در بسیاری از تعامل های سازمانی کارمند و سازمان درک متفاوتی از تعهدات هر یک از طرفین و چگونگی انجام تعهدات خود دارند.واگرایی این ادراکات می تواند موجب سوءتفاهم، تضاد و حتی با نقض قرارداد همراه شود . هدف اصلی پژوهش حاضر "ارائه چارچوبی برای پایدارسازی رابطه کارمند و سازمان، موردمطالعه: اسنپ" است . این پژوهش ازنظر هدف کاربردی-توسعه ای و از لحاظ رویکرد آمیخته و از لحاظ روش گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری مورداستفاده در این پژوهش مدیران و کارشناسان اسنپ در سطوح میانی و ارشد و حجم نمونه 15 نفر از خبرگان سازمانی شرکت اسنپ بودند.برای انتخاب این افراد از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. در این پژوهش برای شناسایی معیارها و کشف روابط میان آن ها، پس از مطالعه ادبیات و انجام مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با حجم نمونه، از روش مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک استفاده شد. یافته های پژوهش مبین استخراج شش مؤلفه "مشخصه های کارکنان،مشخصه های فرهنگی،عوامل ساختاری،الگوی حکمرانی،عقلانیت سیاست گذاری و زمینه محیطی در یک گراف ساختاری تفسیری چهار سطحی بود. زمینه های محیطی و عقلانیت سیاست گذاری به عنوان اثرگذارترین مؤلفه ها و مشخصه های کارکنان به عنوان اثرپذیرترین مؤلفه در پایدارسازی رابطه میان کارمند و سازمان شناسایی شدند.