا قطعه سنگ ساخته می شده و یا گاهی با ساختاری چند ردیفه از سنگ های کوچک و بزرگ و با نظمی خاص انجام می گرفته است. منطقه ی مورد مطالعه، حوضه یکی از رودخانه های پر آب شهرستان مشگین شهر است که یکی از مهمترین عوامل شکل گیری محوطه های باستانی این بخش از استان اردبیل به شمار می آید. در بررسی های میدانی، گورستان های عصر آهن بسیاری در این حوضه مورد مطالعه قرار گرفت که یکی از ویژگی های بارز آنها، ساختارهای جالب توجه دایره ای شکلی است که فضای داخلی گور و محل قرار گرفتن جایگاه مرده را احاطه نموده است. پژوهش حاضر با پیش زمینه ای مختصر از نحوه پراکنش چنین ساختارهایی در قبور هزاره دوم و اول ق.م، با نگاهی به مطالعات اسطوره شناختی و نمادشناختی، به چرایی و چگونگی وجود ساختارهای مدور در تدفین های باستانی عصر آهن حوزه مشگین چایی پرداخته است. نگاهی جامعه شناختی به این موضوع، نشانگر وجود باورهای خاصی در بین جوامع عصر آهن بوده که اعتقاد به آنها سبب پیدایش و تداوم شیوه های خاصی در تدفین مردگان شده است.
هم سویی با شاهنامه در تجدید حیات هنری و احیا هویت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی (۳۲۹ - ۴۱۶ ھ .ق) نه تنها سند احیای هویت ملی ایرانیان، که رکن مهم دوام بسط و نشر فرهنگ و هنر پربار ساکنان این سرزمین است. فردوسی بزرگ نوشتن این کتاب را تلاشی به منظور زنده کردن دوباره مردم ایران معرفی می کند. مقاله حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که آیا حکیم طوس به تنهایی بر احیای سنت های گذشته این مرز و بوم همت گمارده و یا سایر اقشار نظیر هنرمندان و صنعت گران این سرزمین نیز در احیا سنت ها و فرهنگ پیش از اسلام ایران تلاش داشته اند؟ فرض بر آن است که خالقان هنرها و صنایع نیز در تلاشی هم سو با احیاگر زبان فارسی نسبت به تجدید حیات هنری ایران اهتمام ورزیده اند. در نوشتار حاضر تلاش بر آن است تا با اتکا به شواهد باستان شناسانه مورد استفاده در پژوهش، میزان مشارکت هنرمندان و صنعت گران (به ویژه سفالگران، کاشی کاران و گچ بران) ایران در هم سویی با حکیم طوس به منظور تجدید حیات هنری و احیای سنت های روایی عصر ساسانیان مشخص گردد. بدین منظور، تزیینات نمونه هایی از اشیا سفالین، کاشی ها و گچ بری های قرون میانی اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت. در نتیجه مشخص گردید که با وجود تأکید حاکمان عرب بر ممنوعیت شرح حال شخصیت های اسطوره ای ایران پیش از اسلام، بیشتر مردم ایران در تلاش بوده اند تا به هر نحو ممکن فرهنگ و سنت های گذشته خویش را بر آثار و مصنوعات خویش منعکس نمایند.
سه اپیزود انقلاب فرهنگی: از پیدایی تا نهادینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انقلاب فرهنگی بیشتر به یکی از نتایج ناگزیر انقلاب اسلامی فروکاسته شده و پیامد تحمیل اراده ی حاکمیت بر نظم دانشگاهی دانسته شده است. حال آنکه چیستی این رخداد تنها با درنظرگرفتن شرایطی که آن را امکان پذیر کردند، ارتباطش با جامعه و توصیف فربه ی رخدادهای گوناگون قابل درک است. افزون بر این، مشکل اصلی پژوهش های موجود این است که بر لحظه ی پدیداری انقلاب فرهنگی تمرکز دارند. از این رو، در این مقاله، کوشش شد با تکیه بر تحلیل هم آیند توصیفی عمیق تر ارائه شود، و سپس به این موضوع مهم پرداخته شود، چگونه انقلاب فرهنگی به امری پروبلماتیک در سال های پس از انقلاب بدل شد. با تکیه بر تحلیل تاریخیِ مجموعه عوامل هم آیند، سه اپیزود پیدایی، نهادینگی، و بازگشایی دانشگاه ها شناسایی شدند. افزون بر این، مجموعه ای از رویدادها ردیابی شدند، از قدرت یافتن اسلام گرایان، ضعف دولت، تسخیر سفارت آمریکا، و ناآرامی های مرزی تا پاکسازی های گسترده، انتخابات نخستین مجلس، و بمب گذاری ها (در دفتر حزب جمهوری اسلامی و ساختمان نخست وزیری)، که در مرحله پیدایش اثرگذار بودند. وانگهی مجموعه رخدادهای درهم تنیده ای در متن مقاله گزارش شدند، مانند: ویژگی دانشگاه پساانقلابی، گستره ی انقلاب فرهنگی، و مسئله ی مقام مسئول در حوادث دانشگاه. توضیح همه ی این فرآیندها نشان می دهد چگونه چهره ی تازه ای از اداره ی جامعه در سال های پس از انقلاب ذیل پروبلماتیک فرهنگ ممکن شد. در این مقاله به هم آمیزی مؤلفه های گوناگون این پروبلماتیک یعنی برآمدن عقلانیت دینی، نهادهای متمایز، تکنیک ها و رویه های تازه ای برای اداره جامعه جایگزین شیوه های پیشین و از این مهم تر، توصیفی ژرف از کشمکش های نیروهای گوناگون پرداخته شد
نقد دیدگاه «تضاد دولت و ملت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
260-237
حوزه های تخصصی:
شایع ترین و مهم ترین دیدگاه مربوط به مناسبات مردم و حکومت در تاریخ ایران، دیدگاه مربوط به «تضاد دولت و ملت» است. این دیدگاه از جانب محمدعلی همایون کاتوزیان و برخی افراد دیگر ذکر شده است. در دیدگاه کاتوزیان، چرخه «استبداد، هرج و مرج، استبداد» درمورد مناسبات مردم و حکومت در تاریخ ایران مطرح شده است. دیدگاه «تضاد» با تعریفی که از جایگاه ساختار سیاسی می کند به نقش نظام سیاسی در نحوه تعامل مردم با حکومت در تاریخ ایران اشاره دارد که همواره نشانگر وضعیت «چالش»، «نزاع» و «درگیری» بین آن ها بوده است. این مقاله به دنبال نقد دیدگاه «تضاد» با بهره گیری از رهیافت « جامعه شناسی تاریخی» است. مدعا این است که دیدگاه «تضاد» نمی تواند جوهره مناسبات مردم و حکومت در طول تاریخ ایران را تبیین کند. روش مقاله کیفی و به صورت توصیفی تفسیری است. یافته ها حکایت از این دارد که با بهره گیری از رهیافت جامعه شناسی تاریخی می توان در تعمیم دیدگاه تضاد بر کل تاریخ ایران و جوهره آن تردید کرد، چراکه بستر تاریخی و اجتماعی جامعه ایران دیده نشده، لذا مکانیسم های تعامل و نحوه زیست اجتماعی ایرانیان نیز فهم نشده است. با روش جامعه شناسی تاریخی می توان بر تکثر قواعد، تنوع تاریخ و به خصوص فضاها و موقعیت های متکثر غیرتضادی در مناسبات دولت و ملت در طول تاریخ ایران تأکید داشت. .
پوشاک و نقش آن در انعکاس تمایزات اجتماعی عصر قاجار براساس نظریه تمایز بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
146-115
حوزه های تخصصی:
پوشاک اگرچه همیشه ضرورتی حیاتی و انکارناپذیر برای بشر بوده، اما کارکردهای دیگری نیز در زندگی او داشته است. در دوره قاجار پوشاک علاوه براین که نیاز مبرم و اساسی زندگی هر ایرانی بود، اما ازسوی دیگر وسیله ای برای نشان دادن تخصص و تمایز طبقاتی نیز بوده است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با کاربست نظریه «تمایز اجتماعی» پیر بوردیو به این سؤال پاسخ داده می شود: آیا پوشاک در میان ایرانیان عصر قاجار صرفاً کالایی برای رفع نیازهای اساسی زندگی همچون حفاظت در مقابل سرما و گرما یا جلوگیری از برهنه ماندن بوده است یا این که علاوه براین، کارکردهای دیگری همچون نشان دادن تمایز اجتماعی نیز داشته است؟ فرضیه پژوهش این است که لباس علاوه براین که وسیله ای برای رفع نیازهای اساسی زندگی بوده است، اما ازدیگرسو ابزار مناسبی برای نشان دادن تفاخر و تشخّص اشرافی و درنتیجه انعکاس تمایزات اجتماعی میان طبقات بالا و پایین جامعه بوده است. یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه طبقات فرودست در ایران عصر قاجار بیشتر براساس طبع ضرورت پسند خود به لباس به چشم کالایی برای رفع نیازهای اساسی زندگی همچون حفاظت در مقابل سرما، گرما و جلوگیری از برهنگی می نگریستند یا براساس شغل و حرفه خود به دنبال لباس ارزان و بادوام بودند، به همین خاطر آنان نمی توانستند توجه چندانی به رویکرد هنری و زیباشناختی لباس داشته باشند، اما طبقات فرادست که نیازهای اولیه شان برآورده شده بود، در مقابل با به خرج دادن سلیقه ای هنری و زیباپسند، توجه خود را بیشتر معطوف به گران قیمت بودن، زیبایی و استفاده از تجملات در لباس های خود کردند تا از این طریق تشخّص و تمایز اجتماعی خود نسبت به طبقات فرودست را نشان دهند.
تحلیل نظم اجتماعی در دوره صفوی با تکیه بر نظریه حکومت طبیعی شکننده نورث و همکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره صفویه نقطه عزیمت ایرانیان برای بنیان نهادنِ دولتِ جدید شمرده شده که در آن نخستین حکومتِ مستقلِ ایرانی پس از اسلام تشکیل شد. اگرچه حکومت صفوی به طور نسبی از توانایی ایجاد نظم و کنترل خشونت و رسیدن به درجاتی از رشد و بالندگی برخوردار بود، اما دیری نپایید که نظم و انسجام اجتماعی با بحران ها و چالش های عمیقی روبه رو شد و درنهایت رو به فروپاشی گذارد. این پژوهش می کوشد تا علل و زمینه های این امر را با استناد به شواهد و دلایل احصا شده از متون و منابع تاریخی، با روش تحلیلی و مقایسه ای و با توجه به الگوی حکومت طبیعی نورث و همکارانش واکاوی کند. یافته های پژوهش حاکی است ویژگی های حکومت صفوی در چهار مضمونِ «ناکامی در ائتلاف سازی پایدار»، «شکست در ایجاد تعادل میان نیروهای اجتماعی»، «ساخت شخصی، غیررسمی و یک جانبه قدرت سیاسی» و «اقتصاد سیاسی انحصاری و نقض حقوق مالکیت» با شاخص های اصلی حکومت طبیعی شکننده نورث و همکاران هم خوانی دارد.
واکاوی قدرت اقتصادی در دوران قاجار از دیدگاه منابع قدرت اجتماعی مایکل مان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی قدرت اقتصادی در دوران قاجار در چارچوب رویکرد قدرت اجتماعی چهارگانه مایکل مان است. مایکل مان چهار منبع قدرت را از یکدیگر متمایز می کند: سیاسی، ایدئولوژیک، نظامی و اقتصادی. نوع پژوهش کیفی و روش آن کتابخانه ای است. این روش با استفاده از شیوه تحلیلی مایکل مان و سنجش منابع قدرت اجتماعی با چهار شاخص قدرت انجام گرفته است. فرض اصلی پژوهش این است که منابع قدرت در عصر قاجار نیز چهارگانه است. قدرت اقتصادی یکی از مهم ترین منابع قدرت در عصر قاجار است. منابع چهارگانه قدرت و به تبع آن عاملیت اجتماعی این منابع قدرت، یعنی دربار، روحانیون، رؤسای ایلات و عشایر و تجار در ارتباط نزدیک و مستمر با یکدیگر قرار داشتند. یافته های پژوهش نشان داد، نمایندگان اجتماعی قدرت اقتصادی، تجار، تلاش داشتند، استقلال خود را در تعامل و تقابل با نمایندگان دیگر منابع قدرت اجتماعی مانند دربار، روحانیون و سران ایلات و عشایر حفظ کنند. این گونه درگیری ها به هم پوشانی عاملان اجتماعی دو منبع قدرت اقتصادی و ایدئولوژیک، تجار و روحانیون، منجر شد. انقلاب مشروطه و جنبش تنباکو نتیجه نهایی هم پوشانی و به دنبال آن همکاری عاملیت اجتماعی این دو منبع قدرت اقتصادی و ایدئولوژیک در تقابل با قدرت سیاسی بود.
راهبردهای توسعه فرهنگی در ایران: مطالعه موردی دوره پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه به عنوان یک ایده از دورانی به زبان فارسی راه یافت که فرهیختگان ایرانی به موضوع عقب ماندگی ایران پس از رابطه با جوامع اروپایی پی بردند و تعداد محدودی از نخبگان هیئت حاکمه، به فکر تغییر وضع موجود افتادند. هدف این افراد رسیدن به مرحله ای بود که دولت های پیشرفته غربی در آن قرار داشتند، بدین منظور در عصر قاجار با توجه به عقب ماندگی اقتصادی و عدم پیدایش گروه های نوساز نیرومند، نخبگان حاکم راه اصلاحات از بالا را در پیش گرفتند، موضوعی که بعدها در دوره پهلوی نیز ادامه یافت. مقاله حاضر پژوهشی است پیرامون راهبردهایی که درزمینه توسعه فرهنگی در دوره پهلوی اول از سوی هیئت حاکمه و نخبگان حاکم برای رسیدن به توسعه فرهنگی در پیش گرفته شد. رویﮑ ﺮد ﭘ ﮋوﻫشی کار، عبارت از توصیف نظری و روش تحقیق انتخاب شده، ناظر بر روش ﺑﺮرﺳﯽ تاریخی و شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای است. در این پژوهش از نظریه عقلانیت وبر به عنوان چارچوب نظری بهره برده ایم و حاصل بررسی، حکایت از این نکته دارد که راهبردهای توسعه فرهنگی در دوره رضاشاه ناظر بر توسعه عقلانیت ابزاری بوده و پیامدهای آن را در سه مورد می توان خلاصه کرد: 1) استبداد و اقتدارگرایی (2) ناسیونالیسم سرکوبگرا و 3) سکولاریسم ستیزه گر.