اندیشة اجتماعی ابن خلدون پس از بازیابی در قرن نوزدهم همواره موضوع بحث و اختلاف نظر محققان و مفسران غربی و غیرغربی بوده است؛ هم از این حیث که آیا می توان او را بنیان گذار جامعه شناسی دانست و هم از این جنبه که چگونه می توان با استفاده از نظریات وی، مکتبی غیرغربی در جامعه شناسی تأسیس کرد. به موازات مباحث فوق، تلاش هایی برای کاربست مفهوم عصبیت در خصوص پدیده های معاصر صورت گرفته که برخی از آن ها نیز در قالب تلفیق آراء وی با نظریات معاصر بوده است. پژوهش حاضر ابتدا با رویکردی فرانظری و با تأکید بر ویژگی های پارادایمی و ابعاد معرفت شناختی، به مطالعه شماری از تفاسیر، کاربست ها و تلفیق های نظری می پردازد که بر مبنای نظریه عصبیت ابن خلدون صورت گرفته اند تا محدودیت ها، ظرفیت ها و حوزه های پژوهشی مرتبط با این مفهوم را آشکار سازد. در انتها، پیشنهادهایی برای چگونگی کاربست این مفهوم در پدیده های سیاسی-اجتماعی معاصر و تلفیق آن با نظریات جدید ارائه می شود.