انقلاب اسلامی ایران بر اساس نظریه اقتدار وبر مورد تحلیل های مختلفی توسط اندیشمندان ایرانی واقع شده است. به طور کلی می توان این تحلیل ها را به دو دسته تحلیل های انطباقی یا تسلیم پذیر و انطباقی انتقادی تقسیم کرد. منظور از تحلیل های انطباقی تحلیل های است که سعی در انطباق کامل نظریه وبر همراه با نظام ارزشی وی بر جامعه ایرانی هستند. منظور از انطباقی انتقادی، تحلیل های است که نظریه اقتدار وبر را پذیرفته اند ولی سعی دارند با ارزش های ایران اسلامی آن را هماهنگ سازند. اما به تحلیل های متأثر از وبر در ایران نقدهای جدی وارد است که برخی از آنها عبارت از: ۱- تناقض با اصل نظریه اقتدار وبر ۲- عدم فهم صحیح نظریه اقتدار وبر ۳- نگاه ایدئولوژیک و ارزشی به تحلیل جامعه شناسی سیاسی و خلط آن با مباحث فلسفه سیاسی ۴- عدم نگاه جامع به خصوصیات رهبری انقلاب و عدم فهم صحیح نهاد مرجعیت در شیعه، می باشد. البته باید متذکر شد که برخی از انتقادهای وارد شده بر تحلیل های مبتنی بر نظریه اقتدار وبر در مورد انقلاب اسلامی ایران صحیح نمی باشد. بعضی از این انتقادها از قبیل نقدهای فقهی فلسفی می باشد که در این مقاله به آن پرداخته ایم.