سیطره نظریه تحول انواع داروین بر زیست شناسی و پیامدهای مهم آن بر علم جدید بر کسی پوشیده نیست، هر چند بحث از مبانی الهیاتی نظریه تحول انواع داروین بارها مورد بحث متکلمین اسلامی قرار گرفته است و در نهایت بسیاری از متکلمین به تعارض مبانی الهیاتی رای داده اند، اما به ابعاد فلسفی این نظریه پرداخته نشده است، لذا لزوم نگریستن به این نظریه از موضعی فلسفی احساس می شود. این مقاله می کوشد در نگاهی جدید امکان تطبیق مبانی هستی شناختی این نظریه با مبانی هستی شناختی حکمت متعالیه رامورد بررسی قرار دهد. اینگونه به نظر می آید که میان این دو نظریه قرابت هایی وجود داشته باشد به گونه ای که با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه به خصوص اصل حرکت جوهری اشتدادی بتوان تبیینی دقیق تر از نظریه تحول انواع ارائه داد که آن چالش ها و تعارضاتی که در این نظریه وجود داشت؛ با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه دیگر آن چالش ها و تعارضات وجود نداشته باشد؛ چرا که تکامل زیستی، به معنای تغیرات تدریجی درون مولکولی می باشد، و اگر این مولکول بخواهد تغییرات عرضی پیدا بکند، حتما باید در درونش تحول ایجاد شود؛ فرضیه نگارنده آن است که میان نظریه تحول انواع و مبانی حکمت متعالیه قرابت هایی وجود دارد که با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری اشتدادی می توان تبیین مناسبتری برای نظریه تحول انواع داروین فراهم نمود.