این پژوهش به بررسی عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری سیاست امریکا در قبال برنامه ی هسته ای پاکستان می پردازد. برنامه ی هسته ای پاکستان، به عنوان یکی از بحران خیزترین کشورهای جهان، از مهم ترین موضوعات در باب مسائل هسته ای است که امریکا نیز سیاست عدم اقدام قاطعانه و پرهیز از إعمال فشارهای شدید و غیرقابل تحمل را در قبال آن اتخاذ نموده است. فرضیه ی نوشتار حاضر این است که سیاست امریکا در قبال برنامه ی هسته ای پاکستان از متغیرهای ساختار مادی، یعنی ویژگی های مرتبط با ساختار نظام بین الملل و ساختار غیرمادی، یعنی هویت جمعی و اجتماعی نشأت می گیرد. نویسندگان مقاله برای آزمون فرضیه، ضمن به کارگیری نظریه نوواقع گرایی، به تعریف دو متغیر هویت جمعی و اجتماعیِ نظریه ی سازه انگاری می پردازند و نتیجه گیری می کنند که امریکا، در چارچوب متغیرهای ساختار مادی در نظریه ی نوواقع گرایی، نظیر سد نفوذ کمونیسم، بازدارندگی هسته ای، موازنه قوا، مبارزه با تروریسم و ...، و هم چنین به سبب وجود نوعی هویت رقابت آمیز (وضعیت لاکی) به عنوان برآیند برداشت هویت جمعی و اجتماعی واشنگتن و اسلام آباد در قالب متغیرهای ساختار غیرمادی در نظریه سازه انگاری، سیاست عدم مخالفت قاطعانه را در قبال برنامه ی هسته ای پاکستان در پیش گرفته است.