نسبت و چگونگی ارتباط فرد و جامعه، از مباحث پردامنه در علوم اجتماعی و جامعه شناسی است. جامعه و ساختار اجتماعی، دارای الزامات و آثاری است که فرد را از جهات گوناگون تحت تأثیر قرار می دهد. جهت دهی کنش و شکل دهی معرفت نمونه آن است. شناخت این مسئله، در تکوین نظریه های اجتماعی و نحوه تبیین پدیده ها، اهمیت بنیادین دارد. این پژوهش، با روش تحلیل محتوای تفسیر گرانسنگ المیزان، نگاه علامه را نسبت به میزان و نحوه تأثیر ساختار بر عاملیت بررسی می کند و به این پرسش ها پاسخ می دهد که المیزان، ابعاد و میزان تأثیرگذاری جامعه را بر کنش و معرفت چگونه ملاحظه می کند؟ و برای عاملیت در زندگی اجتماعی، چه جایگاهی قائل است؟ علامه، بر مبنای انسان شناسی فطری خود، به این پرسش ها پاسخ می دهد. ایشان از یک سو، به تأثیر جامعه در تعیین کنش افراد و در شکل گیری معرفت کنشگران، اذعان دارد و از سوی دیگر، با توجه به عنصر فطری اختیار، تسلط جامعه در تعیین کنش و نیز معرفت کنشگر را نمی پذیرد.