برنامه ریزی هم کارانه به عنوان رهیافتی نوین در نظریه ی برنامه ریزی، به دلیل نادیده گرفتن روابط قدرت و ساز و کارهای آن در جامعه، از سوی برخی صاحب نظرانِ برنامه ریزی به عنوان ابزاری برای تسهیل پیاده سازی اید ئولوژی نئولیبرال مورد انتقاد قرار گرفته است. منتقدین بر این باورند که به دلیل کژشماریِ بنیادین، مردم واقعی یعنی توده های بدونِ سهم در جامعه، از فرآیندِ این نوع برنامه ریزی طرد می شوند. هدف این مقاله کشف عرصه های ناشناخته ی برنامه ریزی هم کارانه، با به کارگیری انگاشت آغاز سیاست به مثابه ی صورت بندیِ جدید از سیاستِ واقعی و رهیافت نوین به منظور بازکشفِ مردم است. با توجه به چارچوب انتخاب شده در این مقاله، معنای حقیقی سیاست در انگاشت آغاز سیاست، استقلالِ سیاست از دولت است. استقلال یاد شده، برسازنده ی پیش بینی ناپذیری در عرصه ی سیاسی و اجتماعی است و سبب ارجاع دوباره به انرژی سیاسی مردم می شود، موضوعی که در برنامه ریزی هم کارانه رُخ نداده و انرژی سیاسی در فرآیند مشاوره و همکاری با گروه های درون قدرت و صاحبان سرمایه مستحیل می گردد.