این مقاله متکفلِ معرفی و نقادیِ شش خطای رایج روش شناختی در مقامِ فهمِ تاریخِ اندیشه ی سیاسی و مطالعه ی تاریخیِ آن ها است. از این مجموعه، دو اسطوره ی «تقلیلِ پدیده های فکری سیاسی به بازنمودها و ساختارهای زبانی» و «تحلیل پدیده های فکری سیاسی بر اساسِ شباهت خانوادگی و بازی های زبانی» به ترتیب، حاصلِ کاربستِ ناروشمندِ آرای متقدم و متأخر ویتگنشتاین اند، کاربستی نسنجیده بر اساسِ تعمیم ناروای آرای متقدم و متأخر او از حوزه ی مباحث ناظر بر مسائل متافیزیکی به حوزه ی مباحثِ تجربی و نظری مربوط به علوم انسانی و اجتماعی. چهار اسطوره ی دیگر، در واقع، حالاتی گوناگون از «اسطوره ی دکترین اندیشی» اند که اسکینر آن را در آثار خود معرفی و نقد کرده است. این چهار اسطوره به ترتیب در ذیل این عناوین بررسی و سنجیده خواهند شد: «اسطوره ی زمان پریشی،» «اسطوره ی شیء انگاری،» «اسطوره ی سازگاری درونی،» و «اسطوره ی فراپیش افکنی.» این مقاله علاوه بر سنجش و بررسی این شش اسطوره ی مغالَطی، شامل یک پیش گفتار و یک پی گفتار است. در پیش گفتار، پاره ای مقدماتِ نظری و روش شناختی تمهید می شوند. دو بخشِ نخستِ مقاله دربرگیرنده ی صورت بندیِ منطقیِ دو اسطوره ی پیش گفته ی ویتگنشتاینی است. بر اساسِ خوانشی هم دلانه از رویکرد تاریخ شناختیِ اسکینر، بخش سوم مقاله به معرفی کلان اسطوره ی دکترین اندیشی و چهار اسطوره ای که از آن مشتق و متشعّب می شوند، اختصاص دارد. هریک از این چهار اسطوره در یکی از فصل های چهارگانه ی بخش سوم مقاله معرفی و نقد می شود. در پی گفتاری که در «ارزیابی و افق گشایی» پایانی، چگونگی نسبت آرای اسکینر با دو اسطوره ی ویتگنشتاینی بررسی خواهد شد و مسیر پی گیری و تکمیل مطالعه ی حاضر نشان داده می شود.