آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

در این نوشتار، بر مبنای نظر کارل اشمیت به امر سیاسی و با محور قرار دادن مفهوم شر در آموزه های زرتشت، عقاید زرتشتی و اندیشه های شکل گیری امپراطوری ساسانی را قرائت کردیم. به گمان نویسندگان در آموزه های زرتشتی، مفهوم شر، مفهومی انضمامی، وجودی و بنیادی (نه عدمی، آنگونه که در فلاسفه مسلمان مشاهده می کنیم) به خود می گیرد. در نتیجه، درهم تنیدگی فزآینده میان آموزه های خیر و شرگرایانه زرتشت (امر اخلاقی) با زندگی روزمره مردم ایجاد شده است. انضمامی بودن امر اخلاقی در آموزه های زرتشتی، ظرفیت بالایی به این آموزه ها جهت نیرودهی به امر سیاسی می دهد. بنابراین، ساسانیان با دوگانه های دوست و دشمن ساز «ساسانی اشکانی»، «ساسانی رومی» و ...ضمن سیاست ورزی بر مبنای امر سیاسی اشمیتی، به دنبال وحدت و یکپارچگی امپراطوری جدید نیز بودند. این وحدت و یکپارچگی ، ضمن آنکه از آموزه های زرتشتی نیرو می گرفت، بدعتی نو در این آموزه ها نیز محسوب می شد، بدعتی که عقاید زرتشتی را از آموزه های دینی بر پایه آنتی تزهای خیر و شر، به عقایدی سیاسی بر پایه آنتی تزهای دوست و دشمن، تبدیل کرد.

تبلیغات