مقدمه: افسردگی پس از زایمان به عنوان یکی از اختلالات خلقی زنان را مبتلا می کند و در بیش از نیمی از موارد شناسایی و درمان نمی شود و تبعات آن متوجه زندگی زناشویی و الگوی رشدی فرزندان می شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش واسطه گری راهبردهای مقابله ای در رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده و افسردگی پس از زایمان بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع پژوهش های همبستگی بود که در آن از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری شامل 200 نفر از کلیه زنانی که شش ماه بود صاحب فرزند شده بودند که به صورت در دسترس از مرکز بهداشت شهر تهران انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه های راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (WOCQ) افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (EPDS) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) گردآوری شد. داده ها به کمک نرم افزار آماری Spss و Amos تحلیل شدند. یافته ها: میانجی گری نسبی راهبردهای مقابله ای با داده های جمع آوری شده تأیید شد و راهبردهای مقابله ای مسئله محور و هیجان محور 32% از پراکندگی نمرات افسردگی زنان را تبیین نموده و همچنین اثر غیرمستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده بر افسردگی پس از زایمان از طریق راهبردهای مقابله ای مسئله محور و هیجان محور به ترتیب 13/0- و 06/0- به دست آمد. مدل مفروض میانجی گری نسبی راهبردهای مقابله ای هیجان محور و مسئله محور در رابطه بین حمایت اجتماعی ادراک شده با افسردگی با داده ها برازش مطلوبی داشت نتایج نشان می دهد که حلقه مفهومی راهبردهای مقابله ای هیجان محور و مسئله محور در پیوند دوایر مفهومی حمایت اجتماعی ادراک شده با افسردگی از نقش قابل ملاحظه ای برخوردار است.