یکی از وظایف اصلی جغرافیدانان سیاسی شناسایی و تحلیل پدیده های جغرافیایی است که سازمان سیاسی را تحت تاثیر قرار می-دهند. یکی از مهم ترین این پدیده ها نیروهای مرکزگریز و مرکزگرا در درون کشورها می باشند. این نیروها که به اشکال مختلفی در درون کشورها وجود دارند؛ بارها باعث تجزیه و فروپاشی کشورها یا ادغام و وحدت سیاسی واحدها سیاسی شده اند. در غرب ایران، استان کرمانشاه با توجه به نقش و موقعیت خود، می تواند نقش اساسی در این زمینه ایفا نماید؛ چرا که تقویت فعالیت های مرکزگرا یا مرکزگریز در آن می تواند در غرب ایران و حتی استان های مجاور آن تاثیر فراوانی بر جای بگذارد. لذا، تحلیل پراکنش این نوع نیروها در این استان، مسأله پژوهشی پیشروی این تحقیق است. برای انجام این تحقیق از روش کتابخانه ای جهت گردآوری داده ها استفاده شده است. در خصوص تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا بر اساس یک چارچوب مفهومی مرکب از دیدگاه های ریچارد هارتشورن و ژان گاتمن نیروهای مرکزگرا و مرگزگریز مورد شناسایی قرار گرفته اند، و در نهایت با روش کیفی (توصیفی- تحلیلی و هرمنوتیکی) پراکنش و شدت آنها مورد نجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در کنار نیروهای مرکزگرای موجود در استان کرمانشاه، عوامل قومی- زبانی، مذهب و نمادهای قومی در سطح تئوریکی زمینه فعالیت نیروهای مرکزگریز در این استان را فراهم آورده اند و عواملی از قبیل اندیشه سیاسی و سازمان سیاسی- نظامی باعث شکل گیری نیروهای مرکزگریز به شکل عملی در بخش هایی از این استان شده است. به طور کلی، پراکنش نیروهای مرکزگرا و مرکزگریز در سطح استان به سه شکل : ناحیه غرب استان با مرکزگریزی نسبتا بالا، ناحیه مرکزی و جنوبی با مرکزگریزی متوسط و ناحیه شرق با مرکزگریزی نسبتا کم مشاهده می شود.