چین فرصت های اقتصادی وسیاسی خود را با رویکردی چند بعدی در منطقه خاورمیانه به عنوان یکی از کانون های قدرت و ثروت پیگیری می کند. یکی از حوزه هایی که پکن در سیاست خاورمیانه ای خود در دستور کار قرار داده است، حضور موثر به عنوان میانجی گر در حل منازعات منطقه خاورمیانه است. حضور موثر چین در بحران های خاورمیانه موازنه جدیدی از قدرت را در مقابل مداخلات کشورهای غربی در مناسبات منطقه ای شکل داده است و فرصت هایی را برای کشورهای منطقه از جمله ایران ایجاد کرده است. این پژوهش قصد دارد رفتار میانجی گری چین را بر اساس نظریه "احتمال پذیری" جاکوب برکوویچ مورد تحلیل قرار دهد و این پرسش را مطرح می کند که احتمال موفقیت میانجی گری چین در حل منازعات خاورمیانه بویژه بحران سوریه چه میزان بوده است و چه اهدافی را پیگیری می کند؟ در جهت پاسخ به این پرسش، شاخص های میانجی گری چین بر اساس متغییر "استراتژی دستوری" نظریه برکوویچ مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که باتوجه به شاخص های چین بر اساس استراتژی دستوری و شاخص کلیدی" اعتماد"، این کشور می تواند به عنوان یک میانجی گر موفق و فعال در حل منازعات خاورمیانه ایفای نقش کند. پکن دارای شاخص های بی بدیلی در حل منازعات خاورمیانه از جمله بحران سوریه بوده است که در این راستا این مقاله سعی دارد نحوه میانجی گری این کشور در بحران سوریه را مورد واکاری قرار دهد. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.