آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

اهمیت دیپلماسی فرهنگی برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری دارای سابقة تمدنی-فرهنگی چندهزار ساله و نیز مبتنی بر آموزه ها و ارزش های الهی، بسیار زیاد است. اما تغییر گفتمان های حاکم بر سیاست خارجی ایران منجر به تفاوت در میزان اهمیت آن، عدم توجه یکسان، عدم یک دستی کاربرد و در نتیجه دستاوردهای نه چندان چشم گیر آن است. در واقع در ایران، هر گفتمان با ارایة یک هویت نقشیِ متفاوت، منجر به رویکرد خاصی در ارتباط با نظام بین الملل شده است. به این معنا، تأکید گفتمان خاتمیبر مؤلفه های مدرنیته، و ابتناء گفتمان احمدی نژادبر مؤلفه های سنت باعث نزدیکی ارزش ها و هنجارهای فرهنگی ایران و نظام بین الملل در دوران خاتمی و اختلاف بین آن ها در دوران احمدی نژاد شد. هدف اصلی این مقاله، براساس چارچوب نظری سازه انگاری، پاسخ گویی به این سؤال است که: «کنش و واکنش دیپلماسی فرهنگی ج.ا.ایران در دوران خاتمی و احمدی نژاد با نظام بین الملل مبتنی بر چه رویکردی بوده است؟» فرض اصلی ما بر این است که «نزدیکی ساختارهای بین الاذهانی داخلی با ساختارهای بین الملل در گفتمان خاتمی منجر به تعامل کانتی، و دوری بین این دو ساختار در گفتمان احمدی نژاد منجر به تقابل هابزیدیپلماسی فرهنگی او با نظام بین الملل شده است». روش تحقیق در این مقاله، توصیفی-تحلیلی با استفاده از ابزار کتابخانه ای است.

تبلیغات