آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

مقالة حاضر تلاشی است که ضمن تلقی «برج افسانه ای بابل» به عنوان نماد خشونت و سلطه طلبی معماران آن (سامی ها)، به شیوة توصیفی-تحلیلی و با استفاده از رویکرد شک گرایانه شالوده شکنی، این نوع نگرش و سیاست را به چالش می کشد. دریدا بنای برج بابل را در راستای حفظ تبار و زبان واحد و از آن طریق، ایجاد یک امپراطوری عظیم نژادی و زبانی، تلاش سامی ها برای خلق معنایی معین تلقی می کند و بر آن است تا با اعطای معنایی بدیع به مفهوم «دوستی»، بر بنیاد تعاریف متفاوتی از مفاهیم «برادری»، «مسئولیت پذیری»، «هدیه»، «مهمان نوازی» و «بخشایش» (که همگی برخلاف گفتمان سنتی، دارای ویژگی نمادین، نامحدود، ناگسستنی و نامشروط هستند)، نویدبخش شیوه ای تازه و اصیل از سیاست و حکومت با عنوان «دموکراسی در راه» باشد. بدین ترتیب، دریدا فروپاشی برج بابل را از جانب خداوند، نماد پایان خودمحوری و دیگر ستیزی و آغازی بر حرکت به سمت آزادی و برابری قلمداد می کند.

تبلیغات