دین سلوک معنوی خود آدمی است. تجربه دینی هسته درونی دین است که آموزههای اعتقادی و اخلاقی و نیز اعمال و شعائر در لایههای بعدی آن قرار دارند. با وقوع تحولات اجتماعی، آموزهها و اعمال یادشده با آن دغدغههای درونی ناهماهنگ میشود و بحران رخ مینماید.
به نظر آقاى شبسترى طرح مسئله رابطه ایمان و سیاست باید بدینشکل باشد که ما انسانها که سیاست هم مىورزیم، چگونه مىتوانیم ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام دهیم، نه بر عکس، که حالت عکس آن به مسیحیت برمىگردد. بر این اساس، در تغییر به نظام مردمسالارى، بدعتى وجود ندارد و چیزى به نام مردمسالارى دینى وجود ندارد.
نویسنده، نخست، به نقل از هیلر، دینشناس آلمانى، تعریفى مختصر از دین ارائه مىکند. سپس، نظر یک دین شناس دیگر را، که به پنج گونه دین و دیندارى در طول تاریخ اشاره دارد، شرح مىدهد.
نویسنده در این مقاله ادعا کرده است که نبود روىکردى عقلانى به دین، از یک سو، و ارائهى تعاریف نادرست و تحریفشده از مردمسالارى، از سوى دیگر، سبب شده تا برداشتى روشن و دقیق از مقولهى مردمسالارى وجود نداشته باشد. از این رو، ایشان با برشمردن ارزشهاى مردمسالارى و مقایسهى آن با ارزشهاى دینى، درصدد ارائهى روىکردى عقلانى به دین است.
مقالهى حاضر، متن سخنرانى آقاى مجتهد شبسترى است که در بزرگداشت مرحوم دکتر یداللَّه سحابى در مسجد دانشگاه تهران ایراد شده است، آقاى شبسترى، در این سخنرانى، به بررسى انحاى اساسى آزادى و اهمیت آن در حیات انسان امروزین و نیز، نسبت آزادى تفکر با ادیان وحیانى پرداخته است.
مقاله حاضر که متن تلخیص شده سخنرانى آقاى شبسترى در کنگره دینپژوهان کشور است، ضمن تذکر اهمیت و محوریت «ایمان» در تفکر دینى، نسبت آن را با مقوله تاریخ دین و دینشناسى تاریخى بازمىکاود . به نظر آقاى شبسترى، میان ایمان و دینشناسى تاریخى رابطه برقرار است و براى تعیین معناى ایمان، حتما نیازمند دینشناسى تاریخى هستیم .
نویسنده محترم آزادى را مقوم دموکراسى مىداند. آزادى، تکثر، حق حیات مخالفان و قرائتهاى مختلف، از ارکان مردمسالارى دینى به شمار مىروند. پسوند «دینى» براى مردمسالارى چیزى بیش از توصیف واقعیت نیست و بار ارزشى ندارد و دین نمىتواند ارزشهاى خودش را بر مردمسالارى تحمیل کند؛ بلکه باید در ارزشهاى خودش تجدید نظر نماید.
ایمان مسیحى، ایمان به تاریخ قدسى است و مدرنیته، وضعیت دور شدن از این تاریخ قدسى و روى آوردن به تاریخ عرفى و بر هم خوردن آرامش گذشته و پیدا شدن تعارض میان درون و بیرون انسان مؤمن است. براى رفع این تعارض سه راه حل در جهان مسیحیت پیشنهاد شده است که یکى بر بازسازى وحى تکیه دارد؛ دومى به اسطورهزدایى مىپردازد و تقلیلگراست و سومى بر تجربههاى دینى استوار است و مىخواهد تجربههاى دینى موجود در سنت را بازسازى کند. وضع در جهان اسلام با جهان مسیحیت تفاوت دارد و نمىتوان وضعیت این دو جهان را یکسان دانست.
آقاى مجتهد شبسترى در این گفتوگو جریانات فکرى در آستانه و پیش از انقلاب را مورد بررسى قرار مىدهد و ضمن اشاره به چهار جریان فکرى، جریان فکرى غالب عالمان را مورد ارزیابى و انتقاد قرار مىدهد و ادعا مىکند که از طریق مراجعه به کتاب و سنت و منابع دینى نمىتوان به اندیشه سیاسى رسید.
هرمنوتیک، ابتدا دانش «فهمیدن متون» بود؛ ولى بهتدریج به دانش «فهمیدن زندگى» و دانش «فهمیدن وجود» و «شالودهشکنى» مبدل شد. دو نظریه درباره «معنا» وجود دارد که در یکى، هدف، رسیدن یا نزدیک شدن به معناى مراد مؤلف است و در دیگرى، روى هم افتادن افق معنایى خواننده با افق معنایى مؤلف است. مسلمانان نیز باید بر مبناى یک هرمنوتیک فلسفى به قرائت متون دینى خود بپردازند؛ کارى که هنوز انجام نگرفته است.
آقاى شبسترى بر آن است که براى فهم ایمان باید به دو منبع متون دینى و تجربههاى مسلمانان مراجعه کرد. ما به اصل وحى دسترسى نداریم و تنها حکایت مکتوب آن در دست ماست. ایمان پاسخى است که به خطاب خداوند مىدهیم و این خطاب را از لابلاى سنت اسلامى که مشتمل بر متون دینى و تجربههاى مسلمانان است، کشف مىکنیم.
متن زیر تلخیص دقیقى از گفتوگوى روزنامه ایران با آقاى شبسترى درباره کتاب جدیدالانتشارش با نام نقدى بر قرائت رسمى از دین مىباشد. منظور ایشان از قرائت رسمى، قرائت فقهى - حکومتى است که در حوزه حکومت و سیاست با زبان تکلیف سخن مىگوید. در عصر مدرنیته، به دلیل وجود گزینههاى مختلف سیاسى و اجتماعى، باید از «حقِ» انتخاب سخن گفت، نه از تکلیف. تنها پیام سیاسى و اجتماعى دین اسلام این است که عدالت باید تحقق پیدا کند. احکام معاملات و سیاسات در قرآن و سنت، تاریخمند بوده و تنها مصالح موقت آن عصر یا محیط را تأمین مىکرده است. مقتضاى مسلمان زیستن ما در عصر حاضر این است که حقوق بشر را بپذیریم و آن را اساس سازماندهى اجتماعى خود قرار دهیم.
اصلاحات دینى و اصلاحات سیاسى و اجتماعى در جامعه ما دچار خلأ نظرى است؛ زیرا اصلاحات دینى نیازمند تبیین نظریهاى در باب روش قرائت متون دینى است و اصلاحات اجتماعى نیازمند یک فلسفه اجتماعى و سیاسى است. متأسفانه در جامعه ما، در اصلاحات دینى و سیاسى، هنوز هیچ سخن و نظریه روشنى در باب روش قرائت متون دینى و فلسفه اجتماعى مدون نشده است. در دنیاى امروز، پیامهاى دینى را (در حوزه دین یا در اصلاحات دینى) نمىتوان صرفاً با آتوریته و صدور یک فتواى تعبدى به مخاطبان ارائه داد. اصلاحات بدون «عقلانیت» ممکن نیست. البته این عقلانیت با عقلانیت خودبنیاد متفاوت است.