آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۱

چکیده

نظریه های علمی و از جمله نظریه های روان شناسی مبتنی بر پیش فرض های نظری ویژه ای می باشند که تاثیر قابل ملاحظه ای در بدنه اصلی نظریه ها به جای می گذارند و تفاوت این نظریات تا حدودی منعکس کننده پیش فرض های زیربنایی متفاوت آنها می باشد. به نظر می رسد با تغییر مفروضات پایه و جایگزینی آن ها با مفروضات متافیزیکیِ فرهنگی به منزله مبانی نوین، شاهد تغییر پارادایمی در نظریه های علمی موجود باشیم؛ پژوهش حاضر با هدف قرار دادن این امر، در صدد تعیین پیش فرض های انسان شناسی، روان شناسی و روش شناسی آسیب شناسی روانی و روان درمانی از دیدگاه مولانا می باشد تا چشم انداز تازه ای در این قلمرو ها ترسیم نماید. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی و توصیفی - تحلیلی از نوع تحلیل محتواست. در این پژوهش نشان داده شد که مولانا انسان را موجودی آزاد و مختار می داند که می تواند در سرتاسر زندگی تغییر نماید. او معتقد است زبان به عنوان امری بین الاذهانی، تعیین کننده اصلی رفتار به شمار می آید. مولانا به گرایش اصیل آدمی به رشد و کمال اشاره داشته و مسیر رشد را طریق رسیدن به سلامت و نشاط حقیقی می داند. در نگاه او انسان ها عموماً در وضعیت آسیب قرار دارند؛ اغلب وجود اصیل و واقعی خویش را به اشتباه با تعلقات بدنی و گرایش های نفسانی شده یکی گرفته و با برساختن خویشتن کاذب و فرو غلتیدن در دام خیالات، دچار غم و پریشانی می شوند. فربه کردن این خویشتن کاذب، فرد را در معرض آسیب قرار می دهد و بیمار می سازد. فرایند رهایی از آسیب، فرایند از دست دادن و از میان برداشتن این خویشتن و دست یازیدن به"بی خودی" است که مستلزم مواجهه ای سهمناک و تن دادن به سلوکی سرسخت می باشد و با تنش و درد همراه است تا در نهایت فرد به رهایی دست یابد. در دیدگاه مولانا اساساً ذهن آدمی از زبان او جدا نیست؛ زبان، به ویژه قالب داستان، نقش برجسته ای در ساخت دهی به معنا، شناخت و رفتار آدمی دارد و از اینرو خاستگاه آسیب و درمان به شمار می آید. زبان است که فرد را بیمار می سازد و هم اوست که درمان می کند. زبان کاوی و تحلیل داستان هایی که برساخته های زبانی محسوب می شوند، راه و روش مناسبی برای بررسی وضعیت های انسانی و از جمله وضعیت آسیب های روانی و ابزار و شیوه مناسبی برای چاره سازی و درمان می باشند.

تبلیغات