امروزه انتخاب های مصرفی برای مدیریت بدن بویژه در بین زنان ، دلالت های نمادین متنوعی یافته وعرصه ای برای ابراز هویت و معناسازی اجتماعی گردیده است. هم دربافت های کلان شهری که رکن آن گمنامی و روابط زودگذر است، «بدن» از مهم ترین حامل های هویت است، و هم در بافت های اجتماعی که در آنها پیوندها و انتساب های خانوادگی اهمیت ویژه دارند. چنانکه در جامعه ایران بخش مهمی از مصارف تظاهری در چارچوب مناسبات خانوادگی و خویشاوندی ظهور پیدا می کند. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد زنان متأهل ایرانی ساکن یک کلان شهر، در مواجهه با نقش و هویت همسری خود، از خلال مصارف تظاهری مدیریت بدن چه چیز را تجربه ی می کنند، و چه معانی ای را بر می سازند و مبادله می کنند. پژوهش با رویکرد کیفی انجام شده که طی آن ۳۸ مصاحبه عمیق با زنان ساکن مشهد در سال های ۹۴ و ۹۵ صورت گرفته است. متن مکتوب مصاحبه ها به روش تحلیل تماتیک تحلیل شده است. در نهایت سه معنای اساسی در مصرف تظاهری زنان در نقش همسری حاصل شده است: تسری منزلت ، کالانَمایی عشق، خود ابرازی مناسکی. به مدد مصرف تظاهری، منزلت بین زنان و همسران و حتی خانواده همسران شان و نیز سایر خویشاوندان تسری می یابد. مصرف تظاهری همچنین محمل نمایش مطلوبیت و محبوبیت زن در نقش خانوادگی خود است. مناسک و روابط ازدواجی نیز فرصتی مهم است که زنان همزمان خودابرازی و الزام را در قالب مصرف تظاهری در چارچوب امکان های آن تجربه می کنند. یافته های این پژوهش دلالت های تازه ای درباره ی تعامل بستر اقتصادی-اجتماعی ایرانی معاصر و معانی رفتارهای مصرفی